eitaa logo
تاظهور دولت عشق و تا ابد مولایم عاشقت میمانم♥️
5.5هزار دنبال‌کننده
30.7هزار عکس
8.4هزار ویدیو
563 فایل
فعالیت کانال نشانه های ظهور اشعار مهـدویت حوادث آخرالزمان #رمان های مذهبی و شهدایی 👇👇 @Malake_at مدیر @Yahosin31 مدیر تلگرام ,ایتا,سروش eitaa.com/zohoreshgh eitaa.com/NedayQran sapp.ir/zohoreshgh #کپی_مطالب_آزاد_با_ذکر_صلوات
مشاهده در ایتا
دانلود
تاظهور دولت عشق و تا ابد مولایم عاشقت میمانم♥️
در همین حین تقه ای به در خورد.شراره با سرعت زرورق دستش را توی کشو میز جا داد و با صدای ضعیفی گفت: 🔥
💫🔥💫💫🔥💫🔥💫💫🔥💫💫🔥رمان واقعی، تلنگری و آموزنده 💫 🔥قسمت ۱۴۱ و ۱۴۲ یک لحظه فکری جدید از ذهنش گذشت، بله بهترین کار همین بود، او می خواست جگری از روح الله و فاطمه بسوزاند، پس با ربودن عباس بهتر به آن خواسته اش میرسید. نگاهی انداخت به سمت عباس که هنوز از خیابان رد نشده بود و بعد خیره شد به حرکات فاطمه، فاطمه غرق حسین بود و حواسش بیشتر به سمت در دادگاه بود و اصلا متوجه عباس نبود. شراره چادرش را زیر بغل‌هایش جمع کرد تا سرعت قدمهایش را نگیرد و با شتاب خود را به آنطرف خیابان رساند. عباس جلوی در مغازه بود، شراره خودش را به او رساند و با لحنی مهربان رو به او‌گفت: 🔥_خوبی خاله؟! عباس با دیدن شراره انگار کمی ترسیده بود، عقب عقب رفت تا پشتش به در شیشه ای مغازه خورد و نگاهی از آن فاصله به مادرش که اصلا رویش به آن سمت نبود انداخت و با لکنت گفت: _چ...چ...چکار من داری؟! شراره جلو‌ رفت و‌همانطور که گونهٔ نرم و تپل عباس را نوازش می کرد گفت: 🔥_چرا از من میترسی؟! یعنی من اینقدر ترسناکم؟! آخه پدر و مادرت چی از من تو گوش تو‌ خوندن که... عباس آب دهانش را قورت داد و وسط حرف او پرید و‌گفت: _به من دست نزن، چیکار داری؟! برو تو دادگاه بابام اونجاست.. شراره همانطور که هنوز لبخند کمرنگی روی صورتش نشسته بود گفت: 🔥_کاری ندارم یه پیغام با یه بسته برا بابات دارم، از قول من بهش بگو‌ که من دیگه کاری به زندگی شماها ندارم، میخوام یه جایی برم که هیچکس نباشه، میدونی من دارم میمیرم، مریضم... و چند لحظه صبر کرد تا اثر حرفش را ببیند و بعد که حس کرد عباس کمی نرم شده با اشاره به ماشینش، ادامه داد: 🔥_یک سری وسائل هست من گذاشتم توی کارتون صندلی عقب ماشین، مال بابات هست، سنگینه بیا بردار ببر و پیغام منم بهش برسون.. عباس ناباورانه به شراره نگاهی انداخت و شراره زیر لب وردی خواند. عباس بیصدا به سمت ماشین شراره رفت، در عقب ماشین را باز کرد و در همین حین دستان شراره با دستمالی سفید جلوی دهان و بینی اش قرار گرفت و او چشمانش سیاهی رفت و چیزی از دور و برش نفهمید.. عباس چشمهایش را از هم گشود، پشتش به شدت میسوخت،انگار کل کمرش خراشیده شده باشد. میخواست آخی کند که متوجه شد دهانش بسته است و عجیب اینکه دست و پاهایش هم بسته بودند.. اطراف را نگاهی انداخت، چقدر اینجا به نظرش آشنا بود، باغی بزرگ با درختانی خشک که انگار بوی مرگ میداد، کسی در اطرافش نبود، رد کشیده شدن چیزی روی خاک مانند جاده ای روی زمین جلب توجه میکرد و این جاده باریک خاکی به او ختم میشد، عباس کمی به ذهنش فشار آورد، شراره...