eitaa logo
کتاب بخوانیم
269 دنبال‌کننده
144 عکس
21 ویدیو
6 فایل
با هدف ترویج امر کتابخوانی صفحه ما در اینستاگرام: https://www.instagram.com/ZnBook.ir وبسایت ما به نشانی: www.ZnBook.ir انتقادات، پیشنهادات، سوالات و... : @Abu_Meghdad
مشاهده در ایتا
دانلود
؟ قسمت دوازدهم حتی اگر کسی خیلی اهل سوز و گریه و اشک باشد، این‌طور نیست که همیشه حال عبادت داشته باشد. امیرالمؤمنین(ع) فرمودند:«إِنَّ لِلْقُلُوبِ إِقْبَالًا وَ إِدْبَاراً» یعنی دل‌های ما انسان‌ها حالت اقبال و ادبار دارد. به همین دلیل گاهی انسان حال عبادت دارد، گاهی هم ندارد و این در حالی است که نمازهای واجب را همیشه باید بخوانیم، چه حال داشته باشیم، چه حال نداشته باشیم. عبادتی که هر روز، و روزی پنج مرتبه انسان باید انجام دهد، معلوم است که لازمه این عبادت اصلاً این نیست که حتماً سر آن عبادت، گریه کنیم. اگر لازم بود هر وقت که نماز می‌خوانی حتماً گریه کنی، خدا می‌فرمود «هر موقع حال داشتی نماز بخوان.» اما اتفاقاً خداوند متعال دستور نماز را به گونه‌ای صادر کرده که حال ما را هم بگیرد! یعنی مواقعی که برای ما سخت هم هست مجبوریم نماز بخوانیم. لذا نماز خوب خواندن، برای امثال ما که در ابتدای راه هستیم، اصلاً به معنای لذت بردن از نماز نیست و این دقیقاً سؤالی است که خیلی از اوقات جوان‌ها می‌پرسند: ـ من چکار کنم از نماز خواندن لذت ببرم؟ ـ پس کِی می‌خواهی آدم بشوی؟! - یعنی چه؟ لذت نبردن چه ربطی به آدم شدن دارد؟ ـ اگر کسی بخواهد آدم شود باید با نفس خودش مبارزه کند و این کار در ابتدا لذت‌بخش نیست. خداوند هم عبادتی را طراحی کرده و به تو پیشنهاد داده که از آن لذت نبری! طبیعتاً تکراری بودن نماز، لذتش را از بین می‌برد. خدا خواسته است که تو در جریان سختی‌ها و تلخی‌های این امر تکراری، آدم شوی، رشد کنی و بالا بروی. اگر در ابتدای راه بخواهی از نماز خواندن لذت ببری، که رشد پیدا نمی‌کنی. ادامه دارد... ✅👌 ✅😍 📳 @ZnBook 🌐 www.ZnBook.ir
؟ قسمت سیزدهم نماز خواندن زمانی شروع به رشد دادن انسان می‌کند، که انسان از آن لذت نبرد. نماز زمانی چرک روح آدم را می‌گیرد، که لبۀ زبر نماز روح تو را بسابد. مثلاً نشسته‌ای غرق بازی، غرق کار یا غرق استراحت شده‌ای که یک دفعه مؤذن اذان می‌گوید و تو باید بلند شوی بروی نماز بخوانی. طبیعتاً حالت گرفته می‌شود، اما عیبی ندارد، همین الان بلند شو برو نماز بخوان تا آدم شوی. کتک نماز را بخور و تلخی آن را تحمل کن تا آدم شوی. بعضی‌ها خیلی زود با خدا پسرخاله می‌شوند و می‌گویند: «خدایا الان حال نماز خواندن ندارم!» مگر فوتبال است که فقط هر وقت حال داشتی، به سراغش بروی؟ اصلاً تا حالا فکر کرده‌ای که چرا خداوند صبح‌ها خواب نازنین و نوشین تو را به‌هم زده و دستور داده که باید موقع اذان صبح بلند شوی و نماز بخوانی؟ برای اینکه می‌خواهد حال تو را بگیرد و تو را رشد دهد. تو باید با نماز حال خودت را بگیری و خودت را تربیت کنی. ادامه دارد... ✅👌 ✅😍 📳 @ZnBook 🌐 www.ZnBook.ir
