eitaa logo
📚داستان های زیبا 📚
2.1هزار دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
2.7هزار ویدیو
8 فایل
ارتباط با ادمین پیشنهاد،تبلیغ وتبادل👇 @yamahdi_1403 هزینه تبلیغ واریز به #ایران_همدل، 👇 ۶۰۳۷۹۹۸۲۰۰۰۰۰۰۰۷
مشاهده در ایتا
دانلود
لوازم آشپزخانه پاپریک ارائه دهنده انواع ظروف پیرکس ، چوبی ، پخت و پز ، سرو و پذیرایی با ضمانت ارسال برای بسته های شکستنی ✅با احترام مرجوعی و تعویض داریم . تضمین قیمت و کیفیت ✅ 📍ارسال به سراسر کشور https://eitaa.com/paprikhome https://eitaa.com/paprikhome https://eitaa.com/paprikhome
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یا مرگِ منو بده یا مرگِ اون مأمور رو که نذری مو از دستم گرفت 😭😭😭 📕 📘 👇👇👇 🌸🌸🌸🌸 @zibastory🌸 @zibastory🌸 🌸🌸🌸🌸
🌺امام علی(ع): شما را به پنج چیز سفارش می کنم که اگر برای آن ها شتران را پرشتاب برانید و رنج سفر را تحمل کنید سزاوار است : کسی از شما جز به پروردگار خود امیدوار نباشد ، و جز از گناه خود نترسد ، و اگر از یکی سئوال کردند و نمی داند شرم نکند ، و بگوید نمی دانم ، و کسی در آموختن آنچه نمی داند شرم نکند و بر شما باد به شکیبایی ، که شکیبایی ایمان را چون سر است بر بدن و ایمان بدون شکیبایی چونان بدن بی سر ارزشی ندارد . 📚( نهج البلاغه ، ترجمه محمد دشتی ، حکمت 82 ، ص 457) •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 📕 📘 👇👇👇 🌸🌸🌸🌸 @zibastory🌸 @zibastory🌸 🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥 همه چیز امتحانه!!! واقعا زیباست....... ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ 🎙استاد علیرضا پناهیان •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 📕 📘 👇👇👇 🌸🌸🌸🌸 @zibastory🌸 @zibastory🌸 🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 طریق نجف - کربلا، مسیر بازگشت به فطرت است. بازگشت به آغوش امن امام! آغوشی که تنها پناه خستگان است! •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 📕 📘 👇👇👇 🌸🌸🌸🌸 @zibastory🌸 @zibastory🌸 🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همه‌ی آرزویم فرسنگ ها دورتر...💔 ✨ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 📕 📘 👇👇👇 🌸🌸🌸🌸 @zibastory🌸 @zibastory🌸 🌸🌸🌸🌸
قرآنِ روزى دهنده✨🌱 نقل می‌كنند مردى همواره ملازم درب خانه عمر بن خطاب بود تا به او كمكى شود. عمر از او خسته شده، به او گفت: اى مرد، به در خانه خدا هجرت كرده‌اى يا به در خانه عمر؟ برو و قرآن بخوان و از تعليمات قرآن بياموز كه تو را از آمدن به در خانه عمر بی‌نياز می‌سازد. او رفت و ماهها گذشت، ديگر نيامد و عمر او را نديد تا اينكه اطلاع يافت كه او از مردم دور شده و در جاى خلوتى به عبادت اشتغال دارد و در ضمن استمداد از درگاه خدا توفيق تلاش براى كسب روزى حلال يافته و معاش خود را تأمين نموده است. عمر به سراغ او رفت و به وى گفت: مشتاق ديدار تو شدم و آمدم از تو احوال بپرسم. بگو بدانم چه باعث شد كه از ما دور گشتى و بريدى؟ او در پاسخ گفت: قرآن خواندم. قرآن مرا از عمر و آل عمر بی نياز ساخت. عمر گفت: كدام آيه را خواندى كه چنين تصميم گرفتى؟ او گفت: قرآن می خواندم به اين آيه رسيدم: «وَ فى السَّماءِ رِزْقُكُمْ وَ ما تُوعَدُونَ.» «روزى شما در آسمان است و همچنين آنچه به شما وعده داده می شود.» با خود گفتم رزق و روزى من در آسمان است ولى من آن را در زمين می‌جويم! براستى بد مردى هستم. 📜چهل داستان از عظمت قرآن •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 📕 📘 👇👇👇 🌸🌸🌸🌸 @zibastory🌸 @zibastory🌸 🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺 تنها فاکتوری که باهاش جایگاه هر فرد در دستگاه و دولت کریمه امام زمان علیه‌السلام مشخص میشه! منبع : اربعین حماسه ظهور 🌹 🍃🍂 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 📕 📘 👇👇👇 🌸🌸🌸🌸 @zibastory🌸 @zibastory🌸 🌸🌸🌸🌸
🌸به نام گشاینده کارها ✨زنامش شود سهل 🌸دشــــوارها ✨باتوکل به نام الله 🌸سلام صبحتون زیبا ✨دلتان آرام وشاد 🌸وجدانتان آسوده ✨لبتان پرخنده و 🌸دستتان بخشنده ✨لطف خدا همیشه 🌸شامل حالتان باد.
