eitaa logo
📚داستان های زیبا 📚
2هزار دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
2.6هزار ویدیو
8 فایل
ارتباط با ادمین پیشنهاد،تبلیغ وتبادل👇 @yamahdi_1403 هزینه تبلیغ واریز به #ایران_همدل، 👇 ۶۰۳۷۹۹۸۲۰۰۰۰۰۰۰۷
مشاهده در ایتا
دانلود
واقعا تا به ڪی ...؟ قضاوت، غیبت، تهمت چرا نمیفهمیم این ها تاوان دارد... دل شڪستن دارد ... چرا متوجه نیستیم این ها به ما مربوط نیست فلانی جراحی ڪرده... فلانی دزده ... فلانی زشته ... فلانی تتو، پیرسینگ، پروتز داره ... فلانی خیانت ڪرده و ... چرا ڪسی متوجه زندگی شخصی خودش نیس همه خدا شدند ... همه قاضی شدند ... همه گناهڪارند جز خودمان ... ای ڪاش این را بدانیم در هر قبری فقط یک نفر دفن میشود ... پس فڪر اعمال و افڪار خودتان باشید ... فقط ڪافیست پاهایتان را ڪمی از زندگی بقیه بیرون بڪشید... باور ڪنید خودتان هم آرام میشوید ... 📘داستان وحکایت زیبا📕 @zibastory   @zibastory 👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱 بهشت مشتاق دوستان علی علیه‌السلام است و از این شوق نورش بیشتر می‌شود در حالی که آنها هنوز در دنیا هستند و وارد آن نشده‌اند. 🌹 📚 ثواب الأعمال، ص٢٠٧ 📘داستان وحکایت زیبا📕 @zibastory   @zibastory 👆
خدایا پناهم باش تا مظلوم روزگار نباشم یاورم باش تا محتاج روزگار نباشم همدمم باش تا تنهای روزگار نباشم رهایم مکن تا اسیر دست روزگار نباشم و خدایم باش تا بنده این روزگار نباشم... 📘داستان وحکایت زیبا📕 @zibastory   @zibastory 👆
با ماباشید با گلچین سیاسی،مذهبی وخبرهای به روز😍😍😍👇 🌎مرکز گروههای نفوذسیاسی📛وبصیرت انقلابی🇮🇷 https://eitaa.com/joinchat/3587965022C526f837d0d
⭕️ یک زن جوان با مار خانگی اش هر شب به رختخواب می رفت و این مار غول پیکر هر شب دور اندام های زن می پیچید و در پایان خیلی بی حال می شد و روی تخت می خوابید یک روز مار هیچ غذایی نخورد و این عدم رغبت به خوردن و بی‌اشتهایی هفته‌ها ادامه یافت تا اینکه زن نگران شد و مارش را نزد دامپزشک برد و علت را جویا شد زن منتظر بود تا نتیجه را بشنود که دامپزشک به او خبر شوکه‌کننده‌ای داد...🔞⚠️😱🔴 اگه دلشو داری بیا ببین👇👇 اینجا سنجاقه @best_natur   @best_natur دیدنش برهمه واجبه تا درس عبرتی بشه برای بقیه😰‼️
📗 🚕 🚕راننده ماشینی در دل شب راهش را گم کرد و بعد از مسافتی ناگهان ماشینش هم خاموش شد. همان جا شروع به شکایت از خدا کرد: خدایا پس تو داری اون بالا چکار میکنی؟و... در همین حال چون خسته بود خوابش برد، وقتی صبح از خواب بیدار شد از شکایت شب گذشته‌اش خیلی شرمنده شد. ماشینش دقیقا نزدیک یک پرتگاه خطرناک خاموش شده بود... همه ما امکان به خطا رفتن را داریم، پس اگر جایی دیدیم که کــارمان پیــش نمی‌رود، شکایت نکنیم، شایـد اگــر جلــوتر برویم پرتگاه باشد... 📘داستان وحکایت زیبا📕 @zibastory @zibastory 🌸🌺🌸🌺 👆
🟩تا توانی دلی بدست آور دل شکستن هنر نمی باشد 🔸️مردم بیدرد را دل از شکستن ایمن است 🔹️گوشه این فرد باطل از شکستن ایمن است 🔸️با دل آگاه دارد کار عشق سنگدل 🔹️بیشتر دلهای غافل از شکستن ایمن است 📘داستان وحکایت زیبا📕 @zibastory @zibastory 🌸🌺🌸🌺 👆