؟ قسمت چهاردهم یک روز در خانه با پسرم مشغول توپ‌بازی بودم که وقت اذان شد. به او گفتم: - خُب، الان اذان گفتند، باید بروم نماز بخوانم. - اِی بابا؛ بیا ادامه بدهیم! - نه دیگه، الان اذان شده باید بروم نمازم را بخوانم. بعد می‌آیم ادامه می‌دهیم. - من هم بیایم؟! - نمی‌دانم. اگر می‌خواهی بیا! - آخه الان برایم سخت است نماز بخوانم، بازی شیرین است. - اتفاقاً من هم برایم سخت است. من هم بازی برایم شیرین است. ولی چون خدا خواسته، باید بگویم چشم. - واقعاً برای تو هم سخت است؟ - بله! - اگر برایت سخت است، پس چرا الان می‌خواهی بروی نماز بخوانی؟! - تا آدم کار سخت نکند که آدم نمی‌شود. می‌خواهم آدم شوم. - پس من هم می‌آیم نماز بخوانم. تمام شد؛ ما دیگر در خانه‌مان به کسی نگفتیم نماز بخوان. باید درک کنی که خدا می‌خواهد با نماز حال تو را بگیرد. حال خودت را بده به خدا، بگو قبولت دارم! می‌خواهد بزند؟ بگذار بزند. مگر نماز چقدر سختی دارد؟ مگر به‌ موقع بلندشدن و نمازخواندن چقدر سختی دارد؟ مگر از نماز دزدی نکردن چقدر سختی دارد؟ مگر چقدر سخت است که آدم به اندازۀ کافی برای نماز وقت بگذارد؟ نگو «عجله دارم.» کجا می‌خواهی بروی؟ همۀ رزق و روزی و منافعت دست خداست! از خدا حساب ببر! ادامه دارد... ✅👌 ✅😍 📳 @ZnBook 🌐 www.ZnBook.ir
؟ قسمت پانزدهم گاهی اوقات، برخی از جوانان می‌گویند: «من نمی‌توانم چشمم را کنترل کنم.» آن یکی می‌گوید: «من نمی‌توانم زبانم را کنترل کنم.» هر کسی هر کار خوبی را که می‌گوید «نمی‌توانم انجام دهد»، به خاطر این است که یک کار خوب را می‌توانسته انجام دهد ولی انجام نداده، آن هم اینکه سر وقت بلند شود و نمازش را بخواند. اگر بخواهیم نماز خوب را برای خودمان تعریف کنیم و بشناسیم، طبیعتاً بهترین معرِّف آن، خود خداوند است که در قرآن کریم می‌فرماید: «إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَر؛ نماز از فحشاء و باز می‌دارد» بر این اساس، هرچقدر نماز انسان او را از بدی‌ها بازدارد، به همان اندازه، نمازش خوب بوده است. به رسول خدا(ص) گفتند: «آن جوانی که پشت سر شما نماز می‌خوانَد، چشم‌چرانی هم می‌کند. بعضی از گناه‌های خیلی بد را هم انجام می‌دهد.» لابد منظورشان این بود که شما نصیحتش بفرمایید تا آن عیبش را هم کنار بگذارد. رسول گرامی اسلام(ص) فرمودند: «همان نمازش او را درست خواهد کرد» [نیازی به نصیحت نیست.] راوی می‌گوید: «طولی نکشید که آن جوان توبه کرد و آن عیب را کنار گذاشت.» اگر درست به نماز پرداخته شود، این‌قدر برکت دارد. ادامه دارد... ✅👌 ✅😍 📳 @ZnBook 🌐 www.ZnBook.ir
؟ قسمت شانزدهم از امام صادق(ع) پرسیدند: «چرا زناکار را کافر نمی‌دانید، امّا کسی که نماز را ترک کند، کافر می‌دانید؟» حضرت فرمودند: «زیرا زناکار و شبیه او، این کار را به دلیل شهوتش انجام داده که بر او غلبه کرده است ولی تارک الصلاه نماز را ترک نکرده مگر به خاطر خوار شمردن آن، زیرا شما زناکاری را نمی‌یابی که سراغ این کار رفته باشد مگر اینکه به خاطر لذتی که در آن وجود داشته سراغ آن رفته است ولی کسی که نماز را ترک می کند هیچ لذتی در ترک نماز نمی‌یابد و زمانی که لذتی در کار نباشد، خوار شمردن واقع می‌شود و زمانی که خوار شمردن باشد، کفر هم هست.» مگر نماز نخواندن چقدر لذت دارد؟ مگر چقدر از ترک نماز کیف کرده است؟ آیا جز این است که خواسته نماز را سبک بشمارد؟ جز این است که خواسته به خدا بی‌احترامی کند؟! البته باید توجه کنیم؛ همان‌طور که نماز نخواندن بی‌احترامی به خدا است، دیرخواندن نماز هم کمی بی‌احترامی به خدا است. ادامه دارد... ✅👌 ✅😍 📳 @ZnBook 🌐 www.ZnBook.ir
