تاظهور دولت عشق و تا ابد مولایم عاشقت میمانم♥️
اما من بازم نمیتونم قبول کنم کسی دیگه ای بیاد جای اقامحسن.. .توی این فکر بودم که یه کاری بکنم که این
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
╚═══════،💖.🍂.💖،═╝
تاظهور دولت عشق و تا ابد مولایم عاشقت میمانم♥️
🌿🌟🌿🌟🌿🌟🇮🇷🌿🌟🌿🌟🌟🌿رمان فانتزی، عاشقانه شهدایی 🌿 #عشق_پاک 🌟قسمت ۹ و ۱۰ شب ساعت نه بابا از سرکار اومد اما
🌿🌟🌿🌟🌿🌟🇮🇷🌿🌟🌿🌟🌟🌿رمان فانتزی، عاشقانه شهدایی
🌿 #عشق_پاک
🌟قسمت ۱۱ و ۱۲
همون شب بعد از رفتنشون بابا بهم گفت که الان عجلهای نیست و قشنگ فکراتو بکن بعدا یه جواب بهمون بده... بعد از رفتنشون بازم دو دل شدم که این یا اقامحسن؟ فکرش رهام نمیکرد فقط از خدا خواستم که اگه محسن به صلاح من نیست هرچه زودتر مشخص بشه و من بتونم راحت انتخابمو بکنم
رفتم پایین و کمک مامان ظرفای کثیفو شستم و رفتم سمت اتاقمون فاطمه لبخندی زد و گفت:
_عروس خانم چطوره؟
و زد زیر خنده و بلند بلند میخندید. پشت چشمی براش نازک کردم و گفتم:
_عروس خانم؟؟ تا دو دقیقه پیش حسنا جونشون بودم که
+خب از الان به بعد عروس خانمی بیا بگو ببینم چیکار کردی نقشتو عملی کردی؟
_نه بابا نتونستم
+چرااااا؟؟؟
_اصلا وقتی دیدمش و باهاش حرف زدم دیدم نسبت بهش عوض شد میخوام فکرامو بکنم.
+عه پس مبارکه عروس خانم
_مسخره بازی در نیار فاطمه که اصلا حوصله ندارم
بلند زد زیر خنده و رفت سمت گوشیش. منم بلند شدم و رفتم سمت کشو کمدم و درشو باز کردم و سجاده صورتیمو در اوردم و چادر گل دارمو سرم کردم و ایستادم دو رکعت نماز خوندم تا خدا راهو نشونم بده و تصمیم درست بگیرم....
دو روز از شب خواستگاری میگذره و من هنوز نمیدونم با خودم چند چندم. صدای مامان که با تلفن صحبت میکرد توجهمو جلب کرد و رفتم پایین:
_کی بود مامان؟
+خانوم جون بود گفت شب جمعه بریم خونشون
_اها
+برو دوتا چایی بیار بخوریم عزیزم
_چشم
رفتم آشپزخونه و دوتا چایی ریختم اومدم سمت پذیرایی و کنار مامان نشستم و چایی رو خوردیم. رفتم اماده بشم که امروز کلاس زبان دارم یکم کار کنم که بلد باشم....بعد از کلاس بابا اومد دنبالم و باهم رفتیم خونه توی راه گفت:
_ امروز مهمون داریم برو خونه کمک مامان کن
لبخندی زدم و گفتم:
_اخ جون مهمونمون کیه؟
+خاله مریمت
_چه عجب خاله مریم خونه ما؟!
+اره خودش زنگ زد به مامان گفت امروز میام خونتون
_اها
بقیه راه با سکوت گذشت پیاده شدم و رفتم سمت خونه
_سلااااام کسی خونه نیست؟
+سلام عزیزم توی اشپزخونم. بیا ناهارتو بخور
_چشم الان میام
رفتم بالا فاطمه خواب بود چقدر هم میخوابه بلند گفتم:
_سلاااام یکم بیشتر بخواب
+سلام و.... حرف نزن میخوام بخوابم
_باشه بخواب هیچوقتم اعصاب نداری
چادرمو در اوردم و لباسامو عوض کردم و رفتم پایین
_به به مامان چی پختی؟
+قرمه سبزی پختم عزیزم
_به به دست شما درد نکنه...