🟩تیشه به ریشه زدن:‌ 🔻با پای خود به گور رفتن. 🔸️این حکایت اشاره به «از بین بردن چیزی از اصل و وجودش به طوری که نشانی از آن نماند» دارد. وقتی کسی از این جمله استفاده می کند یعنی با پای خودم به گور رفتم. 🔹️گاهی از این حکایت برای بیان نابودی و فنا نیز استفاده می شود. ⬅️از هستی ساقط کردن ⬅️چیزی را از بیخ و بن از بین بردن ⬅️نماندن نام و نشانی از چیزی پس از نابودی 📘داستان وحکایت زیبا📕 @zibastory @zibastory 🌸🌺🌸🌺 👆
🟩امان ازدوغ لیلی ، ماستش کم بود آبش خیلی ! 🔹️در موردی گفته می شود که وعده زیاد باشد و وفای به وعده هیچ. نظیر: 🔸️آفتابه لگن هفت دست شام و ناهار هیچی.
🌸 خدایا ✨شکرت که ذکر زبان و قلبم 🌸 در آغاز هر کاری ✨نام رحمان و رحیم توست 🌸 بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ ✨الهی به امید تو 🌸 برای شروع یک روز زیبا ✨امروز مان را ختم به خیر بفرما 📘داستان وحکایت زیبا📕 @zibastory @zibastory 🌸🌺🌸🌺 👆
🌸امروز برای سلامتی و ظهور 💗آقا امام زمان عج 🌸و سلامتی خودتون صلواتی 💗ختم کنیم به نیت 🌸حاجت روایی همه دوستان 🌸اللّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلي 💗مُحَمَّدوَآلِ‌مُحَمَّد 🌸وَعَجِّل‌فَرَجَهُــم
💚باز دلم هوای دارد ✨هوای آن گنبد بیکران دارد 💚به یاد حرم سبز و زیبایت ✨اشک در چشمان من مکان دارد 💚چه درد غریبی ست درد دل تنگی! ✨دل تنگم هوای صاحب الزمان(عج)دارد 🙏 أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِکْ ألْفَرَج🙏 📘داستان وحکایت زیبا📕 @zibastory @zibastory 🌸🌺🌸🌺 👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💐 الهی ؛ انت السلام 💐 💐 و منک السلام 💐 💐 و لک السلام 💐 🌹با نام و یاد خدای 💐 زیبای زیبا پسند 💐 زیبا آفرین زیبا دوست. 💐 خدای عطا کننده اسلام و سلامتی 💝 با سلام که نام زیبای خدا و پیوند دهنده قلبهاست 💝 💓خدایا ؛ 💐 چه قدر زیباست سپری کردن يك روز با حس کردن لبخند زیبایت... 💓و چه قدر زیباست حس کردن حضور زیبایت ؛ 🌻 به وقت بخشش، 🌻 به وقت دست گرفتن از بی نوایی، 🌻 به وقت محبت به یتیمی... 💓و چه قدر زیباست با تو همراه بودن و برای تو زیستن و مهر ورزیدن... 💓چه قدر زیباست پر کشیدن و اوج گرفتن و داشتن قلبی که پشت هر تپش اش یک تلاش ، یک عشق و یک هدف مقدس باشد، 🌹 هدفی که تنها مقصدش خدایی است که خالق همه زیبایی ها و لذت هاست، 🌹 خدایی که تنها دل خوشی برای ادامه زندگی است و تنها دل خوشی برای نوشتن! 💐 خدای مهربانم ؛ دوستت داریم و تو را می پرستیم و از تو کمک می خواهیم ... 🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴 🌺 با سلام به شما عزیزان و دوستان خوبم ؛ بندگان خوب خدا ؛ سحرخیزان خداجو ، لبخندهای زیبای خداوند نصیبتان باد 🌸 💐💐💐💐 🌸💐🌻💐 🍀 ذکر امروز ۱۰۰ مرتبه: 🍀 🍀یا ارحم الراحمین 🍀 🍀🍀🌻🌹🌻🍀🌹🌻🍀🍀 تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید , http://sarcheshmeadaberfan.ParsiBlog.com 🍃🌺🍃🌺🍃🌺 @zibastory @zibastory 🌸🌺🌸🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
