eitaa logo
ظهور نزدیک است
1.7هزار دنبال‌کننده
56.6هزار عکس
58هزار ویدیو
1.2هزار فایل
گلچینی از بهترین مطالب #مهدوی #ولایی #شهدایی #سیاسی #معنوی #معرفتی #تربیتی کانال شهدایی ما👈 @ba_shaheidan ارتباط با خادم 👈 @mohebolMahdi
مشاهده در ایتا
دانلود
كسانى كه فقط كار نيك آورند، آنان را پاداشى بهتر از آن‌چه كرده‏‌اند خواهد بود و در آن روز، آنان از ترس و دهشت ايمنند. (89) و كسانى كه فقط كار ناشايسته آورند، در آن روز بر صورت‌‏هايشان در آتش افكنده شوند [و به آنان گويند] آيا جز آن‌چه مى‌‏كرديد سزا داده مى‌‏شويد؟ آرى اين كيفر، نمود همان اعمال شماست. (90) بگو: جز اين نيست كه فرمان يافته‌‏ام خداوندگار اين شهر مكّه را پرستش كنم؛ همان‏‌كه آن را حرمت بخشيد و همه‏‌چيز از آن اوست، و نيز فرمان يافته‌‏ام از كسانى باشم كه تسليم خواست خداوندند. (91) و نيز به من امر شده‌است كه قرآن را بر مردم تلاوت كنم. پس آن‌‏كه با اين قرآن هدايت يابد، خود بهره هدايت خويش برد و سودش به من نمى‌‏رسد، و آن‌‏كه هدايت قرآن نپذيرد و گمراه شود، وزر و وبالش بر خود اوست و به من نمى‌‏رسد. اى پيامبر، بگو: اين بدان جهت است كه من انذارگرى از انذارگرانم، نه اختياردار گمراهان و نه مسئول رفتار آنان. (92) و بگو: ستايش از آن خداوند است. او در قيامت و نيز در آستانه برپايى آن- كه ديرى نمى‌‏پايد- نشانه‌‏ها و آيات خود كه همگان را به پذيرش حق وامى‌‏دارد به شما نشان خواهد داد و شما بى‌‏درنگ آنها را خواهيد شناخت و حق را باور خواهيد كرد. و پروردگارت از آن‌چه مى‌‏كنيد بى‏‌خبر نيست. (93) به نام خداوند گسترده‌‏مهر مهربان‏ طا. سين. ميم. (1) اين آياتى كه در اين سوره خواهد آمد، و نيز آياتى كه پيش‌‏تر نازل شد، همه، آيات اين كتاب است كه نزول آن از جانب خداوند، روشن و آشكار است. (2) اى پيامبر، بخشى از داستان موسى و فرعون را بر تو مى‏‌خوانيم- داستانى راست و درست- تا آنان كه به آيات ما ايمان دارند و پيرو تو هستند در آن بينديشند و بدانند كه آن خداوندى كه بنى‌اسرائيل را از چنگ فرعونيان رهايى بخشيد، همو آنان را از سركشان قريش نجات مى‏دهد و حاكميّت مى‌‏بخشد. (3) همانا فرعون در سرزمين مصر به سركشى و استكبار پرداخت و ميان ساكنان آن ديار اختلاف برانگيخت و از آنان چندين گروه مختلف و متفرق بساخت. او در اين ميان طايفه بنى‌اسرائيل را به استضعاف كشيد تا آن‏‌جا كه پسرانشان را سر مى‌‏بريد و زنانشان را براى خدمت باقى مى‏‌گذاشت، چرا كه او از فسادگران بود. (4) آرى، فرعون براى انقراض بنى‌اسرائيل تلاش مى‌‏كرد، در حالى‌‏كه ما مى‏‌خواستيم كسانى را كه در زمين به استضعاف كشيده شده بودند نعمتى گران‌سنگ عطا كنيم؛ آنان را پيشوايانى قرار دهيم كه از ايشان پيروى شود و مواهبى را كه در اختيار فرعونيان بود از آن ايشان كنيم. (5) 🕊👇 ┏━━━🍃═♥️━━━┓   @tartilvathdir96 ┗━━━♥️═🍃━━━┛
و مى‏‌خواستيم آنان را مالك آن سرزمين گردانيم و در آن مستقرشان سازيم و از ناحيه همين مستضعفان، به فرعون پادشاه مصر و هامان وزير او، و لشكريان اين دو، همان را بنمايانيم كه هماره از آن هراس داشتند. (6) در همان زمانى كه پسران بنى‌اسرائيل را مى‌‏كشتند، مادر موسى به موسى حامله شد و او را بزاد. ما به مادر موسى الهام كرديم: تا آن‌‏گاه كه بر جان او نترسيده‌‏اى او را شير ده، ولى آن‏‌گاه كه ترسيدى او را در آن رود بزرگ (رود نيل) بيفكن و نترس، كه كشته نمى‌‏شود و از دورى وى اندوهگين مباش كه ما او را به تو بازمى‏‌گردانيم و از پيامبرانش قرار مى‌‏دهيم و او را به سوى خاندان فرعون و