بسته ای برای بابا...بعد هم باز شدن در ماشین و دیگر هیچ.. درسته شراره اونو بیهوش کرده بود و به اینجا آورده بود. عباس با دقتی بیشتر اطرافش را نگاه کرد، درست حدس زده بود، اینجا آشنا بود، همان باغی که پدرش روح الله سالها در اینجا کار کرده بود و بعد هم فتانه صاحبش شده بود و الان هم با این درختان خشکیده فرقی با بیغوله نداشت، اما چرا اینجا؟! عباس در همین افکار بود که شراره از پشت ساختمان با چهارپایه‌ای در دستش پیدا شد. عباس که از شراره می ترسید، ترجیح داد خودش را به بیهوشی بزند، شراره جلو آمد و بی توجه به عباس غرق کارش شد، عباس از زیر چشم طوری که شراره متوجه نشود حرکات او را می پایید و کاملا متوجه بود که شراره مشغول آماده کردن یک دار است، همانطور که در بعضی فیلم ها دیده بود. قلب عباس مانند گنجشککی ترسان، سخت خود را به قفس تنش میکوبید، این درد برای عباس زیادی بزرگ بود، او هیچ گناهی نکرده بود که مستحق این مرگ باشد. شراره روی چهارپایه ایستاده بود، حلقهٔ ریسمان را به دیوار محکم کرد و مطمئن شد که توانایی کشیدن هیکل عباس، که نوجوانی چهارشانه و تپل بود را دارد.همه چیز درست و آماده بود، شراره از روی چهارپایه پایین آمد، نگاهی به عباس که هنوز انگار در بیهوشی بود کرد، همانطور که با نوک کفشش ضربه ای به پای عباس میزد گفت: 🔥_پاشو تن لش...دیگه باید الانا اثر اون ماده بیهوشی از بین میرفت، پاشو وقت زیادی برای خواب داری.. عباس از ترسش هیچ حرکتی نمیکرد و دیگر جرأت نگاه‌های دزدکی هم نداشت اما حس کرد حلقه بسته شده دور پاهایش شل شد و پاهایش از هم باز شد، انگار وقت عملی کردن نقشه بود، لحظاتی بعد مشتی آب به صورت عباس ریخته شد و عباس ناخوداگاه چشمانش را باز کرد.. شراره قهقه ای زد و همانطور که با اسلحه دستش سر عباس را نشانه گرفته بود، با دست دیگرش طناب دار را نشان داد و گفت: 🔥_پاشو نکبت...پاشو برو روی چهارپایه وایستا، اون حلقه را بنداز گردنت، می خوام صحنهٔ مرگ عموجانت سعید را دوباره تکرار کنم و اینبار هم اولین کسی که بالای سر تو برسه و این صحنه را ببینه پدرت ررروح الله باشه.... کل تن عباس زیر عرق شد و با لکنت گفت: _م...من بلد نیستم.. شراره که انگار مواد صنعتی زیاد زده بود به طرف چهارپایه رفت
تاظهور دولت عشق و تا ابد مولایم عاشقت میمانم♥️
💫🔥💫💫🔥💫🔥💫💫🔥💫💫🔥رمان واقعی، تلنگری و آموزنده 💫 #تجسم_شیطان 🔥قسمت ۱۴۱ و ۱۴۲ یک لحظه فکری جدید از ذهنش گ
