💥 علت سکوت خداوند در مقابل ظلم بعضی ظالمان چیست؟
🌿از مجموع آیات قرآن استفاده میشود که خداوند افراد گناهکار را در صورتى که زیاد آلوده به گناه نشده باشند، به وسیله زنگهاى بیدار باش، و یا گاهى به وسیله مجازاتهاى متناسب با اعمالى که از آنها سرزده است، بیدار مىسازد و به راه حق بازمىگرداند. اما آنهایی که در گناه و عصیان، غرق شوند و طغیان و نافرمانى را به مرحله نهایى برسانند، گاه خداوند آنها را به حال خود وامىگذارد، و به آنها میدان میدهد تا پشتشان از بار گناه سنگین شود و استحقاق حد اکثر مجازات را پیدا کنند. اینها کسانى هستند که تمام پلهای پشت سر خود ویران کردهاند، و راهى براى بازگشت نگذاشتهاند و لیاقت و شایستگى هدایت الهى را کاملاً از دست دادهاند.
☘البته، از بعضى آیات قرآن، استفاده مىشود که خداوند گاهى به اینگونه افراد، نعمت فراوانى میدهد و هنگامى که غرق لذت پیروزى و سرور شدند، ناگهان همه چیز را از آنان میگیرد، تا حد اکثر شکنجه را در زندگى همین دنیا ببینند.
👈اگرچه در بسیاری از موارد ظالمان و ستمگران در همین دنیا نیز به سزای بخشی از اعمال خود میرسند، اما نظام هستی بر این قرار گرفته است که تمام مجازات در این دنیا نباشد، و اصولاً این دنیا ظرفیت تمام مجازات برخی از ظالمان را ندارد،به عنوان مثال کسیکه صدها نفر را کشته یا جنگی به راه انداخته باید در مقابل جان صدهها نفر مجازات شود در صورتیکه در این دنیا همین ظالم یک جان بیشتر ندارد.
چنانچه فردی هزاران نفر را به قتل رسانده چه مجازاتی در این دنیا میتواند برایش مناسب باشد؟
❣قرآن کریم در مورد چنین افرادی میفرماید:
«وَ لا یَحْسَبَنَّ الَّذینَ کَفَرُوا أَنَّما نُمْلی لَهُمْ خَیْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلی لَهُمْ لِیَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهینٌ»؛
🌱آنها که کافر شدند، (و راه طغیان پیش گرفتند،) تصور نکنند اگر به آنان مهلت مىدهیم، به سودشان است! ما به آنان مهلت مىدهیم براى اینکه بر گناهان خود بیفزایند و براى آنها، عذاب خوارکنندهاى (آماده شده) است!
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌷 امام حسین (عليه السلام) :
☘ همچون کسی عمل کن که می داند به خاطر گناهانش مؤاخذه می شود و به خاطر نیکوکاری، پاداش می یابد.
✍ اعْمَلْ عَمَلَ رَجُلٍ يَعْلَمُ أَنَّهُ مَأْخُوذٌ بِالْإِجْرَامِ مَجْزِيٌّ بِالْإِحْسَانِ
📖 بحارالأنوار ج75 ص127
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
📘داستان وحکایت زیبا📕
@zibastory
@zibastory
🌸🌺🌸🌺
#نشر_حداکثری👆
💐حمل جنازه به جوار مرقد علی علیه السلام توسط صاحب جنازه
شیخ مهدی ملّا کتاب در سال آخر عمر خود قصد انجام حج داشت ، به او گفتند که خوب است به کربلا بروید و روز عرفه را در کربلا باشید که ثواب حج دارد .
💠ایشان فرمود " به دو دلیل می خواهم به مکه بروم ، یکی اینکه شاید در راه رفتن یا بازگشتن وفات نمایم تا خدا مرا در محلی که در بهشت است و روضه نام دارد داخل کند و دوم آنکه در اجتماعی که مولایم صاحب الزمان علیه السلام وجود دارد وارد شوم زیرا آن حضرت همه ساله در مراسم حج حاضر می شود.
پس حرکت کرد و به همراه عده ای از علما عازم مکه شد و چون از مکه بازمی گشت در اراضی نجد ، وفات کرد و به فاصله کمی ، عالم بزرگ سید حسین نهاوندی که او را همراهی می کرد نیز درگذشت.
خواستند جنازه ها را به نجف اشرف منتقل کنند ولی چون وهابیها حمل جنازه ها را بدعت و حرام می دانند ، اجازه عبور به آنها نمی دادند.
همراهان ایشان قبل از آمدن بازرس ها فورا جنازه ها را همانجا دفن کردند و آثار قبرها را محو نمودند ولی خیلی ناراحت و محزون بودند که چرا باید آنها غریبانه در آن دیار دفن شوند.
روز دیگر شیخ محمد عبودی که او نیز از همراهان بود گفت : " محزون نباشید که دیشب جنازه ها به نجف اشرف برده شد و من به چشم خود دیدم "
گفتند : " جریان چیست؟!"