بنى‌اسرائيل به رسالت مى‌‏فرستيم. (7) [مادر موسى او را به نيل انداخت‏] فرعونيان او را يافتند و از آن رود برگرفتند و نزد فرعون آوردند، تا سرانجام دشمن آنان شود و مايه حزن و اندوهشان گردد. آرى، فرعون و هامان و لشكريان آن دو، در كشتن پسران بنى‌اسرائيل و رها كردن موسى به راه خطا رفتند؛ خواستند آن‏‌كس را كه نابودى آنان به دست او بود بكشند ولى ندانسته در نگهدارى و تربيت وى كوشيدند. (8) آن هنگام كه موسى را نزد فرعون آوردند، همسر فرعون به شفاعت او برخاست و به شوهرش گفت: اين نور چشم من و تو و مايه سرور ماست، مبادا بكشيدش. اميد مى‌‏رود كه به ما سود رساند و يا او را به فرزندى بگيريم. اين ‏چنين كردند ولى نمى‌‏فهميدند حقيقت ماجرا چيست و فرجام كارشان چه خواهد شد. (9) با الهامى كه به مادر موسى شد، دلش از ترس و اندوه پاك و تهى گرديد، كه اگر قلبش را با آن الهام محكم نكرده بوديم، نزديك بود بر اثر ناشكيبايى راز خود را فاش كند. آرى، به او الهام كرديم تا به حراست ما از موسى اطمينان يابد و بدان باور داشته باشد. (10) مادر موسى، موسى را به رود نيل انداخت و به خواهر وى گفت: او را دنبال كن تا ببينى فرجامش چه مى‌‏شود. او در پى موسى از دور نظاره‌‏اش مى‏كرد؛ ديد خدمتكاران فرعون او را از آب گرفتند. ولى آنان متوجه نشدند كه خواهر اين كودك در پى اوست و او را نگهبانى مى‏‌كند. (11) و ما موسى را- پيش از حضور خواهرش در نزد فرعونيان- از پذيرش دايگان بازداشتيم؛ پس شير هيچ دايه‌‏اى را ننوشيد. خواهرش حكايت او دريافت؛ پس نزد فرعونيان شتافت و گفت: آيا مى‌‏خواهيد شما را به خانواده‌‏اى كه سرپرستى و دايگى او را برايتان به ‏عهده گيرند و خيرخواه او باشند، راهنمايى كنم؟ (12) فرعونيان پيشنهادش را پذيرفتند. او آنان را به مادر موسى راهنمايى كرد، و آنان كودك را به مادرش تسليم كردند. بدين ترتيب، موسى را به مادرش بازگردانديم تا ديده‌‏اش روشن شود و محزون نباشد و تا به چشم خود ببيند كه وعده‏‌هاى خدا حق است، ولى بيشتر مردم راستى و درستى وعده‏‌هاى الهى را باور نمى‏‌كنند و در آن ترديد روا مى‌‏دارند. (13) 🕊👇 ┏━━━🍃═♥️━━━┓   @tartilvathdir96 ┗━━━♥️═🍃━━━┛
پس هنگامى كه موسى به توانايى‌‏اش رسيد و برومند شد و اعتدال و برپايى يافت، به او دانشى عطا كرديم كه براساس آن در معارف الهى و امور اخلاقى و آداب اجتماعى درست قضاوت مى‏‌كرد، و به او علمى آموختيم كه با هيچ‏‌گونه جهل و نادانى آميخته نبود. اين‌ها پاداش نيكوكارى او بود و ما بدين‌‏سان نيكوكاران را سزا مى‌‏دهيم. (14) موسى آن‌هنگام كه مردم مصر به خانه‌‏هايشان رفته و از كوچه و بازار بى‏‌خبر بودند، از قصر فرعون به ‏درآمد و به آن شهر وارد شد. در آن‌‏جا دو مرد را يافت كه به كشمكش و ستيز با يكديگر برخاسته بودند. يكى از آن دو، اسرائيلى بود و هم‌كيش موسى، و ديگرى قبطى و از دشمنان وى و طايفه بنى‌اسرائيل. آن مرد اسرائيلى كه هم‌كيش موسى بود، موسى را در برابر دشمن قبطى خود به يارى طلبيد. موسى با مشتى گره كرده بر آن قبطى كوبيد و او را هلاك كرد. موسى بر آن‌چه گذشت پشيمان شد و آن را زمينه گرفتارى خود به خطرى بزرگ دانست و گفت: ستيزه‏‌گرى آن دو مرد كه به مرگ قبطى انجاميد كارى شيطانى بود؛ بى‌‏ترديد شيطان دشمنى گمراه‏‌كننده است كه عداوت و گمراه‏‌گرى او آشكار است. (15) موسى گفت: پروردگارا، من با كشتن آن قبطى، خود را در خطر هلاكت افكندم و به خويشتن ستم كردم؛ از تو مى‌‏خواهم آن را بر من بپوشانى و پيامدش را از من بگردانى و مرا از شرّ فرعونيان برهانى. پس خداوند چنين كرد، زيرا او