eitaa logo
🌴🇮🇷 کانال ظهور بسیار نزدیک است🇮🇷🌴
25.3هزار دنبال‌کننده
6.2هزار عکس
9.7هزار ویدیو
155 فایل
💓 شواهد نشان میدهد در دوران پیش از ظهور قرار داریم بزودی خبرهایی مهمی جهان را شگفت زده خواهد کرد لینک https://eitaa.com/joinchat/2610430180Cae0eadb20c ارتباط با ادمین: @Hedar_badnoor @Zohoremahdi تبادل و تبلیغات ارزان @TablighatZohor ‏‪
مشاهده در ایتا
دانلود
7.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 🔅صفتی که میتواند باقیات الصالحات انسان باشد 🔰 لینک کانال ظهور بسیار نزدیک است👉 مطالب واحادیث مهدوی وبشارات لینک گروه ظهور بسیار نزدیک است 👉 جهت چت وتبادل اطلاعات ... لطفا دوستان خود را دعوت کنید ‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 🔅حذف شدن عذاب قبر با قرائت این سوره 🔰 لینک کانال ظهور بسیار نزدیک است👉 مطالب واحادیث مهدوی وبشارات لینک گروه ظهور بسیار نزدیک است 👉 جهت چت وتبادل اطلاعات ... لطفا دوستان خود را دعوت کنید ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
*داستان شماره ۱* *در بیان ترک اولی از آدم (ع)* 🌺🌸🌾🌺🌸🌾 بسم الله الرحمن الرحیم چون حقتعالی آدم را در بهشت ساکن گردانید گذشت از روی جهالت بسوی آن درخت زیرا که او را خلق کرده بودند خلقتی که باقی نمی ماند مگر به امر و نهی و پوشش و خانه و نکاح زنان و نمی دانست نفع و ضرر خود را مگر آنکه به او تعلیم کنند.پس شیطان به نزد او آمد و گفت: اگر تو و حوا بخورید از این درخت که خدا شما را از آن نهی کرده است خواهید گردید دو ملک و همیشه در بهشت خواهید بود و سوگند یاد کرد که من خیرخواه شمایم. پس چون خوردند از آن درخت، فرو ریخت از ایشان آنچه خدا به ایشان پوشانده بود از جامه های بهشت. پس رو به درختان بهشت آوردند و خود را از برگ آنها می پوشانیدند و به سند معتبر از حضرت صادق (ع) منقولست چون بیرون کردند آدم (ع)را از بهشت جبرئیل بر او نازل شد و گفت: ای آدم خدا خلق کرد تو را بدست قدرت خود و دمید در تو از روح خود و به سجده تو آورد ملائکه خود را و به نکاح تو در آورد حوا کنیز خود را و تو را در بهشت ساکن گردانید و مباح گردانید آن را از برای تو و خود با تو سخن گفت و تو را نهی کرد از آنکه بخوری از آن درخت. پس خوردی و نافرمانی خدا کردی. آدم گفت ای جبرئیل شیطان قسم به خدا خورد که او ناصح است و من گمان نداشتم که احدی از خلق قسم دروغ به خدا یاد کند و به سند معتبر از حضرت امام حسن مجتبی صلوات الله علیه منقولست گروهی از یهود آمدند به خدمت رسول خدا (ص) و از مسائل بسیار سؤال کردند و از آن مسائل آن بود به چه علت خدا پنج نماز در پنج وقت بر امت تو در ساعت های شب و روز مقرر ساخته است. فرمود اما نماز عصر پس آن ساعتی است که آدم در آن ساعت از آن درخت خورد و خدا او را از بهشت بیرون کرد. پس خدا امر کرد ذریتش را با این نماز تا روز قیامت و اختیار کرد آن را برای امت من و آن محبوب ترین نمازهاست بسوی من و وصیت کرده است مرا که آنرا حفظ نمایم در میان نمازها و اما نماز شام پس آن ساعتی است که خدا توبه آدم را قبول کرد و میان آن وقت که خورد و میان آنکه توبه او را قبول کرد سیصد سال بود از روزهای دنیا و در روزهای آخرت روزی مثل هزار سال است. پس آدم سه رکعت نماز کرد یک رکعت برای خطای خود و یکی برای خطای حوا و یک رکعت برای توبه. پس حقتعالی این سه رکعت را واجب گردانید بر امت من. پس گفت: به چه علت وضو بر این چهار عضو واقع می شود و حال آنکه پاکترین اعضایند در بدن، فرمود چون وسوسه کرد شیطان آدم را و نزدیک درخت آمد و نظر بسوی درخت کرد. آب رویش رفت و چون برخاست و روانه شد و آن اول قدمی بود که بسوی گناه روانه شد. پس بدست خود آن میوه را گرفت و از آن خورد. زیورها و حله ها از بدنش پرواز کرد پس دست را بر سر خود گذاشت و گریست و چون حقتعالی توبه او را قبول کرد واجب گردانید بر او و بر ذریت او وضو را بر این چهار عضو و امر کرد رو را بشوید برای آنکه نظر به آن درخت کرد و امر کرد که دستها را بشوید چون بسوی میوه دست دراز کرد و امر کرد او را به مسح سر چون دست را بر سر گذاشت و امر کرد او را به مسح پاها برای آنکه بسوی گناه رفت، گفت: خبر ده مرا که به چه سبب سی روز روزه بر امت تو واحب شد؟ فرمود چون آدم از آن درخت خورد سی روز در شکمش ماند پس خدا بر فرزندانش سی روز گرسنگی و تشنگی واجب گردانید و آنچه می خورند در شب تفضلی است از خدا بر ایشان و بر آدم نیز چنین واجب بود. پس خدا بر امت من این را واجب گردانید چنانچه در قرآن فرموده است که بر شما نوشته شده است روزه چنانچه نوشته شده بود بر آنها که پیش از شما بودند. ان شاء الله ادامه داستان شبی دیگر... منبع: حیوة القلوب جلد اول( در قصص پیامبران و اوصیاء ایشان) نوشته علامه محمد باقر مجلسی رحمة الله علیه 🌸نشر پیام صدقه جاریه هست🌸 **اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم* 🌾🌺🌸 *التماس دعای فرج* *شبتون مهدوی*
قدرت الله لطیفی نسب کسی بوده که اون خبر را از امام زمان عج به امام خمینی ره میرسونه .. ایت الله وحید خراسانی در مورد ایشون میفرمایند:جناب لطیفی نسب را میشه با نواب اربعه مقایسه فرمود
بشارت می دهم که ظهور خیلی خیلی نزدیک است اینقدر نزدیک است که مثل اینکه پشت دروازه تهران است. قدرت‌‌الله لطیفی‌نسب(1386-1300) فردی که مسجد جمکران را بازسازی کرده و حدود 40 سال ریاست هیأت امنای آن را بر عهده داشت. مرحوم لطیفی (رحمة الله علیه) نظرشان بر این بود که حضرت (علیه السلام) دو ظهور دارند: ظهور آفاقی و ظهور انفسی. ظهور انفسی به این معناست که برای مقدمه ظهور در نفوس مردم نام و یاد حضرت جاری می شود تا بعد از ظهور، مردم با نام ایشان آشنا باشند و غریبه نباشند. برای دوستان و شیعیان حضرت هم با این ظهور انفسی مقدمه ای فراهم می شود تا با دعا و توسلات، خود را برای ظهور آماده ساخته، از غفلت خارج شده، و در سلک منتظران درآیند. ظهور انفسی حدود 55 سال پیش شروع شده و از آن به بعد, آرام آرام نام و یاد حضرت, در همه جا جاری و ساری شد. ظهور انفسی که آغاز می شود، در فاصله خیلی کمی پس از آن، ظهور آفاقی هم اتفاق خواهد افتاد و ما منتظر ظهور حضرتیم. این ناامیدی جهانی و امید به آمدن یک منجی هم از مظاهر این ظهور انفسی است. ایشان خیلی تأکید می کرد که نام حضرت(علیه السلام) را ترویج کنید و برای فرج دعا کنید و خود را آماده نمایید. همان طور که وقتی منتظر مهمانی هستیم، خود را برای آمدن او مهیا می کنیم. آیت الله صافی گلپایگانی در مراسم درگذشت مرحوم لطیفی به خانواده ایشان فرمودند: شما از فوت ایشان نباید ناراحت باشید مقام ایشان را با امثال جناب عثمان بن سعید می شود قیاس کرد و با از دست دادن ایشان کسی جای خالی او را نمیتواند پر کند و معظم له باز فرمودند من از تسلط بر نفس ایشان خیلی متعجب هستم و از ایشان اسراری در سینه من هست که نمیتوانم برای کسی بازگو کنم
و اما جریان مکاشفه ی حاج آقا لطیفی و بشارت نزدیکی ظهور امام زمان (ع) را در ادامه بخوانید: در سفری که دو سه روزه رفته بودیم شیراز به زیارت امامزاده های جلیل القدر مثل جناب احمد بن موسی و دیگران و زیارتهای متعددی رفتیم من جمله به زیارت قبر جناب الشمس عبد الغفار که نام سربازی است رفتیم . قصه عجیبی دارد این سرباز، از اولیا الله است و خیلی بزرگوار است . (داستانش را) خلاصه می کنم در چند جمله : در زمان مظفر الدین شاه یا احمد شاه من دقیق یادم نیست این سرباز بوده و پولی بوده ، تا قبل از رضا شاه ملعون سربازها پولی بوده مثل ژاندارمها این یکی ازآن سرباز ها بوده و پول می گرفته و در کردستان نیز بوده . یک وقت چند تا از این ناصبی ها شروع می کنند به وجود مقدس امیرالمؤمنین علیه السلام و بی بی حضرت زهرا سلام الله علیها جسارت می کنند و سب و شتم می کنند و دشنام می دهند و این هم شیعه متعصب خونش به جوش می آید و ناراحت