eitaa logo
🇮🇷زیر پرچم جمیع شهدای اسلام🇮🇷
179 دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
5.4هزار ویدیو
39 فایل
شهدا شرمنده ایم ما باید اول به جهاد اکبر که مبارزه با نفس هست برسیم تا بتوانیم به جهاد اصغر که همان شهادت هست دست پیدا کنیم و بقول حاج قاسم تا وَقتۍ کَسۍ شَهید نَباشَد شَهید نِمۍ‌شَود شَرط شَهید شُدن شَهید بودَن است...؛ @yafatemehzahrea ‌‌‌‌‌‌‌‌‌
مشاهده در ایتا
دانلود
چه زیباست خاطرات مردانی که پروای نام ندارند و در کهف گمنامی خویش مأوا گرفته اند ...
چند نوع غذا داشتیم! غذای عقبه، غذای خط مقدم، غذای منطقه عملیاتی؛ هرچی به خط نزدیکتر، غذا بهتر دستور حاج حسین بود...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 مصاحبه کننده ، بهمراه فیلم بردارش میخواستن از فرمانده نوبخت مصاحبه بگیرن ؛ اونم برگشت و گفت : شرمنده اصلا وقت نیست ان شاءالله در فرصتی دیگر....این در حالیست که امروز بعضی از مسئولین برای جلوی دوربین رفتن و دیده شدن به هر دری میزنن ....!!!!!!!!! . 💢 کمتر دیده شده از سردار از ویژه ۲۵ . (( 📆۱۷ دی ۱۳۶۵_صیداویه آبادان...))
🌷🕊🍃 سری که درد نمی‌ کند دستمال نمی‌بندند اینجا سر همه درد می‌کند برای شهادت! دعوا سَر سربند یا زهراست.... 🥀💔 🕊
بی‌ عصا دریا شده مقهورِ این پیغمبران حضرت موسی بیا اَروند را تفسیر کن...
🌹به یاد سردار بی‌سر عملیات کربلای۵ پدرش روایت می‌کند: نصف شب از صدای ناله نماز شبش از خواب بیدار شدم. میان گریه‌هایش میگفت:خدایا اگر شهادت را نصیبم کردی، می‌ خواهم مثل امام حسین (ع) بی سر و مثل حضرت عباس(ع) بی‌دست باشم. وقتی پیکرش را آوردند نه سر داشت و نه یک دست گویا آن شب خدا می‌شنیدش...!!
خوشا آنانکه که پا، در وادیِ حق نهادند و نلغزیدند و رفتند ... 📌بهمن ماه ۱۳۶۴ اردوگاه بهمنشیر آبادان عکاس : حمید داوودآبادی 《عاقبتمون شهدایی🌦》
خوشا آنانکه که پا، در وادیِ حق نهادند و نلغزیدند و رفتند ... 📌بهمن ماه ۱۳۶۴ اردوگاه بهمنشیر آبادان عکاس : حمید داوودآبادی 《شبمون و عاقبتمون شهدایی🌦》
ما به وعده‌های خدا یقین داریم که أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُون این ماییم که زمین را به ارث خواهیم بُرد... "شهید آوینی"
مُردن عادت ما و شھادت ڪرامت ما است ..... "امام سجاد(ع)" 📎 سالروز شهادت فرمانده گرامی باد
مُردن عادت ما و شھادت ڪرامت ما است ..... "امام سجاد(ع)" 📎 سالروز شهادت فرمانده گرامی باد
🌹محمدحسن کوسه چی ؛ ( فرمانده ی ویژه ۲۵ ) . 🔸«محمدحسن کوسه چی» در یکم مهرماه 1333 در دزفول دیده به جهان گشود.پدرش کاسب بود.محمد حسن در جوانی وزنه بردار بود و به مقام قهرمانی کشور هم رسید.با آغاز جنگ تحمیلی در دو جبهه مهم به خدمت پرداخت: آموزش نظامی و تاکتیک به نیروهای بسیجی و فرماندهی محور دشت عباس و صالح مشطط. سال 1361 هم به عضویت سپاه درآمد و هم تشکیل خانواده داد که صاحب دو فرزند دختر و یک فرزند پسر گشت.