بسى پرده‌‏پوش و مهربان است. (16) گفت: پروردگارا، به شكرانه نعمتى كه به من عطا كردى با تو پيمان مى‌بندم كه هرگز گنه‌كاران را در ارتكاب گناهشان يارى نكنم. (17) موسى پس از آن، ديگر به قصر فرعون بازنگشت و شب را هراسان در شهر بماند و به انتظار شرّى از ناحيه فرعون به سر مى‌‏برد، كه ناگهان همان مرد اسرائيلى كه روز گذشته موسى را به يارى طلبيده بود، با فريادى بلند، از وى بر ضدّ قبطى ديگرى كمك خواست. موسى از سر توبيخ به آن اسرائيلى گفت: تو راه درست را نمى‏‌پويى و آشكارا بيراهه مى‌‏روى. (18) پس هنگامى كه موسى خواست بر آن قبطى كه دشمن هر دوى آنان بود بتازد، آن مرد اسرائيلى كه به خاطر عتاب موسى گمان مى‏كرد موسى آهنگ وى كرده‌است و مى‏‌خواهد بر او حمله برد، گفت: اى موسى، آيا مى‌خواهى مرا به قتل برسانى همان‏‌گونه كه ديروز فردى را كشتى؟ تو جز اين نمى‏‌خواهى كه در زمين ستم‌گرى كنى و نمى‏‌خواهى از مصلحان باشى. (19) مردى از دورترين نقطه شهر مصر، از همان‌‏جا كه قصر فرعون قرار داشت، دوان دوان آمد و گفت: اى موسى، سران فرعونى درباره تو به مشورت نشسته‌‏اند تا تو را به قتل برسانند؛ پس از اين شهر بيرون شو كه من از خيرخواهان توام. (20) موسى بى‌‏درنگ از مصر بيرون رفت، در حالى‌‏كه از فرعونيان ترسان بود و در انتظار آن بود كه گرفتار آيد. او به مناجات با خدا پرداخت و گفت: پروردگارا، مرا از اين مردم ستم‌كار رهايى بخش. (21) 🕊👇 ┏━━━🍃═♥️━━━┓   @tartilvathdir96 ┗━━━♥️═🍃━━━┛
و آن‏‌گاه كه موسى از مصر خارج شد و به سوى مدين روى آورد، راهش را نمى‌‏شناخت؛ گفت: اميد است پروردگارم مرا راهنمايى كند و راه مستقيم آن ديار را به من بنماياند. (22) [خداوند دعايش را مستجاب كرد، و او راه مستقيم مدين را در پيش گرفت‏] و آن‌‏گاه كه بر سر آب مدين رسيد، گروهى از مردم را ديد كه گوسفندان خود را آب مى‌‏دهند، و در نزديكى آنان دو زن را يافت كه گوسفندانشان را از ورود به آبشخور باز مى‏‌دارند. به آن دو گفت: كارتان چيست و چه مى‌‏كنيد؟ گفتند: روش ما اين است كه گوسفندان را آب نمى‌‏دهيم تا چوپانان از آبشخور درآيند و گوسفندان خود را از آن خارج سازند. پدرمان پيرى سال‌خورده است و خود نمى‌‏تواند گوسفندانمان را به اين‌‏جا آورد. (23) آن‌‏گاه موسى براى آن دو، گوسفندانشان را آب داد، سپس از آبشخور به سوى سايه رفت و گفت: پروردگارا، به اين نيرويى كه به من عطا كرده‌‏اى و خير من در آن است، نيازمندم و براى حفظ و بقاى آن به طعامى محتاجم. (24) يكى از آن دو زن در حالى‌‏كه با نهايت حيا و عفت گام برمى‌‏داشت، نزد موسى آمد و به وى گفت: پدرم تو را فرامى‏‌خواند تا مزد آب دادنت به گوسفندان را، به تو بپردازد. موسى نزد شعيب رفت. او از حال و كارش پرسيد. هنگامى كه وى داستان خود را حكايت كرد، شعيب گفت: هراسى به خود راه مده كه از دسترس آن مردم ستم‌‏پيشه دور شده و نجات يافته‌‏اى. (25) يكى از دختران شعيب گفت: اى پدر، او را براى كارهايت استخدام كن، كه هم توانا است و هم درست‌كار؛ و بهترين كسى كه استخدام مى‏‌كنى، آن‏‌كس است كه نيرومند و امين باشد. (26) شعيب به موسى گفت: «من مى‌‏خواهم يكى از اين دو دخترم را به تو تزويج كنم به شرط آن‌‏كه در برابر آن هشت سال اجير من باشى، و اگر اين مدت را به ده سال برسانى اختيار با توست؛ از ناحيه من الزامى بر تو نيست، و بدان كه نمى‌‏خواهم بر تو سخت بگيرم، و هرگز كار مشقت‌‏بارى بر عهده تو نخواهم گذاشت، و به زودى- اگر خدا بخواهد- مرا از درست‌‏كرداران و شايستگان خواهى يافت. (27) موسى در پاسخ شعيب گفت: آن‌چه شرط كردى و تعهّد نمودى، ميان من و تو برقرار باشد؛ نه من و نه تو اختيار مخالفت نداريم، و هر كدام از آن دو مدت را كه من اختيار كنم نبايد به من ستمى روا داشته شود؛ اگر هشت سال را برگزينم، بيش از آن را از من مخواه، و اگر ده سال را انتخاب كردم، مرا به كم‌تر از آن مجبور مكن. خداوند بر آن‌چه گفتيم و شرط كرديم شاهد است، و در صورت اختلاف، او ميان ما داورى خواهد كرد. (28) 🕊👇 ┏━━━🍃═♥️━━━┓   @tartilvathdir96 ┗━━━♥️═🍃━━━┛
