🔘زهد و سادهزیستی حاج آقا همدانی
💧آیت الله حاج آقا رضا همدانی به شدّت از مظاهر دنیوی پرهیز میکرد. او زندگی بسیار سادهای را برای خود برگزیده بود. حاج سیّد مرتضی خراسانی، از شاگردان وی میگوید:
استاد ما با این که مرجعیّت داشت و وجوهات شرعیّه در اختیارش بود، زندگی بسیار سادهای داشت.
💧سیّدمحسن امین عاملی نیز میگوید:
او بعد از اینکه به زعامت و مرجعیّت رسید و پیشوای مسلمانان گردید، هیچگونه تغییری در زندگی معمولیاش نداد، لوازم زندگیاش را خود از بازار میخرید و به منزل میبرد. شبها فانوس به دست گرفته به تنهایی راه میپیمود و بر خلاف رسم بعضی از علمای بزرگ، به کسی اجازه نمیداد در پیشاپیش او چراغ بگیرد.
💧روز تعطیلی او را دیدم که شخصاً مشغول خرید هیزم بود و این در زمانی بود که مردم او را به عنوان مرجع تقلید میشناختند و از او تقلید میکردند. به او گفتم: استاد! کسی را مأمور کن برایتان هیزم بخرد. گفت: من راه و رسم خودم را عوض نمیکنم.
📚 #مجموعه_کشکول
📗 #سیره_نیکان
#اخلاق_اسلامی
🔻 نفس مطمئنه
🔹 @zoohor59
🔘پرهيز از حرام
💧زمانی گوسفندی غارتی، با گوسفندان «كوفه» مخلوط شد. يكی از عُبّاد و اهل ورع كوفه سؤال كرد:
گوسفند چند سال عمر میكند؟ پاسخ دادند:
هفت سال.
از اينرو از خوردن گوشت گوسفند تا هفت سال پرهيز كرد و اجتناب ورزيد.
💧از سيره بزرگان چنين برداشت میشود كه انسان مؤمن كه خواهان رسيدن به مراتب معنوی میباشد، شايسته است تا حدّ امكان به خصوص در مورد خوراكیها احتياط لازم را نمايد تا آماده برای دريافت فيوضات رحمانی گردد.
📚 « #مجموعه_کشکول »
📗 #سیره_نیکان
#اخلاق_اسلامی
🔻 نفس مطمئنه
🔹 @zoohor59
💠راه سخت
💧آخرين بار كه امام خمينی(ره) به بيمارستان رفتند، همان طور كه از سرازيری كوچه پايين می رفتند، گفتند:
اين سرازيری كه می روم، ديگر بالا نمی آيم. اين جملات را با لبخندي بيان می كردند كه معنای آن، روحانيّت و آرامش ايشان در مسئله مرگ بود.
💧ساعت دوازده آخرين روز عمرشان گفتند:
خانمها را كار دارم.
وقتی خانم ها آمدند، گفتند:
اين راه، راه سختی است. بعد هم گفتند: گناه نكنيد.
💧امام در آن روز، از صبح تا شب، يكسره مشغول نماز بودند.
📚 #مجموعه_کشکول
📗 #سیره_نیکان
#اخلاق_اسلامی
🔹 @zoohor59
🔘اثر لقمه حرام
💧آیت الله انصاری همدانی(ره) از سهم امام زمان(عج) برای ارتزاق خود و خانواده شان به هیچ وجه استفاده نمی کرد و معیشت او از این وجوهات نبود. ایشان اگر جایی می رفت که از مال صاحب آن اطمینان نداشت یا چیزی نمی خورد یا پول آن را کنار می گذاشت. چون به اثر لقمه حرام یا شبهه ناک در روح سالک بسیار معتقد بود و به آن اهمیّت زیاد می داد.
💧آقای علی انصاری (پسر ایشان) می گوید:
«آقای حکمت نقل می کردند که یک بار آقای انصاری با ملّاآقاجان زنجانی که مدّتی ملازم آقای انصاری بود، به یک باغ انگور می رود. مرحوم ملاّ آقاجان می گوید: این باغ مال یکی از دوستان ما است از انگورهای آن میل کنید. ولی آقای انصاری استنکاف می کند و نمی خورد. آقای حکمت می گوید: من تعجّب کردم که چرا آقای انصاری به انگورها لب نزد!؟
💧از ایشان در این زمینه سؤال کردم. آقای انصاری می گوید:
حاج ملّاآقاجان اشتباه می کند.
💧بعداً که تحقیق کردیم، متوجّه شدیم که باغ مال کس دیگری بوده است.
📚 #مجموعه_کشکول
📗 #سیره_نیکان
#اخلاق_اسلامی
🔘اثر لقمه حرام
💧آیت الله انصاری همدانی(ره) از سهم امام زمان(عج) برای ارتزاق خود و خانواده شان به هیچ وجه استفاده نمی کرد و معیشت او از این وجوهات نبود. ایشان اگر جایی می رفت که از مال صاحب آن اطمینان نداشت یا چیزی نمی خورد یا پول آن را کنار می گذاشت. چون به اثر لقمه حرام یا شبهه ناک در روح سالک بسیار معتقد بود و به آن اهمیّت زیاد می داد.
