eitaa logo
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
5.2هزار دنبال‌کننده
28.6هزار عکس
7.1هزار ویدیو
556 فایل
فعالیت کانال نشانه های ظهور اشعار مهـدویت حوادث آخرالزمان #رمان های مذهبی و شهدایی 👇👇 @Malake_at مدیر @Yahosin31 مدیر تلگرام ,ایتا,سروش eitaa.com/zohoreshgh eitaa.com/NedayQran sapp.ir/zohoreshgh #کپی_مطالب_آزاد_با_ذکر_صلوات
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹 🌹 👈هر روز یک صفحه از قران کریم براے سلامتے امام زمان(عج)،هدیه به روح پدران ومادران آسمانی.ارواح مومنین.و شهدا، فقها،دانشمندان، آمرزش گناهان و شفاے مریضان سوره مبارکه @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
سوره مبارکه از کتاب ترجمه خواندنی قرآن @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
سوره مبارکه از کتاب تفسیر یک جلدی مبین @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
114-maede-ta-1.mp3
4.76M
سوره مبارکه بخش اول مفسر: استاد قرائتی @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
114-maede-ta-2.mp3
3.55M
سوره مبارکه بخش دوم مفسر: استاد قرائتی @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊 @NedayQran ❣﷽❣ 🌺 🌺 ✨السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن✨ 🌺 🌺 ✨"اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن، صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ، فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ، وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً، حَتَّی تُسْکِنَهُ اَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا"✨ 🌺 🌺 ✨ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى نَفْسَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى نَفْسَكَ لَمْ اَعْرِف نَبِيَّكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى رَسُولَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى رَسُولَكَ لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى حُجَّتَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دينى✨ ❤️ ❤️ ✨ﺍﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻰ ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ ﺍﻟْﻤُﺮْﺗَﻀَﻰ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡِ ﺍﻟﺘَّﻘِﻲِّ ﺍﻟﻨَّﻘِﻲِّ ﻭَ ﺣُﺠَّﺘِﻚَ ﻋَﻠَﻰ ﻣَﻦْ ﻓَﻮْﻕَ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻭَ ﻣَﻦْ ﺗَﺤْﺖَ ﺍﻟﺜَّﺮَﻯ ﺍﻟﺼِّﺪِّﻳﻖِ ﺍﻟﺸَّﻬِﻴﺪِ ﺻَﻠَﺎﺓً ﻛَﺜِﻴﺮَﺓً ﺗَﺎﻣَّﺔً ﺯَﺍﻛِﻴَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺻِﻠَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺗِﺮَﺓً ﻣُﺘَﺮَﺍﺩِﻓَﺔً ﻛَﺄَﻓْﻀَﻞِ ﻣَﺎ ﺻَﻠَّﻴْﺖَ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﺣَﺪٍ ﻣِﻦْ ﺃَﻭْﻟِﻴَﺎﺋِﻚَ✨ 🌺 ✨« یا الله یا رحمن یا رحیم، یا مقلّب القلوب، ثبت قلبی علی دینک» (ای تغییردهنده‌ی قلب‌ها، قلب مرا بر دین خودت تثبیت کن.)✨ 💎 اَللّهُمَّ نَوِّر قُلُوبَنا بِالْقُرآن اَللّهُمَّ زَیِّن اَخْلاقَنا بِزینَةِ الْقُرآن اَللّهُمَّ ارْزُقنا شَفاعَةَ الْقُرآن خدایا منور کن قلبهایمان را به نور قرآن و مزین کن اخلاق مارا به زینت قرآن خدایا روزیمان کن شفاعت قرآن💎 🌹🕊🌹🕊🌹 🌤 أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌤 @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕 🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨ 💔و من.... یقین دارم که آخر روزی.... دوست داشتن تو عاقبت بخیرم میکند یا حسین (علیه السلام) 🌿اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌿 😍✋ @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