الهی🙏 در آخرین روز هفته 🌸 به برکت صلوات بر محمد و آل مطهرش (ع) به من و همه ی عزیزانم خیر و برکت و رزق و روزی فراوان و حلال عطا فرما🙏 ان شاء الله🙏 ﷺ🌸ﷺ🌸ﷺ🌸ﷺ اللهم صل ؏ محمد وآل محمد ﷺ🌸ﷺ🌸ﷺ🌸ﷺ اللهم صل ؏ محمد وآل محمد ﷺ🌸ﷺ🌸ﷺ🌸ﷺ اللهم صل ؏ محمد وآل محمد ﷺ🌸ﷺ🌸ﷺ اللهم🌸عجل 🌸لوليك🙏الفرج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شاید کمی گران تمام شود🌸🍃 اما شناخت آدمها ارزشمندترین تجربه دنیاست... کسی را از روی ظاهر قضاوت نکنید چشم بسته همیشه خواب نیست لبی هم که میخنده "همیشه شاد نیست" ...🌸🍃 📕 📘 👇👇👇 🌸🌸🌸🌸 @zibastory🌸 @zibastory🌸 🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸برای شادی روح ✨درگذشتگان هدیه باارزش 🌸فاتحه وصلوات ✨بدرقه راهشان کنیم 🌸خدایادرگذشتگان مارا مورد ✨رحمتت قرار ده روحشان شادیادشان گرامی💐
🔘 داستان کوتاه در چمنزاری خرها و زنبورها در کنار هم زندگی می کردند. روزی از روزها خری برای خوردن علف به چمنزار می آید و مشغول خوردن می شود. از قضا گل کوچکی را که زنبوری در بین گلهای کوچکش مشغول مکیدن شیره بود، می خورد و زنبور بیچاره که خود را بین دندانهای خر اسیر و مردنی می بیند، زبان خر را نیش می زند و تا خر دهان باز می کند او نیز از لای دندانهایش بیرون می پرد. خر که زبانش باد کرده و سرخ شده و درد می کند، عر عر کنان و عربده کشان زنبور را دنبال می کند. زنبور به کندویشان پناه می برد. به صدای عربده خر، ملکه زنبورها از کندو بیرون می آید و حال و قضیه را می پرسد. خر می گوید: «زنبور خاطی شما زبانم را نیش زده است باید او را بکشم.» ملکه زنبورها به سربازهایش دستور می دهد که زنبور خاطی را گرفته و پیش او بیاورند. سربازها زنبور خاطی را پیش ملکه زنبورها می برند و طفلکی زنبور شرح می دهد که برای نجات جانش از زیر دندانهای خر مجبور به نیش زدن زبانش شده است و کارش از روی دشمنی و عمد نبوده است. ملکه زنبورها وقتی حقیقت را می فهمد، از خر عذر خواهی می کند و می گوید: «شما بفرمائید من این زنبور را مجازات می کنم.» خر قبول نمی کند و عربده و عرعرش گوش فلک را کر می کند که: «نه خیر این زنبور زبانم را نیش زده است و باید او را بکشم.» ملکه زنبورها ناچار حکم اعدام زنبور را صادر می کند. زنبور با آه و زاری می گوید: «« قربان من برای دفاع از جان خودم زبان خر را نیش زدم. آیا حکم اعدام برایم عادلانه است؟» ملکه زنبورها با تاسف فراوان می گوید: «می دانم که مرگ حق تو نیست. اما گناه تو این است كه با خر جماعت طرف شدی که زبان نمی فهمد و سزای کسی که با خر طرف شود همین است.» ─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─ 📕 📘 👇👇👇 🌸🌸🌸🌸 @zibastory🌸 @zibastory🌸 🌸🌸🌸🌸
(من نوکر بادنجان نیستم): نوکر بادنجان به کسانی اطلاق می‌شود که به اقتضای زمان و مکان به سر می‌برند و در زندگی روزمره‌ی خود تابع هیچ اصل و اساس معقولی نیستند. عضو حزب باد هستند، از هر طرف که باد مساعد بوزد به همان سوی می‌روند و از هر سمت که بوی کباب استشمام شود به همان جهت گرایش پیدا می‌کنند. خلاصه طرفدار حاکم منصوب هستند و با حاکم معزول به هیچ وجه کاری ندارند. آنان که عقیده‌ی ثابت و راسخ ندارند و معتقدات خویش را به هیچ مقام و منزلتی نمی‌فروشند اگر به آن‌ها تکلیف کمترین انعطاف و انحراف عقیده شود بی درنگ جواب می‌دهند من نوکر بادنجان نیستم.  