eitaa logo
📚داستان های زیبا 📚
2.3هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
2.9هزار ویدیو
8 فایل
ارتباط با ادمین پیشنهاد،تبلیغ وتبادل👇 @yamahdi_1403 https://eitaa.com/joinchat/4221632789C0d32769a76
مشاهده در ایتا
دانلود
📗حکایت در يكى از جنگ‌ها، عده‌اى را اسير كردند و نزد شاه آوردند. شاه فرمان داد تا يكى از اسيران را اعدام كنند. اسير كه از زندگى نااميد شده بود، خشمگين شد و شاه را مورد سرزنش و دشنام خود قرار داد ملَک پرسيد: اين اسير چه مى‌گويد؟ يكى از وزيرانِ نيک محضر گفت: می گويد: "والكاظمين الغيظ و العافين عن الناس" ملَک را رحمت آمد و از سر خون او درگذشت. وزير ديگر که ضد او بود گفت: ابنای جنس ما را نشايد در حضرت پادشاهان جز راستی سخن گفتن. اين ملک را دشنام داد و ناسزا گفت. ملک روی ازين سخن درهم آمد و گفت: آن دروغ پسنديده‌تر آمد مرا زين راست که تو گفتی که روی آن در مصلحتی بود و بنای اين بر خبثی. چنان‌كه خردمندان گفته‌اند: "دروغ مصلحت آميز به ز راست فتنه انگيز"     @zibastory👈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫الهے در این ❄️شب زیبـا زمستانی 💫زندگے دوستانم را سبز ❄️تنور دلشان را گرم 💫فانوس دلشان را روشن ❄️لحظه هایشان را بدون غم 💫و چرخ روزگار را ❄️به ڪامشان بچرخان 💫شب زیبـاتون خـوش 💫     @zibastory👈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸صبح آمده تا سفره‌ے دل باز ڪنی ✨بــا نام خـــدا ربـــاعے آغاز ڪنی 🌸با همنفس نسیم چون قاصدڪی ✨تا خانه‌ے دوست باز پـرواز ڪنے 🌸 بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم ✨ الــهـــی بــه امــیــد تـــو     @zibastory👈
🌸صبح یکشنبه 💫دی ماهتون  معطر 🌸به عطر خوش صلوات 🌸 اَللّٰهُــمَّ صَلِّ عَلی ٰمُحَمَّدٍ 💫 وَّ آلِ محمد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 🌸 ان شاءالله به برکت 💫این ذکر شریف ، روزتون 🌸سرشـار از بهترینها باشـه     @zibastory👈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چه زیبا گفت نیما یوشیج:     @zibastory👈 هرگز منتظر "فرداى خيالى" نباش. سهمت را از "شادى زندگى" همين امروز بگير. فراموش نکن "مقصد" هميشه جايى در "انتهاى مسير" نيست! "مقصد" لذت بردن از قدمهايی است که بین مبدا تا مقصد بر می‌داریم! چایت را بنوش! نگران فردا مباش، از گندم زار من و تو مشتی کاه میماند برای بادها.
🌷یاعلیُّ ياعلىُّ ياعلىُّ     @zibastory👈 ✍ثقه الاسلام كلينى با استناد از امام صادق عليه السلام روايت كرده است 💢 روزى مردى نزد حضرت على عليه السلام مشرف شد . سلام كرد و گفت : به خدا قسم من شما را دوست دارم و شما را یاری می کنم آن حضرت به او فرمود : دروغ می گویی باز گفت : به خدا قسم شما را دوست دارم و شما را یاری می کنم. حضرت فرمودند : دروغ می گویی . همانا خدای تبارک و تعالی ارواح را هزار سال قبل از بدن ها آفرید و ارواح دوستان و محبان ما را بر ما عرضه کرد . 💢 پس روح تو را با ارواحی که بر ما عرضه شدند ندیدم ؟ راوی گوید : آن مرد دروغگو ساکت شد و دیگر هرگر نزد حضرت علی علیه السلام بازگشت . 📗 : دَمى با على عليه السلام : ص ۱۵۸ مولف : عبدالامير سعيد آقائى
6.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.     @zibastory👈 ♨️هر کسی این آیه رو بخونه (عج)مواظب زندگیش میشه ...