الی بیت المقدس: پس آن‏‌گاه كه موسى مدت قرارداد را به پايان رسانيد و با خانواده‌‏اش روانه مصر شد، در كنار كوه طور آتشى ديد؛ به خانواده‌‏اش گفت: اين‏‌جا بمانيد كه من آتشى ديدم؛ شايد پيرامون آن راهنمايى بيابم و از راه برايتان خبرى بگيرم، يا پاره‏اى از آن آتش بياورم، باشد كه آتشى برافروزيد و گرم شويد. (29) هنگامى كه موسى به سراغ آن آمد، از جانب راست درّه، در قطعه زمينى كه با سخن گفتن خداوند مبارك شد، از درختى كه آن‏‌جا قرار داشت ندايى به او رسيد كه: اى موسى، همانا من خداوندم كه پروردگار همه جهان‏ها هستم. (30) و نيز ندا شد كه: اى موسى، عصايت را به زمين بيفكن. موسى عصاى خويش انداخت. عصا اژدهايى شد كه همچون مارى كوچك به شدّت مى‌‏خزيد. وقتى موسى عصايش را اين‌‏گونه ديد، هراسان روى گرداند و فرار كرد و بازنيامد. به او گفته شد: اى موسى، پيش آى و نترس، تو از كسانى هستى كه ايمنند. (31) اى موسى، دستت را در گريبان خويش ببر، آن‌‏گاه كه خارج شود، بى‌‏هيچ بيمارى و عارضه‌‏اى، سپيد و درخشان خواهد بود. و از خوف خدا بازويت را به خود بچسبان و فروتن و خاشع باش و هم‌چون متكبران بازوان خود را مگشاى. اين دو آيت، حجت‏‌هاى روشنى از جانب پروردگار تواند. با اين دو برهان به سوى فرعون و اشراف قوم او برو كه آنان مردمى هستند كه از راه خدا بيرون رفته‌‏اند. (32) موسى گفت: پروردگارا، من كسى از اين قبطيان را كشته‌‏ام، مى‏‌ترسم مرا به قصاص بكشند. (33) و برادرم هارون از من زبانى گوياتر دارد، او را همراه من به يارى بفرست. او مرا تصديق مى‌‏كند و پيامم را به روشنى مى‌‏رساند. من بيم آن دارم كه مرا تكذيب كنند و من نتوانم درستى مدعاى خويش را بيان كنم. (34) خداوند به موسى گفت: ما به زودى به وسيله برادرت هارون بازويت را محكم و استوار مى‌‏كنيم و تو را نيرومند و برتر مى‏‌سازيم و شما دو تن را به وسيله آيات و معجزات خويش بر آن‌ها چيره مى‏‌سازيم، به گونه‏‌اى كه هرگز بر شما دست نخواهند يافت. تو و هارون و هر كسى كه از شما دو تن پيروى كند، پيروز خواهيد بود. (35) 🕊👇 ┏━━━🍃═♥️━━━┓   @tartilvathdir96 ┗━━━♥️═🍃━━━┛
پس هنگامى كه موسى با معجزات و نشانه‏‌هاى روشن و روشن‌گر ما نزد فرعونيان آمد، گفتند: آن‌چه موسى آورده است جز افسونى كه به دروغ آيات الهى مى‏‌نامدش نيست. آيينى كه او مدّعى آن است سابقه‌‏اى ندارد و از پدران نخستين ما به ما نرسيده است و نشنيده‌‏ايم كه اين آيين را برگزيده باشند. (36) موسى در پاسخ فرعونيان گفت: پروردگارم از شما به كسى كه هدايت را از جانب او آورده آگاه‏‌تر است و بهتر مى‏‌داند كه فرجام نيك دنيا و آخرت از آن كيست. بدانيد كه شما نيكبخت نمى‌‏شويد، زيرا حقيقت اين است كه ستم‌كاران به نيكبختى نخواهند رسيد. (37) و فرعون گفت: اى بزرگان، درستى آن‌چه موسى مرا بدان فرا مى‌‏خواند براى من روشن نشده است. من جز خودم معبودى براى شما سراغ نداشته‌‏ام. اى هامان، براى من بر گل آتش بيفروز و آجر تهيه كن و با آن كاخى مرتفع بساز تا بر فراز آن برآيم، شايد از وجود خداى موسى آگاهى بيابم. من