، 💐آفتابى همچون غدير بود 🎉كه روزى طلوع كرد 💐و براى هميشه چراغ 🎊راه شيعه در طول تاريخ شد. 💐24 ذی الحجه روز جلوه عظمت و فضیلت پیامبر و اهل بیت (ع) پیشاپیس گرامی باد💐 با ماباشید با گلچین سیاسی،مذهبی وخبرهای به روز😍😍😍👇 🌎مرکز گروههای نفوذسیاسی📛وبصیرت انقلابی🇮🇷 https://eitaa.com/joinchat/3587965022C526f837d0d
*داستان های پند آموز* *آشنایی با معنی و مفهوم ضرب المثل آب که یک جا ماند می گندد* *اگر نمی دانید مطا لعه کنید* هرچیزی که یمجا بماند می گندد حتی انسان. اگر انسان بدون هیچ فعالیتی یکجا باشد و کاری نکند حوصله اش سر میرود و پیر و پیرتر میشود. در روزگاران قدیم، مردمانی در شهر زندگی خوب خوشی داشتند، پادشاه مهربانی بود که تمام طول عمر خودش را وقف رفاه مردم کرده است. یک روز صبح پادشاه از دنیا میرود و میمیرد. بعد از مرگ پادشاه ، پسرش که آدمی بداخلاق و تند و زورگو بود جانشین پدرش شد. همین اول کار دستور داد که آب چشمه ها، قنات ها را بر روی مردم شهر ببندند. مردم شهر که تحمل پادشاه و تشنگی را نداشتند و آواره کوه و دشت و شهرهای دیگر شدند. بعد از چند ماه شهر خالی از سکنه شد و هیچ کسی در شهر نماند. پادشاه دستور داد که از آب قنات و چشمه ها برایش بیاورند. برایش آب اوردند وقتی آب را جلوی دهانش برد که بنوشد بوی خیلی بدی داشت، یکی از مقامات را صدا کرد و علت بوی بد آب را پرسید. او جواب داد : آب که یکجا بماند می گندد. 📘داستان وحکایت زیبا📕 @zibastory @zibastory 🌸🌺🌸🌺 👆
*داستان های پند آموز* *آشنایی با معنی و مفهوم ضرب المثل قوز بالا قوز* *اگر نمی دانید مطا لعه کنید* در ایام قدیم دو برادر بودند که هر دو قوز بزرگ و بدشکلی بر روی شانه های خود داشتند. به همین خاطر اغلب اوقات خیلی از این بابت ناراحت بودند. اما با وجود این قوزها، یکی از این دو برادر آدم خیلی خوب و مهربانی بود؛ و همه او را فردی بااخلاق معرفی می کردند و هیچ کس به خودش اجازه نمی داد که قوزهای او را مسخره کند؛ اما برادر دومی خیلی بداخلاق و مردم آزار بود، بچه های کوچک را کتک می زد و با همه اهالی دعوا می کرد؛ به همین دلیل دیگران خیلی از او بدشان می آمد و تا از راه دور او را می دیدند، قوزهایش را مسخره می کردند. به هر حال یک روز صبح زود که هنوز هوا نیمه روشن بود، قوزی خوش اخلاق بقچه اش را بست و به سمت حمام راه افتاد. در آن روزگار حمام ها به شکل عمومی بود به همین خاطر در هر محله فقط یک حمام وجود داشت. مردهای محله به خاطر مسائل امنیتی بیشتر در تاریکی شب و صبح های زود به حمام می رفتند تا زنها بتوانند در روز روشن با خیال راحت این کار را انجام دهند. وقتی قوزی خوش اخلاق وارد حمام شد، هیچ کس در حمام نبود. همه خودشان را شسته بودند و رفته بودند. به محضی که قوزی رفت توی خزانه ی حمام که خودش را بشوید، صداهای عجیب غریبی شنید. به همین خاطر با ترس و تعجب صدا را دنبال کرد و دید که جنها عروسی دارند و دامادشان را به حمام آورده اند و مشغول بزن و بکوبند. قوزی خوش اخلاق با خودش گفت: «الان چیکاری کنم بهتر است؟» دوباره با خودش زمزمه کرد و گفت: «به نظر می رسد بهترین کاری که باید بکنم این است که در شادی جن ها شرکت کنم.» به همین خاطر