اما ریشه‌ی این ضرب المثل: نادرشاه افشار پیشخدمت شوخ طبع خوشمزه‌ای داشت که هنگام فراغت نادر از کارهای روزمره با لطایف و ظرایف خود زنگار غم و غبار خستگی و فرسودگی را از ناصیه‌اش می‌زدود. نظر به علاقه و اعتمادی که نادرشاه به این پیشخدمت داشت دستور داد غذای شام و ناهارش با نظارت پیشخدمت نامبرده تهیه و طبخ شود و حتی به وسیله‌ی همین پیشخدمت به حضورش آوردند تا ضمن صرف غذا از خوشمزگی‌ها و شیرین زبانی‌هایش روحاً استفاده کند. روز برنامه‌ی غذای نادرشاه خورشت بادنجان بود و چون بادنجان به خوبی پخته و مأکول شده بود. نادر ضمن صرف غذا از فواید و مزایای بادنجان تفصیلاً بحث کرد. پیشخدمت زیرک و کهنه کار نه تنها اظهارات نادرشاه را با اشارت سر و گردن و زیر و بالا کردن چشم و ابرو تصدیق و تأیید کرد بلکه خود نیز در پیرامون مقوی و مغذی و مشهی و مأکول بودن بادنجان داد سخن داد و حتی پا را فراتر نهاده ارزش بهداشتی آن را به آب حیات رسانید! چند روزی از این مقدمه گذشت و مجدداً خورشت بادنجان برای نادر آوردند. اتفاقاً در این برنامه‌ی غذایی بادنجان به خوبی پخته نشده بود و به طعم و ذائقه‌ی نادرشاه مطبوع و مأکول نیامد لذا به خلاف گذشته و شاید برای آن‌که پیشخدمت را در معرض امتحان قرار دهد از بادنجان به سختی انتقاد کرد و با قیافه‌ی برافروخته گفت:"اینکه می‌گویند بادنجان باد داردف نفاخ است، ثقیل الهضم و ناگوار است دروغ نگفته‌اند." خلاصه بادنجان بیچاره را از هر جهت به باد طعن و لعن گرفت و از هیچ دشنامی در مذمت آن فروگذار نکرد. پیشخدمت موقع شناس که درسش را روان بود بدون آن‌که ماجرای چند روز قبل را به روی خود بیاورد با نادرشاه هم‌صدا شد و هر چه از ضرر و زیان بعضی از گیاهان و نباتات در حافظه داشت همه را بی دریغ نثار بادنجان کرد و گفت:"اصولاً بادنجان با سایر گیاهان خوراکی قابل مقایسه نیست زیرا به همان اندازه که مثلاً کدو از جهت تغذیه و تقویت مفید و سودمند است خوراک بادنجان به حال معده و امعا و احشا بدن مضر و زیان بخش می‌باشد! بادنجان نفاخ است بله قربان! بادنجان باد دارد بله قربان!" نادرشاه که با گوشه‌ی چشمش ناظر ادا و اطوار مضحک پیشخدمت و بیانات پر طمطراق او در مذمت بادنجان بود سر بلند کرد و گفت: "مرتکه‌ی احمق، بگو ببینم اگر بادنجان تا این اندازه زیان آور است پس چرا روز قبل آن همه تعریف و تمجید کردی و از نظر مغذی و مقوی بودن، آن را آب حیات خواندی؟ این‌که گفته‌اند دروغگو را حافظه نیست بیهوده نگفته‌اند." پیشخدمت بدون تأمل جواب داد:"قربان، من نوکر بادنجان نیستم من نوکر قبله‌ی عالم هستم. هرچه را که قبله‌ی عالم بپسندد مورد پسند من است. پریروز اگر طرفدار بادنجان بودم از آن جهت بود که قبله‌ی عالم را از آن خوشش آمده بود. امروز به پیروی از عقیده و سلیقه‌ی سلطان وظیفه دارم که دشمن آن باشم!" 📕 📘 👇👇👇 🌸🌸🌸🌸 @zibastory🌸 @zibastory🌸 🌸🌸🌸🌸
🔴 برای ظهور امام زمان علیه‌السلام قدمی بردار! 🌕 آقا امام صادق عليه السّلام فرمودند: «انفاق كن، و يقين بدار كه جاى آن پر خواهد شد؛ و بِدان كه چون كسى در راه طاعت خدا انفاق نكند، گرفتار آن خواهد شد كه در راه معصيت خداى عزّ و جلّ‌ انفاق كند، و كسى كه در پى حاجت دوست خدا گام نسپارد، گرفتار آن خواهد شد كه در پى حاجت دشمن خداوند رهسپار گردد.» عَنِ اَلْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ يَقُولُ «أَنْفِقْ وَ أَيْقِنْ بِالْخَلَفِ وَ اِعْلَمْ أَنَّهُ مَنْ لَمْ يُنْفِقْ فِي طَاعَةِ اَللَّهِ اُبْتُلِيَ بِأَنْ يُنْفِقَ فِي مَعْصِيَةِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَنْ لَمْ يَمْشِ فِي حَاجَةِ وَلِيِّ اَللَّهِ اُبْتُلِيَ بِأَنْ يَمْشِيَ فِي حَاجَةِ عَدُوِّ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ» 📗من لا يحضره‌الفقيه ج ۴، ص ۴۱۲ 📗بحارالأنوار، ج ۹۳، ص ۱۳۰ 📕 📘 👇👇👇 🌸🌸🌸🌸 @zibastory🌸 @zibastory🌸 🌸🌸🌸🌸