گفت :" دیشب که شما به خواب رفتید ، من بیدار بودم و نزدیک آتش نشسته بودم و خود را گرم می کردم . ناگهان سوارانی را دیدم که کنار قبر شیخ ایستاده اند. پرسیدم " شما کیستید؟"
گفتند " آمده ایم تا شیخ را به جوار امیر المؤمنین علیه السلام ببریم . ومن دیدم که شیخ سوار اسب است و همراه آنها می رود. من نیز به دنبال ایشان رفتم و گفتم : می خواهم همراهتان بیایم ، ولی گفتند : برگرد . و خود به سمت نجف حرکت کردند. من چند قدمی برداشته بودم که شیخ رو به من کرد و فرمود :
برگرد که حالا وقت آمدن تو نیست ولی خوشحال باش که تو هم روز سوم که روز جمعه است هنگام نماز ظهر به سوی حرم مطهر امیر المؤمنین علیه السلام حمل می شوی .
ومن بازگشتم در حالی که دیدم در بین آن سواران ، علمایی از گذشتگان که من آنها را می شناختم نیز بودند.
💠علامت درستی گفتار من آن است که روز جمعه سوم خواهم مرد . پس در همان روز موعود ، شیخ محمد نیز درگذشت.
📚داستانهای شگفت
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌎اگه سیاراتی دیگر در مدار زمین بودند..
☀️عظمت خدا...
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
📘داستان وحکایت زیبا📕
@zibastory
@zibastory
🌸🌺🌸🌺
#نشر_حداکثری👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📚چند نفر از ما تأخیر در ظهور امام را جدی گرفتهایم؟
دوری از امام چه تعداد از شیعیان را دردمند و دلنگران ساخته؟
اصلا چند درصد جامعه شیعه غیبت امام را مصیبت و درد میدانند که بخواهند به دنبال دوا و درمان آن باشند!؟
آیا کسی را سراغ دارید که هرچند وقت یکبار خواب و خوراکش به خاطر غیبت امامش مختل شده باشد!؟
اگر پرسشنامهای در اختیارمان بگذارند و از ما بخواهند گرفتاریهایمان را به ترتیب اولویت فهرست کنیم، چند درصد از ما، نخستین گرفتاری خود را غیبت امام میدانیم؟
انگار یادمان رفته که پیامبر و اوصیاء خداوند برای غایب شدن منصوب نشدهاند.
امام باید ظاهر باشد. باید بر مسند خلافت و فرمانروایی باشد و با ید مبسوط به ادارهی جامعه بپردازد.
امروز وظیفه عالِم و غیر عالِم در جامعه، دعوت مردم به امام زمان (عج) است، تا او را تنها وسیله هدایت و دستگیر خلق بدانند و یاد او زنده شود.
دلهایمان را باید به خاطر دوری از امام بگریانیم نه به خاطر از دست دادن منافع دنیوی.
باید دغدغهی امام را داشته باشیم و خالصانه ظهورش را بطلبیم.
#بحق_زینب_کبری_سلام_الله
🤲🏻 اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج 🤲🏻
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
📘داستان وحکایت زیبا📕
@zibastory
@zibastory
🌸🌺🌸🌺
#نشر_حداکثری👆
✨﷽✨
#یک_داستان_یک_پند
✍مردی با هیکلِ درشت، به تمام مردم شهر بدهکار بود و به هر کسی که میخواست زور میگفت و از هر کسی قرض میگرفت، پس نمیداد! بر اثر کثرت شکایت، قاضی مجبور به زندانیکردن او شد. از زندان نیز به قاضی خبر دادند که این زندانی به زور غذای زندانیان دیگر را میخورد، ای قاضی چارهای بیندیش!
قاضی گفت: «او را از زندان نزد من آورید.» قاضی او را به مأموری سپرد و گفت: «این مفلس را سوار مرکبی بلند کن و در شهر کوی به کوی بگردان و جار بزن این مرد را ببینید هر کس به این مرد اعتماد کند و قرضی دهد مسئولیتش با خود اوست، اگر نزد قاضی شکایت آورد، قاضی شاکی را به جای متهم زندانی خواهد کرد.»
مأمور، پیرمردی با مَرکب گرفت و مرد مفلس را از صبح تا شب در شهر چرخاند و پیام قاضی را جار زد. چون شب شد صاحب مرکب زندانی را پیاده کرد و رهایش ساخت. صاحب مرکب از مأمور طلبِ دستمزد کرد.
مأمور گفت: «ای مرد خرفت و احمق! از صبح گویی آنچه جار میزنی خودت نمیدانی چه میگویی؟ دوست داری پیش قاضی بروی و زندانی شوی؟ نمیدانی از این مرد شکایت پذیرفته نیست؟»
آری مَثَل ما در دنیا شبیه این داستان است، با آن که هر روز عزیزانمان را به خاک میسپاریم اما باز این دنیا را نشناختهایم و بدان اعتماد میکنیم.
📘داستان وحکایت زیبا📕
@zibastory
@zibastory
🌸🌺🌸🌺
#نشر_حداکثری👆
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#رفیقشھیدم ❤️
•بامن ڪہ بہ چشم تو گرفتارم و محتآج
•حرفۍ بزن اے قلب مرا برده بہ تاࢪآج
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
📘داستان وحکایت زیبا📕
@zibastory
@zibastory
🌸🌺🌸🌺
#نشر_حداکثری👆
شهیدی که صدام برای شکارش یک تیم ۲۰ نفره تک تیرانداز بینالمللی را اجیر کرد که حتی تک تیراندازهای امریکایی هم جزو آنها بودند اما هر بار با تلفات سنگین بر می گشتند.
