eitaa logo
📚داستان های زیبا 📚
2.3هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
2.9هزار ویدیو
8 فایل
ارتباط با ادمین پیشنهاد،تبلیغ وتبادل👇 @yamahdi_1403 https://eitaa.com/joinchat/4221632789C0d32769a76
مشاهده در ایتا
دانلود
❄️این متن بسیـار زیــبا ارزش هزار بار خواندن رو داره ❄️خداوند نمی‌پرسد چه ماشینی سوار می شدید بلکه می‌پرسد چند پیاده را سوار کردید؟ ❄️خداوند نمی‌پرسد مساحت منزلتان چقدر بوده بلکه می‌پرسد . در آن خانه به چند نفر خوش آمد گفتید ❄️خداوند نمی‌پرسد . در کمد خود چه لباسهایی داشتید بلکه میپرسد به چند نفر لباس پوشاندید . ❄️خداوند نمی‌پرسد . بیشترین حقوق دریافتی شما چقدر بوده است، بلکه می‌پرسد برای بدست آوردن آن چقدرشخصیت خود را کنترل دادید . ❄️خداوند نمی‌پرسد عنوان شغلی شما چه بود ، بلکه می پرسد چقدر سعی کردید با بیشترین توانتان بهترین کار را انجام دهید . ❄️خداوند نمی‌پرسد . که در همسایگی چه کسی زندگی می کردید، بلکه می پرسد چه رفتاری با همسایگانتان داشتید . ❄️خداوند نمی‌پرسد چند دوست داشتید، بلکه می‌پرسد با دوستانتان چگونه رفتار کردید . در مورد رنگ پوستتان نمی‌پرسد ، بلکه از شخصیت شما سئوال می کند ─┅─═इई ❄️☃❄️ईइ═─┅─ 📘داستان وحکایت زیبا📕 @zibastory @zibastory 🌸🌺🌸🌺 👆
🌹🌹⚘بخون ضرر نمی‌كنی، تنم لرزید خوندم! سوال: چرا خداوند آب دهان را شیرین و اشک چشم را شور و آب گوش را تلخ و آب بینی را خنک قرار داده است؟ جواب: امام صادق (ع) می‌فرمایند: آب دهان شیرین است تا انسان از خوردن و آشامیدن لذت ببرد. آب چشم شور است، برای محفوظ نگه داشتن پیه چشم. زیرا اگر شور نبود پیه چشم آب می شد و فایده دیگر آن، ضد عفونی کردن چشم است. اما آب گوش و رطوبتش تلخ است، برای جلوگیری ورود حشرات ریز، که به خاطر تلخی نمی‌توانند وارد گوش و از آنجا وارد مغز شوند. آب بینی هم خنک است به خاطر سالم ماندن مغز سر انسان تا طیلان و جاری نشود. زیرا اگر آب بینی گرم بود، باعث جاری شدن مغز به داخل بینی می‌گردید. اللّه اکبر خدا بزرگتر است از آنچه در تصور ماست. هنگام به دنیا آمدن در گوشمان اذان می‌خوانند، ولی نمازی نمی خوانند! هنگام مرگ برایمان فقط نماز می‌خوانند... بدون اذان ... اذان هنگام تولد، برای نمازی است که هنگام مرگ می‌خوانند... چقدر کوتاه است این زندگی... به فاصله یک اذان تا نماز. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌زیبای‌دکتر‌چمران خدایا...🙏 از بد کردن آدمهایت شکایت داشتم به درگاهت اما شکایتم را پس میگیرم ... من نفهمیدم! فراموش کرده بودم که بدی را خلق کردی تا هر زمان که دلم گرفت از آدمهایت، نگاهم به تو باشد .. گاهی فراموش میکنم که وقتی کسی کنار من نیست ، معنایش این نیست که تنهایم ... معنایش این است که همه را کنار زدی تا خودم باشم و خودت ... با تو تنهایی معنا ندارد ! مانده ام تو را نداشتم چه میکردم ...! ❤️دوستت دارم ، خدای خوب من •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 📘داستان وحکایت زیبا📕 @zibastory @zibastory 🌸🌺🌸🌺 👆