بلافاصله خودش را قاطی جن ها کرد و با آنها رقصید و شادی کرد. بزن بکوب که تمام شد، جن ها پیش قوزی خوش اخلاق رفتند و از این که او در مجلس شادی آنها شرکت کرده، تشکر کردند. رئیس جن ها رو به قوزی خوش اخلاق کرد و گفت: «حالا که تو اینقدر مهربانی و این لطف بزرگ را در حق پسرم کردی و رقصیدی، من هم لطفی در حق تو می کنم و قوزت را از پشتت بر میدارم.» قوزی خوش اخلاق هم خیلی هیجانی و خوشحال شد به همین خاطر مدام از رئیس جن ها تشکر می کرد و بعد از دوش گرفتن بقچه اش را برداشت به سمت خانه راهی شد. وقتی به خانه رسید، کاملاً صبح شده بود و سفره ی صبحانه آماده بود. تا آمد کنار سفره بنشیند، مادرش فوراً متوجه تغییرش شد و گفت: «ای وای پسرم! گل بودی، به سبزه نیز آراسته شدی. پس قوزت کو؟ تو خیلی خوشگل شده ای.» با صدای شادی کنان و بلند مادر همه اهالی خانواده فوراً جمع شدند و آمدند دور سفره نشستند و هیکل بدون قوز او را دیدند. همه می خواستند بدانند که قوز برادر خوش اخلاق شان چه طور از بین رفته است. او هم به طور مفصل ماجرای حمام رفتن و رقصیدن میان جنها را برای همه تعریف کرد و صبحانه می خورد. چند روز بعد برادرش، یعنی همان قوزی بدخلاق و اخمو، با خود گفت: مگر من از برادرم چه کم دارم؟ من هم میروم برای جن ها میزنم و میرقصم تا قوزم را از پشتم بردارند و مسخره کردن و زخم زبان ها تمام شود. به همین خاطر شب هنگام قوزی بداخلاق، بقچه اش را فوراً پیچید و به طرف حمام عمومی محله شان، همان جایی که برادرش گفته بود راه افتاد. به محضی که وارد حمام شد جن ها را دید، فوراً سلامی کرد و به جمعشان وارد شد. از قضا آن شب جن ها ناراحت بودند و اصلاً حال و حوصله ی زدن و رقصیدن نداشتند. چون یکی از جن ها مرده بود و آنها عزادار بودند. قوزی بداخلاق که فقط به فکر خودش بود و به جن ها فکر نمی کرد، بدون مقدمه وارد مجلس عزاداری آنها شد و مشغول رقصیدن شد. قوزی بداخلاق به امید خوش تیپ شدن، سنگ تمام گذاشت و تا آنجایی که می توانست، رقصید. رئیس جن ها که از کار او به شدت ناراحت شده بود، صدایش کرد و گفت: «هیچ می دانی که داری چیکار می کنی؟!؛ ما عزاداریم و تو داری میرقصی!. الان کاری می کنم که تا آخر عمر فراموش نکنی و بدانی وقتی آدم ها نارحت هستند نباید شادی کنی» او دستور داد که قوز قبلی را بیاورند و روی قوز برادر بداخلاق بگذارند. قوزی بداخلاق کارش زار شد و یک قوز دیگر بر پشتش گذاشتند. بیچاره خسته و غمگین از حمام بیرون رفت و طوری که دیگران او را نبینند، خودش را فوراً به خانه رساند. ضرب المثل از آن ایام به بعد وقتی آدم دردمندی، گرفتاری و مشکل دیگری هم پیدا کند، می گویند بیچاره وضعش قوز بالا قوز شده است. 📘داستان وحکایت زیبا📕 @zibastory @zibastory 🌸🌺🌸🌺 👆
🟩برای لای جزر دیوار خوبه 🔻خیلی بی مصرف است. 🔸️– به عبارت دیگر می گویند فقط به درد لای جرز دیوار میخوره یعنی به هیچ درد نمیخوره … 🔹️– گاهی اوقات از این ضرب المثل برای نشان دادن بی ارزش بودن و بی عرضگی اشخاص استفاده می‌کنند. 🔸️– به طور کلی چیزی که غیرمفید و ناکارآمد و بی خاصیت باشد از این اصطلاح استفاده می‌کنند.
