#ترجمهی_سورهی_مبارکهی_نمل
كسانى كه فقط كار نيك آورند، آنان را پاداشى بهتر از آنچه كردهاند خواهد بود و در آن روز، آنان از ترس و دهشت ايمنند. (89)
و كسانى كه فقط كار ناشايسته آورند، در آن روز بر صورتهايشان در آتش افكنده شوند [و به آنان گويند] آيا جز آنچه مىكرديد سزا داده مىشويد؟ آرى اين كيفر، نمود همان اعمال شماست. (90)
بگو: جز اين نيست كه فرمان يافتهام خداوندگار اين شهر مكّه را پرستش كنم؛ همانكه آن را حرمت بخشيد و همهچيز از آن اوست، و نيز فرمان يافتهام از كسانى باشم كه تسليم خواست خداوندند. (91)
و نيز به من امر شدهاست كه قرآن را بر مردم تلاوت كنم. پس آنكه با اين قرآن هدايت يابد، خود بهره هدايت خويش برد و سودش به من نمىرسد، و آنكه هدايت قرآن نپذيرد و گمراه شود، وزر و وبالش بر خود اوست و به من نمىرسد. اى پيامبر، بگو:
اين بدان جهت است كه من انذارگرى از انذارگرانم، نه اختياردار گمراهان و نه مسئول رفتار آنان. (92)
و بگو: ستايش از آن خداوند است. او در قيامت و نيز در آستانه برپايى آن- كه ديرى نمىپايد- نشانهها و آيات خود كه همگان را به پذيرش حق وامىدارد به شما نشان خواهد داد و شما بىدرنگ آنها را خواهيد شناخت و حق را باور خواهيد كرد. و پروردگارت از آنچه مىكنيد بىخبر نيست. (93)
#ترجمهی_سورهی_مبارکهی_قصص
به نام خداوند گستردهمهر مهربان
طا. سين. ميم. (1)
اين آياتى كه در اين سوره خواهد آمد، و نيز آياتى كه پيشتر نازل شد، همه، آيات اين كتاب است كه نزول آن از جانب خداوند، روشن و آشكار است. (2)
اى پيامبر، بخشى از داستان موسى و فرعون را بر تو مىخوانيم- داستانى راست و درست- تا آنان كه به آيات ما ايمان دارند و پيرو تو هستند در آن بينديشند و بدانند كه آن خداوندى كه بنىاسرائيل را از چنگ فرعونيان رهايى بخشيد، همو آنان را از سركشان قريش نجات مىدهد و حاكميّت مىبخشد. (3)
همانا فرعون در سرزمين مصر به سركشى و استكبار پرداخت و ميان ساكنان آن ديار اختلاف برانگيخت و از آنان چندين گروه مختلف و متفرق بساخت. او در اين ميان طايفه بنىاسرائيل را به استضعاف كشيد تا آنجا كه پسرانشان را سر مىبريد و زنانشان را براى خدمت باقى مىگذاشت، چرا كه او از فسادگران بود. (4)
آرى، فرعون براى انقراض بنىاسرائيل تلاش مىكرد، در حالىكه ما مىخواستيم كسانى را كه در زمين به استضعاف كشيده شده بودند نعمتى گرانسنگ عطا كنيم؛ آنان را پيشوايانى قرار دهيم كه از ايشان پيروى شود و مواهبى را كه در اختيار فرعونيان بود از آن ايشان كنيم. (5)
#تلاوتروزانهیکصفحهقرآن🕊👇
┏━━━🍃═♥️━━━┓
@tartilvathdir96
┗━━━♥️═🍃━━━┛
#ترجمهی_سورهی_مبارکهی_قصص
و مىخواستيم آنان را مالك آن سرزمين گردانيم و در آن مستقرشان سازيم و از ناحيه همين مستضعفان، به فرعون پادشاه مصر و هامان وزير او، و لشكريان اين دو، همان را بنمايانيم كه هماره از آن هراس داشتند. (6)
در همان زمانى كه پسران بنىاسرائيل را مىكشتند، مادر موسى به موسى حامله شد و او را بزاد.
