*داستان شماره ۸ *
*در بیان قصه ادریس (ع)*
🌺🌸🌾🌺🌸🌾
بسم الله الرحمن الرحیم
خدا وحی فرمود به ادریس که از شهر او بیرون رو و به کناری رو و مرا با او (پادشاه جبار) تنها بگذار که به عزت خودم سوگند که امر خود را در او جاری گردانم و گفته تو و رسالت تو را در حق او راست گردانم. ادریس گفت پروردگارا حاجتی دارم. حقتعالی فرمود: سوال کن تا عطا نمایم. ادریس گفت سوال می کنم که باران نباری بر اهل این شهر و حوالی و نواحی آن تا من سوال کنم که بباری. خدا فرمود: ای ادریس شهرشان خراب می شود و اهلش به گرسنگی و مشقت مبتلا میشوند. ادریس گفت هر چند شود من چنین سوال می کنم. حقتعالی فرمود: من به تو عطا کردم آنچه سوال نمودی و باران بر ایشان نمی فرستم تا از من سوال کنی و من سزاوار ترم از همه کس به وفا نمودن به عهد خود. پس ادریس خبر داد اصحاب خود را به آنچه از خدا سوال کرد از منع باران از ایشان و به آنچه خدا وحی کرد بسوی او و گفت ای گروه مومنان از این شهر بیرون روید به شهرهای دیگر پس بیرون رفتند و عدد ایشان بیست نفر بود. پس پراکنده شدند در شهرها و شایع شد خبر ادریس در شهرها که از خدا چنین سوال کرده است و ادریس رفت بسوی غاری که در کوه بلندی بود . در آنجا پنهان شد و حقتعالی ملکی را به او موکل گردانید که نزد هر شام طعام او را می آورد و او در روزها روزه می داشت و هر شام ملک از برای او طعام می آورد و حقتعالی پادشاهی آن جبار را سلب کرد و او را کشت و شهرش را خراب کرد و گوشت زنش را به خورد سگان داد به سبب غضب نمودن برای آن مؤمن و در آن شهر جبار دیگر معصیت کننده پیدا شد. پس بیست سال بعد از بیرون رفتن ادریس ع ماندند که یک قطره از باران بر ایشان نبارید و به مشقت افتادند آن گروه و حال ایشان بد شد و از شهرهای دور آذوقه می آوردند و چون کار بر ایشان بسیار تنگ شد با یکدیگر گفتند این بلا که بر ما نازل شده است به سبب این است که ادریس از خدا خواسته است که تا او سوال نکند باران از آسمان نبارد و او از ما پنهان شده است و جایش را نمی دانیم و خدا به ما رحیم تر است از او. پس رای همه بر این قرار گرفت که توبه کنند بسوی خدا و دعا و تضرع و استغاثه نمایند و سوال نمایند که باران آسمان بر شهر ایشان و حوالی آن ببارد. پس پلاسها پوشیدند و بر روی خاکستر ایستادند و خاک بر سر خود می ریختند و بازگشت نمودند بسوی خدا به توبه و استغفار و گریه و تضرع، تا خدا وحی کرد بسوی ادریس ع که ای ادریس اهل شهر تو صدا بلند کرده اند بسوی من به توبه و استغفار و گریه و تضرع و منم خداوند رحمان و رحیم. قبول می کنم توبه را و عفو می نمایم از گناه ایشان و رحم کردم بر ایشان و مانع نشد مرا از اجابت ایشان در سوال باران چیزی مگر آنچه تو سوال کرده بودی که باران بر ایشان نبارم تا از من سوال کنی. پس سوال کن از من ای ادریس تا باران بر ایشان بفرستم. ادریس گفت خداوندا سوال نمی کنم. حقتعالی فرمود ای ادریس سوال کن. گفت خداوندا سوال نمی کنم. پس حقتعالی وحی فرمود بسوی آن ملکی که مامور بود هر شب طعام ادریس ع را ببرد که حبس کن طعام را از ادریس و از برای او مبر. چون شام شد طعام ادریس نرسید محزون و گرسنه شد و صبر کرد و چون در روز دوم نیز طعام نرسید گرسنگی و اندوهش زیاده شد و چون در شب سوم طعامش نرسید مشقت و گرسنگی و اندوهش عظیم شد و صبرش کم شد و مناجات کرد که پروردگارا روزی را از من باز داشتی پیش از آنکه جانم را بگیری. پس خدا وحی کرد به او که ای ادریس به جزع آمدی از آنکه سه شبانه روز طعام تو را حبس کردم و جزع نمی کنی و پروا نداری از گرسنگی و مشقت اهل شهر خود در مدت بیست سال پیش. از تو سوال کردم که ایشان در مشقت اند و من رحم کرده ام بر ایشان. سوال کن که من باران بر ایشان ببارم. سوال نکردی! و بخل کردی بر ایشان به سوال کردن. پس گرسنگی را به تو چشاندم و صبرت کم شد و جرأت ظاهر گردید. پس از این غار پایین رو و طلب معاش از برای خود بکن که تو را به خود گذاشتم که چاره روزی خود کنی و طلب نمایی.
ان شاء الله ادامه داستان شبی دیگر...
منبع:حیوة القلوب جلد اول( در قصص پیامبران و اوصیاء ایشان)
نوشته علامه محمد باقر مجلسی رحمة الله علیه
🌸نشر پیام صدقه جاریه هست🌸
**اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم* 🌾🌺🌸
*التماس دعای فرج*
*شبتون مهدوی*
🌺🌺🌺🌺🌺🌺
🌟🌟🌟🌟🌟🌟
✅ رهبر معظم آیتالله خامنه ای :
دنیا در معرض یک تحوّل مهم است
این تحوّل جهانی خوشبختانه در جهت
« تضعیف دشمنان » جبهه حق است.