🟩 با یه من عسل هم نمی شود خوردش 🔻 بد اخلاق بودن 🔹️ این ضرب المثل کاربرد بسیاری دارد و در واقع اشاره آن به فردی دارای اخلاقیات بد و تندی است که به هیچ وجه نمی‌توان نزدیک او شد و اخلاقیاتش را تحمل کرد. 🔸️در واقع این فرد تندخو بوده و اخلاق او مثل زهر کشنده است و به همین منظور هیچ فردی قصد نزدیک شدن به او را ندارد.
📍قضیه اینه که آیت الله خامنه ای در نماز جمعه مطلبی رو بیان میکنن و امام خمینی در اعتراض به اون مطلب نامه شدید الحنی خطاب به آقا مینویسند… ویدئو کامل درگروه سنجاقه👇👇😍 🌎مرکز گروههای نفوذسیاسی📛وبصیرت انقلابی🇮🇷 https://eitaa.com/joinchat/3587965022C526f837d0d
🟩با پای بروی کفش پاره می شود وباسر بروی کلاه 🔻معنی : در هر حال کار خرج دارد 🔹️۱- یعنی هرکاری که بخواهی انجام دهی، تبَعاتی خواهد داشت. پس نباید از ترس ضرر و زیان احتمالی، دست از تصمیمات بزرگت بکشی. 🔸️۲- اگر بخواهی با پاهایت راه بروی، قطعا یک روز کفش هایت پاره خواهد شد! اگر نخواهی هزینه کفش بدهی و بخواهی با سر راه روی، آن وقت هم مجبوری برای خرید کلاهِ سرت هزینه کنی! پس اگر بخواهی در هر مسئله ای به فکر ضرری باشی که به تو میرسد، نمی توانی کاری انجام دهی. خراب شدن یا تمام شدن و حتی ضرر رسیدن به کارها، از کارهای عادی دنیاست! 🔹️۳- این ضرب المثل را در مقام توصیه و نصیحت به دیگری به کار می برند تا به او نشان دهند که برای ورود به هرکاری نباید ترس به دل راه داد. 🔸️۴- انسان اگر به دلیل هزینه هایی که هر لحظه به او وارد می شود نخواهد کاری انجام دهد، نه تنها پیشرفت نمی کند بلکه سودی هم عایدش نمی شود.
🟩باد آورده را باد می برد 🔻هر چیزی که آسان بدست می آید آسان هم از دست می رود. 🔹️این حکایت برای افرادی کاربرد دارد که بدون هیچ زحمتی ثروتی را به دست آورده‌اند اما قدر آن را نمی دانند، چنین افرادی با ولخرجی زیاد و عدم استفاده درست از پول به زودی ثروت خود را از دست می دهند. در واقع مال بدون زحمت، برکت ندارد. به قول قدیمی ها پولی که بدون رنج و تلاش به دست می آید جوری از بین می رود که خودت هم نمی فهمی.