😍✋ چشم‌های‌ دل من در پی دلدارۍ نیست در فراق تو بجز گریہ مرا کاری نیست سوختن درطلب یوسف زهرا عشق است بنازم به چنین عشق که تکرارۍ نیست 🌹 🌹 تعجیل در ظهور و سلامتی مولاعج پنج 💚اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج💚 "بحق فاطمه(س) " @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
جهت زیبا سازی کانال😎😉❤️ 🍃↲‌ @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
میدانے ما چادرۍ ها لطف حضرٺ مادر را داریم؟! پس هر چه کنایہ شنیدیم را رها کن✨ ما حضرت مادر را داریم😌❤️ همین بس است برایمان:) 🥀 @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
🔴 مهم هرکس قصد دارد بخواند🌸 🌟در فضيلت نماز روزهای یکشنبه ماه ذی القعده بسيار از رسول خدا (صلي الله عليه و آله) روايت شده كه: ✨توبه اش مقبول و گناهش آمرزيده شود. ✨ با ايمان بميرد. ✨ دينش گرفته نشود. ✨ قبرش گشاده و نوراني گردد. ✨ والدينش ازاو راضي گردند. ✨ مغفرت شامل حال والدين او و ذريّه او گردد. ✨ توسعه رزق پيدا كند. ✨ملك الموت با او در وقت مردن مدارا كند. ✨ به آسانی جان او بيرون شود. 👇 روز یکشنبه غسل بجا آورد و وضو بگیرد و چهار رکعت نماز بخواند، در هر رکعت سوره «حمد» را یک مرتبه و سوره «توحید» را سه مرتبه و سوره «فلق» را یک مرتبه و سوره‏ «ناس» را یک مرتبه بخواند و پس از نماز هفتادمرتبه اسغفار کند، و استغفار را با: لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ اِلّا بِاللهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ جنبش و نیرویى جز به خداى والاى بزرگ نیست ختم نماید،سپس بگوید: یَا عَزِیزُ یَا غَفَّارُ اغْفِرْ لِی ذُنُوبِی وَ ذُنُوبَ جَمِیعِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ فَإِنَّهُ لا یَغْفِرُ الذُّنُوبَ اِلّا أَنْتَ. اى توانا، اى آمرزنده،گناهان من و همه مردان و زنان مؤمن را بیامرز،که گناهان را جز تو کسى نمى ‏آمرزد روایت شده هرکه در یکى از ماههاى حرام سه روزى پى ‏درپى که پنجشنبه و جمعه و شنبه باشد روزه بگیرد،ثواب نهصد سال عبادت‏ براى او نوشته شود.شیخ بزرگوار على بن ابراهیم قمى فرموده در ماههاى حرام گناهها و حسنات دوچندان مى‏ شود. الّلهُــمَّـ؏جــِّل‌لِوَلیِّــڪَ الفــَرَج🙏 التماس دعای فرج♥️ @zohoreshgh @NedayQran 📕نــداے قــرآن و دعــا📕
◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱ 💥یا رفیــــق‌ مݩ‌ لا رفیــــق‌ له💥 ✍رمان جذاب و آموزنده ✍قسمت ۵۸ -یعنی نمیخواین ببخشیدش؟ -من بخشیدمش،خیلی وقت پیش،حتی قبل از اینکه بخواد آدم خوبی باشه..ولی بخشیدن یه چیزه،ازدواج کردن یه چیز دیگه. -الان جواب ندید..یه کمی فکر کنید.با شناختی که من از شما دارم متوجه میشید که خواست خدا چیه. فاطمه ناراحت گفت: _خواست خدا،آزار خانواده مه؟! -من از گذشته چیزی نمیدونم.ولی وقتی شما درموردش فکر کنید،من مطمئن میشم به همه جوانب فکر کردید.اون موقع حتی اگه بگید نه،من دیگه چیزی نمیگم..من از شما میخوام به اینکه اجازه بدید افشین بیاد خاستگاری یا نه فکر کنید،فقط همین. فاطمه چند دقیقه سکوت کرد،بعد ایستاد و گفت: _بسیار خب،در این مورد فکر میکنم..اگه امر دیگه ای نیست،مرخص بشم. تو ماشینش نشست و فکر میکرد. حاج آقا نمیدونه افشین چه بلاهایی سر ما آورده.