🟩از تو حرکت از خدا برکت 🔹️شخص ساده لوحی مکرر شنیده بود خداوند متعال ضامن رزق و روزی بندگان است . بهمین خاطر به این فکر افتاد که به گوشه مسجدی برود و مشغول عبادت شود و از خداوند روزی خود را بگیرد . به همین قصد یکروز صبح به مسجد رفت و مشغول عبادت شد .همینکه ظهر رسید از خداون طلب ناهار کرد ولی هرچه به انتظار نشست برایش ناهار نرسید تا اینکه شام شد و او باز از خدا طلب خوراکی برای شام کرد و چشم براه ماند. چند ساعتی از شب گذشته بود که درویشی وارد مسجد شد در پای ستونی نشست ، شمعی روشن کرد و از کیسه خود غذایی بیرون آورد و شروع به خوردن کرد . مردک که از صبح با شکم گرسنه از خدا طلب روزی کرده بود و در تاریکی چشم به غذا خوردن درویش دوخته بود ، دید درویش نیمی از غذای خود را خورد و عنقریب نیم دیگر را هم خواهد خورد .مردک بی اختیار سرفه ای کرد و درویش که صدای سرفه را شنید گفت : هر که هستی بفرما پیش . مرد بینوا که از گرسنگی داشت میلرزید پیش آمد و مشغول خوردن شد . وقتی سیر شد ، درویش شرح حالش را پرسید و آنمرد هم حکایت خود را تعریف کرد. درویش به آن مرد گفت : فکر کن تو اگر سرفه نکرده بودی من از کجا میدانستم تو در مسجد هستی تا به تو تعارف کنم و تو هم به روزی خودت برسی ؟ شکی نیست که خدا روزی رسان است ولی یک سرفه ای هم باید کرد . 📕 📘 👇👇👇 🌸🌸🌸🌸 @zibastory🌸 @zibastory🌸 🌸🌸🌸🌸
《هنوز زرده را بالا نکشیده قدقد می‌کند》: در گذشته مردی جوان با مادرش زندگی می‌کرد. جوان هرگز به فکر زندگی و آینده‌اش نبود و همین امر مادر را نگران می‌کرد طوری که هرروز با دیدن پسرش به وی پند می‌داد و از او می‌خواست به دنبال کاری برود و درآمدی داشته باشد بلکه بتواند از این راه زندگی‌اش را بگذراند و همسری برگزیند، اما پسر به حرف‌های مادرش اهمیت نمی‌داد. مدت‌ها گذشت تا این‌که سرانجام مرد جوان دل به دختر همسایه بست و از مادرش خواست به خواستگاری وی بروند. مادرش به او گفت تو که هیچ شغل و درآمدی نداری چگونه می‌خواهی یک زندگی را بچرخانی؟ اما حرف‌های مادر فایده‌ای نداشت و مرد جوان با اصرار مادرش را راضی کرد که به خواستگاری آن دختر بروند. وقتی پدر دختر فهمید که آن جوان که به خواستگاری دخترش آمده بی کار است و هیچ اندوخته‌ای ندارد به او جواب منفی داد و آن‌ها را از خانه‌اش بیرون کرد، اما باز هم در جوان هیچ دگرگونی ایجاد نشد. تا این‌که روزی از روزها شخصی به مرد جوان خبر داد که عموی او سخت بیمار است و او باید به بالین وی برود، جوان به همراه مادرش به خانه‌ی عموی پیرش رفتند. عموی مرد جوان سال ها پیش زن و فرزندش را از دست داده و اکنون تنها بود و وارثی نداشت. جوان که عمویش را در آن حال دید اندوهگین شد. عمو وقتی جوان را دید لبخندی زد و به او گفت:«خودت می‌دانی که من وارثی ندارم و بعد از من هر آن چه که دارم به تو خواهد رسید.