مى‌‏پندارم كه او از دروغ‌گويان است. (38) فرعون و لشگريانش به ناحق در سرزمين مصر بر مردمان چيره شدند و وانمود كردند كه سراى آخرت امرى مشكوك است، و گمان بردند كه به سوى خداوند بازگردانده نمى‌‏شوند. (39) بدين‌‏سبب او و لشكريانش را گرفتيم و آنان را به دريا انداختيم. پس بنگر كه فرجام ستم‌كاران چگونه است! (40) و آنان را پيشوايانى قرار داديم كه در كفرورزى و ارتكاب گناه مقتدا باشند و مردمان را به كفر و گناه كه در پى ‏دارنده آتش است فراخوانند و در قيامت شفاعت هيچ‏‌كس به آنان نمى‌‏رسد و يارى نمى‌‏شوند. (41) و چون پيوسته گروهى از مردم به پيروى از آنان گمراه شده‌‏اند، در اين دنيا هماره لعنتى را بدرقه آنان كرده‌‏ايم و از آن‏‌‌رو كه در قيامت از سوى كسى يارى نمى‌‏شوند مورد تنفر مردمند و از زشت‌‏رويان خواهند بود. (42) پس از آن‌‏كه امت‏‌هاى پيشين را نابود ساختيم، سزاوار بود كه دعوت و اخطار تجديد شود؛ از اين‌‏رو كتاب آسمانى تورات را كه دربردارنده دلايلى روشن و براى مردم مايه بينش و هدايت و رحمت بود به موسى عطا كرديم، باشد كه دريابند و عبرت گيرند و عقايد و رفتارهاى بايسته را بفهمند. (43) 🕊👇 ┏━━━🍃═♥️━━━┓   @tartilvathdir96 ┗━━━♥️═🍃━━━┛
اى پيامبر، تو در جانب غربى آن درّه حضور نداشتى آن‏گاه كه تورات را بر موسى نازل كرديم و به وسيله آن عهدى را كه با او داشتيم استوار ساختيم آرى تو از حاضران در آن صحنه و شاهدان آن ماجرا نبودى. (44) ليكن ما پس از آن‏كه امت‏‌هايى را بعد از او پديد آورديم و زمانى طولانى بر آنان گذشت، داستان موسى را بر تو خوانديم. و نيز تو در ميان اهل مدين (شعيب و مردمش) اقامت نداشتى و شاهد ماجراهاى موسى در آن ديار نبودى تا بتوانى آن را بازگويى و آيات ما را كه بيان‌گر سرگذشت موسى است، بر اين مشركان بخوانى. آرى، تو نبودى و خبر نداشتى ولى ما تو را به سوى قومت به رسالت فرستاديم و آن اخبار را به تو وحى كرديم. (45) و اى پيامبر، تو در كنار كوه طور، آن‏گاه كه موسى را از آن درخت ندا داديم و او را به رسالت برگزيديم، حضور نداشتى تا خود، آن داستان را گزارش دهى، ولى به خاطر رحمت و لطفى كه از جانب پروردگارت بود، تو را از آن داستان باخبر ساختيم تا مردمى را كه پيش از تو هشداردهنده‌‏اى برايشان نيامده بود هشدار دهى، باشد كه متوجه شوند و دريابند. (46) و اگر نبود اين‏كه وقتى به سزاى گناهانى كه به دست خود پيش فرستاده‌‏اند عذاب به آنان مى‏‌رسيد و نداشتن پيامبر را بهانه ساخته و بر ما احتجاج مى‌‏كردند، ما هرگز پيامبرى به سوى آنان نمى‌‏فرستاديم؛ آرى اگر پيامبرى به رسالت نيايدشان مى‏‌گويند: پروردگارا، چرا پيامبرى به سوى ما نفرستادى اگر مى‌‏فرستادى از آيات تو پيروى مى‌كرديم و از مؤمنان مى‌‏شديم. (47) پس اين پيامبر را به رسالت فرستاديم و قرآن را بر او نازل كرديم ولى هنگامى كه قرآن- آن كتاب راست و درست- از جانب ما برايشان آمد، گفتند: چرا قرآن يك‌جا به او داده نشد، آن‏‌گونه كه تورات يكجا به موسى داده شد؟ آيا اين مشركان، پيش‌‏تر (آن‏‌گاه كه اهل كتاب قرآن را تصديق كردند) به توراتى كه به موسى داده شد كافر نشدند؟ [آن‏‌گاه‏] كه گفتند: تورات و قرآن هر دو سحر و افسونند و يكديگر را تأييد مى‌‏كنند. و نيز گفتند: ما هررسالتى را كه از جانب خدا ادعا شود منكريم. (48) اى پيامبر، به آنان بگو: اگر راست مى‌‏گوييد كه تورات و قرآن سحر و افسونند، شما از جانب خداوند كتابى بياوريد كه از اين دو كتاب هدايت‏‌آفرين‌‏تر باشد در اين صورت من نيز از آن پيروى مى‌‏كنم. (49) پس اگر به پيشنهاد تو پاسخ ندادند و هم‌چنان بر افسون خواندن آن‌ها اصرار ورزيدند، بدان كه آنان در پى حق نيستند، بلكه پيرو هواهاى خويشند. و كيست گمراه‌‏تر از آن كس كه بدون رهنمودى از جانب خدا از هواى خويش پيروى كند؟ اينان گمراهند، زيرا كسى كه از هواى خويش پيروى كند، از حق روي‌گردان شده و ستم‌كار است و خداوند ستم‌كاران را هدايت نمى‌‏كند. (50) 🕊👇 ┏━━━🍃═♥️━━━┓   @tartilvathdir96 ┗━━━♥️═🍃━━━┛