نشستم و مشغول خوردن شدم
_راستی مامان بابا گفت خاله میاد خونمون؟
+اره عزیزم یه ساعت دیگه میاد غذاتو بخور بیا کمکم میوه ها رو بشور
_چشم
غذامو خوردم و رفتم کمک مامان تموم لباسام خیس شده بود رفتم که عوض کنم الان خاله میاد از اشپزخونه بیرون اومدم که فاطمه داشت میومد پایین
_چقدر کم خوابیدی؟
+دوست داشتم برو حوصله بحث ندارم
زدم زیر خنده و گفتم:
_خب مگه چی گفتم دیشب تاحالا کم خوابیدی یه دو ساعت دیگه وقت داشتی
+برو بابا
رفتم سمت اتاق و لباسامو عوض کردم و نشستم کمی کتاب بخونم تا خاله بیاد. خیلی عجیبه که خاله خودش زنگ زده و گفته میاد یعنی چیکار داره؟؟...
👈 #ادامه_دارد....
رمان فانتزی، عاشقانه شهدایی
#عشق_پاک
✍ نویسنده ؛ منتظر۳۱۳
#کپی_با_ذکر_نویسنده_جایز_است
🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟
╔═.💖.🍂.💖.═══════╗
👇
@zohoreshgh
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
╚═══════،💖.🍂.💖،═╝
تاظهور دولت عشق و تا ابد مولایم عاشقت میمانم♥️
🌿🌟🌿🌟🌿🌟🇮🇷🌿🌟🌿🌟🌟🌿رمان فانتزی، عاشقانه شهدایی 🌿 #عشق_پاک 🌟قسمت ۱۱ و ۱۲ همون شب بعد از رفتنشون بابا بهم
🌿🌟🌿🌟🌿🌟🇮🇷🌿🌟🌿🌟🌟🌿رمان فانتزی، عاشقانه شهدایی
🌿 #عشق_پاک
🌟قسمت ۱۳ و ۱۴
بالاخره صدای زنگ اومد. حتما خاله اومده سریع رفتم پایین و با دیدن خاله لبخند روی لبهام نشست.
_سلام خاله جونم
+سلام عزیز دلم خوبی قشنگم؟
_ممنون خداروشکر خوبم
خاله رفت و نشست روی زمین هرچی مامان اصرار کرد که بالا بشینه قبول نکرد و گفت:
_راحتم
خاله اینا با وجود اینکه وضع مالی خوبی دارن اما همیشه ساده میگردن و ساده زندگی میکنن. مامان کنار خاله نشست و گفت:
_خودت خوبی حسن آقا خوبن؟ محسن چطوره؟ ازش خبر داری؟
+الحمدلله همه خوبن محسن هم خوبه خداروشکر اره دیشب زنگم زد حرف زدیم اونجا چون منطقه محرومه آنتن ندارن هر جا که خودش آنتن داشته باشن زنگم میزنه حرف میزنیم.
_خب خداروشکر که سالمه انشاالله خدا خیرش بده
+انشاالله
چایی ریختم و رفتم سمت خاله و سینیو گرفتم جلوش و گفتم:
_بفرمایید
+ممنون عزیز دلم
_خواهش میکنم
سینیو جلو مامان گرفتم که اشاره کرد نمیخوره. سینیو گذاشتم روی میز و نشستم کنار خاله. خاله رو به مامان کرد و گفت:
+فاطمه و علی کجان؟
_فاطمه حمامه علی هم توی کوچه بازی میکرد ندیدیش؟؟
+نه والا چشمام انقد ضعیف شده درست حسابی نمیبینم ندیدمش
لبخندی زد و رو به من گفت:
_خب خاله جون کم حرف شدی، قبلا مثل بلبل حرف میزدی برامون چیشده انقد ساکتی؟
خاله راست میگه از اون روز که یه حسی نسبت به اقامحسن گرفتم خیلی کمتر با خاله حرف میزنم. خجالت میکشم خیلی هم کلام بشم و مثل قبل شوخی کنم..