💧آقای علی انصاری (پسر ایشان) می گوید:
«آقای حکمت نقل می کردند که یک بار آقای انصاری با ملّاآقاجان زنجانی که مدّتی ملازم آقای انصاری بود، به یک باغ انگور می رود. مرحوم ملاّ آقاجان می گوید: این باغ مال یکی از دوستان ما است از انگورهای آن میل کنید. ولی آقای انصاری استنکاف می کند و نمی خورد. آقای حکمت می گوید: من تعجّب کردم که چرا آقای انصاری به انگورها لب نزد!؟
💧از ایشان در این زمینه سؤال کردم. آقای انصاری می گوید:
حاج ملّاآقاجان اشتباه می کند.
💧بعداً که تحقیق کردیم، متوجّه شدیم که باغ مال کس دیگری بوده است.
📚 #مجموعه_کشکول
📗 #سیره_نیکان
#اخلاق_اسلامی
🔘زهد و ساده زیستی آیت الله عبدالکریم حائری
💧از خصوصیّات بارز آیت الله عبدالکریم حائری که سایر خصوصیّات اخلاقی دیگر او را تحت الشّعاع خویش قرار میداد، زهد و ساده زیستی و زندگی بی آلایش ـ قبل و پس از مرجعیّت ـ او بود. پایبندی او به زیست طلبگی تا آخر عمر، از او تندیسی از زهد ساخته بود.
💧او همواره خدا را شاکر بود که از همان اندک چیزی که در دست دارد، میتواند به وضع فقرا رسیدگی کند.
💧روزی یکی از بزرگان، عبای گرانقیمتی را به فرزندش هدیه کرد و آیت الله حائری چون از آن مطلّع گردید، با فرزندش به سخن نشست و با این جمله که:
فرزندم، این عبا برای تو زیاد است، او را متقاعد ساخت که آن را فروخته، با پولش سه عبای متوسّط برای خود و دو طلبه دیگر تهیّه نماید.
📚 #مجموعه_کشکول
📗 #سیره_نیکان
#اخلاق_اسلامی
💠افزایش نعمت ها
شکر نعمت نعمتت افزون کند
کفر، نعمت از کفت بیرون کند
💧حضرت عیسی(ع) روزی در سیر و سیاحت خود، مردی نابینا را دید که علاوه بر کوری، به بیماری جذام و برص مبتلاست و بدنش از دو طرف فلج است و زمین گیر می باشد و در عین حال مکرّر می گوید: خدا را شکر که مرا از بسیاری از بیماری ها حفظ نموده.
💧عیسی(ع) به او گفت:
«تو به کدام بلا گرفتار نیستی که چنین شکر می کنی؟»
💧نابینا گفت: من از آن کس که مانند من معرفت به خدا ندارد، بهترم. از این رو شاکر خدا هستم.
💧حضرت عیسی(ع) فرمود: «راست گفتی. دست خود را به من بده!»
💧او دستش را به عیسی (ع) داد. ناگهان به اعجاز عیسی(ع) از همه بیماری ها آزاد شد و زیباترین شکل را پیدا کرد و از آن پس رفیق عیسی (ع) بود.
💧آری. شکر نعمت، نعمتت افزون کند...
📚 #مجموعه_کشکول
📗 #سیره_نیکان
#اخلاق_اسلامی
💠راه رهايي از آتش جهنّم
💧يكی از تجّار تهران كه از همراهان آيت الله شاه آبادی(ره) بود، بعداً به علّت حرف های بعضی، از آقای شاه آبادی كناره گرفته بود و سوء ظنّی از ايشان در ذهنش بود.
💧او می گويد:
روزی در خواب ديدم قيامت شده و در صحرای قيامت جمعيت زيادی در آتش بودند و در اين آتش عجيب می سوختند. وقتي اين جمعيت درون آتش چشمشان به من افتاد ، صدايم زدند فلانی به دادمان برس.
💧پرسیدم: من برايتان چه كار كنم؟
گفتند: بايد بروی پيش آقای شاه آبادی يك ذكری بگيری و ما را نجات بدهی.
💧پرسیدم: آقای شاه آبادی را از كجا پيدا كنم؟
گفتند: در آن باغ است. وقتي وارد باغ شدم و قضيه را براي ايشان گفتم؛ فرمودند:
💧برو به آنها بگو من ذكری اعظم از ذكر ياحسين ندارم. من هم آمدم و گفتم و آنها هم يك يا حسين گفتند و نجات پيدا كردند. از خواب پريدم، فهميدم در خصوص ايشان اشتباه كرده ام.
📚 #مجموعه_کشکول
📗 #سیره_نیکان
#اخلاق_اسلامی
💠توجّه، مراقبه
💧«طُوبي لِمن صَمَت الّا عن ذكر الله؛
خوشا به حال كسي كه جز از ذكر خدا خاموش باشد.»
💧استاد علّامه طباطبايي(ره) در مراتب عرفان و سير و سلوك معنوي و ذكر دعا و مناجات نمونه بود. غالباً ذكر خدا بر لب داشت و جلسه اي به سكوت نمي گذشت مگر اينكه لب هاي استاد به ذكر خدا حركت مي كرد.
💧در يكي از شب هاي آخر عمر كه در خدمت ايشان بودم، عرض كردم:
براي توجّه خدا و حضور قلب در نماز چه راهي توصيه مي فرماييد؟
💧به سوي من متوجّه شد و لبهايش حركت كرد و با آهنگ بسيار ضعيفي كه به سختي شنيده ميشد، فرمودند:
توجّه و مراقبه، توجّه و مراقبه.
💧اين جمله را بيش از ده مرتبه تكرار كرد.
📚 #مجموعه_کشکول
📗 #سیره_نیکان
#اخلاق_اسلامی