‌اکنون به سراغ صندوقچه ای که در گوشه ی اتاق است برو و هرآنچه درون آن است برای خودت بردار». جوان که چنین شنید با شتاب به سمت صندوقچه رفت و پیش از آن‌که در ان را بگشاید سروصدای حاضران او را نزد عمویش کشاند اما دیگر دیر شده بود زیرا وی جان به جان آفرین تسلیم کرده بود. چند روز بعد از مراسم خاکسپاری، جوان دوباره به سراغ صندوقچه رفت و وقتی در آن را گشود، داخل آن گوهرهای گرانقیمتی را دید پس بلافاصله آن‌ها را نزد مادرش برد و رو به او کرد . گفت:« دیگر روزهای سخت زندگی به پایان رسیده و تو باید به داشتن پسری چون من افتخار کنی». مادر که چنین شنید گفت:« اما پسرم تو که برای به دست آوردن این مال و اموال زحمتی نکشیده‌ای تا من به تو افتخار کنم. این‌ها همه حاصل دسترنج عموی خدا بیامرزت است که پس از او به تو رسیده است». جوان چهره‌ای در هم کشید و در گوشه‌ای نشست، مادر که دانست پسرش از سخنان وی ناراحت شده نزد پسرش رفت و گفت:«اکنون بهتر است با این سرمایه کاری برای خودت دست و پا کنی و به سراغ دختر دلخواهت بروی و بی شک اگر چنین کنی پدر دختر نیز راضی خواهد شد و دخترش را به تو خواهد داد». جوان که همراه مادرش در حیاط ایستاده بودند و سخن می‌گفتند خنده‌ای بلند سر داد و گفت: «نه مادرجان، من دیگر این دختر را نمی‌خواهم زیرا این خانواده در حد و اندازه‌ای نیست که ما با آن‌ها پیوندی داشته باشیم، ما اکنون ثروت بسیاری داریم و باید با بزرگان نشست و برخاست کنیم». اتفاقا" در این میان پدر دختر که در بالای بام خانه ایستاده بود سخنان پسر جوان را شنید و بسیار خشمگین شد و به همین سبب رو به همسرش که در کنارش ایستاده بود کرد و با صدای بلند گفت: «یارو هنوز زرده را بالا نکشیده قدقد می‌کند، ببین اگر زرده را بالا بکشد چه خواهد کرد». 📕 📘 👇👇👇 🌸🌸🌸🌸 @zibastory🌸 @zibastory🌸 🌸🌸🌸🌸
🔺 آلـوده هـا، لـبِ حـوض مـی‌نـشـیـنـنـد❗️ ◽️مرحوم استاد علی صفایی حائری، پايان ماه و اول ماه بعد خود را به مشهد مى‌رساندند و مى‌فرمودند: ◽️اگر جسمِ آدمی با دو روز حمام نرفتن بو مى‌گيرد، روح با يك نيتِ بد، سياه و كِدر مى‌شود. ◽️به همين خاطر به امام رضا-سلام الله علیه- پناه مى‌بردند. ایشان می‌فرمودند: در زيارت يكشنبه حضرت زهرا- سلام الله علیها- آمده است: «اِنّا قد طًهُرنا بولايتهم»؛ ما با ولايت آنان تطهير مى‌شويم ◽️و زيارت امام رضا-ع- مثل حمام است. و با اين نياز، به درگاه امام مى‌شتافتند. ◽️روزى يكى از مريدانِ مشهدى‌شان به ایشان گفته بود: بياييد منزل ما، خدمت‌تان باشیم! ايشان از آدرس خانه آن جوان پرسيده، دیده بودند از حرم دور است، ◽️فرموده بودند: نه! دور است. من جايى دور و بَرِ حرم مى‌خواهم! گفته بود:چرا اين‌ قدر نزديك؟ فرموده بودند: آخر آلوده‌ها، لبِ حوض مى‌نشينند! ◽️ایشان آن قدر يقين به رأفت و دستِ گشايش‌گرِ آقا داشتند كه وقتى گدايى در نزديكىِ حرم امام رضا(ع) از او چيزى خواست- با آن همه دست و دل‌بازیش که معروف بود- محل نگذاشتند و اعتنايى نکردند. ◽️وقتى اصرار فقير را ديدند فرمودند: خیلی بى‌سليقه‌اى! آدم در كنار دريا، از يك پيتِ حلبى، آب نمى‌خواهد! ____ 📕 📘 👇👇👇 🌸🌸🌸🌸 @zibastory🌸 @zibastory🌸 🌸🌸🌸🌸
کنفرانس بصیرتی ۱۴۰۳/۰۵/۱۹ ✍️مهدی اسلامی موضوع : زمان و چگونگی پاسخ ایران به اسرائیل تخریب بیت المقدس بسم‌الله الرحمن الرحیم و افوض امری الی الله ان الله بصیر بالعباد سلام علیکم جمیعا عرض ادب و احترام دارم خدمت همه شما عزیزان امشب میخوام در مورد دو تا نکته صحبت کنم اولی زمان حمله ایران به اسرائیل و اینکه چرا تاخیر افتاده دومی هم اینکه آیا امکان تخریب مسجدالاقصی بخاطر موشکهای ما هست یا نه؟ و اما موضوع اول : در کنفرانس قبل اعلام کردیم که جواب ایران قطعی و وحشتناک خواهد بود ، در این اصلا شکی نکنید پس اینکه میگن مثلا پزشکیان داره جلوی حمله ایران به اسرائیل رو میگیره یا بخاطر مسائلی، در پشت پرده به توافق رسیدن که در قبال رفع تحریم یا تمام شدن جنگ غزه ایران حمله نمیکنه مضخرفی بیش نیست ما میزنیم اینبار محکمتر از قبل هم خواهیم زد پس حمله قطعی است اما اینکه چه زمانیه هم جای بحث داره عده ای میگن بخاطر المپیکه عده ای میگن بخاطر اربعینه اما هیچکدام اینها نیست ایران در حال طرح یک نقشه آفندی و پدافندی است یعنی اینکه داره طراحی عملیات میکنه که هم از کریدور دفاعی دشمن عبور کنه و هم در صورت پاسخ متقابل، بتونه از مراکز مهم خودش دفاع کنه در هر عملیاتی باید چندین مرحله رو طراحی و حتی پاسخ دشمن رو بر اساس رصدهای امنیتی، تخمین زد و برای اون تمهیداتی در نظر گرفت به همین دلیل به احتمال زیاد ، الان طراحی آفندی تقریبا تمام شده و داریم برای دفاع از مراکز هسته‌ای و پتروشیمی و پالایشگاه هامون هم سپر دفاعی میچینیم در رفت و آمدهایی که نظامیان روسی به کشور داشتن ، چندین سیستم پدافندی اس ۴۰۰ برای حفاظت از مراکز حساس ما از روسیه تحویل گرفته شده و این یعنی طبق رصد ما ، امکان پاسخ اسرائیل وجود داره بنابراین باید به نظامیانمون فرصت بدیم تا هم حمله جانانه داشته باشند و هم در صورت پاسخ صهیونیستها ، بتونیم درست دفاع کنیم و اما موضوع دوم : اینکه میگن بیت المقدس تخریب میشه درست نیست آقای ما فرمود ما در بیت المقدس نماز خواهیم خوند این یعنی تا فتح اسرائیل ، به مسجدالاقصی ان شاءالله آسیبی نخواهد رسید نگران نباشید والسلام علیکم و رحمه‌الله و برکاته ✍️ حاج مهدی اسلامی          ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━━━ لطفا عضو بشید  :   👇👇👇 @zibastory @zibastory
🌸 خدایا ✨با نام تو آغاز می کنم 🌸شروع هر لحظه را ✨ای که زیباترین 🌸علت هر آغاز تویی ! 🌸این روز و هفته را به ✨لطف و مهربانی  تو می سپارم 🌸یار و یاورم باش ای بهترین ✨ بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم 🌸 الــهـــی بــه امــیــد تـــو
💜اول هفته خودراباذکرشریف صلوات 💚بـرحضرت محمـدوخانـدان پاک و 💚شـریف و مطهرش شــروع کنیـم 💜اَللّٰهُـمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و💚 💚َآلِ مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ فَرَجَهُـم💜 🍃🍀الّلهُمَّ🌳 🍃💚صلّ 🌳 🍃🍀 علْی 🌳 🍃💚محَمَّد🌳 🍃🍀 وآلَ 🌳 🍃💚محَمَّدٍ 🌳 🍃🍀وعَجِّل🌳 🍃💚فرَجَهُم🌳 💚اَللّٰهُـمَّ صـَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ💜 💜 آلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤زانو بغل کرده 🕯ولی انگار خوابیده 🖤یا از نفس افتـاده 🕯یا اینبار خوابیـده 🖤بر خشت خوابیدن 🕯برایش کار سختی نیست 🖤طفلی که تادیشب 🕯به روی خار خوابیـده 🖤 🖤 🏴شهادت جانسوز حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها تسلیت باد 🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤 ▪️دل من را ▪️خدایی کن رقیه ▪️مراهم ▪️کربلایی کن رقیه ▪️بحـق نام زیبای عـمویت ▪️برای من ▪️دعایی کن رقیه 🏴شهادت حضرت رقیه (س) پیشگاه مقدس وملکوتی امام زمان (عج) وشیعیان تسلیت باد 🏴
📖 السَّلَامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْمَنْصُورُ عَلَی مَنِ اعْتَدَی... ▫️سلام بر تو و آن هنگام که ظلمت هزاران ساله ی جور و ستم را تنها بارقه ای از خورشید نگاهت، صبح می کند. سلام بر تو و بر مطلع الفجرِ آمدنت که پایان تمامی ستمگری هاست... 📚 صحیفه مهدیه،زیارت حضرت صاحب الامر در سرداب مقدس، ص610. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 📕 📘 👇👇👇 🌸🌸🌸🌸 @zibastory🌸 @zibastory🌸 🌸🌸🌸🌸