ما به مادر موسى الهام كرديم: تا آنگاه كه بر جان او نترسيدهاى او را شير ده، ولى آنگاه كه ترسيدى او را در آن رود بزرگ (رود نيل) بيفكن و نترس، كه كشته نمىشود و از دورى وى اندوهگين مباش كه ما او را به تو بازمىگردانيم و از پيامبرانش قرار مىدهيم و او را به سوى خاندان فرعون و بنىاسرائيل به رسالت مىفرستيم. (7)
[مادر موسى او را به نيل انداخت] فرعونيان او را يافتند و از آن رود برگرفتند و نزد فرعون آوردند، تا سرانجام دشمن آنان شود و مايه حزن و اندوهشان گردد. آرى، فرعون و هامان و لشكريان آن دو، در كشتن پسران بنىاسرائيل و رها كردن موسى به راه خطا رفتند؛ خواستند آنكس را كه نابودى آنان به دست او بود بكشند ولى ندانسته در نگهدارى و تربيت وى كوشيدند. (8)
آن هنگام كه موسى را نزد فرعون آوردند، همسر فرعون به شفاعت او برخاست و به شوهرش گفت: اين نور چشم من و تو و مايه سرور ماست، مبادا بكشيدش. اميد مىرود كه به ما سود رساند و يا او را به فرزندى بگيريم. اين چنين كردند ولى نمىفهميدند حقيقت ماجرا چيست و فرجام كارشان چه خواهد شد. (9)
با الهامى كه به مادر موسى شد، دلش از ترس و اندوه پاك و تهى گرديد، كه اگر قلبش را با آن الهام محكم نكرده بوديم، نزديك بود بر اثر ناشكيبايى راز خود را فاش كند. آرى، به او الهام كرديم تا به حراست ما از موسى اطمينان يابد و بدان باور داشته باشد. (10)
مادر موسى، موسى را به رود نيل انداخت و به خواهر وى گفت: او را دنبال كن تا ببينى فرجامش چه مىشود. او در پى موسى از دور نظارهاش مىكرد؛ ديد خدمتكاران فرعون او را از آب گرفتند. ولى آنان متوجه نشدند كه خواهر اين كودك در پى اوست و او را نگهبانى مىكند. (11)
و ما موسى را- پيش از حضور خواهرش در نزد فرعونيان- از پذيرش دايگان بازداشتيم؛ پس شير هيچ دايهاى را ننوشيد. خواهرش حكايت او دريافت؛ پس نزد فرعونيان شتافت و گفت: آيا مىخواهيد شما را به خانوادهاى كه سرپرستى و دايگى او را برايتان به عهده گيرند و خيرخواه او باشند، راهنمايى كنم؟ (12)
فرعونيان پيشنهادش را پذيرفتند. او آنان را به مادر موسى راهنمايى كرد، و آنان كودك را به مادرش تسليم كردند. بدين ترتيب، موسى را به مادرش بازگردانديم تا ديدهاش روشن شود و محزون نباشد و تا به چشم خود ببيند كه وعدههاى خدا حق است، ولى بيشتر مردم راستى و درستى وعدههاى الهى را باور نمىكنند و در آن ترديد روا مىدارند. (13)
#تلاوتروزانهیکصفحهقرآن🕊👇
┏━━━🍃═♥️━━━┓
@tartilvathdir96
┗━━━♥️═🍃━━━┛
#ترجمهی_سورهی_مبارکهی_قصص
پس هنگامى كه موسى به توانايىاش رسيد و برومند شد و اعتدال و برپايى يافت، به او دانشى عطا كرديم كه براساس آن در معارف الهى و امور اخلاقى و آداب اجتماعى درست قضاوت مىكرد، و به او علمى آموختيم كه با هيچگونه جهل و نادانى آميخته نبود. اينها پاداش نيكوكارى او بود و ما بدينسان نيكوكاران را سزا مىدهيم. (14)
موسى آنهنگام كه مردم مصر به خانههايشان رفته و از كوچه و بازار بىخبر بودند، از قصر فرعون به درآمد و به آن شهر وارد شد. در آنجا دو مرد را يافت كه به كشمكش و ستيز با يكديگر برخاسته بودند. يكى از آن دو، اسرائيلى بود و همكيش موسى، و ديگرى قبطى و از دشمنان وى و طايفه بنىاسرائيل. آن مرد اسرائيلى كه همكيش موسى بود، موسى را در برابر دشمن قبطى خود به يارى طلبيد. موسى با مشتى گره كرده بر آن قبطى كوبيد و او را هلاك كرد.
