10.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 آیا عقد موقت در دوران آشنایی جایز است؟
📌عقد موقت برای آشنایی صلاح است تا پسر و دختر یکدیگر را بشناسند.
#دکتر_سعید_عزیزی
#ماه_رجب
#داستان_حکایت_رمان
#نشر_دهید
🕊
♥️⃟🌙 @zibastory👈🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢🎥نوستالژی بچههای دهه شصت از زبان #دکتر_سعید_عزیزی🥲😂
#پدر
#امنیت
#ماه_رجب
#داستان_حکایت_رمان
#نشر_دهید
🕊
♥️⃟🌙 @zibastory👈🕊
💪چطوری یه رابطه عاطفی رو حفظ کنیم ؟
❤️۱ ) وقتی یک مشکلی بین شما پیش میآید دنبال مقصر نگردید چون دنبال مقصر گشتن باعث میشه هیچ کدوم از ما خطاها و اشتباهات خودمون رو نبینیم
❤️۲ ) به هیچ عنوان قهر نکنید؛ گاهی اوقات خیلی از آقایون یا خانم ها ، فکر میکنند اگر قهر کنند شخص مقابل کوتاه میاد و به نتیجه میرسن اما قهر ، تمرین فاصله و جداییه. شاید وقتی در ابتدا قهر کنید یکی دوبار شخص مقابل بیاد و سعی کنه دل شمارو بدست بیاره ولی اگر زیاد از حد و همیشگی باشه نه تنها دیگه سمت شما نمیاد بلکه بیشتر فاصله میگیره و رابطه سرد میشه
❤️۳ ) وقتی طرف مقابل درمورد مسئله ای از شما انتقاد میکنه جبهه نگیرید ، عصبی نشید و دعوا نکنید ، اول گوش کنید چون شاید این انتقاد درست باشه پس اول گوش کن بهش فکر کن و بعد منطقی با هم آنالیزش کنید
❤️۴) به هیچ عنوان به همدیگه بی احترامی نکنید بی احترامی باعث میشه شکاف عاطفی بوجود بیاد پس سعی کنید در رابطه در بحث و دعوا احترام رو حفظ کنید
#ماه_رجب
#داستان_حکایت_رمان
#نشر_دهید
🕊
♥️⃟🌙 @zibastory👈🕊
قرار نیست دنیامون رو بزرگ کنیم که توش گم بشیم، تو همون دنیایی که هستیم آدم بزرگی باشیم...
ﯾﻪ ﺭﻭﺯﺍﯾﯽ ﺗﻮ ﺯﻧﺪﮔﯿﻤﻮﻥ ﻫﺴﺖ،
ﮐﻪ ﻫﯿﭻ ﺍﺗﻔﺎﻕ
ﺧﺎﺻﯽ ﻧﻤﯽ ﺍﻓﺘﻪ ...
ﻣﺎ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﺍ ﻣﯿﮕﯿﻢ : ﺗﮑﺮﺍﺭﯼ ...ﺧﺴﺘﻪ ﮐﻨﻨﺪﻩ !!...
ﻭﻟﯽ ﺣﻮﺍﺳﻤﻮﻥ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ
ﻣﯿﺘﻮﻧﺴﺖ ﺍﺗﻔﺎﻗﺎﯼ ﺑﺪى تو اين روزا بيفته
که روزى صد بار دعا کنى
کاش همون روزا بازهم تکرار شن....
ﺧﺪﺍﯾﺎﺍﺍﺍﺍ
ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺭﻭﺯﺍﯼ ﺗﮑﺮﺍﺭﯼ
اما بى مصيبت ات ....