9.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
احضار حضرت مسیح علیه السلام توسط جهانگیر خان قشقایی ..‌ 🎙 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 📘داستان وحکایت زیبا📕 @zibastory @zibastory 🌸🌺🌸🌺 👆
🌹 مردی در کوهستان سفر می‌کرد که سنگ گران قیمتی را در رودخانه‌ای پیدا کرد. روز بعد به مسافرى رسید که گرسنه بود. آن مرد کیف خود را باز کرد تا غذایش را با مسافر شریک شود. مسافرِ گرسنه، سنگ قیمتی را در آن کیف دید و بسیار از آن خوشش آمد و پس از کمی درنگ از آن مرد خواست که آن را به او بدهد! آن مرد بدون درنگ، سنگ را به او داد و از یکدیگر خداحافظی کردند. مسافر از این که شانس به او رو کرده بود بسیار شادمان شد و از خوشحالى سر از پا نمى‌شناخت. او مى‌دانست که جواهر به قدرى با ارزش است که تا آخر عمر مى‌تواند راحت زندگى کند. بعد از چند روز مسافر برای پیدا کردن آن مرد به راه افتاد؛ بالاخره او را یافت و سنگ را به پس داد و گفت: خیلى فکر کردم! میدانم این سنگ چقدر با ارزش است، ولی آن را به تو پس مى‌دهم با این امید که چیزى را به من دهی که از آن ارزشمندتر است! آن مرد گفت چه چیزی؟! مسافر گفت اگر مى‌توانى، چیزی را به من بده که باعث شد چنان قدرتمند شوی که راحت از این سنگ دل بکنی و ‌آن را به من ببخشی. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☝️بچه گرسنه نمی مونه ...! ‌🎙 یکی طفل دندان برآورده بود پدر سر به فکرت فرو برده بود که من نان و برگ از کجا آرمش؟ مروت نباشد که بگذارمش چو بیچاره گفت این سخن، نزد جفت نگر تا زن او را چه مردانه گفت: مخور هول ابلیس تا جان دهد همان کس که دندان دهد نان دهد 📙 بوستان سعدی ، باب ششم . •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
💢عابدی گول خورده در میان بنی اسرائیل عابدی بود. به او گفتند :در فلان شهر درختی است که مردم آن شهر، آن درخت را می پرستند. عابد ناراحت شد، برخاست و تبر بر دوش نهاد و راهی آن شهر شد تا آن درخت را قطع کند. ابلیس به صورت پیری ظاهر الصلاح، بر مسیر او مجسم شد، و گفت : ای عابد، برگرد و به عبادت خود مشغول باش! عابد گفت : نه، بریدن درخت اولویت دارد... مشاجره بالا گرفت و درگیر شدند، عابد بر ابلیس غالب آمد و وی را بر زمین کوفت و بر سینه اش نشست. ابلیس در این میان گفت : بگذار تا سخنی بگویم، تو که پیامبر نیستی و خدا بر این کار تو را مامور ننموده است، به خانه برگرد، تا هر روز دو دینار زیر بالش تو نهم؛ با یکی معاش کن و دیگری را انفاق نما و این بهتر و ثواب تر از کندن آن درخت است ... عابد با خود گفت : راست می گوید، یکی از آن به صدقه دهم و آن دیگر هم به معاش صرف کنم ، و برگشت... بامداد دیگر روز، دو دینار دید و بر گرفت ، روز دوم دو دینار دید و برگرفت ، روز سوم هیچ پولی نبود! خشمگین شد و تبر برگرفت و به سوی درخت شتافت ... باز در همان نقطه ، ابلیس پیش آمد و گفت: کجا؟! عابد گفت: می روم تا آن درخت را برکنم ! ابلیس گفت : به خدا هرگز نتوانی کند ! باز ابلیس و عابد درگیر شدند و این بار ابلیس عابد را بیفکند چون گنجشکی در دست! عابد گفت : دست بدار تا برگردم . اما بگو چرا بار اول بر تو پیروز آمدم و اینک، در چنگ تو حقیر شدم؟ ابلیس گفت : آن وقت تو برای خدا خشمگین بودی و خدا مرا مسخر تو کرد، که هرکس کار برای خدا کند، مرا بر او غلبه نباشد؛ ولی این بار برای دنیا و دینار خشمگین شدی، پس مغلوب من گشتی 🌺 📘داستان وحکایت زیبا📕 @zibastory @zibastory 🌸🌺🌸🌺 👆