به طرف چهارپایه رفت و همانطور که پشت سر هم می خندید از چهارپایه بالا رفت و در یک لحظه حلقه ریسمان را گردنش انداخت و گفت: 🔥_اینجوری فهمیدی؟! در همین حین درد شدیدی زیر شکمش پیچید و انگار قسمتی از تنش کنده شد و داخل لباسش افتاد که شراره خوب میفهمید حتما دسته ای از همان کرمهای نفرت انگیز هستند که مدتهاست به جانش افتاده‌اند و در همین لحظات صدایی زیر گوشش وزوز کرد: 😈_خودت را بکش تا راحت شی، از این درد راحت شی، از دست کرمهای متعفن راحت شی، از دست فاطمه و روح الله راحت شی، دیگه نبینیشون...دیگه خوشبختی اونا و بچه هاشون را نبینی و شراره انگار با این صدا جنون آنی به او دست داد، شروع کرد خود را به تکان تکان دادن و فریاد زد، آره راست میگی و ناگهان چهارپایه از زیر پایش ول شد و شراره همانطور که دست و پا میزد، آخرین نفسش را کشید و اسلحه که واقعی نبود از دستش ول شد و چشمانش رو به آسمان خیره ماند، آسمانی که جای او و امثال او نبود، او باید به قعر زمین و عمق جهنم رهسپار میشد تا تقاص تمام کارهای شیطانی اش را بدهد. شراره با همان مرگی مرد که شوهرش سعید مرد و باعث مرگ سعید کسی جز شراره و موکلین شیطانی اش نبود و اینک او به دست خود و به وسوسه موکلش ابلیس به درک واصل شد... 💫زندگی شراره باید شود.... برای تمامی کسانی که از درگاه خدا روی گرداندند و راه را اشتباهی رفتند و به جای توکل به خداوند و مدد از انوار الهی، دست به دامان میشوند، هم برای خود و هم برای اطرافیان زندگی سختی میسازند و عاقبت به دست همان ابلیسی که به استخدام درآوردند، نابود میشوند.... و همه بدانند به گفتهٔ قرآن: «أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ ۖ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ» {...همانا شیطان دشمنی آشکارا برای شماست} ✍و دشمن دشمن است چه او با او شوی و چه بر علیه او ... خدایا ما و فرزندانمان را از شر تمام شیطانهای و نجات بخش.. 🌱🌱 🌱🌱 قسمت اول رمان 👇 https://eitaa.com/zohoreshgh/112240 واقعی ✍ نویسنده ؛ «طاهره سادات حسینی» 🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟 ╔═.🌼.🍂.🌼.═══════╗ 👇 @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️ ╚═══════،🌼.🍂.🌼،═╝
تاظهور دولت عشق و تا ابد مولایم عاشقت میمانم♥️
به طرف چهارپایه رفت و همانطور که پشت سر هم می خندید از چهارپایه بالا رفت و در یک لحظه حلقه ریسمان را
. 🔥ادامه کارهای شیطانی گفته شده در رمان👇 ×آدم ربایی ×دست بزن داشتن ×تشکیل و اداره گروه‌های شیطانی، شیطان پرستی، ساحری در فضاهای مجازی ×گمراه کردن انسانها(دوست ناباب شدن) 🎀ادامه کارهای معنوی و نورانی👇 ✓ریاضت معنوی و عبادت ✓روزه ✓گوش دادن به مداحی و روضه ✓ذکر مداوم ✓بلند قرآن خوندن ✓ایه الکرسی ✓گفتن ذکر ✓توسل و ذکر «یاصاحب الزمان الغوث و الامان» و استغاثه به ایشون ✍خب این رمان هم تمام شد... هدف از گذاشتن این رمان؛ این بود که نشون بدیم چه کارهایی شیطانی هست و کدومش به معنویت و نورانیت ما اضاف میکنه. البته تلنگرهای زیادی داره از جمله اینکه: 👈مغرور نباشیم که فکر کنیم شیطان سراغ ما نمیاد و وسوسه نمیشیم! یکی از دلایلی هم که روح الله درگیر شد همین غرور و تکبری هست که داشت و البته شرایط زندگیش.....
