eitaa logo
کنگره شعر زیر یک سقف
161 دنبال‌کننده
118 عکس
23 ویدیو
1 فایل
دبیرخانه ی کنگره شعر زیر یک سقف ارتباط با ادمین @Zire_1_saghf98
مشاهده در ایتا
دانلود
وقتی از گوشه پذیرایی جا‌به‌جا می‌کنی بخاری را می‌نشینم کنار پنجره تا حس کنم موسم بهاری را با کمی جابجایی و تغییر ، ماه اسفند رفته از خانه یادمان داده است فروردین،فوت‌و‌فن‌های خانه‌داری را خانه ما نه مردسالاری‌ست ،نه زن‌ زورگو به خود دیده‌ست عشق ما را صبور بارآورد ، خسته کردیم بردباری را زندگی هم اگر به ما لج‌کرد، تو به روی خودت نیاوردی من که هروقت ناامید شدم ، درتو دیدم امیدواری را بین‌مان روزمرگی‌ها را عشق تقسیم کرده است انگار گاه من قسط وام های تو را دادم و تو تمیزکاری را گاه هم من صدای ایرج را روز و شب گوش کرده‌ام با تو گاه تو می‌نشینی و با من آلبوم‌های افتخاری را می‌رسی تو به کارهای خودت، می‌رسم من به‌خانه و به خودم سال نورا به من بده تحویل، جایش این شعر یادگاری‌را
من هم یکی از فرشتگانم با تو هرلحظه در اوج آسمانم با تو خوشبخت ترین زن جهانی با من خوشبخت ترین مرد جهانم با تو
7.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نوشته‌ای از دکتر سعید مهرپور به همسر مرحومش . این استاد یکی از بهترین جراح‌های ارتوپد و فلوشیپ جراحی ستون فقرات و استاد دانشگاه علوم پزشکی تهران است. در اینستاگرامش با انتشار عکس قبر همسرش نوشته است: مریم عزیزم سلام. من در چهل و یک سالگی به بسیاری از آن چیزهایی که امروز آرزوی جوانان و دانشجویان است رسیده‌ام: پزشک، جراح، فوق تخصص، استاد و حتی رییس! اما امروز بعد از این راهِ دراز و پر مشقّت، یک آرزو بیشتر ندارم: همهٔ این‌ها را که برشمردم را پس بدهم، در عوض لحظه‌ای کنارِ تو بنشینم، در چشمانت نگاه کنم و فنجان چایی با هم بنوشیم و این بار قول می‌دهم که چای را نه یکباره و داغ که با آرامش و پا‌به‌پای تو بنوشم. مریم عزیزم! این روزها جوان‌ترها آن‌چنان برای پیشرفت، عجله دارند که نگاهِ مادر، نفسِ پدر و عشقِ همسر را نمی‌بینند و برای رسیدنِ هر چه سریع‌تر به قله، بسیاری را در دامنه جای می‌گذارند. مریم عزیزم! من پشیمانم، از تمامِ شب‌هایی که صحبتِ تو را نمی‌شنیدم و به فکرِ تشویقِ حاضرینِ در سخنرانیِ فردایم بودم. من پشیمانم. مریم جان بگذار جوان‌ترها را نصیحتی کنم. در بالای قلّه‌ها خبری نیست، هر چه هست در دامنهٔ زندگی شماست. قدر لحظات در کنار عزیزان‌مان بودن را بیشتر بدانیم.
پویش شعر عکس نوشته که در راستای کنگره ی شعر زیر یک سقف در گروه مجازی بانوان رضوی قم ( گوهرشاد) برگزار شد. تک بیت های برتر را از بین آثار دریافت شده به اشتراک گذاشتیم. سرم با شانه هایت قصه ها دارد عزیز من به خوابم می سپارد شانه های قصه گوی تو تو و آرامش یک دشت مریم روی دامانم من و آوازهای دشتی بغض گلوی تو... @@@@@@@@@@@@@ پیریم ولی جوان تر از پیش عشق است هوای تازه ی ما @@@@@@@@@@@@@@@ پر از حس است این شانه ، پر از درد است این جانم تویی عاشق تر از من ، یا که من ....؟ این را نمیدانم @@@@@@@@@@@@@@@@ خوابم آرامترین خواب جهان بر دوشت جان من ، شعبه ی سیار بهشت ، آغوشت @@@@@@@@@@@@@@@@ کوه است گویی شانه ی مردانه ی تو دیوانه ام ، دیوانه ام ، دیوانه ی تو... @@@@@@@@@@@@@@@ خود را زده ام به خواب، حاجی لطفا! تا عکس گرفتند تو بیدارم کن😊 @@@@@@@@@@@@@
هر صبح بازی می کنم با کودکانم من هم شبیه کودکانم شادمانم دنبال آن ها می دویم و می گریزیم پروانه ها را هم به بازی می کشانم موسیقی آرامبخش خانه ماست هر جیک جیک خنده ای در آشیانم من چای میخواهم نه نسکافه نه فنجان رفتار من شرقی ست، حتی استکانم.. در خانه من هستم که مد می آفرینم با من مطابق می شود رنگ جهانم از گرمی این خانه می گوید برایم هرگاه صحبت می کنم با شمعدانم حتما خدا لبخند دارد بر لبانش وقتی که بازی می کنم با کودکانم
چشم‌هایت روز اول این‌قدر زیبا نبود بود در آن جذبه‌هایی، لیک چون حالا نبود گوشۀ چشمی به آن خود داشتم؛ بی‌چشمداشت چشم از آن برداشتن چون مرگ سخت اما نبود باید اقراری کنم من، آرمیدن سهم توست بی‌قراری سهم من، نه! این قرار ما نبود... این چه رسم است این‌که هر آیینه زیباتر شوی؟ آه! در آیین تو حد و حدود آیا نبود؟ خانه از شوق دو کودک پُر شد از پروانه‌‌ها چون تو زیبایی به نشر خویش بی‌پروا نبود خنده‌برلب می‌دوند و مردِ زاغی سبزپوش باز کرده بازوان را، آن‌که بین ما نبود...‌ محمدرضا وحیدزاده