eitaa logo
ظهور نزدیک است
1.7هزار دنبال‌کننده
52.7هزار عکس
54.8هزار ویدیو
1.2هزار فایل
گلچینی از بهترین مطالب #مهدوی #ولایی #شهدایی #سیاسی #معنوی #معرفتی #تربیتی ارتباط با خادم 👇 @mohebolMahdi
مشاهده در ایتا
دانلود
برنامه ی 4 5 علیه السلام 3 ✳️ شما می بینید آن پاک ترین پاکان لذتشان در این بوده که بیایند با خدای خودشان سخن بگویند، همه اش از تقصیر خودشان، از کوتاهی خودشان، از گناه - که گناه به نسبت ما ترک اولی است، از ترک اولی هم یک درجه بالاتر است - سخن بگویند . حسنات الابرار سیئات المقربین . را بخوانید، ببینید حضرت علی بن الحسین علیه السلام با خدای خودش چگونه حرف می زند؟ چه جور ناله می کند؟ انین المذنبین احب الی من تسبیح المسبحین، این دعای ابوحمزه، ناله حضرت علی بن الحسین علیه السلام است، یک خورده با این ناله آشنا بشویم، ناله این بنده پاک خدا، اینها شان در این بود که با خدای خودشان که داشته و حرف می زنند، همه اش از نیستی خودشان، از فقر خودشان، از احتیاج و نیاز خودشان، از کوتاهی کردنهای خودشان، بگویند . همه اش می گویند: خدایا! آنچه از من است، کوتاهی است و آنچه از توست، رحمت و لطف است . «مولای مولای اذ رایت ذنوبی فزعت و اذ رایت کرمک فنعت » خدای من، مولای من، آقای من! چشمم که به گناهان خودم می افتد، خوف و فزع و ترس مرا فرامی گیرد، اما یک نظر که به تو می کنم، رحمت تو را که می بینم، رجاء و امید در دل من پیدا می شود . من همیشه در میان و هستم، به یک چشم به خودم نگاه می کنم، خوف مرا می گیرد، به چشم دیگر به تو نگاه می کنم، رجاء بر من غالب می شود ... بله آنها چنین بودند . (گفتارهای معنوی، انتشارات صدرا، ص 125 .) 👤 شهید مرتضی ره 👈 ادامه دارد .... علیه السلام ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
برنامه ی 4 6 علیه السلام 1 ✳️ حضرت زین العابدین علیه السلام که در آن وقت ازیک طرف بیمار بود و از طرف دیگر اسیر، ... وقتی رفت بالای منبر، چه ولوله ای ایجاد کرد! یزید دست و پایش را گم کرد . گفت الآن مردم می ریزند و مرا می کشند . دست به حیله ای زد ظهر بود، یکدفعه به مؤذن گفت: اذان! وقت نماز دیر می شود . صدای مؤذن بلند شد . امام زین العابدین علیه السلام خاموش شد . مؤذن گفت، ... تا رسید به شهادت به رسالت پیغمبر اکرم، امام زین العابدین علیه السلام فریاد زد: « مؤذن! سکوت کن .» رو کرد به یزید و فرمود: «یزید! این که اینجا اسمش برده می شود و گواهی به رسالت او می دهید، کیست؟ ایهاالناس! ما را که به اسارت آورده اید، کیستیم؟ پدر مرا که شهید کردید، که بود؟» تا آن وقت مردم اصلا درست آگاه نبودند که چه کرده اند . (مجموعه آثار، ج 17، ص 313.) 👤 شهید مرتضی ره 👈 ادامه دارد .... علیه السلام ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
برنامه ی 4 6 علیه السلام 2 ✳️ بر او (ابن زیاد) حضرت علی بن حسین علیه السلام را عرضه کردند . فرعون وار صدازد: «من انت; تو کی هستی؟» فرمود: «انا علی بن الحسین; من علی بن حسین هستم .» گفت: مگر علی بن حسین را خدا نکشت؟ (حالا دیگر باید همه چیز به حساب خدا گذاشته شود تا معلوم شود که اینها همه بر حق هستند!) فرمود: من برادری داشتم، نام او هم علی بود و مردم در کربلا او را کشتند . گفت: خیر، خدا کشت . فرمود: البته که قبض روح همه مردم به دست خداست، اما مردم او را کشتند . بعد [ابن زیاد] گفت: «علی و علی » یعنی چه؟! پدر تو اسم همه بچه هایش را علی گذاشته [است] ؟! فرمود: پدر من به پدرش ارادت داشت و این، تو هستی که باید از پدرت «زیاد» ننگ داشته باشی ... این، یکی از خصوصیات اهل بیت بود که با منطق «جبر گرایی » - که در دنیا جبر است و در عین جبر، عدل است; یعنی بشر در این جهان هیچ وظیفه ای برای تغییر و تبدیل و تحول ندارد و آنچه هست، آن است که باید باشد و آنچه نیست، همان است که نباید باشد و بنابر این بشر نقشی ندارد - مبارزه کردند (مجموعه آثار، ج 17، ص 313.) 👤 شهید مرتضی ره 👈 ادامه دارد .... علیه السلام ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