؟ قسمت هفدهم چرا ما سر نماز به جای «الله اکبر»، «الله رحمان» یا «الله ارحم» نمی‌گوییم؟ مگر در دعاها نداریم: «یَا مَنْ سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبَه؛ ای کسی که رحمت او از غضب او پیشی گرفته است.» آیا بهتر نبود به جای «الله اکبر» و به جای «خدای بزرگ و باعظمت»، بگوییم: «ای خدای مهربان»؟ آیا این‌طوری، دلها بیشتر به نماز جذب نمی‌شد؟ چرا تا می‌آییم سر نماز از کبریائی خدا حرف می‌زنیم؟ در دعای کمیل وقتی ذاکرین اهل‌بیت(ع) مناجات می‌خوانند، مدام از مهربانی خدا برای ما سخن می‌گویند، ما هم گریه می‌کنیم. خُب، چرا ما در نماز هم چنین ترفندی به کار نبریم و به جای «الله اکبر» نگوییم «الله رحمان»، بعدش هم حسابی گریه کنیم؟! مثلاً به جای «الله اکبر»، بگوییم: «خدایا! عزیز دلم، تو چقدر مهربانی!» چه عیبی دارد این‌طوری با خدا عشق‌بازی کنیم؟! آخر با کبریائی و عظمت خدا که نمی‌شود عشق‌بازی کرد، نمی‌شود با آن اشک ریخت! چرا این‌قدر می‌گوییم الله اکبر؟ چرا نماز مملوّ از عظمت الهی است؟ چرا ما همیشه در مقابل کبریائی خدا سر به خاک می‌گذاریم؟ چرا در هر رکعتی از نماز، حتماً باید رکوع و سجده را به‌جا آوریم؟ برای اینکه نماز می‌خواهد مثل پادگان به ما یک چیزی را یاد بدهد و آن عظمت و ابهت خداوند است. وقتی فرمانده‌ای نیاز دارد عظمتش در دل سرباز بنشیند، نمی‌گوید «آقای سرباز! من برایت یک ماشین می‌خرم، در عوض تو هم حرف مرا گوش خوب بده!» فرمانده نمی‌آید برای چند ماه دورۀ آموزشی‌ای که سرباز به پادگان می‌رود، مدام نخود و کشمش در جیب سرباز بریزد و به او بگوید «عزیز دلم، امروز هم یک چیز خوشمزه دیگر برای تو خریده‌ام، عوضش تو هم دستور مرا گوش کن. اگر هم احیاناً جنگی پیش آمد، یک‌موقع فرار نکنی‌ها! عزیزم قبول است؟! نمی‌خواهد موهایت را از ته بزنی، من خودم موهایت را به مُدل دل‌خواهت اصلاح می‌کنم، ژل هم به موهایت می‌زنم! اما در عوض اینکه من اینجا تو را تحویل می‌گیرم، تو هم در میدان جنگ مرا تحویل بگیر!» بعضی‌ها می‌گویند: «خدایا، مشکل مرا حل کن، تا بنشینم برای تو نماز بخوانم!» کار اینها مثل کسی است که به سربازی برود و به فرمانده پادگان بگوید: «تو اول بیا حسابی مرا تحویل بگیر و کارهای مرا انجام بده، تا من پس‌فردا برای تو بجنگم!» اگر فرمانده بخواهد این‌طوری با سرباز رفتار کند، ابهت و عظمت فرمانده در دل این سرباز نمی‌نشیند. اثرش این خواهد بود که پس فردا در لحظات حساس و خطرناک جنگ، دستور فرمانده را اجرا نمی‌کند. فرمانده به او می‌گوید: «برو جلو»، می‌گوید: «صبر کن ببینم، چرا بروم جلو؟» امّا از قدیم معروف بوده که «ارتش چرا ندارد.» بحث ما این نیست که این کارها در ارتش، درست است یا نه، و