آخه چه جوری عاشق کسی باشم که از حرف زدنش،از نگاه هاش،از اینکه چند تا دختر اونجوری آدرس خونه شو داشتن،از اینکه اطرافش همیشه پر اینجور دخترها بوده،متنفرم...این آدم الان آدم خوبیه؟ قبول ولی من هربار که اسمش میاد یاد سخت ترین روزهای زندگیم میفتم که اون باعث تلخی هاش بوده..بابا و مامان و امیررضا اسمش بیاد ناراحت میشن..نمیخوام اینقدر بخاطر من اذیت بشن. ماشین رو روشن کرد و به خونه رفت.تا صبح نخوابید.از خدا میخواست کمکش کنه.بعد از نماز صبح بالاخره به نتیجه رسید. -خدایا وقتی تو میبخشی چرا من نبخشم.. وقتی تو عیب بنده هاتو میپوشونی چرا من همش یادآوری کنم.. اگه الان آدم خوبی باشه،واقعا سعی کنه اونجوری که تو میخوای باشه،منم میتونم دوستش داشته باشم..کمک کن خانواده م اذیت نشن. چند روزی گذشت. حاج آقا با فاطمه تماس گرفت.فاطمه گفت: _بهشون بگید برای خاستگاری اقدام کنن. حاج آقا خیلی خوشحال شد و گفت: _حتما. -ولی حاج آقا میدونید که اگه بابا اجازه بدن بعد نوبت منه که بشناسم شون. -بله میدونم. روز بعد حاج آقا به مغازه آقای معتمد رفت و برای افشین نیم ساعت مرخصی گرفت.باهم سوار ماشین شدن.حاج آقا با لبخند به افشین نگاه میکرد.افشین گفت: _چی شده؟!! -میخوام برای داداشم آستین بالا بزنم. لبخند افشین خشک شد.سرشو انداخت پایین و به دستهاش نگاه میکرد.حاج آقا گفت: _دیگه به حرفت گوش نمیدم.باید بری خاستگاری،فهمیدی؟...باید. افشین ناراحت گفت: _حاج آقا شدنی نیست. از ناراحتی افشین،لبخند حاج آقا هم از بین رفت. -چرا؟ فراموشش کردی؟ -کاش میتونستم. -افشین جان،پس چرا میگی نه؟ -من الان نه کاری در شأن دختر حاج نادری دارم،نه خونه ای.. -حاج محمود و خانواده ش این چیزها براشون مهم نیست. دامادشون براشون مهمه. -من همونم ندارم. -مگه تو چکار کردی باهاشون که اینقدر ناامیدی؟!! -کارهای خیلی بد...حاج نادری حتی تو کوچه شون هم راهم نمیده. -تو یه اقدامی کن،بذار راهت ندن.ولی تو یه قدم بردار...خانواده ت برگشتن؟ -نه،هفت ماه دیگه میان. -اگه قابل بدونی منم باهات میام. -نه حاج آقا... حاج آقا لبخند دندان نمایی زد و گفت: _قابل نمیدونی؟ -نه،منظورم این نبود... -پس حتما میام.اصلا خودم با حاج محمود صحبت میکنم. -ولی حاج آقا... 👈 .... ✍ نویسنده ؛ بانو «مهدی‌یارمنتظر قائم» 🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟 ╔═.💖🍃💖.═══════╗ 👇 @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️ ╚═══════💖.🍃💖.═╝ ◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱
◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱ 💥یا رفیــــق‌ مݩ‌ لا رفیــــق‌ له💥 ✍رمان جذاب و آموزنده ✍قسمت ۵۹ -ولی حاج آقا... -ولی و اما و اگه هم قبول نمیکنم.الانم برو سرکارت،نیم ساعت مرخصیت تموم شد. افشین پیاده شد و گفت: _حاج آقا این کارو نکنید.. -برو،بقیه شو بسپر به بزرگترها. حاج آقا بلافاصله به مغازه حاج محمود رفت.بعد از احوالپرسی گفت: _من اومدم درمورد فاطمه خانوم باهاتون صحبت کنم،برای برادرم. حاج محمود تعجب کرد. -آقا مهدی؟!! -نه،یکی دیگه که به اندازه مهدی برام عزیزه..راستش خانواده ش خارج از کشور زندگی میکنن و به این زودی ها هم نمیان.بخاطر همین من از طرف ایشون اومدم خدمت شما که اگه اجازه بدید یه شب برای خاستگاری بیایم خدمتتون. -چطور آدمی هست؟ -من از وقتی میشناسمش پسر خیلی خوبیه.هرچی از خوبی ها و مردانگی ش بگم کمه..