موسى بر آنچه گذشت پشيمان شد و آن را زمينه گرفتارى خود به خطرى بزرگ دانست و گفت: ستيزهگرى آن دو مرد كه به مرگ قبطى انجاميد كارى شيطانى بود؛ بىترديد شيطان دشمنى گمراهكننده است كه عداوت و گمراهگرى او آشكار است. (15)
موسى گفت: پروردگارا، من با كشتن آن قبطى، خود را در خطر هلاكت افكندم و به خويشتن ستم كردم؛ از تو مىخواهم آن را بر من بپوشانى و پيامدش را از من بگردانى و مرا از شرّ فرعونيان برهانى. پس خداوند چنين كرد، زيرا او بسى پردهپوش و مهربان است. (16)
گفت:
پروردگارا، به شكرانه نعمتى كه به من عطا كردى با تو پيمان مىبندم كه هرگز گنهكاران را در ارتكاب گناهشان يارى نكنم. (17)
موسى پس از آن، ديگر به قصر فرعون بازنگشت و شب را هراسان در شهر بماند و به انتظار شرّى از ناحيه فرعون به سر مىبرد، كه ناگهان همان مرد اسرائيلى كه روز گذشته موسى را به يارى طلبيده بود، با فريادى بلند، از وى بر ضدّ قبطى ديگرى كمك خواست. موسى از سر توبيخ به آن اسرائيلى گفت: تو راه درست را نمىپويى و آشكارا بيراهه مىروى. (18)
پس هنگامى كه موسى خواست بر آن قبطى كه دشمن هر دوى آنان بود بتازد، آن مرد اسرائيلى كه به خاطر عتاب موسى گمان مىكرد موسى آهنگ وى كردهاست و مىخواهد بر او حمله برد، گفت: اى موسى، آيا مىخواهى مرا به قتل برسانى همانگونه كه ديروز فردى را كشتى؟ تو جز اين نمىخواهى كه در زمين ستمگرى كنى و نمىخواهى از مصلحان باشى. (19)
مردى از دورترين نقطه شهر مصر، از همانجا كه قصر فرعون قرار داشت، دوان دوان آمد و گفت: اى موسى، سران فرعونى درباره تو به مشورت نشستهاند تا تو را به قتل برسانند؛ پس از اين شهر بيرون شو كه من از خيرخواهان توام. (20)
موسى بىدرنگ از مصر بيرون رفت، در حالىكه از فرعونيان ترسان بود و در انتظار آن بود كه گرفتار آيد. او به مناجات با خدا پرداخت و گفت: پروردگارا، مرا از اين مردم ستمكار رهايى بخش. (21)
#تلاوتروزانهیکصفحهقرآن🕊👇
┏━━━🍃═♥️━━━┓
@tartilvathdir96
┗━━━♥️═🍃━━━┛
#ترجمهی_سورهی_مبارکهی_قصص
و آنگاه كه موسى از مصر خارج شد و به سوى مدين روى آورد، راهش را نمىشناخت؛ گفت: اميد است پروردگارم مرا راهنمايى كند و راه مستقيم آن ديار را به من بنماياند. (22)
[خداوند دعايش را مستجاب كرد، و او راه مستقيم مدين را در پيش گرفت] و آنگاه كه بر سر آب مدين رسيد، گروهى از مردم را ديد كه گوسفندان خود را آب مىدهند، و در نزديكى آنان دو زن را يافت كه گوسفندانشان را از ورود به آبشخور باز مىدارند. به آن دو گفت: كارتان چيست و چه مىكنيد؟ گفتند: روش ما اين است كه گوسفندان را آب نمىدهيم تا چوپانان از آبشخور درآيند و گوسفندان خود را از آن خارج سازند. پدرمان پيرى سالخورده است و خود نمىتواند گوسفندانمان را به اينجا آورد. (23)
آنگاه موسى براى آن دو، گوسفندانشان را آب داد، سپس از آبشخور به سوى سايه رفت و گفت: پروردگارا، به اين نيرويى كه به من عطا كردهاى و خير من در آن است، نيازمندم و براى حفظ و بقاى آن به طعامى محتاجم. (24)
يكى از آن دو زن در حالىكه با نهايت حيا و عفت گام برمىداشت، نزد موسى آمد و به وى گفت: پدرم تو را فرامىخواند تا مزد آب دادنت به گوسفندان را، به تو بپردازد.