شهید زرین پس از انکه تنهایی یک تپه را گردان نتوانسته بود ازادسازی کند تصرف کرد پس از ان از طرف حسین خرازی لقب به گردان تک نفره معروف شد. با وجود ۶۰درصد از کار افتادگی در طول ۵ سال توانست ۳۷۰۰ شلیک موفق داشته باشد. به اصابت گلوله به گوش ایشان دقت کنید.
بخشی از وصیتنامه شهید زرین: «ای مسئولان و ای کسانی که مسئولیت کارهای اجرایی در دست شماست، بدانید این کارها مسئولیت و تعهد است در قبال اسلام و خدای نکرده اگر هوای نفس بر شما غلبه کند به زمین میخورید، مثل بنیصدر و امثالهم و اگر با توکل بر خدا همه کارهایتان اعم از نفس کشیدن و خشم و غضب و دوستیتان و جنگ و جهاد و حرف زدن و اعمالتان برای او باشد، در دنیا و آخرت سربلند خواهید بود. که اگر مسئولان از روی هوای نفس خود کار کنند، به خون شهدا و مصدومین و مجروحین خیانت نمودهاند و نه دنیا را دارند و نه آخرت.
التماس دعا -
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
📘داستان وحکایت زیبا📕
@zibastory
@zibastory
🌸🌺🌸🌺
#نشر_حداکثری👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ابوالقاسم کمر باریک
کوچه روشن خونه تاریک...
📘داستان وحکایت زیبا📕
@zibastory
@zibastory
🌸🌺🌸🌺
#نشر_حداکثری👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_تصویری
✍️سخنران:#استاد دانشمند🎤
🎬موضوع: قوم و خویشها پشت هم باشید
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
📘داستان وحکایت زیبا📕
@zibastory
@zibastory
🌸🌺🌸🌺
#نشر_حداکثری👆
🌷استاد فاطمی نیا
🔰روزی با پدر میخواستيم برويم بهیک
مجلسمهم.. وقتیآمدند بيرون خانه،
ديدم بدون عبا هستند! گفتم عبايتان
ڪجاست؟! گفتند مــادرتان خوابيده
بود و عبـا را رويشان ڪشیده بودم!
به ايشان گفتم: ولی بدون عبـا رفتن
آبــروريزی است!! ايشــان گفتند: اگر
آبـــروی من در گــروی آن عبـاست و
برداشتنآن عبا هم به بهای از خواب
پريدن مــادرتان است، نه آن عبـا را
میخواهم نه آن آبــرو را..!
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
📘داستان وحکایت زیبا📕
@zibastory
@zibastory
🌸🌺🌸🌺
#نشر_حداکثری👆
• حجاب و عفاف
در وصیت نامه شهید حججی:
از همه خواهران و از همه زنان امت رسوال الله می خواهم روز به روز حجاب خود را تقویت کنید مبادا تار مویی از شما نظر نامحرمی را به خود جلب کند، مبادا رنگ و لعابی بر صورتتان باعث جلب توجه شود، مبادا چادر را کنار بگذارید.
همیشه الگوی خود را حضرت زهرا(س) و زنان اهل بیت پیامبر قرار دهید، همیشه این بیت شعر را به یاد بیاورید آن زمانی که حضرت رقیه (س) خطاب به پدرش گفت:
"غصه حجاب من را نخوری بابا جان
چادرم سوخته اما به سرم هست هنوز"
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
📘داستان وحکایت زیبا📕
@zibastory
@zibastory
🌸🌺🌸🌺
#نشر_حداکثری👆
🏴از معجزات زیارت عاشورا
✍مرحوم آیت الله دستغیب در کتابش می فرمایند : علامه شیخ حسن فرید گلپایگانی از استاد خود مرحوم آیة اللّه شیخ عبدالکریم حائری یزدی نقل فرمود: اوقاتی که در سامراء مشغول تحصیل علوم دینی بودم اهالی سامراء به بیماری وباء و طاعون مبتلا شدند و همه روزه عده ای می مردند روزی به همراه جمعی از اهل علم در منزل استادم مرحوم سیّد محمّد فشارکی بودیم، ناگاه میرزا محمّد تقی شیرازی تشریف آوردند و صحبت از بیماری وباء شد که همه در معرض خطر مرگ هستند.
مرحوم میرزا فرمود: اگر من حکمی بدهم آیا لازم است انجام شود یا نه ؟ همه اهل مجلس تصدیق نمودند که بلی . سپس فرمود: من حکم می کنم که شیعیان ساکن سامراء از امروز تا ده روز همه مشغول خواندن زیارت عاشوراء شوند و ثواب آنرا هدیه روح شریف نرجس خانم والده ماجده حضرت حجة بن الحسن نمایند تا این بلاء از آنها دور شود اهل مجلس این حکم را به تمام شیعیان رساندند و همه مشغول زیارت عاشوراء شدند. از فردای ختم، تلف شدن شیعه متوقف شد و همه روزه غیر شیعی ها می مردند به طوریکه بر همه آشکار گردیده برخی از آنها از آشناهای خود از شیعه ها پرسیدند: سبب اینکه دیگر از شما تلف نمیشوند چیست ؟ به آنها گفته بودند: زیارت عاشوراء، آنها هم مشغول شدند و بلاء از آنها هم بر طرف گردید.
☘علامه فرید فرمودند: وقتی گرفتاری سختی برایم پیش آمد فرمایش آن مرحوم بیادم آمد و از اول محرم سرگرم زیارت عاشوراء شدم روز هشتم بطور خارق العاده برایم فرج شد.