با اخلاق،مهربان،مؤمن،چشم و دل پاک،عاقل،مسئولیت پذیر،مؤدب، محجوب. خلاصه هرچی بگم کمه. -فاطمه این روزها سرش خیلی شلوغه. صبح زود میره،آخرشب میاد.نمیدونم اصلا وقت داره به ازدواج فکر کنه یا نه.اجازه بدید باهاش صحبت کنم،ببینم چی میگه. قرار شد حاج آقا دو روز بعد تماس بگیره و نتیجه رو بپرسه. موقع صبحانه حاج محمود به فاطمه گفت: _دیروز حاج آقا موسوی اومد مغازه.از تو برای یه بنده خدایی خاستگاری کرده. فاطمه متوجه شد که برای افشین صحبت کرده ولی پرسید: _برای کی؟ -اسمشو نگفت ولی گفت به اندازه برادرش براش عزیزه.خیلی هم ازش تعریف کرد. زهره خانوم گفت: _حالا چرا حاج آقا گفته؟! چرا خانواده پسره نگفتن؟! -حاج آقا گفته خانواده ش ایران نیستن، حالا حالاها هم نمیان. -یعنی تنها زندگی میکنه؟! من خوش بین نیستم به این قضیه. -هرکسی شرایط زندگیش فرق میکنه. حاج آقا که خیلی ازش تعریف کرد.منم به حاج آقا اعتماد دارم.گفته خودشم باهاش میاد. فاطمه تعجب کرد و ناراحت شد.حاج محمود به فاطمه گفت: _من بهشون گفتم سرت شلوغه.حالا چی میگی؟ بیان؟ یا بعدا بیان؟ فاطمه گفت: _بگید جمعه شب بیان. امیررضا گفت: _حالا چرا اینقدر برا شوهر کردن عجله داری؟ خب چند وقت دیگه بیان که سرت خلوت باشه. فاطمه با لبخند نگاهش کرد و گفت: _کار خیر رو نباید به فردا انداخت. همه بلند خندیدن. -تو دیگه خیلی پررویی.هرچی میگذره، پررو تر هم میشی. دوباره همه خندیدن. دو روز گذشت.... 👈 .... ✍ نویسنده ؛ بانو «مهدی‌یارمنتظر قائم» 🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟 ╔═.💖🍃💖.═══════╗ 👇 @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️ ╚═══════💖.🍃💖.═╝ ◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱
◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱ 💥یا رفیــــق‌ مݩ‌ لا رفیــــق‌ له💥 ✍رمان جذاب و آموزنده ✍قسمت ۶۰ دو روز گذشت، و حاج محمود به حاج آقا گفت که جمعه شب بیان.حاج آقا خیلی خوشحال شد. وقتی به افشین گفت،افشین خیلی تعجب کرد.گفت: _بهشون گفتین من میرم خاستگاری؟!!! -اسمتو نپرسیدن،منم چیزی نگفتم.. راست میگی ها،حتی اسمت هم نپرسیدن.فقط از اخلاقت پرسیدن. -شما چی گفتین؟ -منکه کلی ازت تعریف کردم،البته دروغ هم نگفتم. -حاج آقا،شما با من نیاین. -چونه نزن داداش.تازه خانومم هم میاد. -حاج آقا،اون شب،شب حساب کتاب منه.نمیخوام بخاطر من،شما و خانواده تون مکدر بشین. -باشه،خانواده مو نمیارم ولی خودم حتما میام.با این اوصافی که تو میگی درست نیست تنها بری. روز بعد فاطمه با حاج آقا تماس گرفت. -بابا گفتن شما هم با آقای مشرقی تشریف میارید،درسته؟ -بله. -البته قدمتون روی چشم ولی اون شب نیاین. -افشین هم خیلی اصرار کرد نیام ولی من حتما میام. -نمیخوام به شما بی احترامی بشه. -حاج محمود آدمی نیست که به مهمانش بی احترامی کنه. -بابا نهایت آقای مشرقی رو راه نمیدن تو خونه ولی امیررضا ممکنه باهاشون درگیر بشه.لطفا شما اون شب نیاین. -خانم نادری،من حتما میام.مگر اینکه بلایی سرم بیاد یا مُرده باشم. -ان شاءالله که همیشه سلامت باشید.ولی حاج آقا.... -اصرار نکنید.بی فایده ست.من میام.خداحافظ. فاطمه نفس ناراحتی کشید و گفت: _خدانگهدار. بالاخره جمعه شب شد. افشین نگران بود.گل و شیرینی خرید و با ماشین حاج آقا رفتن. خونه حاج محمود هم همه چیز آماده بود و منتظر مهمان ها بودن.فاطمه تو آشپزخونه بود که وقتی صداش کردن چایی ببره.ولی مطمئن بود کار به سینی چایی نمیرسه. خیلی نگران بود.مدام ذکر میگفت. زنگ آیفون زده شد، و امیررضا درو باز کرد.