می شود شب که اینها همه می خوابند برمی خیزد و هر هشت نفر اینها را می کُشد و بعد همان شبانه فرار می کند و می گوید یا صاحب الزمان خودم را به شما می سپارم و لباسهای سربازی خودش را هم تعویض میکند و لباس کهنه تنش می کند و توی کوهها و بیابانها که می آمد و المستغاث بک یا صاحب الزمان می گفته مثل ماجرای جناب ابو لؤ لؤ رضوان الله علیه که می رسد به مولا امیرالمؤمنین علیه اسلام می گوید یا علی به دادم برس و حضرت می فرماید کُن فی الکاشان، این عبدالغفار هم که در کوهها می رفته و پا به فرار، می بیند آقایی به او رسید و می گوید عبد الغفار چیه اینقدر ناراحتی؟ به هر حال آقا به او می فرمایند که ناراحت نشو برو شیراز وقتی رفتی پیش آیت الله شیخ جعفر محلاتی ما سفارشت را به او می کنیم او به خود می آید و می بیند که در شیراز است و می پرسد که منزل آشیخ جعفر محلاتی کجاست؟و نشانش می دهند. شیخ جعفر هم شب خواب می بیند که حالا خواب بوده یا در عالم بیداری بوده اینها رو دیگه الان نمی شود در موردش بحث بکنیم حضرت به او سفارش می کنند که جوانی بنام عبدالغفار می آید پیش تو وقتی آمد از او کاملا پذیرایی کن و یک حجره ای در مدرسه به او بده تا او شروع کند به درس خواندن و بی نهایت از او مراقبت کن. شیخ صبح مواظب بوده که ببیند او می آید و یک وقت می بیند که آمد و سلام کرد و می گوید اسمم عبدالغفار است و می گوید برای چه آمده ای؟ جریان را تعریف میکند شیخ به او می گوید: سِرِّت باید مخفی باشد و فقط من بدانم و شما ، در مدرسه یک حجره ای به او می دهند و شهریه ای هم برایش معین می کنند و در سبک طلاب در می آید کتاب درس هم به او می دهند و جامع المقدمات را شروع کن درس خواندن عبدالغفار شروع می کند به درس خواندن این سرباز جوان شش سالی که آنجا درس می خوانده و یک کمی پیشرفت می کند به لحاظ علمی ، یک شب خادم آنجا که پیرمردی بوده مریض می شود و حالت تردد پیدا می کند و خوابش نمی برد و می بیند که حجره عبدالغفار روشن است . و نوری غیر عادی است و این نور چراغ نیست که روشن است تا یک ساعت یا یک ساعت و نیم به اذان می شود و می بیند که عبد الغفار لباسش را پوشیده و آمد پشت در مدرسه و خادم هم در را قفل کرده بود برنامه اش این بوده و رفت این بلافاصله پشت سر این آمد و می بیند که در قفل است و او نیست و متعجب می شود که موضوع چیست؟ و بعد هم نزدیکیهای طلوع آفتاب می بیند که او آمد و رفت در حجره اش و این موضوع سبب می شود که مسئله را پیگیری کند و هر شب بعد از 2 نیمه شب بلند می شده و می دیده که بله این برنامه هر شب اوست و می آید پشت در و با اینکه درها قفل است این می رود بیرون و بعد نزدیکی طلوع آفتاب می آید یک روز می آید در حجره اش و می گوید عبدالغفار کجا می روی شبها ، می گوید سبب سؤالت چیست؟ می گوید باید بگویی اگر نگویی فریاد می زنم و سرت را برای همه طلاب فاش می کنم. عبد الغفار می گوید: می گم به تو اما اگر این سر مرا به کسی بگویی بلا فاصله هم کور می شوی و بعدش هم معلوم نیست به چه سرنوشتی مبتلا شوی آنوقت خودت را باید ملامت کنی می گوید نه قول می دهم که به کسی نگویم می گوید 2 بعد از نیمه شب که می آیم به پشت در آنجا من می روم به خدمت وجود مقدس مولا صاحب الزمان صلوات الله علیه و آنجا با اصحاب و انصارش نماز صبح را می خوانم و آنجا مطالبی را از یاران امام عصر صلوات الله علیه درس می گیرم و تا طلوع آفتاب و بعد می آیم و این سِر مرا بجز آقای آشیخ جعفر محلاتی کس دیگری نمی داند حالا تو هم که متوجه شدی و به تو گفتم شرطش این است که به کسی نگویی پس به هر حال آن هم به کسی نمی گوید و تا از دنیا می رود بعد از چند سالی که آنهم نمی دانم چقدر طول می کشد آقای سرباز از دنیا می رود مرحوم آیت الله شیخ جعفر محلاتی می آید و علما را جمع می کند و تشیع خیلی آبرومندی از او می کنند و خودش غسل می دهد و خودش کفن می کند و در قبرستان بزرگ شیعه هم دفنش می