📚داستان های شگفت، مرحوم آیت الله دستغیب
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
📘داستان وحکایت زیبا📕
@zibastory
@zibastory
🌸🌺🌸🌺
#نشر_حداکثری👆
هدایت شده از 🌏عجایب 🌏
🌎این تنه درخت که در شمال شرقی آریزونا کشف شده، حدود ۲۲۵ میلیون سال قدمت داره!
یعنی بزرگوار هم در دوره زیست دایناسورها حضور پررنگ داشته، هم انقراضشون رو دیده و هم در دوره ما وجود داره هنوز!
کانالی باپستهای هیجانی،جذاب ودیدنی برای شما😍👍👇
╔◦•🌸◉🌿◉🌸•◦╗
@best_natur
╚◦•🌸◉🌿◉🌸•◦╝
جهت حمایت ازکانال ما را به دیگران معرفی کنید.
هدایت شده از 🌏عجایب 🌏
🌎زیباترین جای خواب حیوانات متعلق به قوهاست ، قوها در کودکی در پر مادر میخوابند،
پری که شبیه تخت است !
کانالی باپستهای هیجانی،جذاب ودیدنی برای شما😍👍👇
╔◦•🌸◉🌿◉🌸•◦╗
@best_natur
╚◦•🌸◉🌿◉🌸•◦╝
جهت حمایت ازکانال ما را به دیگران معرفی کنید.
✨آسمون زیبای شب
🌟ستارگان درخشان
✨سهم قلـ❤️ــب مهربونتون
🌟و امید به خدای رحمان
✨روشنی بخش تمام لحظه هاتون
🌟به امید طلوعی دیگر
✨شبتون ستاره بارون
🌟در پنـاه خدای مهربون باشید
📘داستان وحکایت زیبا📕
@zibastory
@zibastory
🌸🌺🌸🌺
💚🌺🍃
🌺
❇️ سلام امام زمانم 🌤
#امام_زمان
تو کیستی که ز دستت بهار میریزد
بهار در قدمت برگ و بار میریزد...
ا
ز چشم گرم تو خورشید،نور میگیرد
چو مِهرِ روی تو بر شام تار میریزد...
به زیر پای تو، ای یاس گلشن یاسین
نسیم عشق، گل انتظار میریزد...
🤲 اللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج 🤲
🤲 اللَّهُمَّ اجْعَلْنٰا مِنْ أَنْصَارِهِ وَ أَعْوَانِهِ
🌺
💚🌺🍃
↩️ قرائت زیارت #آلیاسیـن
به نیت سلامتی و فرج صاحب الزمان
عج الله تعالی فرجه الشریف
✨بِسْـمِ ٱللهِ ٱلْرَّحْمٰـنِ الْرَّحیـمْ✨
🌻🍃سَلامٌ عَلىٰ آلِ ياسين
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ يا داعیَ اللهِ وَ رَبّانیَّ آياتِه
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ يا بابَ اللهِ وَ دَيّانَ دينِه
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ يا خَليفَةَ اللهِ وَ ناصِرَ حَقِّه
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ يا حُجَّةَ اللهِ وَ دَليلَ إرادَتِه
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ يا تالیَ كِتابِ اللهِ وَ تَرجُمانَه
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ فی آناءِ لَیْلِکَ وَ اَطرافِ نَهارکَ
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ يا بَقيَّةَ اللهِ فِی اَرضِه
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ يا ميثاقَ اللهِ الَّذی أخَذَهُ وَ وكَّدَه
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ يا وَعدَالله الَّذی ضَمِنَه
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَيُّهَا الْعَلَمُ الْمَنصوبُ
وَالْعِلمُ الْمَصبوب وَالْغَوثُ وَالرَّحمَةُ الواسِعَة
وَعداً غَيرَ مَكذوب
🌻🍃اَلسَّلامُ عَلَیْکَ حينَ تَقوم
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ حينَ تَقعُد
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ حينَ تَقرَءُ وَ تُبَيِّن
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ حينَ تُصَلّی وَ تَقنُت
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ حينَ تَركَعُ وَ تَسجُد
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ حينَ تُهَلِّلُ وَ تُكَبِّر
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ حينَ تَحمَدُ وَ تَستَغفِر
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ حينَ تُصبِحُ وَ تُمسی
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ فِی الَّليلِ إذا يَغشی
وَالنَّهارِ إذا تَجَلّىٰ
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ أيُّهَا الإمامُ المَأمون
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ إيُّهَا الْمُقَدَّمُ الْمَأمول