🏴رمان بعدی آماده شد میذارم امیدوارم از این رمان هم خوشتون اومده باشه 😍✋
تاظهور دولت عشق و تا ابد مولایم عاشقت میمانم♥️
〰🍃🌺✨〰 〰✨🌺🍃〰           @zohoreshgh ❣﷽❣ 🌷 #مهدی_شناسی ۱۰۲۳🌷 🌿زیارت آل ی
〰🍃🌺✨〰 〰✨🌺🍃〰           @zohoreshgh ❣﷽❣ 🌷 ۱۰۲۴🌷 🌿زیارت آل یاسین🌿 ✨اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا مِيثاقَ اللهِ الَّذِي أَخَذَهُ وَ وَكَّدَهُ سلام بر تو پیمان محکم خداوند که خداوند آن را گرفته و تأکید بر آن نموده است. ❤️ «رشته ای بر گردنم افکنده دوست» 💠 واژه «میثاق» از ریشه «وثق» به معنای پیمان و قرار داد محکم و استوار است. 💠«وثاق» بر عقد قرارداد و استواری آن دلالت می‌کند و «میثاق» بر عقد استوار و محکم اطلاق می‌شود. همچنین میثاق ریسمانی است که اسیر را با آن می‌بندند. 💠 سلام بر امامی که خداوند سبحان، رشد و تعالی انسان را وابسته به وجود مقدس او كرده است و به‌ واسطه ی حضرت، انسان را در جاده ی توحید قرار داده است. 💠بهره و نصیب هر كس از اين هدايت به میزان پیوند او با امام است.حقيقتا انسان با پیوست به امام با عنوان "حبل‌الله" خود را به حیات حقیقی وارد می‌کند. 💠 ارادت، عشق و محبت هر كس به امام زمان امری الهی است که با قید «وکّده» استحکام آن تأکید گردیده است. 💠جدایی انسان از اين ريسمان محكم از ناحیه قامت نااستوار خود اوست، زيرا که امام با عنوان حبل‌الله‌المتین سبب اتصال بندگان به خداوند سبحان است: «أَیْنَ السَّبَبُ الْمُتَّصِلُ بَیْنَ الْأَرْضِ وَالسَّماءِ» 💠 امام با ظهور رحمت واسعه‌ی خويش و به عنوان معلم بشریت می‌داند که تنها عامل نجات و رستگاری مردم در پیوند به حضرتش میسّر می‌شود. ‌‌ 👈 .... قسمت اول مهدی شناسی👇 https://eitaa.com/zohoreshgh/55160 🌤اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🌤 @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️ 〰🍃🌺✨〰 〰✨🌺🍃〰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸 امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را شوخی گرفتیم! 🔹استاد عج ♥️ @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رهبر ما این چنین است، او را اینچنین به جامعه معرفی کنید ... عج ♥️ @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
11.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⁉️ خودِ شیطون رو کی گول زد؟؟ 👌 خیلی جالبه ، قدری تأمل @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
ضد حمله!.mp3
11.74M
شیطان کیست؟ چگونه می‌تواند در وجود انسان «ترس» و «غم» تولید کند؟ ما چگونه می‌توانیم در برابر او «ضدحمله» بزنیم و رشد کنیم؟ | منبع : جلسه۱۲ از مبحث راه‌های مبارزه با غم @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
تحلیل001_mixdown(1).mp3
2.21M
🎙️فرآیند جاءَ الحَق وَ زَهَقَ الباطِل چیست؟ * اوج جوش آمدن غیرت * نتیجه‌ی تلنگر از جانب حق * حق جریان ثابت و پایدار 🔖 ابزار از بین رفتن حباب‌های باطل * تحلیل عقلی زمانه‌ی ظهور برگرفته از جلسات « نشانه های ظهور» @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😔 خیلی زمان نیاز هست تا همه متوجه این حجم از خیانت‌های این حرام لقمه ها شوند 😡 خیانتهای عجیب اصلاح طلبان به ایران 😳 زنگنه به ظریف : بهش گفتم اگه برجام رو امضا کنی به اِزای هر حرفی که بنویسی بهت هزار دلار میدم، مهم نیست چی می‌نویسی فقط امضا کن (مثل چهارپای کور فقط امضا کن) ✍ از جیب باش که نمیده از جیب مردم بینواست😡😳😔 🪧 🪧 🪧 @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