🌟🌟🌟🌟🌟
🌺🌺🌺🌺🌺🌺
🇮🇷 🇮🇷 🇮🇷
فصل دوم.mp3
24.46M
🟩 ظهور و قیام امام مهدی (عج) و زمینه سازان
▪️فصل: ( ۲ از ۳ )
▪️نویسنده: موسسه فرهنگی و پژوهشی موعود عصر
▪️راوی: سید مهدی مفیدی راد
▪️ عناوین:
▫️قیام سید خراسانی
▫️قیام یمانی
▫️جنایات سفیانی
▫️صیحه آسمانی
▫️نفس زکیه
▫️خسف بیداء
https://eitaa.com/joinchat/2610430180Cae0eadb20c
لینک کانال ظهور بسیار نزدیک است
مطالب واحادیث مهدوی وبشارات بزرگان
http://eitaa.com/joinchat/2747793437Ca91273315d
لینک گروه ظهور بسیار نزدیک است
جهت چت وتبادل اطلاعات ...
لطفا دوستان خود را دعوت کنید
5.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎙علاقه رسولالله به حضرت فاطمه سلاماللهعلیها
🎶📢حجتالاسلام فرحزاد
📎 #پادکست
📎 #فاطمیه
📎 #ایام_فاطمیه
📎 #حضرت_زهرا
🆔👈 کانال ظهور بسیار نزدیک است
مطالب واحادیث مهدوی وبشارات
🆔👈 گروه ظهور بسیار نزدیک است
جهت چت وتبادل اطلاعات ...
لطفا دوستان خود را دعوت کنید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙ارزش چادر وصلهدار حضرت زهرا سلاماللهعلیها
🎶📢آیت الله مصباح
📎 #پادکست
📎 #فاطمیه
📎 #ایام_فاطمیه
📎 #حضرت_زهرا
🆔👈 کانال ظهور بسیار نزدیک است
مطالب واحادیث مهدوی وبشارات
🆔👈 گروه ظهور بسیار نزدیک است
جهت چت وتبادل اطلاعات ...
لطفا دوستان خود را دعوت کنید
6.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔷️ به من دروغ گفته بودند!
💠 شیعه شدن بانوى اهل سنت از کشور انگلیس با فهمیدن نحوه شهادت حضرت زهرا سلام الله عليها❗️
👈 او بعد از شیعه شدن گفت: در مورد نحوه شهادت، به من دروغ گفته بودند...
📎 #فاطمیه
📎 #شهادت_حضرت_فاطمه
📎 #ایام_فاطمیه
🆔👈 کانال ظهور بسیار نزدیک است
مطالب واحادیث مهدوی وبشارات
🆔👈 گروه ظهور بسیار نزدیک است
جهت چت وتبادل اطلاعات ...
لطفا دوستان خود را دعوت کنید
10.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 فاطمه سلام الله علیها روح من است
🎙 استادنظری منفرد
📎 #فاطمیه
📎 #شهادت_حضرت_فاطمه
📎 #ایام_فاطمیه
🆔👈 کانال ظهور بسیار نزدیک است
مطالب واحادیث مهدوی وبشارات
🆔👈 گروه ظهور بسیار نزدیک است
جهت چت وتبادل اطلاعات ...
لطفا دوستان خود را دعوت کنید
💢 در مراسم فاطمیه بیشتر کارها با خودش بود
🚩 حاج قاسم سلیمانی در مراسم فاطمیه بیشتر کارها با خودش بود؛ از جارو زدن تا چای دادن.
🔻 برای تمیز کردن سرویسهای بهداشتی بیت الزهرا (س)، کارگر گرفته بودیم، تا فهمید، رفت پایین پیششان، نگذاشت کارگرها دست بزنند. بعد همه را بیرون کرد. قدغن کرد کسی پایین برود. در را بست و مشغول تمیز کردن شد. بعد از ۴۵ دقیقه آمد بیرون، یک نفس راحت کشید و گفت: «آخیش؛ منم تونستم به عزاداری حضرت زهرا سلاماللهعلیها یه خدمتی بکنم».
📚 سلیمانی عزیز؛ گذری بر زندگی و رزم شهید حاج قاسم سلیمانی، ص142-144.
📎 #حاج_قاسم
📎 #فاطمیه
📎 #ایام_فاطمیه
💢 من تازه می فهمم حضرت زهرا سلاماللهعلیها چه میکشیده
راوی: همرزم شهید
چند روز از عملیات خیبر میگذشت و ما زیر پاتک سنگین دشمن، در داخل کانالی پناه گرفته بودیم.
خمپارهای آمد و ترکشش سهم پهلوی رحمتالله شد.
با وجودی که درد داشت، اجازه نداد به عقب منتقلش کنیم.
لبخندی زد و گفت: «من تازه میفهمم حضرت زهرا علیهاالسلام چه میکشیده. همیشه از خدا میخواستم نشانم بده، چطور پهلوی حضرتش شکسته شد».
حالا خیلی خوب چشیدمش.
شهید رحمت الله نیرسی
📚 کتاب خط عاشقی۲، ص16.
📎 #مثل_شهدا
📎 #فاطمیه
📎 #ایام_فاطمیه
📎 #حضرت_زهرا