💛✨💛 دهخدا و مادرش دهخدا مادری داشت که بسیار عصبی بود و پرخاشگر؛ طوری که دهخدا بخاطر مادرش ازدواج نکرده بود و پیرپسر مجردی بود در کنار مادرش زندگی می‌کرد. نصف شبی مادرش او را از خواب شیرین بیدار کرد و آب خواست. دهخدا رفت و لیوانی آب آورد مادرش لیوان را بر سر دهخدا کوبید و گفت آب گرم بود. سر دهخدا شکست و خونی شد. به گوشه‌ای از اتاق رفت و زار زار گریست. گفت: «خدایا من چه گناهی کرده‌ام بخاطر مادرم بر نفسم پشت‌ پا زده‌ام. من خود، خود را مقطوع‌النسل کردم، این هم مزد من که مادرم به من داد. خدایا صبرم را تمام نکن و شکیبایی‌ام را از من نگیر.» گریست و خوابید شب در عالم رؤیا دید نوری از سر او وارد شد و در کل بدن او پیچید و روشنش ساخت. صدایی به او گفت: «برخیز در پاداش تحمل مادرت ما به تو علم دادیم.» ❣از فردای آن روز دهخدا شاهکار تاریخ ادبیات ایران را که "جامع‌ترین لغت‌نامه" و "امثال و حکم" بود را گردآوری کرد🦋 و نامش برای همیشه بدون نسل، در تاریخ جاودانه شد.
دلم گرفته خدایا ، گره گشایی کن نثار ِ ظلمت ِ غمخانه روشنایی کن قفس بهانه ی تکرارِ بی صدایی هاست دوای درد ِ مرا لذّت ِ رهایی کن چه عاشقانه دلم در هوای پرواز است هوای عشق ِ تو دارم مرا هوایی کن اگر بجرم ِ نفس در قفس گرفتارم نفس بریده خدایا ، بیا خدایی کن کنار ِ خیمه ی این روزهای بارانی بغل گشوده مرا مست ِ آشنایی کن تویی که همسفر ِ لحظه های خورشیدی میان ِ معبد ِ عشقی مرا فدایی کن مرور ِ مطلع ِ نوری طنین ِ احساسی نمای چشم ِ مرا یک نفس طلایی کن
📚 ضرب المثل "یکی به نعل میزند یکی به میخ" 🔸 ریشه ضرب المثل: نعلبندان، هنگام کوبیدن نعل برای گرفتن شدت ضربه اولی که به میخ نعل می زنند ضربه دوم را آرام تر به نعل می زنند، یا به قولی برای جلب رضایت صاحب اسب و همچنین برای آرامش اسب که بی تابی نکند و لگد نیندازد یک ضربه به میخ و یکی هم به نعل می زنند. بعدها این عمل تبدیل به مثل شد و درباره کسانی به کار می رود که رک و راست نیستند و بله را با نه توأم می کنند. 🔸 معنی و کاربرد: یکی به نعل می‌زند و یکی به میخ، از آن مثل‌هایی است که امروز نیز استفاده زیادی دارد و مصداق این مثل، کسانی هستند که موضع و خط و مشی روشن و شفافی ندارند، گفتار و کردار دوگانه‌ای دارند و می‌کوشند تا در ماجراهای زندگی، تبدیل به انسانِ به اصطلاح بد نشوند تا به هر شکلی منافع خود را حفظ کنند. چنانچه بخواهیم واضح تر بگوییم، منافقانه حرف می‌زنند و دورویانه عمل می‌‌کنند و همین رفتارشان سبب سردرگمی و پریشان فکری طرف مقابلشان می‌شود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گفتم مرو رفتی و بد بیراه رفتی بس تند میرانی نگه کن تا نیفتی بوی بهاران بود و ذوق میگساران یادش بخیر آنگه که چون گل می شکفتی هنگام بیداریست ای گم کرده دیدار چون چشم بخت من عجب بیگاه خفتی خود را ز چشم خویشتن نتوان نهان کرد گیرم خدا را نیز از خود می نهفتی شعر خوانی