👌حتماً بخوانید ❌ قسمتی از داستان کرسنت، شیوا و خواندنی در سال ۱۳۸۱ که آقای زنگنه وزیر نفت بود قراردادی با شرکت کرسنت پترولیوم منعقد کرد که قرار شد گاز خام ایران از طریق این شرکت به مدت ۲۵ سال به امارات صادر بشه، اما در ادامه حکومت ایران به ۲ دلیل مانع اجرای این قرارداد شد. دلیل اول: تحویل گاز در جزیره بوموسی: امضای این قرارداد با قرار تحویل گاز در جزیره بوموسی به امارات در واقع به نوعی تایید ادعای امارات بر مالکیت جزایر سه گانه تلقی میشد، چرا که طبق قاعده، تحویل باید در مرز آبی دو کشور ایران و امارات انجام می‌شد و بعدها امارات میتونست همینو دستاویز خودش برای ادعای مالکیتش به این جزایر قرار بده و بگه اونجا متعلق به امارات بود که من گاز رو تحویل میگرفتم.( این نکته با اهمیت هست اما موضوع امروز من نیست) دلیل دوم: کشف فساد گسترده در این قرارداد 1⃣وجود دو شرکت دلال توی این قرارداد نشان از فساد داشت در حالی که دولت مستقیم میتونست خودش اقدام به عقد قرارداد با امارات داشته باشه! 2⃣در کمال تعجب این قرارداد طوری نوشته شده بود که با افزایش قیمت نفت ضرر ایران بیشتر می‌شد و این در حالی بود که همه میدونستن قیمت نفت در حال افزایشه و این مسئله اتفاقی نبود و بعضیها مدعی شدن که رد پای فساد و رشوه و تبانی افرادی مثل زنگنه و مهدی هاشمی و فردی به نام یزدانپناه در این قرارداد مشاهده شد. (اینکه چطور یزدانپناه سربه نیست شد و مابقی مسئله هم به کنار و موضوع بحث ما نیست!) 👈قسمت مهم از اینجا شروع میشه! به هر حال این قرارداد عملی نشد و امارات بدلیل انجام ندادن تعهدات از طرف ایران به دادگاه لاهه شکایت کرد. طبق قاعده اگه ثابت بشه که در قراردادی فساد و تبانی اتفاق افتاده باشه اساسا اون قرارداد باطل اعلام میشه و همینطور هم شد و قرارداد در آستانه ابطال بود که ناگهان مردم ایران به روحانی رای دادن! بعضی نمایندگان مجلس وقت به روحانی و زنگنه تذکر دادن که اگه زنگنه وزیر نفت بشه امارات میتونه به همین موضوع استناد کنه و وجود فساد در پرونده کرسنت رو در دادگاه لاهه رد کنه ولی روحانی بدون توجه به این تذکرات زنگنه رو به مجلس معرفی کرد و توی مجلس هم علی رغم تذکرات مجدد با حمایت علی لاریجانی رئیس مجلس وقت، زنگنه رای اعتماد گرفت و وزیر نفت شد! ❌حالا دیگه همه چی عوض شد و به ضرر ایران ورق خورد! همین اتفاق باعث شد امارات به دادگاه لاهه اعلام کنه که فسادی در این قرارداد وجود نداره چون زنگنه به عنوان متهم فساد نه تنها در ایران محاکمه نشد بلکه وزیر هم شد! 😔دادگاه هم این دلیل رو پذیرفت و ایران در نهایت یه پرونده برده رو باخت. با همین استدلال و به خاطر لجاجت یا تبانی یا خیانت روحانی ایران به مبلغ حدود ۱۴/۵ میلیارد دلار غرامت به امارات محکوم شد. 😡ضمن اینکه به دلیل اینکه در طول مدت پیگیری پرونده ایران اجازه استحصال گاز رو از این میدان نداشته برآورد شد که حدود ۳۸ میلیارد دلار هم به همین شکل خسارت دیدیم و مجموعا ۵۲/۵ میلیارد دلار ضرر ما بابت کرسنت رقم خورد که علتش اصرار روحانی به وزارت زنگنه علیرغم همه تذکرات بود! 👈حالا شما ماشین حساب بردارید و ۵۲/۵ میلیارد دلار رو در دلاری ۵۲۰۰۰ یا ۸۰۰۰۰ تومنی ضرب کن ببین ضرر ایران از این اقدام روحانی چقدر بوده! ماشین حساب من نتونست حساب کنه... 🪧 🪧 ☆ــــــــــــــــــــ @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️