و تمام نعمت‌‏هاى دنيوى كه به شما داده شده، سازوبرگ زندگى دنيا و مايه آرايش و جمال آن است؛ دنيايى كه فانى و نابودشدنى است، و پاداشى كه در سراى آخرت نزد خداست بهتر و پايدارتر است؛ پس آيا درمى‌‏يابيد كه شايسته است پاداش اخروى را بر متاع و زيور دنيا ترجيح دهيد؟ (60) آيا كسى كه او را به آمرزش و بهشت كه وعده‌اى نيكوست وعده داده‌‏ايم و او قطعا به آن خواهد رسيد، با آن ‏كس كه وى را از متاع زندگى دنيا بهره‏‌مند ساخته‌‏ايم و او تنها به بهره‏‌ورى از آن دل خوش كرده و از آن وعده نيكو محروم شده و در قيامت از كسانى است كه براى كيفر احضار مى‌‏شوند، برابر است؟ (61) و روزى كه خداوند ندايشان مى‌‏دهد و مى‌‏گويد: كجايند شريكان من، كه شما آن‌ها را در عبادت و تدبير امور شريك من مى‌‏پنداشتيد؟ (62) معبودان اهل شرك كه آن سخن (وعده عذاب) بر آنان حتمى شده است گويند: پروردگارا، اين مشركان را ما به بيراهه افكنديم؛ ما چون خود گمراه بوديم آنان را گمراه ساختيم، ولى اجبارى از ناحيه ما بر آنان نبود، همان‌‏گونه كه ما خود نيز- بدون اجبار- گمراهى را برگزيديم. ما از اينان به درگاه تو تبرى مى‌‏جوييم. آنان به اجبار ما، ما را نمى‏‌پرستيدند. (63) و به مشركان گفته مى‏‌شود: معبودهايتان را كه شريك خدا مى‏‌پنداشتيد فراخوانيد تا شما را از عذاب برهانند. آنان معبودانشان را مى‏‌خوانند، ولى آن‌ها به پرستش‌گران خود پاسخى نمى‌‏دهند و در نتيجه عذاب را در برابر خود مى‌‏بينند. اى كاش پيش از اين هدايت شده بودند. (64) و ياد كن روزى را كه خداوند مشركان را ندا مى‌‏دهد و مى‌‏گويد: در پاسخ فرستادگان من كه شما را به ايمان و كار شايسته مى‏‌خواندند، چه گفتيد؟ (65) مشركان در آن روز دستاويزى نخواهند يافت كه چرا دعوت پيامبران را نپذيرفته‌‏اند و آنان را تكذيب كرده‌‏اند؛ چرا كه خبرها بر آنان پوشيده مى‏‌ماند و نمى‌‏توانند پاسخى كه مايه رهايى آنان از عذاب است بيابند، و از يكديگر نيز پرسش نمى‏‌كنند تا بتوانند بهانه‌‏اى براى تكذيب پيامبران پيدا كنند. (66) اين است سرنوشت كسى كه كفر ورزيده و به سوى خدا بازنيامده است؛ اما آن ‏كس كه به سوى خدا بازآمده و ايمان آورده و كار شايسته كرده است اميد است كه از زمره سعادتمندان باشد. (67) و پروردگار تو هر چه را بخواهد مى‌‏آفريند و هر شريعت و قانونى را كه براى انسان‌‏ها اراده كند مقرر مى‏‌دارد. آنان در برابر قوانين و احكامى كه خداوند مقرر كرده است هيچ حق انتخاب ندارند. خداوند منزّه و برتر از شرك‌‏ورزى آنان است. (68) پروردگارت آن‌چه را كه سينه‌هايشان پنهان مى‌‏دارد و آن‌چه را خود آشكار مى‌‏كنند، همه را مى‌‏داند. (69) تنها پروردگار تو داراى مقام الوهيت است. جز او معبودى شايسته پرستش نيست؛ در دنيا و آخرت همه ستايش‏‌ها به او اختصاص دارد، حكمرانى- چه در تكوين و چه در تشريع- از آن اوست و براى پاداش و جزا به سوى او بازگردانده مى‌‏شويد. (70) 🕊👇 ┏━━━🍃═♥️━━━┓   @tartilvathdir96 ┗━━━♥️═🍃━━━┛