موسى نزد شعيب رفت. او از حال و كارش پرسيد. هنگامى كه وى داستان خود را حكايت كرد، شعيب گفت: هراسى به خود راه مده كه از دسترس آن مردم ستمپيشه دور شده و نجات يافتهاى. (25)
يكى از دختران شعيب گفت: اى پدر، او را براى كارهايت استخدام كن، كه هم توانا است و هم درستكار؛ و بهترين كسى كه استخدام مىكنى، آنكس است كه نيرومند و امين باشد. (26)
شعيب به موسى گفت: «من مىخواهم يكى از اين دو دخترم را به تو تزويج كنم به شرط آنكه در برابر آن هشت سال اجير من باشى، و اگر اين مدت را به ده سال برسانى اختيار با توست؛ از ناحيه من الزامى بر تو نيست، و بدان كه نمىخواهم بر تو سخت بگيرم، و هرگز كار مشقتبارى بر عهده تو نخواهم گذاشت، و به زودى- اگر خدا بخواهد- مرا از درستكرداران و شايستگان خواهى يافت. (27)
موسى در پاسخ شعيب گفت: آنچه شرط كردى و تعهّد نمودى، ميان من و تو برقرار باشد؛ نه من و نه تو اختيار مخالفت نداريم، و هر كدام از آن دو مدت را كه من اختيار كنم نبايد به من ستمى روا داشته شود؛ اگر هشت سال را برگزينم، بيش از آن را از من مخواه، و اگر ده سال را انتخاب كردم، مرا به كمتر از آن مجبور مكن. خداوند بر آنچه گفتيم و شرط كرديم شاهد است، و در صورت اختلاف، او ميان ما داورى خواهد كرد. (28)
#تلاوتروزانهیکصفحهقرآن🕊👇
┏━━━🍃═♥️━━━┓
@tartilvathdir96
┗━━━♥️═🍃━━━┛
الی بیت المقدس:
#ترجمهی_سورهی_مبارکهی_قصص
پس آنگاه كه موسى مدت قرارداد را به پايان رسانيد و با خانوادهاش روانه مصر شد، در كنار كوه طور آتشى ديد؛ به خانوادهاش گفت:
اينجا بمانيد كه من آتشى ديدم؛ شايد پيرامون آن راهنمايى بيابم و از راه برايتان خبرى بگيرم، يا پارهاى از آن آتش بياورم، باشد كه آتشى برافروزيد و گرم شويد. (29)
هنگامى كه موسى به سراغ آن آمد، از جانب راست درّه، در قطعه زمينى كه با سخن گفتن خداوند مبارك شد، از درختى كه آنجا قرار داشت ندايى به او رسيد كه: اى موسى، همانا من خداوندم كه پروردگار همه جهانها هستم. (30)
و نيز ندا شد كه: اى موسى، عصايت را به زمين بيفكن. موسى عصاى خويش انداخت. عصا اژدهايى شد كه همچون مارى كوچك به شدّت مىخزيد. وقتى موسى عصايش را اينگونه ديد، هراسان روى گرداند و فرار كرد و بازنيامد. به او گفته شد: اى موسى، پيش آى و نترس، تو از كسانى هستى كه ايمنند. (31)
اى موسى، دستت را در گريبان خويش ببر، آنگاه كه خارج شود، بىهيچ بيمارى و عارضهاى، سپيد و درخشان خواهد بود. و از خوف خدا بازويت را به خود بچسبان و فروتن و خاشع باش و همچون متكبران بازوان خود را مگشاى. اين دو آيت، حجتهاى روشنى از جانب پروردگار تواند. با اين دو برهان به سوى فرعون و اشراف قوم او برو كه آنان مردمى هستند كه از راه خدا بيرون رفتهاند. (32)
موسى گفت: پروردگارا، من كسى از اين قبطيان را كشتهام، مىترسم مرا به قصاص بكشند. (33)
و برادرم هارون از من زبانى گوياتر دارد، او را همراه من به يارى بفرست. او مرا تصديق مىكند و پيامم را به روشنى مىرساند. من بيم آن دارم كه مرا تكذيب كنند و من نتوانم درستى مدعاى خويش را بيان كنم. (34)
خداوند به موسى گفت: ما به زودى به وسيله برادرت هارون بازويت را محكم و استوار مىكنيم و تو را نيرومند و برتر مىسازيم و شما دو تن را به وسيله آيات و معجزات خويش بر آنها چيره مىسازيم، به گونهاى كه هرگز بر شما دست نخواهند يافت. تو و هارون و هر كسى كه از شما دو تن پيروى كند، پيروز خواهيد بود. (35)
#تلاوتروزانهیکصفحهقرآن🕊👇
┏━━━🍃═♥️━━━┓
@tartilvathdir96
┗━━━♥️═🍃━━━┛
#ترجمهی_سورهی_مبارکهی_قصص
پس هنگامى كه موسى با معجزات و نشانههاى روشن و روشنگر ما نزد فرعونيان آمد، گفتند: آنچه موسى آورده است جز افسونى كه به دروغ آيات الهى مىنامدش نيست. آيينى كه او مدّعى آن است سابقهاى ندارد و از پدران نخستين ما به ما نرسيده است و نشنيدهايم كه اين آيين را برگزيده باشند. (36)
موسى در پاسخ فرعونيان گفت: پروردگارم از شما به كسى كه هدايت را از جانب او آورده آگاهتر است و بهتر مىداند كه فرجام نيك دنيا و آخرت از آن كيست. بدانيد كه شما نيكبخت نمىشويد، زيرا حقيقت اين است كه ستمكاران به نيكبختى نخواهند رسيد. (37)