افشین جایی ایستاده بود که از آیفون تصویری دیده نمیشد.با حاج آقا جلوی پله ها بودن که حاج محمود و امیررضا متوجه ش شدن. نزدیک رفت و سلام کرد. حاج محمود با اخم نگاهش کرد، و به سردی جواب سلام شو داد.امیررضا از عصبانیت سرخ شده بود.بلند گفت: _تو اینجا چکار میکنی؟!! حاج آقا گفت: _برای خاستگاری اومدیم. امیررضا خواست چیزی بگه که حاج آقا به حاج محمود گفت: _میخواین همینجا صحبت کنیم؟!! حاج محمود به حاج آقا نگاه کرد.کمی فکر کرد و با مکث گفت: _بفرمایید. امیررضا گفت: _بابا،میخواین این پسره عوضی رو راه بدین تو خونه تون؟!! حاج محمود به امیررضا گفت: _آروم باش. حاج آقا به افشین گفت: _بفرمایید. افشین که تا اون موقع سرش پایین بود، به حاج محمود نگاه کرد که نگاهش نمیکرد.بعد به امیررضا نگاه کرد که با خشم و نفرت نگاهش میکرد.به حاج آقا گفت: _اول شما بفرمایید. حاج آقا با دستش آرام به پشت افشین فشار آورد و گفت: _برو دیگه افشین جان،چرا تعارف میکنی. افشین وارد خونه شد،بعد حاج آقا و حاج محمود و امیررضا.امیررضا نزدیک گوش پدرش گفت: _بابا این پسره رو بندازین بیرون. -امیر،آروم باش،به احترام حاج آقا. زهره خانوم تو هال ایستاده بود.تا اون موقع افشین رو ندیده بود و نشناختش، بخاطر همین از ناراحتی حاج محمود و امیررضا تعجب کرد.بعد از احوالپرسی با حاج آقا،حاج محمود گفت: _شما تو آشپزخونه باشید.لازم شد، صداتون میکنم. زهره خانوم تعجب کرد ولی چیزی نگفت و به آشپزخونه رفت. هیچکس گل و شیرینی رو از افشین نگرفت.... 👈 .... ✍ نویسنده ؛ بانو «مهدی‌یارمنتظر قائم» 🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟 ╔═.💖🍃💖.═══════╗ 👇 @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️ ╚═══════💖.🍃💖.═╝ ◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱
〰🍃🌺✨〰 〰✨🌺🍃〰           @zohoreshgh ❣﷽❣ 🌷 ۸۱۹🌷 🌿شرح دعای ندبه🌿 🔶‌‌گفتار اول: جایگاه دعا و برکات دعا برای امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف 🔺اشاره ◀️قبل از اینکه به شرح و بیان متن دعای ندبه بپردازیم بهتر است در مقدمه بحث، درباره ی جایگاه و برکات دعا برای حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف به طور خلاصه نکاتی را بیان کنیم. ☀️اهمیت دعا ☘دعا از موضوعات بسیار مهمی است که در اسلام به آن سفارش شده است. دعا غذای روح است، تیرگی دل را برطرف می‌کند، روح عبودیت است؛ زیرا احساس و بیان فقر و نیاز را با منبع همه قدرت‌ها مطرح می‌کند. دعا روزنه امید و نجات بخش از بن بست‌ها است، فشار مصائب را کم می‌کند، خستگی را برطرف می‌نماید، انسان را بالا می‌برد و یکی از سرچشمه‌های معارف است؛ ازجمله مسائل اعتقادی و تربیتی، وظایف و مسئولیت ها، توجه به کارهای خلافی که باید جبران شود، یاد کرد از کارها و وظایفی که باید انجام گیرد، شمارش نعمت‌هایی که نباید هدر رود، هشدار دربارة خطرهایی که باید پیش گیری شود، توجه به حقوقی که باید رعایت شود، سوز و شوری که باید در جان انسان و جامعه برانگیخته باشد. ☘درباره دعا، دو آیه در قرآن کریم وجود دارد که بسیار تفکر برانگیز است. ازجمله آیه ۷۷ سوره فرقان که می‌فرماید: «قُلْ مَا یَعْبَؤُاْ بِکُمْ رَبِّی لَوْلَا دُعَآؤُکُمْ فَقَدْ کَذَّبْتُمْ فَسَوْفَ یَکُونُ لِزَاماً؛ بگو: اگر دعای شما نباشد، پروردگار من برای شما وزن و ارزشی قائل نیست (زیرا سابقه خوبی ندارید). شما حقّ را تکذیب کرده اید و به زودی کیفر تکذیبتان دامن شما را خواهد گرفت».