💢تاجر سخاوتمند 🔸شخصی را قرض بسیار آمده بود. تاجری کریم را در بازار به او نشان دادند که احسان می کند آن شخص، تاجر سخاوتمند را در بازار یافت و دید که به معامله مشغول است و بر سر ریالی چانه می زند،آن صحنه را دید پشیمان شد و بازگشت.تو را که این همه گفت وگوی است بر دَرمی، چگونه از تو توقع کند کَس کَرمی؟ تاجر چشمش به او افتاد و فهمید که برای حاجت کاری آمده است پس به دنبال او رفت و گفت با من کاری داشتی؟ شخص گفت: برای هر چه آمده بودم بیفایده بود. تاجر فهمید که برای پول امده است به غلامش اشاره کرد و کیسه ای سکه زر به او داد. آن شخص تعجب کرد و گفت: آن چانه زدن با آن تاجر چه بود و این بذل و بخششت چه؟ تاجر گفت:آن معامله با یک تاجر بود ولی این معامله با خدا...! در کار خیر طرف حسابم با خداست او خیلی خوش حساب است. 📘داستان وحکایت زیبا📕 @zibastory @zibastory 🌸🌺🌸🌺 👆
💢دعای چوپان مردی با پدرش در سفر بود که پدرش از دنیا رفت. از چوپانی در آن حوالی پرسید: «چه کسی بر مرده های شما نماز می خواند؟» چوپان گفت: «ما شخص خاصی را برای این کار نداریم؛ خودم نماز آنها را می خوانم». مرد گفت: «خوب لطف کن نماز پدر مرا هم بخوان!» چوپان مقابل جنازه ایستاد و چند جمله ای زمزمه کرد و گفت : «نمازش تمام شد!» مرد که تعجب کرده بود گفت: این چه نمازی بود؟ چوپان گفت: بهترازاین بلد نبودم مرد از روی ناچاری پدر را دفن کرد و رفت. شب هنگام، در عالم رؤیا پدرش را دید که روزگار خوبی دارد. از پدر پرسید: «چه شد که این گونه راحت و آسوده ای؟» پدرش گفت: «هر چه دارم از دعای آن چوپان دارم!» مرد، فردای آن روز به سراغ چوپان رفت و از او خواست تا بگوید در کنار جنازۀ پدرش چه کرده و چه دعایی خوانده؟ چوپان گفت: «وقتی کنار جنازه آمدم و ارتباطی میان من و خداوند برقرار شد، با خدا گفتم : « خدایا اگر این مرد، امشب مهمان من بود، یک گوسفند برایش زمین می زدم. حالا این مرد، امشب مهمان توست. ببینم تو با او چگونه رفتار می کنی ؟ » به نام خدای آن چوپان… گاهی دعای یک دل صاف،ازصدنماز یک دل پرآشوب بهتراست ! 📘داستان وحکایت زیبا📕 @zibastory @zibastory 🌸🌺🌸🌺 👆
"هر شب"💫 پیش از آنکه به خواب برویم همه ی آدمها را ببخشیم و با "قلبی پاک" بخوابیم... شب شما دوستان خوبم بخیر🍃🌸💫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 خدای مهربانم ✨در طلوع عاشقی 🌸دفتر دلم را به تومی سپارم 🌸تو با قلم عفو و بخشش خود ✨خط بزن تمام گناهانم را 🌸 و بکش بر صفحه دلم ✨دريایی از سخاوت را 🌸 بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم ✨ الــهـــی بــه امــیــد تـــو