در طول جنگ با حضور در بیش از 14 عملیات گسترده و متمرکز ابتدا جانشین تیپ و سپس جانشین لشکر7حضرت ولی عصر بود و در مقطعی از جنگ نیز فرماندهی لشکر25 کربلا را به عهده گرفت. او همچنین در کارنامه عملیاتی خود، افتخار فرماندهی قرارگاههای منطقه ای نجف اشرف و صاحب الزمان نیروی زمینی سپاه و مشاور فرمانده کل سپاه را هم داشت. . 🔸بعد از جنگ به ادامه تحصیل در دانشگاه نظامی پرداخت و موفق به اخذ کارشناسی ارشد از دانشگاه دافوس شد و در ادامه نائل به درجه سرتیپی آمد.مقام سردار کوسه چی را در زمین باید از سرزمینهای تفتیده خوزستان و ایلام و بسیجیان دریادل، و در آسمان باید از شهدای عالی مقام و ملائکه مقرب و معراجیان محفل انس الهی پرسید.کوسه چی در آخرین ماموریت خود به عنوان ریٔیس گروه ارزیابی دفاعی رزمی نیروی زمینی قرارگاه مرکزی حضرت خاتم الانبیاء، در پی حضور در رزمایش نظامی جان عزیز خود را در مسیر دفاع از آرمانهای حضرت امام و در مسیر سربازی امام خامنه ای به حضرت باری تعالی تقدیم کرد.🇮🇷 .
📸 قربانیان راه حق شهیدان حاج احمد متوسلیان و حاج همّت در مراسم معنوی حج سال ۱۳٦۰
ما را نسیم پرچم تو زنده می‌کند ... 🚩 "یا اباعبدالله الحسین"
الحمدلله جوانی‌ ام نذرِ حسین علیه السلام شد ...
سلام بر‌ آنان‌که قلب ‌شان از امام حسین (ع) رخصت گرفته بود سربندشان به نام او زینت گرفته بود ...
شوخی که به واقعیت تبدیل شد! رفقایش از سر مزاح روی کاغذی نوشتند: «شهید اسلام طلبهٔ مجاهد مهرداد خواجوئی» و کاغذ را گذاشتند روی سینه‌ او غافل از اینکه اراده‌ی خداوند بر شهادت او رقم خورده بود. ‌‎
😊 چهره خندان از شاخصه های شهید دین شعاری 🔹️ محسن همیشه فردی خندان و خوش‌رو بود و در هیچ شرایطی گل لبخند از لبانش چیده نمی‌شد، حتی در سخت‌ترین شرایط جبهه زمانیکه یکی از بچه‌ها زخمی شد و روی زمین افتاد محسن بالای سر او رفته بود و می‌خندید □ وقتی بچه‌ها از او پرسیدند: چرا در این شرایط می‌خندد؟ □ پاسخ داد: نمی‌دانم چرا می‌خندم؟ ■ این خنده از شادی است یا ناراحتی؟! □ محسن خودش تعریف می‌کرد که در زمان خدمت سربازی یک روز در مراسم صبحگاه مشترک که اتفاقاً در جلوی صف هم ایستاده بودم ناگهان خنده ام گرفت و نتوانستم خود را کنترل کنم. □ فرمانده پادگان که مشغول سخنرانی بود از این حرکت من تعجب کرد دستور داد مرا از صف بیرون بکشند و ۲۴ ساعت بازداشت نگه دارند بعد هم به من تذکر دادند که این عمل را انجام ندهم اما من گفتم خنده در ذات من است □ به هر حال خنده‌ی گاه و بیگاه محسن به همه بچه‌ها روحیه می داد. 🔸️راوی:همرزم شهید 🌷پنج صلوات هدیه‌ به‌ ارواح‌طیبه‌شهدا اَللّٰهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ‌فَرَجَهم امروزمون رو مزین میکنیم به نام و یادِ شهیدِعزیز 🌷🕊
چه ابهتی چه صلابتی ؛ بویِ مردانگی و غیرتش هنوز هم از عکسش به مشام می‌رسد..!