بگو: به من خبر دهيد، اگر خدا تا روز قيامت شب را بر شما پايدار گرداند، جز خداوند كدامين معبود مى‌‏تواند حكم او را نقض كند و نورى پديد آورد كه بتوانيد در پرتو آن در طلب معاش برآييد؟ آيا نمى‌‏شنويد و درنمى‌‏يابيد؟ (71) بگو: به من خبر دهيد، اگر خدا تا روز قيامت روز را بر شما پايدار گرداند، جز خداوند كدامين معبود مى‌‏تواند حكم او را بشكند و شبى را براى شما پديد بياورد كه در آن آرامش بيابيد؟ آيا نمى‌‏بينيد و درنمى‏‌يابيد؟ (72) خداوند از پرتو رحمتش شب را براى شما قرار داد تا در آن آرامش يابيد و روز را قرار داد تا در آن از پى روزى كه فضل و بخشش اوست برويد و باشد كه خدا را سپاس بگزاريد. (73) و ياد كن روزى را كه خداوند ندايشان مى‌‏دهد و مى‌‏گويد: كجايند آن شريكان من كه شما آن‌ها را در عبادت و تدبير امور شريك من مى‏‌پنداشتيد؟ (74) و در آن روز از ميان هرامتى، گواهى كه ناظر اعمال آنان بوده است بيرون مى‌‏آوريم، آن‏‌گاه به آن امت‌‏ها خواهيم گفت: برهان خود را بر اين پندار كه خداوند شريكانى دارد، ارائه كنيد، ولى آن روز كه روز آشكار شدن حقيقت است خواهند دانست كه خداوند حق است و الوهيّت ويژه اوست، و آن‌چه به دروغ مى‌‏بافتند از آنان پنهان مى‌‏شود و از ذهن‏‌ها زايل مى‌‏گردد. (75) همانا قارون از قوم موسى و از طايفه بنى‌اسرائيل بود كه به ناحق سلطه‏‌جويى مى‏‌كرد و در پى بيدادگرى عليه آنان بود، و ما از گنج‏‌ها چندان به او داديم كه حمل كليدهاى آن‌ها حتى بر گروهى نيرومند، گران بود؛ آن‌‏گاه كه مردم طايفه‏‌اش به او گفتند: به اين دارايى‌‏ها مسرور و سرمست مباش كه خداوند شادمانان سرمست را دوست ندارد. (76) با اين ثروتى كه خداوند به تو ارزانى كرده است، در پى دستيابى به سراى آخرت باش و براى آبادانى آن بكوش، و بدان كه بهره واقعى انسان از دنيا آن چيزى است كه براى آخرت او سودمند باشد؛ پس مبادا با ترك انفاق بهره واقعى خود را از ثروت دنيا از كف بدهى! از سر احسان و نيكوكارى انفاق كن؛ همان‌‏گونه كه خداوند به تو نيكى كرده و بى ‏آن‌‏كه بر او حقى داشته باشى به تو عطا فرموده است. هرگز اين ثروت و شوكت را وسيله فسادجويى در زمين قرار مده، چراكه خداوند فسادگران را دوست ندارد. (77) 🕊👇 ┏━━━🍃═♥️━━━┓   @tartilvathdir96 ┗━━━♥️═🍃━━━┛
قارون در پاسخ مردمش گفت: ثروتى كه به من داده شده در نتيجه دانشى است كه خود دارم. من راه‏‌هاى به‏دست آوردن ثروت را به خوبى مى‌‏دانم؛ پس دارايى‌‏هاى من حق مسلّم من است، نه آن‌‏كه بخششى از سوى خدا باشد. آيا قارون نمى‏‌دانست كه خداوند از ميان نسل‌‏هايى كه پيش از او بودند كسانى را بر اثر گناهانشان نابود كرد كه از او قوى‏‌تر بودند و اندوخته‏‌هايى افزون‏‌تر داشتند؟ سنت الهى بر اين است كه از مجرمان درباره گناهانشان پرسش نمى‌‏شود و براى عذرخواهى مهلت نمى‌‏يابند. (78) قارون غرق در زينت و زيور خود در ميان قومش حضور يافت. كسانى كه خواهان زندگانى دنيا بودند و از آخرت و پاداش‏‌هاى آن بى‌‏خبر بودند، گفتند: اى كاش ما نيز مانند آن‌چه به قارون داده شده است مى‏‌داشتيم؛ راستى او از خوشبختى بهره‌‏اى فراوان دارد. (79) و كسانى كه از دانش برخوردار شده بودند، به جاهلان گفتند: واى بر شما؛ پاداش الهى براى كسى كه ايمان آورده و كار شايسته كرده بهتر از همه ثروت و مكنتى است كه او دارد. اين حقيقت را جز به شكيبايان نمى‏‌توان فهماند. (80) سرانجام، طغيان او سبب شد كه ما زمين را بشكافيم و او و خانه‌‏اش را در آن نهان سازيم. در آن حال، او جز خدا هيچ گروهى نداشت كه بتوانند ياريش دهند و از عذاب رهايى‌‏اش بخشند، و خود نيز از كسانى نبود كه بتواند از خويشتن دفاع كند. او دريافت كه نمى‌‏تواند از خدا بى‌‏نياز باشد، و براى دستيابى به خيرها و دفع