اگر لازم است حد و مرز آن چقدر است، اما در نیروهای نظامی دستور فرمانده بسیار حساس و مهم است. در نیروهای نظامی، ساختار باید استحکام داشته باشد. لذا دیسیپلین نظامی و آداب ویژه‌ای دارند که همه باید از این آداب تبعیت کنند. درِ خانۀ خدا هم باید شبیه همین اتفاق بیفتد تا عظمت و ابهت پروردگار عالم در دل ما جای بگیرد. و اما اینکه چرا باید عظمت خدا در دل ما جا بگیرد، زیرا 1. قدرت اجرای دستورات خدا-که به نفع خودمان است- را پیدا کنیم 2. بتوانیم عاشق خدا شویم. (توضیح بیشتر در قسمت‌های بعد) ادامه دارد... ✅👌 ✅😍 📳 @ZnBook 🌐 www.ZnBook.ir
؟ قسمت هجدهم در قسمت قبل گفتیم که یکی از کارکردهای مهم نماز خوب این است که عظمت خدا را در دل ما جا بگیرد چرا عظمت و ابهت خدا باید در قلب ما نقش ببندد؟ یک دلیلش این است که تا وقتی عظمت خداوند به دل انسان وارد نشود، آن‌طور که باید و شاید دستورات خدا را انجام نمی‌دهد و از فرمان الهی اطاعت نمی‌کند. مثلاً هر وقت حال و حوصله داشت انجام می‌دهد و هر وقت حالش را نداشت انجام نمی‌دهد! سؤال بعضی‌ها این است که: ـ حاج آقا من هر کاری می‌کنم نمی‌توانم گناه را ترک کنم، چکار کنم؟! ـ به خاطر خدا گناه را ترک کن. ـ به خاطر خدا هم نمی‌توانم ترک کنم. ـ معلوم می‌شود که از خدا زیاد حساب نمی‌بری. معلوم می‌شود که خدا پیش تو عظمت و ابهتی ندارد که این عظمت باعث شود از دستور خدا اطاعت کنی. اگر عظمت خدا در جان‌های ما رسوخ کند، آثار و برکات بسیاری به دنبال دارد. درک عظمت خدا غیر از اینکه باعث می‌شود از او اطاعت کنیم و اوامرش را درست و دقیق اجرا کنیم، آثار و برکات دیگری هم دارد که در ادامه برخی از مهم‌ترین آثارش را بیان می‌کنیم. ادامه دارد... ✅👌 ✅😍 📳 @ZnBook 🌐 www.ZnBook.ir
هدایت شده از گفتارخوانی
16.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📚 ویژه روز کتاب و کتابخوانی 🎥 نماهنگ کتاب، ماندگارترین اثر هنری 💠 بیانات رهبر انقلاب درباره اهمیت کتاب و ترویج کتابخوانی به جمع ما بپیوندید👇 📳 @Goftarkhani 🌐 www.Goftarkhani.ir
؟ قسمت نوزدهم آیا ما نیاز داریم خدا در دلمان عظمت داشته باشد یا نه؟ اگر سؤال کنم که «آیا لازم است ما عاشق خدا شویم؟»، همه با طیب خاطر تأیید می‌کنند، ولی اگر بپرسم «آیا لازم است خدا در قلب ما عظمت داشته باشد؟»، بعضی‌ها به فکر فرو می‌روند و می‌گویند: «حاج آقا! شما منظورتان از همۀ بحث‌ها و گفتگوها و سخنرانی‌هایتان، این است که ما در نهایت عاشق خدا شویم، فدای خدا شویم، مال خدا شویم و حرفش را گوش کنیم، خُب طبیعی است که به این سمت برویم ولی این بحث عظمت خدا دیگر برای چیست؟!» خیلی‌ها نمی‌دانند کوچه‌ای که باید از آن عبور کنند تا به خانۀ «عشق به خدا» برسند، کوچه‌ای است که در آن کوچه باید اول احساس عظمت خدا در دلشان بنشیند. هر کسی عظمت خدا به دلش نشست، عشق و علاقه‌ای به خدا پیدا می‌کند که دیگران فقط حرفش را می‌زنند. می‌دانید چرا این‌قدر عاشق علی‌بن‌ابیطالب(ع) هستی؟ چون از ذوالفقار علی(ع) و از غضب و هیبت علی(ع) هم خبر داری. چرا از بین شهدای کربلا و اصحاب امام حسین(ع)، از همه بیشتر به اباالفضل العباس(ع) علاقمندی؟ چون قدرت او، هیبت او و علمداری او از همه بیشتر بود. این شدت علاقه به حضرت عباس(ع)، بعد از شدت عظمت و هیبت او در دل‌های ما پدید می‌آید. یکی از دعاهایی که در ماه رمضان بعد از هر نماز می‌خوانیم و همه تقریباً حفظ هستند، جملۀ اولش این است: «یا عَلِیُّ یا عَظیمُ» ، بعد می‌فرماید: «یا غَفُورُ یا رَحیمُ». اول از عظمت خدا سخن می‌گوید و بعد از آن در مورد رحمت خدا سخن می‌گوید. اگر کسی بخواهد از «یا غَفُورُ یا رَحیمُ» لذت ببرد ، اول باید «یا عَلِیُّ یا عَظیمُ» برای او جا افتاده باشد. اگر خدا به ما محبت کند، اگر خدا حاجت ما را برآورده کند، ما می‌فهمیم خدا «غَفُورُ» و «رَحیمُ» است. امّا خداوند متعال، باید چه‌کار کند، تا ما بفهمیم که او واقعاً باعظمت است؟ آیا می‌خواهی تا روز قیامت صبر کنی تا عظمت خدا را در آنجا ببینی؟ که می‌فرماید: «یا مَن فِی الحِسابِ هَیبَتُهُ» آیا آنجا می‌خواهی بفهمی؟ آدم در این دنیا چگونه می‌تواند عظمت خدا را بفهمد؟ به کمک «نماز خوب!» ادامه دارد... ✅👌 ✅😍 📳 @ZnBook 🌐 www.ZnBook.ir
؟ قسمت بیستم حاج آقا، اشکالی دارد بدون اینکه خدا در دل ما عظمت پیدا کند، همین جوری دوستش داشته باشیم؟ نمی‌شود عزیز دل من! اگر می‌شد، که حرفی نداشتیم. تا حالا ما چقدر نشسته‌ایم پای داستان‌ها و صحبت‌هایی از عشق و محبت و لطف و مهربانی خدا و اشک ریخته‌ایم، حسابی هم گریه کرده‌ایم، امّا بعدش که از جلسه بیرون رفته‌ایم، باز هم اوضاع‌مان مثل قبل بوده و تغییر چندانی در ما ایجاد نشده است؟ چرا از بین اصحاب امام حسین(ع)، از همه بیشتر به اباالفضل العباس(ع) علاقمندی؟ چون قدرت او، هیبت او و علمداری او از همه بیشتر بود. این شدت علاقه به حضرت عباس(ع)، بعد از شدت عظمت و هیبت او در دل‌های ما پدید می‌آید. اگر به شما بگویند: «اباالفضل العباس(ع) یک آقایی بود که خیلی خوب بود و خیلی به برادرش امام حسین(ع) وفادار بود، امّا حیف که ضعیف و نحیف و لاغر بود؛ به حدّی که هر کسی به او تنه می‌زد، درجا زمین می‌خورد! و همان اول جنگ هم شهید شد!» در این صورت آیا باز هم عباس(ع) این‌قدر پیش شما عزیز می‌شد؟! بعضی‌ها دوست دارند قدرت و عظمت خدا را حذف کنند، و فقط با خدا عشق‌بازی کنند! الان سرزمین نازنین ما که پر است از معنویت و نعمات معنوی، دارد مین‌گذاری می‌شود! عرفان‌های وارداتی و کاذب که از غرب و شرق عالم می‌آیند تا با ظاهر جذاب عرفانی‌های کاذب مانع رسیدن انسان‌ها به عرفان و معنویت واقعی شوند. تا دلتان بخواهد از نویسندگان مختلف غربی و شرقی کتاب فارسی چاپ می‌کنند. نویسندگانی که هیچ دینی ندارند اما با خدا حرف می‌زنند و به اصطلاح خودشان، با خدا عشق‌بازی می‌کنند! کتاب‌هایشان پر است از حرف‌های خوب درباره اینکه: خدا ناز و مهربان است، خدا حرف ما را می‌شنود، خدا ما را دوست دارد و از این‌جور حرف‌ها. ممکن است سؤال شود که این حرف‌های خوب چه ایرادی دارد؟ می‌دانید مشکل جهان مسیحیت چیست؟ مشکل‌شان این است که خدای‌ آنها عظمت ندارد، فقط مهربان است. تنها کاری که خدایشان بلد است انجام دهد، این است که ببخشد. خدایی که انسان از او حساب نبرد، عاشق او هم نمی‌تواند بشود. مشکل عرفان‌های کاذب این است که خدای آنها مهربان و بخشنده است ولی عظمت ندارد. می‌دانید این چه فاجعه‌ای درست می‌کند؟ خدایی که عظمت نداشت، همه می‌خواهند دوستش داشته باشند، ولی در عمل هیچ کس دوستش نخواهد داشت. همه دوست دارند عاشق این خدای عشق‌پرور باشند، ولی کسی عاشق خدایی که عظمت ندارد، نخواهد شد. ادامه دارد... ✅👌 ✅😍 📳 @ZnBook 🌐 www.ZnBook.ir