CQACAgQAAx0CVc35HwABAReiZrUBks15z7sRGyyeLQ1SXSgyc_kAAiAOAAJptBBTgycOZRY6iww1BA.mp3
5.02M
🔉 🎧 جریان تشرف یکی از مسافران کربلا به محضر امام عصر علیه السلام و عنایت عجیب حضرت به زوّار حسینی. کاش که ای یار فدایت شویم همسفر کرب و بلایت شویم •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 📕 📘 👇👇👇 🌸🌸🌸🌸 @zibastory🌸 @zibastory🌸 🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تصویری نادر ازلحظه مردن انسان که توسط دوربینهای حرارتی ضبط شده.😨 (حسب تعبیر قرآن) 🤲سبحان الله •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• کانالی باپستهای هیجانی،جذاب ودیدنی برای شما😍👍👇 ╔◦•🌸◉🌿◉🌸•◦╗ @best_natur ╚◦•🌸◉🌿◉🌸•◦╝ جهت حمایت ازکانال ما را به دیگران معرفی کنید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥عنایت امام رضا علیه السلام به زائری که اهل زیارت نبود... 🎙 حجت‌الاسلام والمسلمین قرائتی . . •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 📕 📘 👇👇👇 🌸🌸🌸🌸 @zibastory🌸 @zibastory🌸 🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شما یکبار یابن الحسن میگید،اومیگه جانم! اللهم عجل لولیک فرج •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 📕 📘 👇👇👇 🌸🌸🌸🌸 @zibastory🌸 @zibastory🌸 🌸🌸🌸🌸
🍂🍀🍂🍀🍂🍀🍂🍀🍂🍀 چرا پدرم موقع عکس گرفتن زانوهایش را خم می کرد؟ دکتر محسن زندی چند وقت پیش پدرم عکس‌های قدیمی آلبومش را بیرون آورده بود و به من نشان می‌داد. عکس‌هایی از دوران نوجوانی و جوانی خودش در کنار پدرش. چیزی گفت که هنوز هم نتوانسته‌ام این حجم از ادب و توجه و احترام را درک کنم. در تمام عکس‌ها زانوهایش را شکسته بود تا هم قدِ پدرِ کوتاه قدش باشد. می‌گفت آنقدر حواسم به احترام و جایگاه پدرم بود که همیشه در کنارش طوری می‌ایستادم تا بلندتر از او به نظر نرسم؛ و مهم‌تر آنکه او احساس نکند بلندتر از او هستم. راستش هر چقدر سنم بالاتر می‌رود و بادِ چرخِ نخوت و تکبر و همه‌چیز دانیِ ایام جوانی‌ام کمتر می‌شود، به اهمیت وجود بزرگسالان و حفظ جایگاهشان در هر خانواده‌ای بیشتر پی می‌برم. بزرگترها اساس و بنیان و محور هر خانواده‌ای هستند. وقتی می‌میرند یا جایگاهشان را از دست می‌دهند، خیمه آن خانواده از هم می‌پاشد. چه بسیار خانواده‌هایی را دیده‌ایم که حتی با وجود فرهیختگی و صمیمیت اعضای آن، بعد از مرگ والدین از هم دور شده‌اند. حتی اگر سالی یک بار هم دور هم جمع شوند، دیگر خانواده نیستند؛ بلکه ازدحامی از تنهایانند. پدرم همیشه به مادربزرگ ساکت و نحیف و رنجورم اشاره می‌کرد و می‌گفت: همین یک مشت پوست و استخوان را می‌بینی که چگونه همه را دور خودش جمع کرده؟ اگر روزی نباشد دیگر این جمع پا نخواهد گرفت. و دقیقاً همان شد که می‌گفت. به جرات می‌گویم یکی از آیتم‌های به شدت تاثیرگذار بر خانواده بودن یک خانواده و نه اینکه صرفاً ازدحامی از تنهایان باشند، میزان ادب و احترام و حفظ جایگاه بزرگترها در هر خانواده‌ای بود. چقدر تفاوت بود بین آنها که بچه‌هایشان را طوری تربیت کرده بودند که با هر رفت و آمد بزرگترها، حتی به دستشویی، به احترامشان تمام قد از جایشان بلند می‌شدند؛ با آنها که حتی یک حرف و کلام ساده و معمولی را با تندخویی و بی‌اعتنایی و بی‌توجهی به بزرگترها می‌زدند. نه اینکه بزرگترها همیشه درست می‌گویند، یا همیشه بیشتر و بهتر می‌فهمند، یا هیچ‌گاه حرف زور و بی‌حساب نمی‌زنند، و