🔰فـیــض ســحـــر
ای مانده غافل از سَحَر، از بَزم هستی بی خبر
برخیز از خواب گران، گَر خواهی از بالا اثر
ترک طلب کن پیشه ات، تو مانده ای و ریشه ات
همچون خَسی اندیشه ات، ناید زِ تو شَقُ القَمر
کم جستجو کن در کُتُب، بیرون کی آیی از حُجُب
مَحجوب در پُشت سُحُب، شَمس حقیقت را نِگر
عالم نه بَهر خواب و خور، تا چَندُ چون گاو و شتر
بَطن از طعام چرب پُر، محرومی از فیض سَحر
عمری گذشت و کاهلی، از پیش و پس هم غافلی
بنگر به جنت نائلی ؟ وای از سَاُصِلیهِ سَقَر
فرصت به پایان می رسد، اعلان خُسران می رسد
مرگت شتابان می رسد، بهَر چه ماندی بی ثَمر
بیدار شو از خواب هین! دل بَر کن از اهل زمین
رَه توشه بردار از یقین، از فیض ((ذِکری لِلبَشَر))
پاک اَر غبار دل کنی، منزل نه آب و گل کنی
تطهیر جان حاصل کنی، بینی چه ها با این بَصَر
وا نِه دگر کاشانه را ای مرغ و آب و دانه را
تو بَهر اینجا نیستی سستی نکن قدری ببر
اندیشه کن در کار خود بشکن در زندان خود
بنگر جمال یار خود بادا مبارک این سفر
((هادی)) در این رَه جذبه ای بِه از هزاران تُحفه ای
بنگر که خواهان که ای آنگه نه با پا رو به سَر
🔰محمد هادی جوادی گیلانی
🔸رمضان ١٣٩۴ هجری شمسی
#نمازشب
#شعراستادجوادی_گیلانی
@zoghokheraad