و فرعون گفت: اى بزرگان، درستى آنچه موسى مرا بدان فرا مىخواند براى من روشن نشده است. من جز خودم معبودى براى شما سراغ نداشتهام. اى هامان، براى من بر گل آتش بيفروز و آجر تهيه كن و با آن كاخى مرتفع بساز تا بر فراز آن برآيم، شايد از وجود خداى موسى آگاهى بيابم. من مىپندارم كه او از دروغگويان است. (38)
فرعون و لشگريانش به ناحق در سرزمين مصر بر مردمان چيره شدند و وانمود كردند كه سراى آخرت امرى مشكوك است، و گمان بردند كه به سوى خداوند بازگردانده نمىشوند. (39)
بدينسبب او و لشكريانش را گرفتيم و آنان را به دريا انداختيم. پس بنگر كه فرجام ستمكاران چگونه است! (40)
و آنان را پيشوايانى قرار داديم كه در كفرورزى و ارتكاب گناه مقتدا باشند و مردمان را به كفر و گناه كه در پى دارنده آتش است فراخوانند و در قيامت شفاعت هيچكس به آنان نمىرسد و يارى نمىشوند. (41)
و چون پيوسته گروهى از مردم به پيروى از آنان گمراه شدهاند، در اين دنيا هماره لعنتى را بدرقه آنان كردهايم و از آنرو كه در قيامت از سوى كسى يارى نمىشوند مورد تنفر مردمند و از زشترويان خواهند بود. (42)
پس از آنكه امتهاى پيشين را نابود ساختيم، سزاوار بود كه دعوت و اخطار تجديد شود؛ از اينرو كتاب آسمانى تورات را كه دربردارنده دلايلى روشن و براى مردم مايه بينش و هدايت و رحمت بود به موسى عطا كرديم، باشد كه دريابند و عبرت گيرند و عقايد و رفتارهاى بايسته را بفهمند. (43)
#تلاوتروزانهیکصفحهقرآن🕊👇
┏━━━🍃═♥️━━━┓
@tartilvathdir96
┗━━━♥️═🍃━━━┛
#ترجمهی_سورهی_مبارکهی_قصص
اى پيامبر، تو در جانب غربى آن درّه حضور نداشتى آنگاه كه تورات را بر موسى نازل كرديم و به وسيله آن عهدى را كه با او داشتيم استوار ساختيم آرى تو از حاضران در آن صحنه و شاهدان آن ماجرا نبودى. (44)
ليكن ما پس از آنكه امتهايى را بعد از او پديد آورديم و زمانى طولانى بر آنان گذشت، داستان موسى را بر تو خوانديم. و نيز تو در ميان اهل مدين (شعيب و مردمش) اقامت نداشتى و شاهد ماجراهاى موسى در آن ديار نبودى تا بتوانى آن را بازگويى و آيات ما را كه بيانگر سرگذشت موسى است، بر اين مشركان بخوانى. آرى، تو نبودى و خبر نداشتى ولى ما تو را به سوى قومت به رسالت فرستاديم و آن اخبار را به تو وحى كرديم. (45)
و اى پيامبر، تو در كنار كوه طور، آنگاه كه موسى را از آن درخت ندا داديم و او را به رسالت برگزيديم، حضور نداشتى تا خود، آن داستان را گزارش دهى، ولى به خاطر رحمت و لطفى كه از جانب پروردگارت بود، تو را از آن داستان باخبر ساختيم تا مردمى را كه پيش از تو هشداردهندهاى برايشان نيامده بود هشدار دهى، باشد كه متوجه شوند و دريابند. (46)
و اگر نبود اينكه وقتى به سزاى گناهانى كه به دست خود پيش فرستادهاند عذاب به آنان مىرسيد و نداشتن پيامبر را بهانه ساخته و بر ما احتجاج مىكردند، ما هرگز پيامبرى به سوى آنان نمىفرستاديم؛ آرى اگر پيامبرى به رسالت نيايدشان مىگويند: پروردگارا، چرا پيامبرى به سوى ما نفرستادى اگر مىفرستادى از آيات تو پيروى مىكرديم و از مؤمنان مىشديم. (47)
پس اين پيامبر را به رسالت فرستاديم و قرآن را بر او نازل كرديم ولى هنگامى كه قرآن- آن كتاب راست و درست- از جانب ما برايشان آمد، گفتند: چرا قرآن يكجا به او داده نشد، آنگونه كه تورات يكجا به موسى داده شد؟ آيا اين مشركان، پيشتر (آنگاه كه اهل كتاب قرآن را تصديق كردند) به توراتى كه به موسى داده شد كافر نشدند؟ [آنگاه] كه گفتند: تورات و قرآن هر دو سحر و افسونند و يكديگر را تأييد مىكنند. و نيز گفتند: ما هررسالتى را كه از جانب خدا ادعا شود منكريم. (48)
اى پيامبر، به آنان بگو: اگر راست مىگوييد كه تورات و قرآن سحر و افسونند، شما از جانب خداوند كتابى بياوريد كه از اين دو كتاب هدايتآفرينتر باشد در اين صورت من نيز از آن پيروى مىكنم. (49)
پس اگر به پيشنهاد تو پاسخ ندادند و همچنان بر افسون خواندن آنها اصرار ورزيدند، بدان كه آنان در پى حق نيستند، بلكه پيرو هواهاى خويشند.
