125.5K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📜 #درمحضراهل_بیت
پیامبر رحمت و مهربانی فرمودند :
هنگامی که مردم دسته جمعی #گناه کنند خداوند بلایی فراگیر و همگانی بر ایشان نازل فرماید تا متنبه شوند و #توبه کنند
هنگامی که امر به معروف و نهی از منکر فراموش و ترک شود خداوند آن قوم را خانه نشین میکند.
و هنگامی که یاد و #ذکر #خدا از دلها بیرون رود خداوند ترس از #مرگ را بین آنها زیاد کند تا خوشی دنیا را نبینند
📚اصول کافی جلد ۴ ص ۱۴
#یاد_مرگ
--------------------------
ڪشکول_معنوی👇🔰
🆔️➻ @kashkoolmanavi ◆ ™
📮نشر دهید، رسانه قرآن و عترت باشید 📡
🍃 اعوذُ بِاللهِ مِن شَرِّنَفسی
✨بسم الله الرحمن الرحیم
سلام و عرض ادب خدمت تمامی اعضای کانال زیبترین عشق🤩، امیدوارم که حال دلتون خوب خوب باشه☺️ و هر روز نور ایمان در قلب و روحتون بیشتر بشه👌🏻
✨ان شاالله از امروزبا داستان واقعی سه دقیقه در قیامت در خدمت شما دوستان گل هستیم.☺️❤️
من میخواستم براتون pdf کتاب رو که تازگی خیلی پخش شدهرو بزارم ولی نمیدونستم شرعا از نظر ناشر کتاب مشکلی داره یا نه !!
به همین خاطر این کار رو انجام میدم و هر شب یک قسمت رو میزارم براتون دقت کنید ناشر عزیز مجوز این کار رو بهمون دادند حتما مطالعه کنید فوق العاده هست 🤩🤩😍😍👌🏻👌🏻
✨قسمت اول👇🏻
📖کتاب سه دقیقه تا قیامت داستان زندگی یک جانبازمدافع حرم هست که طی یک عمل جراحی که داشته به مدت سه دقیقه از دنیا می رود و سپس با شوک ایجاد شده در اتاق عمل دوباره به زندگی برمی گردد .
⚡️اما در همین زمان کوتاه چیزهایی دیده که درک آن برای افراد عادی خیلی سخت است...🌞
🌟البته ایشون در ابتدا به شدت در مورد اینکه ماجراش پخش بشه مقاومت کرده اما در نهایت راضی شده که تا حدی چیزهایی رو تعریف بکنه...🕊
✨در ادامه بقیه ماجرا را از زبان خود این جانباز عزیز می خوانیم:
🧒پسری بودم که در مسجد و پای منبر منبرها بزرگ شده بودم.
🍃در خانوادهای مذهبی رشد کردم و در پایگاه بسیج یکی از مساجد شهر فعالیت داشتم.
🕊سالهای آخر دفاع مقدس شب و روز ما حضور در مسجد بود.
💠 با اصرار و التماس و دعا و نماز
به جبهه اعزام شدم.
من در یکی از شهرهای کوچک اصفهان زندگی می کردم. دوران جبهه خیلی زود تمام شد و حسرت شهادت بر دل من ماند..
🌷اما دست از تلاش و انجام معنویات بر نمی داشتم و میدانستم که شهدا قبل از جهاد اصغر در جهاد اکبر موفق بودند
♦️ به همین خاطر در نوجوانی تمام همت من این بود که گناه نکنم ...وقتی به مسجد میرفتم سرم پایین بود که نگاهم با نامحرم برخورد نداشته باشد.
💠یک شب با خدا خلوت کردم و خیلی گریه کردم...
در همان حال و هوای ۱۷ سالگی از خدا خواستم تا من آلوده به این دنیای زشتیها و گناهان نشوم و به حضرت عزرائیل التماس میکردم که جان مرا زودتر بگیرد...!
ادامه دارد...
التماس دعا🍃🌹
#یاد_مرگ
@zibatarin_Eshgh