؟ قسمت بیست‌و‌یکم حساب بردی؟ امر مرا اجرا کردی؟ احسنت! حالا تو یک دعای مستجاب پیش من داری، از من بخواه تا به تو بدهم.» بعد یک دفعه‌ای خدا نگاه می‌کند می‌بیند که بنده‌اش بدون اینکه چیزی بخواهد، دارد از سر سجاده بلند می‌شود و می‌رود! این کار معنایش چیست؟ آیا بی‌اعتنایی به خدا نیست؟ آیا تکبر و اعلان استغناء و بی‌نیازی از خدا نیست؟ رسول اکرم(ص) فرمود: خداوند در مورد کسی که بعد از نماز تعقیبات نمی‌خواند و از خدا چیزی نمی‌خواهد، به ملائکه‌اش چنین می‌فرماید: «ملائکه من، این بندۀ مرا نگاه کنید. امر مرا انجام داد ولی از من حاجتی نخواست. انگار از من بی‌نیاز است. نمازش را بگیرید و به صورتش بزنید» اصلاً بنده‌ای که به من نیاز ندارد، برای چه آمده امر مرا اجرا می‌کند؟ نکند با این کارش می‌خواهد بگوید «نه تو خدا هستی و نه من بندۀ تو هستم»؟! دعا نکردن و حاجت نخواستن در جایی که خداوند به ما فرموده است «اگر حاجتی بخواهید جوابتان را می‌دهم»، بی‌ادبی نسبت به پرودگار عالم است. ادامه دارد... ✅👌 ✅😍 📳 @ZnBook 🌐 www.ZnBook.ir
؟ قسمت بیست و دوم چرا در میان رزمندگان این‌قدر چراغ معنویت روشن بود؟ 1. خوف، کلید رابطۀ عاشفانه با خدا! - 2. خوف از خدا؛ ثمرۀ باور کردن عظمت خدا اول باید عظمت خدا را باور کنی و آن را در دل خودت بیاندازی. اول باید از خدا حساب ببری، بعد کم‌کم خوف از خدا هم در دل تو می‌نشیند. در این صورت، کم‌کم خوف از خدا برایت شیرین و لذت‌بخش می‌شود و این خوف، کلید رابطۀ عاشقانه با خداست! می‌دانید چرا در دوران جبهه و جنگ‌ و در میان رزمندگان این‌قدر چراغ معنویت روشن بود؟ چون در آنجا مرگ جلو آمده بود و راحت احساس می‌شد، مرگ هم هیبت خدا را به دل انسان می‌افکند. به رزمندگان می‌گفتند: «نزدیک شدن به شب عملیات، یعنی نزدیک شدن ملاقات با خدا، می‌فهمید این یعنی چه؟» یک‌دفعه‌ای خشیت خدا در دلشان می‌نشست، و وقتی که خشیت خدا در دل بنده‌ای نشست، خدا بنده نازنینش را در آغوش می‌گیرد و نوازش می‌کند. حتماً دیده‌اید مادری که بچه‌اش ترسیده است، سریع او را بغل می‌گیرد و نوازش می‌کند، خداوند هم مانند همان مادر، وقتی ببیند بنده‌اش از او حساب می‌برد، شروع به نوازش کردن می‌کند که «بندۀ من نترس!» و سریع مهر خودش را در دل بنده‌اش خواهد گذاشت و محبتش را به او می‌چشاند. به این می‌گویند رابطه عاشقانه با خدا، که کلیدش در خوف است. در روایت فرمود «مؤمن را چیزی جز خوف از خدا اصلاح نمی‌کند.‏» البته الان بحث ما هنوز به خوف نرسیده، فعلاً بحث ما این است که کمی از خدا حساب ببریم و کمی عظمت خدا را باور کنیم. ادامه دارد... ✅👌 ✅😍 📳 @ZnBook 🌐 www.ZnBook.ir