و كيست گمراهتر از آن كس كه بدون رهنمودى از جانب خدا از هواى خويش پيروى كند؟ اينان گمراهند، زيرا كسى كه از هواى خويش پيروى كند، از حق رويگردان شده و ستمكار است و خداوند ستمكاران را هدايت نمىكند. (50)
#تلاوتروزانهیکصفحهقرآن🕊👇
┏━━━🍃═♥️━━━┓
@tartilvathdir96
┗━━━♥️═🍃━━━┛
#ترجمهی_سورهی_مبارکهی_قصص
و تمام نعمتهاى دنيوى كه به شما داده شده، سازوبرگ زندگى دنيا و مايه آرايش و جمال آن است؛ دنيايى كه فانى و نابودشدنى است، و پاداشى كه در سراى آخرت نزد خداست بهتر و پايدارتر است؛ پس آيا درمىيابيد كه شايسته است پاداش اخروى را بر متاع و زيور دنيا ترجيح دهيد؟ (60)
آيا كسى كه او را به آمرزش و بهشت كه وعدهاى نيكوست وعده دادهايم و او قطعا به آن خواهد رسيد، با آن كس كه وى را از متاع زندگى دنيا بهرهمند ساختهايم و او تنها به بهرهورى از آن دل خوش كرده و از آن وعده نيكو محروم شده و در قيامت از كسانى است كه براى كيفر احضار مىشوند، برابر است؟ (61)
و روزى كه خداوند ندايشان مىدهد و مىگويد: كجايند شريكان من، كه شما آنها را در عبادت و تدبير امور شريك من مىپنداشتيد؟ (62)
معبودان اهل شرك كه آن سخن (وعده عذاب) بر آنان حتمى شده است گويند: پروردگارا، اين مشركان را ما به بيراهه افكنديم؛ ما چون خود گمراه بوديم آنان را گمراه ساختيم، ولى اجبارى از ناحيه ما بر آنان نبود، همانگونه كه ما خود نيز- بدون اجبار- گمراهى را برگزيديم. ما از اينان به درگاه تو تبرى مىجوييم. آنان به اجبار ما، ما را نمىپرستيدند. (63)
و به مشركان گفته مىشود: معبودهايتان را كه شريك خدا مىپنداشتيد فراخوانيد تا شما را از عذاب برهانند. آنان معبودانشان را مىخوانند، ولى آنها به پرستشگران خود پاسخى نمىدهند و در نتيجه عذاب را در برابر خود مىبينند. اى كاش پيش از اين هدايت شده بودند. (64)
و ياد كن روزى را كه خداوند مشركان را ندا مىدهد و مىگويد: در پاسخ فرستادگان من كه شما را به ايمان و كار شايسته مىخواندند، چه گفتيد؟ (65)
مشركان در آن روز دستاويزى نخواهند يافت كه چرا دعوت پيامبران را نپذيرفتهاند و آنان را تكذيب كردهاند؛ چرا كه خبرها بر آنان پوشيده مىماند و نمىتوانند پاسخى كه مايه رهايى آنان از عذاب است بيابند، و از يكديگر نيز پرسش نمىكنند تا بتوانند بهانهاى براى تكذيب پيامبران پيدا كنند. (66)
اين است سرنوشت كسى كه كفر ورزيده و به سوى خدا بازنيامده است؛ اما آن كس كه به سوى خدا بازآمده و ايمان آورده و كار شايسته كرده است اميد است كه از زمره سعادتمندان باشد. (67)
و پروردگار تو هر چه را بخواهد مىآفريند و هر شريعت و قانونى را كه براى انسانها اراده كند مقرر مىدارد. آنان در برابر قوانين و احكامى كه خداوند مقرر كرده است هيچ حق انتخاب ندارند. خداوند منزّه و برتر از شركورزى آنان است. (68)
پروردگارت آنچه را كه سينههايشان پنهان مىدارد و آنچه را خود آشكار مىكنند، همه را مىداند. (69)
تنها پروردگار تو داراى مقام الوهيت است. جز او معبودى شايسته پرستش نيست؛ در دنيا و آخرت همه ستايشها به او اختصاص دارد، حكمرانى- چه در تكوين و چه در تشريع- از آن اوست و براى پاداش و جزا به سوى او بازگردانده مىشويد. (70)
#تلاوتروزانهیکصفحهقرآن🕊👇
┏━━━🍃═♥️━━━┓
@tartilvathdir96
┗━━━♥️═🍃━━━┛
#ترجمهی_سورهی_مبارکهی_قصص
بگو: به من خبر دهيد، اگر خدا تا روز قيامت شب را بر شما پايدار گرداند، جز خداوند كدامين معبود مىتواند حكم او را نقض كند و نورى پديد آورد كه بتوانيد در پرتو آن در طلب معاش برآييد؟ آيا نمىشنويد و درنمىيابيد؟ (71)