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ بِجَوامِعِ السَّلام
🌻🍃اُشهِدُکَ يا مَولای أنّی اَشهَدُ أن
لا إلهَ إلاّ الله وَحدَهُ لا شَریکَ لَه
وَ اَشهَدُ أنَّ مُحَمَّداً عَبدُهُ وَ رَسولُه
لا حَبيبَ إلاّ هُوَ وَ أهلُه وَ اُشهِدُکَ
يا مَولای اَنَّ عَليّاً اَميرَالمُؤمِنينَ حُجَّتُه
وَالْحَسَن حُجَّتُه
وَالْحُسیْنَ حُجَّتُه
وَ عَلیَّ بنَ الْحُسیْنِ حُجَّتُه
وَ مُحَمَّدَ بنَ عَلیٍّ حُجَّتُه
وَ جَعفَر بنَ مُحَمَّدٍ حُجَّتُه
وَ موسَی بنَ جَعفَرٍ حُجَّتُه
وَ عَلیَّ بنَ موسی حُجَّتُه
وَ مُحَمَّدَ بنَ عَلیٍّ حُجَّتُه
و عَلی بنَ مُحَمَد حُجَّتُه
والحَسَن بنَ عَلیً حُجَّتُه
وَ اَشهَدُ اَنَّکَ حُجَّةُ الله
🌻🍃اَنتُم الأوَّلُ وَالآخِر
وَ أنَّ رَجعَتَكُم حَقٌّ لا رَیْبَ فيها
يَومَ لا يَنفَعُ نَفساً ايمانُها لَم تَكُن آمَنَت
مِن قَبل اَو كَسَبَت فِی ايمانِها خَيراً
وَ أنَّ الْمَوتَ حَقّ
وَ أنَّ ناكِراً وَ نكيراَ حَقّ
وَ اَشْهَدُ اَنَّ النَّشرَ حَقّ
وَالبَعثَ حَقّ وَ اَن الصِّراطَ حَقّ
وَالمِرصادَ حَقّ
وَالميزانَ حَقّ
وَالْحََشرَ حَقّ
وَالحِسابَ حَقّ
وَالْجَنَّةَ وَالنّارَ حَقّ
وَالوَعدَ وَالوَعيدَ بِهِما حَقّ
🌻🍃يا مَولایَ شَقِیَ مَن خالَفَكُم
وَ سَعِدَ مَن أطاعَكُم
فَاشْهَدْ عَلىٰ ما أشهَدتُکَ عَلَیْه
وَ أنَا وَلیُّ لَکَ بَریءٌ مِن عَدُوِّک
فَالحَقُّ ما رَضيتُمُوه
وَالباطِلُ ما اَسخَطتُموه
وَالْمَعروفُ ما أمَرتُم بِه
وَالْمُنكَرُ ما نَهَيتُم عَنه
فَنَفسی مُؤمِنَةٌ بِاللهِ وَحدَهُ لا شَریکَ لَهُ
وَ بِرَسولِهِ وَ بِاَميرِالمُؤمِنينَ
وَ بِكُمْ يا مَولای أوَّلِكُمْ وَ آخِرِكُمْ
وَ نُصرَتی مَعَدَّةٌ لَكُمْ
وَ مَوَدَّتی خالِصَةٌ لَكُمْ
آمينَ آمين
🌼فرج مولا صاحب الزمان صلوات🌼
اَلّلهمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمََدِ وَ آل مُحَمَّد
وَ عَجِّل فَرَجَهُمْ
🍃اَللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِکَ الْـفَـرَج🍃
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
@zibastory
💗✨سه شنبه تون عالی
🌸✨ و پراز موفقیت
💗✨روزتون پراز عشق و امید
🌸✨ذهنتون آروم
💗✨شادی هاتون بی پایان
🌸✨لبتون پراز خنده
💗✨قلبتون پراز مهر
🌸✨زندگیتون پراز عشق
💗✨شادی و زیبایی
🌸✨نصیب لحظه هاتون
💗✨روزتون زیبـا و در پنـاه خدا
🟩«چاه نکنده منار را می دزدد»:
🔹️کاربرد ضرب المثل چاه نکنده منار را می دزدد
ضرب المثل چاه نکنده منار را می دزدد به افرادی گفته میشود که قبل از مقدمات کار شروع به کار میکنند.
زمینه پیدایش
🔸️در روزگاران قدیم مردمی از اهالی روستاهای کویری ایران سخت تلاش کردند تا توانسته بودند در روستای خود چاهی بکنند. مردم از این چاه برای آبیاری زمینهای کشاورزی خود استفاده میکردند. این آبیاری صحیح باعث شد آنها محصولات خوبی برداشت کنند و سود خوبی نیز نصیبشان شود. سال به سال وضع مردم این روستا بهتر شد تا اینکه شروع کردند به ساختن خانههای جدید برای خودشان و چون برای خانه سازی نیاز به آجر داشتند ، تصمیم گرفتند یک کورهی آجرپزی بسازند تا با خاکهای همانجا آجر تولید کنند و خانه بسازند.
با ساختن این کوره با آن منارهی بلندش کار ساخت و ساز روستای آنها سرعت گرفت و کم کم در طی چند سال تبدیل به شهر کوچکی شد و سطح زندگی مردم نیز بالاتر رفت ، به طوری که رشد و ترقی این روستا زبان زد روستاهای اطراف شد. بعضی از روستاها رشد آنها را ناشی از همکاری و پشتکاری که داشتند میدانستند. ولی مردم یکی از این روستاهای اطراف عامل پیشرفت آنها را فقط ساخت مناره آجرپزی میدانستند و میگفتند اگر ما هم چنین مناری داشته باشیم رشد میکنیم.
یک روز عدهای از مردم این روستای فقیر و کم درآمد جمع شدند و تصمیم گرفتند ، راه پیشرفت آنها را به هر روشی شده طی کنند و به این نتیجه رسیدند بهترین راه داشتن مناره است.