کلمه «عَبأ» به معنی وزن و سنگینی است و جمله «ما یعبأ بکم ربّی»؛ یعنی خداوند برای شما وزن و ارزشی قایل نیست، مگر در سایه دعا و عبادت شما. ◀️کلمه «دعائکم» به دو صورت معنی شده است: 🔸الف) دعا کردن به درگاه خداوند، که همین ناله و تضرّع و دعاها سبب عنایت خداوند به انسان می شود. چنانکه در حدیث می‌خوانیم: «کسی که اهل دعا باشد، هلاک نمی شود».سپس خداوند از گروه مقابل که اهل دعا نیستند، شکایت می‌کند که شماحق را تکذیب کردید و به جای نیایش به سراغ بت ها، هوس‌ها و طاغوت‌ها رفتید و کیفرتان را خواهید دید. 🔸ب) دعوت خداوند از مردم؛ زیرا سنّت الهی دعوت از مردم برای پذیرفتن حقّ و اتمام حجّت بر آنان است و اگر این دعوت نباشد؛ «لولا دعائکم» مردم ارزشی نخواهند داشت. آنچه آنان را موجود برتر و ارزشمند می‌کند، همان پذیرش دعوت خداوند است، ولی شما دعوت الهی را نپذیرفتید و آن را تکذیب کردید، پس امید خیری در شما نیست و به کیفر عملتان خواهید رسید. ☘آیه دیگر دراین باره سوره غافر است، آنجاکه می‌فرماید: «وَ قالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرِینَ؛ و پروردگارتان گفت: مرا بخوانید تا برای شما اجابت کنم. همانا کسانی که از عبادت من سر باز زده و تکبّر می‌ورزند، به زودی با سرافکندگی به جهنّم وارد می‌شوند». ◀️این آیه دارای پیام‌های مهمی است: 🔸۱. گفتگو با خداوند، کلید رشد و تربیت انسان است. «قالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِی» کلمه «رب» به رشد و تربیت اشاره می‌کند. 🔸۲. میان دعای انسان و ربوبیّت خداوند، رابطه ای تنگاتنگ است. (بیشتر دعاهای قرآن با «رَبَّنا» همراه است): «رَبُّکُمُ ادْعُونِی». 🔸۳. خداوند از ما خواسته تا به درگاه او دعا کنیم: «قالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِی». در کلمه «ادعونی» امر به دعا وجود دارد. در دعا فقط و فقط خدا را بخوانیم، نه اینکه خدا و دیگران را در کنار هم قرار دهیم. «نی» در کلمه «ادْعُونِی» به این معنی است که فقط خدا را بخوانیم. 🔸۵. خداوند نیازهای ما را می‌داند؛ ولی امر به دعا کردن نشانه آن است که درخواست ما آثاری دارد: «ادْعُونِی». 🔸۶. بین دعا و استجابت هیچ فاصله ای نیست. «ادْعُونِی أَسْتَجِبْ» (حتّی حرف «فاء» یا «ثم» نیامده است. اگر می‌فرمود: «فاستجب»؛ یعنی بعد از مدّت کمی مستجاب می‌کنم و اگر می‌فرمود: «ثم استجب»، یعنی بعد از مدّت طولانی). 🔸۷. میان دعا و اجابت واسطه ای وجود ندارد: «ادْعُونِی أَسْتَجِبْ». 🔸۸. استجابت دعا وعده الهی است: «ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ». 🔸۹. اگر دعایی مستجاب نشد، لابد به سود ما نبوده است، چون فرمود: «أَسْتَجِبْ لَکُمْ»؛ آنچه را به نفع شما باشد، مستجاب می‌کنم. 🔸۱۰. دعا نکردن، نشانه تکبّر است. در مقابل دعا، تکبر مطرح شده است: «یَسْتَکْبِرُونَ». 🔸۱۱. دعا درمان تکبّر است: «یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِی». 🔸۱۲. استکبار امروز، سرافکندگی فردا را به دنبال دارد. کسانی که امروز مستکبرند، فردا ذلیل خواهند شد: «یَسْتَکْبِرُونَ- داخِرِینَ». عج 👈 ....
🌤اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🌤 @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️ 〰🍃🌺✨〰 〰✨🌺🍃〰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 💽 مگر عجل الله تعالی فرجه الشریف به فکر مردم نیست پس چرا در به سر می برد⁉️ 🎤 ببینید و نشر دهید 🌹 @zohoreshgh ♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️