بگو: به من خبر دهيد، اگر خدا تا روز قيامت روز را بر شما پايدار گرداند، جز خداوند كدامين معبود مىتواند حكم او را بشكند و شبى را براى شما پديد بياورد كه در آن آرامش بيابيد؟
آيا نمىبينيد و درنمىيابيد؟ (72)
خداوند از پرتو رحمتش شب را براى شما قرار داد تا در آن آرامش يابيد و روز را قرار داد تا در آن از پى روزى كه فضل و بخشش اوست برويد و باشد كه خدا را سپاس بگزاريد. (73)
و ياد كن روزى را كه خداوند ندايشان مىدهد و مىگويد: كجايند آن شريكان من كه شما آنها را در عبادت و تدبير امور شريك من مىپنداشتيد؟ (74)
و در آن روز از ميان هرامتى، گواهى كه ناظر اعمال آنان بوده است بيرون مىآوريم، آنگاه به آن امتها خواهيم گفت: برهان خود را بر اين پندار كه خداوند شريكانى دارد، ارائه كنيد، ولى آن روز كه روز آشكار شدن حقيقت است خواهند دانست كه خداوند حق است و الوهيّت ويژه اوست، و آنچه به دروغ مىبافتند از آنان پنهان مىشود و از ذهنها زايل مىگردد. (75)
همانا قارون از قوم موسى و از طايفه بنىاسرائيل بود كه به ناحق سلطهجويى مىكرد و در پى بيدادگرى عليه آنان بود، و ما از گنجها چندان به او داديم كه حمل كليدهاى آنها حتى بر گروهى نيرومند، گران بود؛ آنگاه كه مردم طايفهاش به او گفتند: به اين دارايىها مسرور و سرمست مباش كه خداوند شادمانان سرمست را دوست ندارد. (76)
با اين ثروتى كه خداوند به تو ارزانى كرده است، در پى دستيابى به سراى آخرت باش و براى آبادانى آن بكوش، و بدان كه بهره واقعى انسان از دنيا آن چيزى است كه براى آخرت او سودمند باشد؛ پس مبادا با ترك انفاق بهره واقعى خود را از ثروت دنيا از كف بدهى! از سر احسان و نيكوكارى انفاق كن؛ همانگونه كه خداوند به تو نيكى كرده و بى آنكه بر او حقى داشته باشى به تو عطا فرموده است. هرگز اين ثروت و شوكت را وسيله فسادجويى در زمين قرار مده، چراكه خداوند فسادگران را دوست ندارد. (77)
#تلاوتروزانهیکصفحهقرآن🕊👇
┏━━━🍃═♥️━━━┓
@tartilvathdir96
┗━━━♥️═🍃━━━┛
#ترجمهی_سورهی_مبارکهی_قصص
قارون در پاسخ مردمش گفت: ثروتى كه به من داده شده در نتيجه دانشى است كه خود دارم. من راههاى بهدست آوردن ثروت را به خوبى مىدانم؛ پس دارايىهاى من حق مسلّم من است، نه آنكه بخششى از سوى خدا باشد. آيا قارون نمىدانست كه خداوند از ميان نسلهايى كه پيش از او بودند كسانى را بر اثر گناهانشان نابود كرد كه از او قوىتر بودند و اندوختههايى افزونتر داشتند؟
سنت الهى بر اين است كه از مجرمان درباره گناهانشان پرسش نمىشود و براى عذرخواهى مهلت نمىيابند. (78)
قارون غرق در زينت و زيور خود در ميان قومش حضور يافت. كسانى كه خواهان زندگانى دنيا بودند و از آخرت و پاداشهاى آن بىخبر بودند، گفتند:
اى كاش ما نيز مانند آنچه به قارون داده شده است مىداشتيم؛ راستى او از خوشبختى بهرهاى فراوان دارد. (79)
و كسانى كه از دانش برخوردار شده بودند، به جاهلان گفتند: واى بر شما؛ پاداش الهى براى كسى كه ايمان آورده و كار شايسته كرده بهتر از همه ثروت و مكنتى است كه او دارد. اين حقيقت را جز به شكيبايان نمىتوان فهماند. (80)
سرانجام، طغيان او سبب شد كه ما زمين را بشكافيم و او و خانهاش را در آن نهان سازيم. در آن حال، او جز خدا هيچ گروهى نداشت كه بتوانند ياريش دهند و از عذاب رهايىاش بخشند، و خود نيز از كسانى نبود كه بتواند از خويشتن دفاع كند. او دريافت كه نمىتواند از خدا بىنياز باشد، و براى دستيابى به خيرها و دفع ناگوارىها، نيرو و نبوغ علمى كافى نيست. (81)