ناگوارى‌‏ها، نيرو و نبوغ علمى كافى نيست. (81) و آنان كه روز گذشته آرزوى موقعيت قارون را داشتند، فرداى آن روز با پشيمانى مى‌‏گفتند: واى! گويى اين انديشه خطا بود كه دستيابى به مال و ثروت فضل خداوندى نيست و علم و درايت آدمى براى آن بسنده است. حقيقت اين است كه خدا روزى‏‌دهنده است. او روزى را براى هر كس از بندگانش كه بخواهد فراخ مى‏‌گرداند و بر هر كه بخواهد تنگ مى‌‏گيرد. اگر خداوند نعمتش را از ما دريغ كرده بود، قطعا ما را نيز در زمين فروبرده بود. آنان پندار روز گذشته خود را پندارى كفرآميز خواندند و با پشيمانى مى‌‏گفتند: واى گويى حقيقت اين است كه كافران به نيكبختى نمى‌‏رسند. (82) آن خانه آخرت (بهشت برين) را ويژه كسانى قرار مى‏‌دهيم كه خواهان زورگويى در زمين و تسلّط بر بندگان خدا نباشند و نخواهند فسادانگيزى كنند و مرتكب نافرمانى خدا شوند. و فرجام نيكو (سراى آخرت) از آن تقواپيشگان است. (83) آنان كه كار شايسته آورند پاداشى بهتر از آن خواهند داشت، و آنان كه كار ناشايسته آورند، كسانى از ايشان كه گناهان بسيارى مرتكب شده‌‏اند جز آن‌چه كرده‏‌اند سزا داده نمى‌‏شوند. (84) 🕊👇 ┏━━━🍃═♥️━━━┓   @tartilvathdir96 ┗━━━♥️═🍃━━━┛
اى پيامبر، آن‌‏كس كه بر تو واجب كرد قرآن را بر مردم بخوانى و آن را به ايشان ابلاغ كنى، قطعا تو را پيروزمند و سرفراز به مكه باز مى‌‏گرداند. در پاسخ تكذيب‏كنندگان رسالت و آنان كه آيات الهى را افسون مى‌‏خوانند بگو: پروردگارم از شما به آن كسى كه هدايت را آورده آگاه‌‏تر است و او بهتر مى‏‌داند كه چه كسى در گمراهى آشكارى است. (85) تو اميد نداشتى كه كتاب آسمانى بر تو القا گردد، ليكن رحمتى بود از جانب پروردگارت كه تو را فراگرفت. پس بايد اين نعمت را پاس بدارى و به شكرانه آن و نيز براى پيشبرد دعوتت پشتيبان كافران نباشى و آنان را در كفرشان يارى نكنى. (86) مبادا پس از آن‏‌كه آيات خدا بر تو نازل شد، كافران با ترفندهايشان تو را از آن‌ها بازدارند! مردم را به سوى پروردگارت فراخوان و هرگز از مشركان مباش. (87) با وجود خداوند، معبود ديگرى مخوان، زيرا جز او معبودى كه شايسته پرستش باشد وجود ندارد؛ چرا كه هر چه جز خداست نابود مى‌‏شود و حاكميت و تدبير جهان هستى در اختيار اوست و شما به او بازگردانده مى‌‏شويد. (88) به نام خداوند گسترده‌‏مهر مهربان‏ الف. لام. ميم. (1) آيا مردم پنداشته‌‏اند به صرف اين‏‌كه گفتند: ايمان آورديم؛ به حال خود رها مى‌‏شوند و با سختى‌‏هايى كه درستى و نادرستى ايمانشان با آن‌ها آشكار مى‌‏شود آزموده نمى‏‌شوند؟ (2) به يقين ما تمام كسانى را كه پيش از اينان بودند و ادعاى ايمان مى‏‌كردند با مشكلات آزموديم. قطعا خدا كسانى را كه راست گفته‌‏اند و نيز مدعيان دروغ‌گو را با آشكار شدن آثار صدق و كذبشان معلوم و مشخص خواهد ساخت. (3) آيا اين مشركان كه مرتكب بدى‌‏ها مى‏‌شوند و با ايجاد رنج‏‌ها و مشكلات فراوان براى مؤمنان، آنان را از ايمان بازمى‌‏دارند، گمان كرد‌ه‌‏اند كه بر ما پيشى گرفته و ما را ناتوان ساخته‌‏اند؟! آنان بد داورى مى‌‏كنند. (4) هركس به اميد لقاى خدا ايمان آورده است بر ايمان خود استوار بماند، چرا كه آن سرآمد الهى كه خداوند براى ملاقات خود با مؤمنان معين كرده است يقينا فرا مى‌‏رسد، و اوست شنواى گفتار آدميان و دانا به احوال آنان. (5) و هر كس در راه خدا تلاش كند و بر ايمان پايدار بماند، نتيجه تلاشى كه مى‌‏كند از آن خود اوست و سودى به خدا نمى‌‏رسد، چرا كه خداوند از همه جهانيان بى‌‏نياز است. (6) 🕊👇 ┏━━━🍃═♥️━━━┓   @tartilvathdir96 ┗━━━♥️═🍃━━━┛