گاهی ناخواسته و خواسته آسیب نمی‌رسانند. ابداً منظورم این نیست. مقصودم حفظ جایگاه و شأن آنها، محبت، ادب، احسان، خشوع باطنی و ظاهری به آنها، حفظ بزرگی‌شان در هر خانه؛ و ازین مهمتر، القای این حسِ بزرگی و ادب و جایگاه به آنها، حتی در صورت مخالفت با نظرشان است. این وضعیتی است که سودش به جیب همه می‌رود. سالخورده‌ای که در برابر خود غبارِ غمناک مرگ را می‌بیند، دل‌خوشی‌ای جز ثمره‌ها و محصولات باغش ندارد. چه مصیبت دردناکی‌ست آنکه در برابرش هم باغی سوخته از گذشته می‌بیند و هم پایانِ آینده را. پدرم که خودش یک کشاورز و باغدار حرفه‌ای است همیشه درخت‌ها را کج و معوج و نادرست می‌کاشت. می‌پرسیدم چرا این کار را می‌کنی وقتی می‌دانی غلط است؟ می‌گفت: می‌دانم غلط است. اما پدرم این‌گونه خوشش می‌آید. چرا باید برای ۴ کیلو میوه بیشتر، دلش را بشکنم و بعدش سال‌ها حسرتش را بخورم؟ و البته پدرش هم همیشه از او راضی بود و از دیدنش لذت می‌برد و دعایش می‌کرد. با اینکه ۲۰ سال از مرگش گذشته است هنوز هم پدرم با احترام و جلالت از او یاد می‌کند و اشک در چشمانش حلقه می‌زند. به راستی این ادب چیست که مولانا می‌گوید: از خدا جوییم توفیقِ ادب بی‌ادب، محروم گشت از لطفِ رب بی‌ادب، تنها نه خود را داشت بد بلکه آتش در همه آفاق زد از ادب پُر نور گشته‌ست این فلک وز ادب معصوم و پاک آمد مَلَک دوست بسیار ثروتمندی دارم که از هر لحاظ انسان موفق و حسرت‌انگیزی است. یک‌بار خاطره‌ای تعریف می‌کرد که هروقت آن را تعریف می‌کنم گریه‌ام می‌گیرد. می‌گفت: مادری داشتم که سال‌ها زمین‌گیر بود و لگن زیرش می‌گرفتیم برای دفع ادرار و مدفوع. مادرم که بسیار ماخوذ به حیا بود، از شدت خجالت، ادرار و مدفوعش را تا آنجا که ممکن بود نگه می‌داشت که نکند ما را به زحمت بیندازد. هر ساعت هم از خدا مرگش را می‌خواست تا از رنجِ این سرشکستگی و سربار بودن رها شود. هر چقدر به او می‌گفتم که مادرجان این کار را نکن. ما وظیفه‌مان است حفظ و نگهداری از تو؛ به خرجش نمی‌رفت که نمی‌رفت. یک روز بعد از دفع ادرارش در لگن، مشتم را پر از آن کردم و به صورتم مالیدم و التماس کردم که تا زنده است توفیق خدمتگزاری به خودش را از ما نگیرد. و این کار را به خاطر ما بکند. ماییم که محتاج اویم، و نه او محتاج ما. با این کارم بهت زده شد و شروع به گریه کرد. از عمق جان دعایم کرد و همان دعا شد توشه دنیا و آخرت من. آری. بزرگترها مثل هوایی هستند که نفس می‌کشیم. تا هست قدرش را نمی‌دانیم، اما وقتی نیست، احساس خفگی بیچاره‌مان می‌کند: هر که جز ماهی زِ آبش سیر شد هر که بی‌ روزی است، روزش دیر شد 🍂🍀🍂🍀🍂🍀🍂🍀🍂🍀
🟩نفس از جای گرم برآمدن 🔻معنی : در مورد شخصی گفته می شود که بی خیال مستمندان باشد. ۱- یعنی در آسایش و رفاه به سر می برد به همین دلیل از گرفتاری های دیگران خبر ندارد. ۲- نفس گرم نشانه سلامتی و حالِ خوش انسان است بر خلاف نفسِ سرد که نشانه مرگ است. به همین دلیل وقتی می خواهند به کسی دعا کنند می گویند ” دمت گرم “. دَم نیز به معنای نفس کشیدن است. دَم هوایی است که انسان وارد شش هایش می کند و هوایی که خارج می کند بازدم است. ۳- اگر در جمعی از کسی مشورتی بخواهند و او بدون توجه به امکانات شخصِ مشورت گیرنده به او راهنمایی های غیرممکن کند، این ضرب المثل شامل حالش می شود. ۴- یعنی سختی نکشیده است و حال دردمندان را درک نمی کند. ۵- کسی که در هر اتفاقی، ساده نگری و دلخوشی های زیاده از حد دارد و به عاقبت کارها نمی اندیشد.