هزاران بار ﺷﮑـــــــــــــــر
#ماه_رجب
#داستان_حکایت_رمان
#نشر_دهید
🕊
♥️⃟🌙 @zibastory👈🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🤍پـروردگارا
💫به ما بیـاموز حرمت
🤍دلها را از یـاد نبریم
💫به ما بیـاموز که
🤍دوست داشتـن را
💫فـراموش نکنیم
🤍و آنان که دوستمان دارند را
💫از خاطـر نبریم
شبتون سرشار از مهر خدا 🤍
@zibastory👈
#کار_در_منزل
یه خبر خوب برات دارم 😍🤩
🖊️دیگه گذشت دورانی که واسه کسب درآمد حتما باید بیرون کار میکردی👩🌾
📌این امکان هست که توی منزل در کنار همسر و بچه هات خیلی راحت کار کنی و درآمد داشته باشی 🤩🤩🤩
✅نیازی به بیرون رفتن از منزل نیست
✅نیازی به تمام وقت کار کردن نیست
✅نیازی به سرمایه گذاری نداره
دیگه چی بهتر از این ؟😍
🔴 مابه دنبال افرادی پرتلاش وکوشا میگردیم که بخواهند در خانه فقط با یک گوشی کارآفرینی کنند وبه درآمدکم راضی نشوند😍
https://digiform.ir/w2ee76e7a
https://digiform.ir/w2ee76e7a
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼 خدایا
✨شکرت که ذکر زبان و قلبم
🌼 در آغاز هر کاری
✨نام رحمان و رحیم توست
🌼 بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ
✨الـهـی به امیـد تـو
🌼 برای شروع یک روز زیبا
✨امروز مان را ختم به خیر بفرما
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سه شنبه تون سرشاراز مهربانی💗
❣بعضی چیزها در دنیا هست
🌸 که هر چقدر با دیگران
❣تقسیم شان کنیم
🌸نه تنها کم نمیشود بلکه
❣بیشتر هم میشود
🌸مثل محبت 💓
#ماه_رجب
#داستان_حکایت_رمان
#نشر_دهید
🕊
♥️⃟🌙 @zibastory👈🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سه شنبه ها
به همراه نسیم جمکرانت
دلم پر می کشد
تا مقصد گلدسته هایت
بیا یابن الحسن ،
ای زندگی ساز
با یک یا علی گفتنت
میشود آن عشق آغاز
أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌼
🕊
♥️⃟🌙 @zibastory👈🕊
📚داستان های زیبا 📚
💗نمنم عشق💗 قسمت12 یاسر سوار ماشین شدم و پشت رول نشستم چند لحظه بعد از من مهسوهم سوارشد. توی سکوت
💗نمنمعشق💗
قسمت13
یاسر
به سمت خونه به راه افتادم،رسیدیم به قسمت سخت ماجرا،آموزش احکام اولیه ی اسلام
حالا اگه طرف پسربود یه
چیزی،دخخخختره...یاسرفاتحه ات خونده است.مجبورم از مامان و یاسمن بخوام انجامش بدن،مسلمااونابهتربلدن...
_خب،مهسوخانم جواب آزمایشمون خوب بوده الان میریم پیش مادرم و یاسمن یه سری چیزها رو براتون توضیح میدن که لازمه برای مسلمون شدن رعایتشون کنین.ممنون میشم اگر دقت کنید به حرفاشون که سریعتر بریم پیش یه بنده ی خدایی برای اسلام آوردن...
+بله،ممنون،چشم.
به در خونمون رسیدم ریموت روزدم تا دربازبشه، به سمت پارکینگ روندم..
بعداز پارک کردن ماشین پیاده شدم و..
_اینم از کلبه ی درویشیه ما،بفرمایید.خوش آمدید
ولبخندی هم چاشنیش کردم..
«اولین ضربه،اسلام دین مهربانیه»
آروم پیاده شد و پشت سرم اومد
مامان اینارو میدیدم که از در سالن خارج شدن و بالای پله ها منتظرمونده بودن..
مادرمو توی بغل گرفتم و دستشو بوسیدم...
عادت هرروزه ام بود...
«دومین ضربه،وبِالوالِدَینِ اِحسٰاناً»
_الهی قربون قدوبالات برم الهااام جونم.بترکه چشم حسودت.بگوایشالا
«سومین ضربه،مامذهبیاافسرده نیستیم»
بادست ب عقب هلم داد و گفت:بروعقب ببینم هرکول،لهم کردی...مردگنده فک کرده هنوزم دوسالشه ...بارآخرتم هست به من میگی الهام جون.
_یوهاهاها.حرص نخور قندعسلم😋😍
_بح سلام یاسمن خانم گل گلاب.میگم بوی ترشی فضاروبرداشته بودا...نگو ...
باضربه ای که توی بازوم زد آخم رفت هوا...
_چه ضرب دستی داری تو ...اه اه
مهسو
داشتم به صمیمیت و شوخیای یاسرو خانوادش نگاه میکردم که با شنیدن اسمم اززبون یاسمن به خودم اومدم.
+بحححح عروس بعدازاین...خوش اومدی گل من...ببخشید بس که این بشرحرف زدنذاشت اصل کاری روتحویل بگیریم..
بعد هم با خنده بغلم کرد و گونه ام رو بوسید.
لبخندی زدم و سلام دادم
به سمت مادرش رفتم وبغلش کردم و اونم بهم خوش آمد گفت.
دوس داشتنی بنظرمیرسیدن.و برخلاف تصوراتم شوخ و شنگ و سرزنده بودن...پس چراتوی خونه ی ما ازین خبرانبود😞
بعداز تعارفات معمول واردخونه شدیم و روی مبل ها یه گوشه نشستم.
یاسر گفت:ببخشید،میرسم خدمتتون..
و ازپله ها بالارفت...
#غروریداریازجنسسیاسیونآمریکا
#ولیمناهلایرانممقاومسختوپابرجا
🍁محیاموسوی🍁
#ماه_رجب
#داستان_حکایت_رمان
#نشر_دهید
🕊
♥️⃟🌙 @zibastory👈🕊