11.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.     @zibastory👈 🔸داستان جالب یک وزیر درباره‌ی حساب و کتاب اعمال در
    @zibastory👈 چاپلوسی در دربار در انگلستان پادشاهی به نام کانوت به حکومت رسید. در کاخ نزدیک 100 نفر بیکار بودند که برای شاه شعر می‌خواندند و مدح کرده و حقوق می‌گرفتند. روزی همه این 100 نفر را کنار دریا برد و یکی‌یکی آن‌ها شروع به ستایش شاه کردند. یکی گفت: ای شاه دریا ابهت خود را از تو دارد. یکی گفت: ای شاه، خورشید به امر تو می‌تابد و... شاه به هر مدحی سکه ای طلا می‌داد. یکی گفت: ای شاه همانا من یقین دارم که آن‌چه در ولایت انگلستان است، خورشید و دریا و زمین همه تحت امر پادشاهی توست. شاه سکه‌ای داد و پرسید، چه‌کسانی گفته این مرد را تایید می کنند؟ همگی تایید کردند و شاه سکه ای به هر یک داد. شاه همه را سوار کشتی کرد و با خود به دریا برد. و شاعر را دستور داد با طناب در آب دریا آویزان کنند. شاعر از ترس کوسه ترسید. شاه گفت: مگر نگفتی دریا به اذن من است و تحت فرمان من؟ من به کوسه‌ها امر می‌کنم وقتی جلو آمدند تو را نخورند. شاعر که دید حرفی زده و باید روی حرف خود بایستد مجبور شد در دریا آویزان شود. کوسه نزدیک شد و شاه داد زد، ای کوسه دور باش. اما کوسه او را گرفت و با خود به دریا برد. یک‌یک کسانی را که سکه گرفته بودند، چنین کرد و کوسه همه را خورد. یکی را زنده گذاشت تا داستان را به همه بگوید. داستان در شهر پخش شد و هیچ‌کسی حاضر به مجیزگویی شاه در دربار نشد. و چنین شد که رسم زشت شاعری و چاپلوسی از دربار انگلیس رخت بربست. ‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌
    @zibastory👈 - گفت: چه کنم که حالم خوب باشد و غصه‌اش را نخورم؟ + گفتم: باید کمی بیشتر در جهان زیسته‌باشی و فراز و فرود‌های بیشتری را در زندگی پشت‌سر گذاشته باشی تا بفهمی؛ هر مسئله‌ای ارزش غصه خوردن ندارد! در زندگی آنقدر مشکلات و دست‌اندازهای مهم‌تری هست که نخواهی برای این مسائل پیش‌پا افتاده غصه بخوری. البته که این اقتضای سن توست و تو حق داری که هنوز درک نکنی از چه چیزی حرف می‌زنم و غصه‌های مختص خودت را داشته‌باشی، هرقدر از نظر من کوچک و از زاویه‌ی نگاه خودت بزرگ... ولی می‌گذرد و تو هم یک روزی درک می‌کنی که دغدغه‌ها و غم‌های امروزت، چیز‌های چندان مهمی نبوده‌اند... - گفت: غم‌های تو چه؟!! کسی هم هست که بیشتر از تو در جهان زیسته‌باشد و بالا و پایین‌های بیشتری را پشت‌سر گذاشته‌باشد و به تو که رسید، غم‌های تو را کم حساب کند؟!! + گفتم: بدون شک! ما آدم‌ها پله پله رشد می‌کنیم و قطعا هر پله‌ای، پله‌ای پایین‌تر از خودش دارد تا برگردد و به او اطمینان‌خاطر بدهد که ارتفاعی که تو درآنی در مقایسه با چیزی که من می‌بینم، زیاد هم ترسناک نیست...
    @zibastory👈 (ما پوستين ول كرديم ، پوستين ما رو ول نمی‌كنه) : سيلابی از كوهستان جاری شده بود و از رودخانه می‌گذشت . مرد بی نوائی از آنجا عبور می‌كرد ، چيزی در آب شناور ديد و فكر كرد خيک يا پوستينی در آب شناور است مرد لخت شد و خودش را به آب زد به اين اميدكه آن‌را بگيرد و با فروشش چيزی برای خود بخرد ولی آنچه سيلاب آورده بود نه پوستين بود و نه خيک روغن ، بلكه يک خرس زنده بود كه در سيلاب گرفتار شده بود خرس دست و پا می‌زد تا دستش را به چيزی بند كند . همين كه مرد نزديک شد و دستش را دراز كرد كه پوستين را بگيرد ، خرس برای نجاتش به او چسبيد . مردم ديدند كه مرد نيز همراه سيل پيش می‌رود فرياد زدند : اگر نمی‌توانی پوستين را بياوری ولش كن و برگرد. مرد جواب داد : بابا ، من پوستين را ول كردم ، پوستين مرا ول نمی‌كند . ⚠️ اين مثل هنگامی استفاده می‌شود كه فردی به اميد سودی در كاری دخالت كند و در آن گرفتار شود . و اگر كسی به او نصيحت كند كه از خير اين كار بگذر برای دفاع از خود اين مثل را استفاده می‌كند .     @zibastory👈
وقتی با همسرتون هستید، حواستون به نگاهتون باشه. وقتی اون به خودش می‌رسه یا چیزی می‌پوشه، تحسینش کنید. حتی اگه بارها دیده باشید، بگید چقدر زیباست. نگاهتون باید بهش بفهمونه که تنها کسیه که توی چشمای شما جذابیت داره. 🔹 یادت باشه: خانم‌ها نیاز دارن حس کنن برای مردشون خاص‌ترین آدم دنیا هستن. نگاه شما همون زبون بی‌صدای عشق شماست. با یه نگاه محبت‌آمیز می‌تونید دلش رو گرم کنید، اعتمادش رو بیشتر کنید و عشق رو توی رابطه‌تون جاری نگه دارید. حواست باشه، یه نگاه شما می‌تونه قلبشو بشکنه یا براش بهشت بسازه. انتخاب با خودته.     @zibastory👈