برنامه ی 4 6 علیه السلام 3 ✳️ امام سجاد علیه السلام ، آن گریه ها که می کرد و یادآوری می نمود، برای چه بود؟ ... می خواست این حادثه را زنده نگه دارد و مردم یادشان نرود که چرا امام حسین علیه السلام قیام کرد و چه کسانی او را کشتند . این بود که گاهی امام گریه می کرد; گریه های زیادی . روزی یکی از خدمتگزارانش عرض کرد: آقا! آیا وقت آن نرسیده است که شما از گریه باز ایستید؟ فرمود: چه می گویی؟! یعقوب یک یوسف بیشتر نداشت; قرآن عواطف او را این طور تشریح می کند: «و ابیضت عیناه من الحزن » من در جلوی چشم خود هیجده یوسف را دیدم که یکی یکی پس از دیگری بر زمین افتادند (مجموعه آثار، ج 18، ص 34 ) 👤 شهید مرتضی ره 👈 ادامه دارد .... علیه السلام ─═┅═༅𖣔🌼𖣔༅═┅┅─ 🌹ظهور نزدیک است .... 🥀 گنجینه ای از بهترین مطالب 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1327431703C4d3e0da40c @zohoore_ghaem
برنامه ی 4 6 علیه السلام 2 ✳️ بر او (ابن زیاد) حضرت علی بن حسین علیه السلام را عرضه کردند . فرعون وار صدازد: «من انت; تو کی هستی؟» فرمود: «انا علی بن الحسین; من علی بن حسین هستم .» گفت: مگر علی بن حسین را خدا نکشت؟ (حالا دیگر باید همه چیز به حساب خدا گذاشته شود تا معلوم شود که اینها همه بر حق هستند!) فرمود: من برادری داشتم، نام او هم علی بود و مردم در کربلا او را کشتند . گفت: خیر، خدا کشت . فرمود: البته که قبض روح همه مردم به دست خداست، اما مردم او را کشتند . بعد [ابن زیاد] گفت: «علی و علی » یعنی چه؟! پدر تو اسم همه بچه هایش را علی گذاشته [است] ؟! فرمود: پدر من به پدرش ارادت داشت و این، تو هستی که باید از پدرت «زیاد» ننگ داشته باشی ... این، یکی از خصوصیات اهل بیت بود که با منطق «جبر گرایی » - که در دنیا جبر است و در عین جبر، عدل است; یعنی بشر در این جهان هیچ وظیفه ای برای تغییر و تبدیل و تحول ندارد و آنچه هست، آن است که باید باشد و آنچه نیست، همان است که نباید باشد و بنابر این بشر نقشی ندارد - مبارزه کردند (مجموعه آثار، ج 17، ص 313.) 👤 شهید مرتضی ره 👈 ادامه دارد .... علیه السلام ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
برنامه ی 4 6 علیه السلام 3 ✳️ امام سجاد علیه السلام ، آن گریه ها که می کرد و یادآوری می نمود، برای چه بود؟ ... می خواست این حادثه را زنده نگه دارد و مردم یادشان نرود که چرا امام حسین علیه السلام قیام کرد و چه کسانی او را کشتند . این بود که گاهی امام گریه می کرد; گریه های زیادی . روزی یکی از خدمتگزارانش عرض کرد: آقا! آیا وقت آن نرسیده است که شما از گریه باز ایستید؟ فرمود: چه می گویی؟! یعقوب یک یوسف بیشتر نداشت; قرآن عواطف او را این طور تشریح می کند: «و ابیضت عیناه من الحزن » من در جلوی چشم خود هیجده یوسف را دیدم که یکی یکی پس از دیگری بر زمین افتادند (مجموعه آثار، ج 18، ص 34 ) 👤 شهید مرتضی ره 👈 ادامه دارد .... علیه السلام ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
برنامه ی 4 7 علیه السلام 1 ✳️ ... هشام هرچه کرد خود را به «حجرالاسود» برساند و طبق آداب ، آن را لمس کند، به علت کثرت و ازدحام مردم میسر نشد . ناچار برگشت و در جای بلندی برایش کرسی گذاشتند . او از بالای آن کرسی به تماشای جمعیت پرداخت . شامیانی که همراش آمده بودند، دورش را گرفتند . آنها نیز به تماشای منظره پر ازدحام جمعیت پرداختند . در این میان، مردی ظاهر شد در سیمای پرهیزکاران، او نیز مانند همه یک جامه ساده بیشتر به تن نداشت . آثار عبادت و بندگی خدا بر چهره اش نمودار بود . اول رفت و به دور کعبه طواف کرد . بعد با قیافه ای آرام و قدم هایی مطمئن به طرف حجرالاسود آمد . جمعیت با همه ازدحامی که بود، همین که او را دیدند، فورا کوچه دادند و او خود را به حجرالاسود نزدیک ساخت . شامیان که این منظره را دیدند، و قبلا دیده بودند که مقام ولایت عهد با آن اهمیت و طمطراق موفق نشده بود که خود را به حجرالاسود نزدیک کند، چشم هایشان خیره شد و غرق در تعجب گشتند . یکی از آنها از خود هشام پرسید: «این شخص کیست؟!» هشام با آنکه کاملا می شناخت که این شخص، علی بن الحسین زین العابدین است، خود را به ناشناسی زد و گفت: «نمی شناسم .» در همین وقت، همام بن غالب، معروف به « » ، شاعر زبردست و توانای عرب، با آنکه به واسطه کار و شغل و هنر مخصوصش پیش از هرکس دیگر می بایست حرمت و حشمت هشام را حفظ کند، چنان وجدانش تحریک شد و احساساتش به جوش آمد که فورا گفت: «لکن من او را می شناسم .» و به معرفی ساده قناعت نکرد، بر روی بلندی ایستاده، قصیده ای غرا - که از شاهکارهای ادبیات عرب است و فقط در مواقع حساس پر از هیجان که روح شاعر مثل دریا موج بزند، می تواند چنان سخنی ابداع شود - بالبداهه سرود . (مجموعه آثار، ج 3، ص 275) 👤 شهید مرتضی ره 👈 ادامه دارد .... علیه السلام ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2