eitaa logo
تاظهور دولت عشق و تا ابد مولایم عاشقت میمانم♥️
5.5هزار دنبال‌کننده
30.8هزار عکس
8.4هزار ویدیو
563 فایل
فعالیت کانال نشانه های ظهور اشعار مهـدویت حوادث آخرالزمان #رمان های مذهبی و شهدایی 👇👇 @Malake_at مدیر @Yahosin31 مدیر تلگرام ,ایتا,سروش eitaa.com/zohoreshgh eitaa.com/NedayQran sapp.ir/zohoreshgh #کپی_مطالب_آزاد_با_ذکر_صلوات
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•. بھ نیت زیارتش مۍخوانیم؛♥ • صَلَے اللّٰھُ عَلَی۟ڪ۟ یٰااَبٰاعَب۟دِاللّٰھ۟ • صَلَے اللّٰھُ عَلَی۟ڪ۟ یٰا اَبٰاعَب۟دِاللّٰھ۟ • صَلَے اللّٰھُ عَلَی۟ڪ۟ یٰا اَبٰاعَب۟دِاللّٰھ۟ اَلسَلامُ عَلےٰ مِنَ‌الاِجابَھ تَحتَ قُبَتھ .• اَلسَلامُ عَلےٰ مِن‌جَعَلَ اللّٰھُ شِفاءَفے تُربَتھ .• 💚< >💚 😍✋ @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
😍✋ بر منتظرین مژده بده منتظر آمد از مهد بقا مهدى ثانى عشر آمد ای منتظران گنج نهان می آید آرامش جان عاشقان می آید بر بام سحر طلایه داران ظهور گفتند که صاحب الزمان می آید (عج)🌺✨ 🎉🎊🌼 عج 🌹 🌹 ✨اللَّهُمَّ‌اجْعَلْنٰا مِنْ‌أَنْصَارِهِ وَ أَعْوَانِهِ🤲 تعجیل در ظهور و سلامتی مولاعج پنج 💚اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج💚 "بحق فاطمه(س) " @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
😍✋ ای جذبه‌ی ذی الحجه و شور رمضانم در شادی شعبان تو غرق‌ست جهانم تقدير مرا نور نگاه تو رقم زد بايد که شب چشم تو را قدر بدانم روی تو و خورشيد، نه، روشن تر از آنی چشم من و آيينه، نه، حيران تر از آنم (عج)🌺✨ 🎉🎊 عج 🌹 🌹 ✨اللَّهُمَّ‌اجْعَلْنٰا مِنْ‌أَنْصَارِهِ وَ أَعْوَانِهِ🤲 تعجیل در ظهور و سلامتی مولاعج پنج 💚اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج💚 "بحق فاطمه(س) " @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
مداحی آنلاین - نماهنگ خانه دوست.mp3
7.58M
رایحه رایحه با بوی خودش می‌خواند خانه‌ی دوست مرا سوی خودش می‌خواند 🔊 🎙 🎙 (عج)🌺 عج ♥️ @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌ چہ خوب گفت سید مرتضی آوینے: حزب اللہ اهـل ولایت است و اهل ولایت بودن دشوار است پایمردی می‌خواهد و وفادارے... آقاجان انی سلمٌ لمن سالمکم و حربٌ لمن حاربڪم @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
🌿 چادࢪم ٺاج قشنگیسٺ ڪھ بر سردارم یادگاࢪیسٺ ڪھ از حضرٺ مادࢪ دارم ٺیرها بࢪ دݪ دشمن زده باهࢪ ٺارش من محاݪ اسٺ ڪھ از سر بردارم @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
🌼🌿🌼🌿🌼 🌿🌼🌿 🌼🌿🌼 🌿 🌼 @zohoreshgh ❣﷽❣ 🌾 دو رکعت مى باشد و در هر رکعت بعد از حمد، یک مرتبه آیة الکرسى و پانزده مرتبه سوره توحید قرائت مى گردد. که ثوابش ، بناى هزار قصر در بهشت است اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم اجمعین 🌹 🌤اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🌤 @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️ 🌼 🌿 🌼🌿🌼 🌿🌼🌿 🌼🌿🌼🌿🌼
تاظهور دولت عشق و تا ابد مولایم عاشقت میمانم♥️
🌿🌟🌿🌟🌿🌟🇮🇷🌿🌟🌿🌟🌟🌿رمان فانتزی، عاشقانه شهدایی 🌿 #عشق_پاک 🌟قسمت ۹۱ و ۹۲ اصلا نفهمیدم کی کنار محسن خوابم
🌿🌟🌿🌟🌿🌟🇮🇷🌿🌟🌿🌟🌟🌿رمان فانتزی، عاشقانه شهدایی 🌿 🌟قسمت ۹۳ و ۹۴ تا اذان صبح با محسن حرف زدم و از آیندمون گفتیم اسم بچه هامون رو انتخاب کردیم انقدر محو حرف زدن بودیم که زمان سریع گذشت. نمازمو خوندم و رفتم خوابیدم تا حداقل دوساعت خوابم ببره. با صدای آلارم گوشی از خواب بیدار شدم محسن گفت ساعت ۹ میاد تا بریم. نگاهی به ساعت انداختم ساعت ۸ بود و فاطمه هم رفته مدرسه! از تختم بلند شدم و رفتم پایین. مامان داشت قران میخوند با دیدنم تعجب کرد و گفت: _به به سلام سحر خیز شدی؟ _سلام صبح بخیر محسن گفت ساعت ۹ میاد بریم کابینت سفارش بدیم! _عه باشه عزیزم برو صبحانتو بخور رفتم و برای خودم چایی ریختم و صبحانمو خوردم و رفتم تا آماده بشم. لباس هامو پوشیدم و محسن زنگم زد رفتم بیرون. مثل همیشه روبه رو در خونمون ایستاده بود. از دور لبخندی زدم و رفتم سمت ماشین و سوار شدم: _سلااام عزیزممم صبحت بخیر! _سلام خانومم صبح شما هم بخیر! ببین توروخدا حالا هیچوقت ساعت هشت صبح پا نمیشدا امروز از ذوقش شب که نخوابیده الانم انقدر انرژی داره بلند زد زیر خنده! _خب ذوق دارم قراره خونمونو با آقامون خودمون با سلیقه خودمون بچینیم دیگه مگه تو ذوق نداری! _اوه اوه مگه میشه ذوق نداشت واقعا از ته دلم خوشحالم.... کل راه باهم شوخی کردیم و کلی خندیدیم. بالاخره رسیدیم به کابینت سازی. همراه محسن پیاده شدم و رفتیم داخل محسن با فروشنده خیلی گرم سلام علیک کردن _خب بفرمایید اینا نمونه های کابینتامون هست هرکدومو که دوست دارید انتخاب کنید! آروم کنار گوش محسن گفتم: _کابینت رنگش سفید باشه لبخندی زد و گفت: _چشم به روی چشم! یکی از مدل ها خیلی چشممو گرفت. سفید بودن با دسته های طلایی محسن هم گفت خوشش اومده _آقای چراغی همینو پسندیدیم! _مبارکتون باشه ماشاالله خوش سلیقه هم هستیدا با محسن خندیدن و سفارش دادیم و اومدیم بیرون. بعد از سفارش دادن کابینت ها یکمی توی شهر چرخیدیم که مامان زنگ _سلام مامان جان خوبی؟ +سلام عزیزم ممنون کجایید؟ _ما تازه کابینتا رو سفارش دادیم! +خب زود بیا خونه بابا زنگ زد گفت از سر کارش مرخصی گرفته بریم یکم جهیزیه رو بخریم! _زود نیست مامان؟ +کجا زوده دیرم هست بیا _چشم اومدم خداحافظ محسن نگاهی بهم کرد و گفت: _مامان بود!؟ +اره میگه برم خونه میخوایم بریم جهیزیه بخریم! _عه خیلی هم عالی باشه الان میبرمت عزیزم +خودتم میای؟ _نه دیگه شما با سلیقه خودت وسیله ها رو بخر تا من بعد از دیدنشون غافلگیر بشم رفتم خونه و بابا همون موقع رسید و سوار ماشین شدیم و رفتیم پاساژ یکی از دوستای بابا که همه چیز داشت از یه قاشق گرفته تا یخچال و همه چیز! بابا وارد شد و اقایی که پشت میز بود به احترام بابا ایستاد و دستشو آورد جلو و سلام کردن. _به به سلام از این طرفا حسین اقا چه عجب! +سلام دیگه چیکار کنیم کم سعادتیم _نفرمایید حسین جان من در خدمتم! +راستیتش دخترم چندوقت دیگه عروسیشه اومدیم یه سری وسیله هاشو بخریم! _کار خیلی خوبی کردید من یه لیست بهتون میدم هرچی خودتون میخواید انتخاب کنید. بابا لیست رو گرفت و سمت من و مامان گرفت و گفت: _شما برید هرچی میخواید خرید کنید منم اینجام کنار اقای دوستی بعد از چند وقت همو دیدیم هر دو خندیدن با مامان لیست رو گرفتیم و رفتیم سمت وسیله ها پاساژ خیلی بزرگی بود چند طبقه بود با مامان از پله برقی ها بالا رفتیم. _مامان دلم میخواد خونم آبی یخی باشه همه وسیله هام _باشه عزیزم بریم اول چینی ها رو بخریم وارد یکی از مغازه ها که چینی فروشی بودن شدیم و یه ست خیلی قشنگی چشممو گرفت آبی خیلی کم رنگ با گلای ریز صورتی. یه سرویس صبحانه صورتی رنگ خیلی قشنگی هم چشممو گرفت که کاسه ها به شکل قلب های کوچیک و بزرگ بودن و قوری و استکان و همه چیز صورتی رنگ بودن همه سرویس هامو از همون مغازه سفارش دادیم و همه خرده ریز ها رو سفارش دادیم و رسیدیم به مغازه مبل فروشی یکی از مبل ها که طرح خیلی قشنگی داشت چشممو گرفت آبی خیلی کمرنگ با طرح های کرمی رنگ کار شده بود همونو سفارش دادیم و فرش هم همون رنگ با گلای. ریز کرم رنگ خریدیم تقریبا همه چیز رو سفارش داده بودیم 👈 .... رمان فانتزی، عاشقانه شهدایی ✍ نویسنده ؛ منتظر۳۱۳ 🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟 ╔═.💖.🍂.💖.═══════╗ 👇 @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️ ╚═══════،💖.🍂.💖،═╝