برای به دست آوردن مناره همه با هم تصمیم گرفتند به آن شهر کوچک بروند و شبانه بدون اینکه کسی بفهمد مناره را بدزدند و به شهر خود بیاورند. همان شب چندین مرد قوی هیکل و صد تا الاغ برای حمل کردن مناره و آوردن آن تا آن روستا به طرف روستای دیگر به راه افتادند ، وقتی آنها وارد آن روستای آباد شدند مردم همه خوابیده بودند و شهر در سکوت بود. روستاییان از فرصت استفاده کردند. طنابهایی به دور منار بستند و شروع به کشیدن کردند تا منار را از جا بکنند ، الاغها را هم طوری قرار دادند تا منار یکراست روی آنها بیفتد و بتوانند به راحتی به روستای خود برگردند و منار را با خود ببرند. ولی هرچه تلاش کردند و زور زدند فایدهای نداشت. مردها خیس عرق شدند ولی مناره ذرهای تکان نخورد. از صدا و همهمهی مردم پیرمردی که در کورهی آجرپزی کار میکرد و شبها همانجا استراحت میکرد بیدار شد. سرکی به بیرون کشید و فهمید مردم روستای کناری به قصد دزدی مناره دارند تلاش میکنند ، در دل شروع به خندیدن کرد.
مناره چندین متر در داخل زمین پایه داشت و به این راحتیها حتی تکان هم نمیخورد. اول فکر کرد اصلا" خودش را نشان ندهد ، تا آنها تلاش خود را بکنند و هر وقت خسته شدند بروند.
مدتی گذشت و مردان قوی هیکل هرچه توان داشتند برای تکان دادن مناره به کار بردند خسته هرکدام به کناری افتادند تا استراحت کنند. پیرمرد که این رفتار آنها را دید دلش سوخت و خواست به آنها کمک کند. چند سرفه کرد و آرام از مناره خارج شد. چند نفر از آنها آمدند پیرمرد را گرفتند تا مبادا داد و فریاد به راه بیندازد و همهی مردم را از حضور آنها مطلع کند. پیرمرد گفت : نیازی به این کارها نیست. من از کار سخت داخل این کوره داغ آجرپزی خسته شدهام ، من خوشحال هم میشوم شما این کوره را با خود ببرید. فقط یک سوال ، اگر شما این مناره را دزدیدید میخواهید چه کارش بکنید؟ یکی از مردان روستا گفت : خوب در روستای خود نصب میکنیم تا باعث ترقی ما هم شود. پیرمرد گفت : خوب این آنقدر بزرگ است که مردم اینجا سریع میفهمند که شما دزد آن بودهاید و به سراغتان میآیند ، شما بهتر نیست ابتدا چاهی بکنید به این اندازه که مدتی این مناره را داخل آن پنهان کنید.
اهالی روستا که دیدند پیرمرد راست میگوید به روستای خود برگشتند و شروع به حفر چاهی کردند که مناره داخل آن جا شود. آنها تصمیم گرفته بودند هرچه سریعتر روستای خود را رشد دهند. چند روزی که چاه را کندند به آب رسیدند. وقتی به آب رسیدند ، فکر دزدیدن مناره را کنار گذاشتند و از آب که مایع اصلی آبادانی است استفاده کردند کشاورزی خود را وسعت دادند و روستای خود را آباد کردند. و دیگر کار سخت دزدیدن مناره را فراموش کردند.
📘داستان وحکایت زیبا📕
@zibastory
@zibastory
🌸🌺🌸🌺
#نشر_حداکثری👆
🟩حکایت ما هم شده ، حکایت روباه و مرغ های قاضی
🔹️گرگی و روباهی با همدیگر دوست بودند . روباه از هوش و زیرکی اش و گرگ از زور بسیار و چنگال تیزش بهره می برد. روباه شکار را پیدا و گرگ آن را شکار می کرد . سپس می نشستند و شکاری را که به چنگ آورده بودند ، می خوردند . از بخت بد چند روز شکاری نیافتند .با خودشان گفتند هر یک به راهی برویم شاید چیزی بیابیم و دیگری را آگاه کنیم.
گرگ لانه مرغی پیدا کرد و با شتاب خودش را به روباه رساند و گفت که شکار یافتم . روباه شادمان شد و گفت : " چه پیدا کرده ای که این گونه شاد شده ای ؟ جای آن کجاست ؟ " گرگ گفت : " دنبالم بیا تا نشانت بدهم . " گرگ جلو افتاد و روباه هم در پی او. به خانه ای رسیدند . خانه ، حیاط بزرگی داشت و یک مرغدانی هم در گوشه حیاط بود . گرگ ایستاد ، رو به روباه کرد و گفت : " این هم آن شکار . ببینم چه می کنی. " روباه که بسیار گرسنه بود ، شابان به درون حیاط رفت و خودش را به مرغدانی رساند . در گوشه ای نهان شد تا در فرصتی مناسب به مرغدانی حمله کند .
درون مرغدانی چند مرغ و خروس چاق بودند. در مرغدانی باز بود و او می توانست به آسانی یکی از مرغها را شکار کرده بگریزد . ولی ناگهان در اندیشه شد و با خود گفت : " در باز است و مرغ چاق در مرغدانی .پس چرا گرگ خودش به مرغدانی حمله نکرده ؟ تاکنون من شکار پیدا می کردم و او شکار می کرد . اکنون چه شده که او شکار به این خوشمزگی را دیده ، ولی کاری نکرده و آمده دنبال من ، بی گمان خطری در کمین است. بهتر است بی گدار به آب نزنم .