و آنان كه روز گذشته آرزوى موقعيت قارون را داشتند، فرداى آن روز با پشيمانى مىگفتند: واى! گويى اين انديشه خطا بود كه دستيابى به مال و ثروت فضل خداوندى نيست و علم و درايت آدمى براى آن بسنده است. حقيقت اين است كه خدا روزىدهنده است. او روزى را براى هر كس از بندگانش كه بخواهد فراخ مىگرداند و بر هر كه بخواهد تنگ مىگيرد. اگر خداوند نعمتش را از ما دريغ كرده بود، قطعا ما را نيز در زمين فروبرده بود. آنان پندار روز گذشته خود را پندارى كفرآميز خواندند و با پشيمانى مىگفتند: واى گويى حقيقت اين است كه كافران به نيكبختى نمىرسند. (82)
آن خانه آخرت (بهشت برين) را ويژه كسانى قرار مىدهيم كه خواهان زورگويى در زمين و تسلّط بر بندگان خدا نباشند و نخواهند فسادانگيزى كنند و مرتكب نافرمانى خدا شوند. و فرجام نيكو (سراى آخرت) از آن تقواپيشگان است. (83)
آنان كه كار شايسته آورند پاداشى بهتر از آن خواهند داشت، و آنان كه كار ناشايسته آورند، كسانى از ايشان كه گناهان بسيارى مرتكب شدهاند جز آنچه كردهاند سزا داده نمىشوند. (84)
#تلاوتروزانهیکصفحهقرآن🕊👇
┏━━━🍃═♥️━━━┓
@tartilvathdir96
┗━━━♥️═🍃━━━┛
#ترجمهی_سورهی_مبارکهی_قصص
اى پيامبر، آنكس كه بر تو واجب كرد قرآن را بر مردم بخوانى و آن را به ايشان ابلاغ كنى، قطعا تو را پيروزمند و سرفراز به مكه باز مىگرداند. در پاسخ تكذيبكنندگان رسالت و آنان كه آيات الهى را افسون مىخوانند بگو: پروردگارم از شما به آن كسى كه هدايت را آورده آگاهتر است و او بهتر مىداند كه چه كسى در گمراهى آشكارى است. (85)
تو اميد نداشتى كه كتاب آسمانى بر تو القا گردد، ليكن رحمتى بود از جانب پروردگارت كه تو را فراگرفت.
پس بايد اين نعمت را پاس بدارى و به شكرانه آن و نيز براى پيشبرد دعوتت پشتيبان كافران نباشى و آنان را در كفرشان يارى نكنى. (86)
مبادا پس از آنكه آيات خدا بر تو نازل شد، كافران با ترفندهايشان تو را از آنها بازدارند! مردم را به سوى پروردگارت فراخوان و هرگز از مشركان مباش. (87)
با وجود خداوند، معبود ديگرى مخوان، زيرا جز او معبودى كه شايسته پرستش باشد وجود ندارد؛ چرا كه هر چه جز خداست نابود مىشود و حاكميت و تدبير جهان هستى در اختيار اوست و شما به او بازگردانده مىشويد. (88)
#ترجمهی_سورهی_مبارکهی_عنکبوت
به نام خداوند گستردهمهر مهربان
الف. لام. ميم. (1)
آيا مردم پنداشتهاند به صرف اينكه گفتند: ايمان آورديم؛ به حال خود رها مىشوند و با سختىهايى كه درستى و نادرستى ايمانشان با آنها آشكار مىشود آزموده نمىشوند؟ (2)
به يقين ما تمام كسانى را كه پيش از اينان بودند و ادعاى ايمان مىكردند با مشكلات آزموديم. قطعا خدا كسانى را كه راست گفتهاند و نيز مدعيان دروغگو را با آشكار شدن آثار صدق و كذبشان معلوم و مشخص خواهد ساخت. (3)
آيا اين مشركان كه مرتكب بدىها مىشوند و با ايجاد رنجها و مشكلات فراوان براى مؤمنان، آنان را از ايمان بازمىدارند، گمان كردهاند كه بر ما پيشى گرفته و ما را ناتوان ساختهاند؟! آنان بد داورى مىكنند. (4)
هركس به اميد لقاى خدا ايمان آورده است بر ايمان خود استوار بماند، چرا كه آن سرآمد الهى كه خداوند براى ملاقات خود با مؤمنان معين كرده است يقينا فرا مىرسد، و اوست شنواى گفتار آدميان و دانا به احوال آنان. (5)
و هر كس در راه خدا تلاش كند و بر ايمان پايدار بماند، نتيجه تلاشى كه مىكند از آن خود اوست و سودى به خدا نمىرسد، چرا كه خداوند از همه جهانيان بىنياز است. (6)
#تلاوتروزانهیکصفحهقرآن🕊👇
┏━━━🍃═♥️━━━┓
@tartilvathdir96
┗━━━♥️═🍃━━━┛