با این فکرها روباه نزد گرگ برگشت . گرگ تا روباه را دست خالی دید ، خشمگین شد و گفت : " مطمئن بودم که تو توانایی شکار یک مرغ را هم نداری . چرا دست خالی بازگشتی ؟ " روباه گفت : " چیزی نشده . تنها می خواهم بدانم این خانه و این مرغدانی از آنِ کیست و چرا صاحب خانه در مرغدانی اش را باز گذاشته ؟ " گرگ گفت : " این خانه ، خانه شیخ قاضی شهر است که بی گمان کارگرش فراموش نموده در ِ مرغدانی را ببندد . " روباه تا نام قاضی شهر را شنید ؛ گریخت .
گرگ شگفت زده شد و دنبال روباه دوید تا به او رسید و از وی پرسید: " چرا می گریزی چه شده ؟ " روباه گفت : " گرسنه بمانم بهتر از این است که مرغ خانه قاضی را بخورم . وقتی كه آن شیخ قاضی پی ببرد من مرغ خانه اش را دزدیده ام ، به مردم می گوید که گوشت روباه حلال است . مردم هم با شنیدن این حکم ، به دنبال روباه ها می افتند و نسل روباه را از روی زمین بر می دارند . گرسنه باشم بهتر از این است که دودمانم را به باد بدهم . " از آن به بعد هر گاه کسی بخواهد از در افتادن با افراد با نفوذ دوری نماید ، این زبان زد را می گوید :
حکایت ما هم شده ، حکایت روباه و مرغ های قاضی
📘داستان وحکایت زیبا📕
@zibastory
@zibastory
🌸🌺🌸🌺
#نشر_حداکثری👆
🍁🍁✨🍁🍁✨🍁🍁
#داستان_آموزنده
🔆حادثهی مسجد مرو
🍂«ابومحمّد ازدی» گوید: هنگامیکه مسجد مرو آتش گرفت، مسلمانها گمان کردند که نصاری آن را آتش زدند و آنها نیز منازل و خانههای مسیحیان را آتش زدند.
🍂چون سلطان آگاه شد دستور داد آنهایی را که در این عمل شرکت داشتند بگیرند و مجازات کنند.
🍂به این شکل که قرعه بنویسند به سه مجازات: کشته شدن و جدا شدن دست و تازیانه زدن عمل کنند.
🍂یکی از آنها چون رقعه خود را باز کرد، حکم قتل درآمد و شروع به گریه نمود. جوانی که ناظر او بود و مجازاتش تازیانه بود و خوشحال به نظر میرسید، از وی سؤال کرد: «چرا گریه میکنی و اضطراب داری؟
🍂 در راه دین این مسائل مشکل نیست!» گفت: «ما در راه دینمان خدمت کردیم و از مرگ هم ترس نداریم ولکن من مادری پیر دارم که تنها فرزندش من هستم و زندگانی او به من وابسته است؛ چون خبر کشته شدن من به وی برسد قالب تهی میکند و از بین میرود.»
🍂چون آن جوان این ماجرا را بشنید، بعد از کمی تأمّل گفت: «بدان من مادر ندارم و علاقه نیز به کسی ندارم، حکم کاغذت را به من بده و من نیز حکم تازیانه خود را به تو میدهم تا من کشته شوم و تو با خوردن تازیانه نزد مادرت بروی.»
🍂پس از عوض کردن حکمها جوان کشته شد و آن مرد بهسلامت نزد مادرش رفت.
💚 ماجرای بیعت خواص با امام زمان(عج)
👤 آیت الله طهرانی از علامه طباطبایی سوال میکند: راجع به حضرت قائم آل محمد حضرت حجه بن الحسن العسکری و کیفیت ظهورش، از مرحوم قاضی چیزی به خاطر دارید؟
🌸 علامه فرمودند: در روایت است که چون حضرت قائم ظهور کنند، اول دعوت خود را از مکه آغاز میکنند. بدین طریق که بین « #رکن» و « #مقام » پشت به کعبه نموده و اعلان میفرمایند و از خواصّ آن حضرت سیصد و شصت نفر در حضور آن حضرت مجتمع می گردند.
🌼 مرحوم استاد ما قاضی میفرمود که: در این حال حضرت به آنها مطلبی می گویند که همه آنها در اقطار عالم متفرق و منتشر میگردند و چون همه آنها دارای طیّ الارض هستند، تمام عالم را تفحّص میکنند و میفهمند که غیر از آن حضرت کسی دارای مقام ولایت مطلقه الهیّه و مامور به ظهور و قیام و حاوی همه گنجینههای اسرار الهی و صاحب الامر نیست. در این حال همه به مکّه مراجعت میکنند و به آن حضرت تسلیم میشوند و بیعت مینمایند.
🌹 مرحوم قاضی میفرمود: من میدانم آن کلمهای را که حضرت به آنها میفرماید و همه از دور آن حضرت متفرق میشوند چیست!! و من در روایت دیدهام که حضرت صادق(علیه السلام) میفرمایند: من آن کلمه را میدانم.
📚مهر تابان، ص 331 – 332.
کتاب: اسوه عارفان – ص 108
⚠️ با حضرت ابوالفضل علیهالسلام قهر نکن!
☑️ آیت الله بهجت (ره):
▫️ در کتاب دارالسلام آمده است:
▪️ طلبهای سه حاجت داشت و مدتها به زیارت حضرت ابوالفضل علیهالسلام مشرف میشد.
🕌 روزی درحالیکه در مقابل ضریح، با کمال ادب و احترام ایستاده و مشغول زیارت بود، ناگاه دیده عدهای از زنهای عرب دهاتی با پای برهنه و درحالیکه کودک فلجی را به دست گرفته بودند وارد حرم شدند و هلهلهکنان یک دور، گرد ضریح چرخیدند و بیمارشان شفا پیدا کرد و از حرم خارج شدند.
▪️ آن طلبه وقتی این صحنه را مشاهده میکند، نزدیک ضریح میآید و میگوید:
🔹 من چند سال است میآیم و حوائجم برآورده نمیشود، ولی به این عربهای بیابانی اینگونه التفات دارید!
▪️ و با صورت قهر و غضب از حرم بیرون میرود و تصمیم میگیرد که دیگر به زیارت آن حضرت نرود. به نجف میرود و در کاروانسرایی منزل میکند. در آنجا به او میگویند:
🔸 خادم شیخ انصاری رحمهالله چند بار آمد و سراغ شما را گرفت.
▪️ وی نزد شیخ میرود. شیخ به او میفرماید:
🔶 «با حضرت ابوالفضل علیهالسلام قهر نکن، شما به عربها نگاه نکنید. آنها اینطور عادت کردهاند. حج میخواهید، نیابت هست. خانه میخواهید، هر خانه را پسندیدید تهیه میشود. عیال میخواهید، برای شما فراهم میشود».
▫️ احتمال هم بدهید که اکنون نیز از اینگونه علمای صاحب کرامت وجود دارند؛ زیرا
📜 «لا تَخْلوُ الْأَرْضُ مِنْ حُجهِ الله [حُجهٍ لَک]؛
📃 هیچگاه زمین از حجت خدا، خالی نمیماند».(۱)
▫️ البته بعضی بالاتر از احتمال، یقین دارند.
خدا کند طوری یقین داشته باشیم که برای ما تزلزل حاصل نشود. خداوند متعال از زبان اصحاب حضرت موسی علیهالسلام نقل میفرماید:
📜 «إِنا لَمُدْرَکونَ؛
📃 قطعاً فرعون و فرعونیان به ما میرسند». (۲)
یعنی هلاک میشویم؟
▫️ ولی حضرت موسی علیهالسلام فرمود:
📜 «کَلاَّ إِنَّ مَعیَ رَبِّی سَیَهْدین؛
📃 چنین نیست؛ پروردگارم با من است و به زودی مرا راهنمایی خواهد کرد»؛ (۳)
▫️ یعنی پشتم مثل کوه محکم است؛ چون خداوند فرمود:
📜 «إِنا مَعَکم مسْتَمِعُونَ؛
📃 ما با شما همراه و شنواییم»؛(۴)
▫️ یعنی آنها که به ما وعده همراهی و نصرت دادهاند با ما هستند و رفیق نیمه راه نیستند.
⬅️ در محضر بهجت، جلد ۱، صفحه ۷۱
(۱). الاحتجاج، ج۲، ص۴۹؛ بحارالانوار، ج۲۳، ص۲۰؛ ج۳۶، ص۳۸۶
(۲). شعراء: ۶۱
(۳). شعراء: ۶۲
(۴). شعراء: ۱۵
🏷 #حضرت_عباس_علیه_السلام #سخن_بزرگان #آیت_الله_بهجت_ره
🌷 #هر_روز_با_شهدا_🌷
#سلاحی_که_با_آن_دشمن_را_فراری_دادیم!!
🌷ضد انقلاب بعد از آنکه از محور خوخوره فرار کرد، آمده بود روستای کندولان. آنجا مقداری غذا برای خودشان تهیه کرده بودند که شب باشند و شامشان را بخورند و یک مسیری را به سمت مرز ادامه دهند که رسیدیم و محاصره شان کردیم. ابتدای روستا افراد زیادی مجروح شده بودند. سعی ما بر این بود که آنها را خارج کنیم.
🌷داخل روستا، از بین درختها که عبور میکردیم، سرهای بریده و بدنهای مثله شده را میدیدیم. مجروحان و شهدا را روی دوشمان گرفتیم. تقریباً از جلوی ضدانقلاب رد میشدیم. با این بچههای مجروح و شهیدان از لابلای گل و لای عبور کردیم. ابتدای روستا یک تپه بود و ارتفاع سمت چپ به روستا مسلط بود.
🌷ضد انقلاب از همه طرف فشار میآورد که روستا را بگیرد و ما هم درگیر بودیم. قمی پشت بیسیم داشت بچهها را هدایت میکرد. بچهها میگفتند: مهمات نداریم، هر نفر پنج گلوله برایش باقی مانده. پشت بیسیم گفت: «با تمام قدرت الله اکبر سر دهید.» طنین الله اکبر در کوهستان میپیچید و فرار کومله و ضدانقلاب را میدیدیم. با فریاد الله اکبر و تیراندازی و یک درگیری کوچک دشمن فرار کرد.
🌹خاطره ای به یاد فرمانده شهید علی قمی
#راوی: رزمنده دلاور یوسف کوهدره ای
📚 کتاب ”کوچ لبخند" نوشتهی حسین قرایی
🥀🥀🥀🥀🥀