_نه خاله من کی کم حرف شدم؟ یکم فکرم مشغوله درسامه برا همین ساکتم...
خاله نگاهی به مامان کرد و گفت:
_مطمئنی فکرش فقط مشغوله درسه؟!
مامان متعجب نگاه خاله کرد و گفت:
_اره بچم امسال کنکور داره چطوره مگه؟
خاله لبخندی زد و گفت:
_هیچی یه خبرایی رسیده..
مامان با تعجب گفت:
_خیره. چه خبری رسیده؟
خاله خندید و گفت:
_خیره..خانوم جون گفتن که برای حسنا جون خواستگار اومده
مامان لبخند خشکی زد و گفت:
_اها اونو میگی، فعلا که چیزی نشده حسنا داره فکراشو میکنه تا ببینیم چی میشه
خاله نگاهی بهم انداخت و گفت:
_خاله برو انگار فاطمه داره صدات میکنه
گوشامو تیز کردم اما فاطمه که صدا نکرد با تعجب گفتم:
_خاله فاطمه که صدام نکرد!
مامان نگاه تیزی کرد و گفت:
_چرا یکم دقت کنی میفهمی که صدات کرد!!
با ابروهاش بالا رو نشون. داد یعنی جای من نیست... گفتم چشم و رفتم بالا اما توی اتاق نرفتم و از پشت نرده ها ایستادم تا گوش کنم ببینم خاله چی میخواد بگه که من نباید باشم.. خاله گفت:
_خب خواهر حالا دیگه ما نامحرم شدیم که نمیگی بهمون و باید از خانوم جون بشنویم
+وای اجی این چه حرفیه بخدا هنوز خبری نیست معلوم نیست بشه نشه فعلا که حسنا گفته میخواد فکراشو بکنه
_اجی راسیتش من این خبرو که شنیدم دیشب که محسن بهم زنگ زد بهش گفتم یهو صداش گرفت و ریخت بهم و گوشیو قطع کرد یک ساعت بعدش زنگ زد و گفت که حسنا رو میخواد و خیلی وقته میخواسته بهم بگه تا بیام بهتون بگم اما شرایطش نبوده حالا که بچم اینو شنید خیلی ریخته بهم و گفت که امروز بیام و ببینم نظرتون چیه؟
با شنیدن این حرفی که خاله زد خشکم زد باورم نمیشه یعنی اقامحسن هم حسش به من مثل حسیه که من به اون دارم... مامان صداشو صاف کرد و گفت:
_چی بگم اجی اخه اینا اومدن اگه حسنا نخواست حتما بهش میگم ببینم چی میگه کی بهتر از آقامحسن
خاله لبخندی زد و گفت:
_پس من منتظرتون میمونم دیگه برم خیلی موندم سلام برسون
+نه عزیزم این چه حرفیه چشم حتما خبرشو میدیم شما هم سلام برسون
خاله رفت و من از طرفی توی شوک حرفایی که زد بودم از طرفی از ته دلم داشتم ذوق میکردم که اقامحسنم منو.....
👈 #ادامه_دارد....
رمان فانتزی، عاشقانه شهدایی
#عشق_پاک
✍ نویسنده ؛ منتظر۳۱۳
#کپی_با_ذکر_نویسنده_جایز_است
🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟
╔═.💖.🍂.💖.═══════╗
👇
@zohoreshgh
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
╚═══════،💖.🍂.💖،═╝
تاظهور دولت عشق و تا ابد مولایم عاشقت میمانم♥️
〰🍃🌺✨〰 〰✨🌺🍃〰 @zohoreshgh ❣﷽❣ 🌷 #مهدی_شناسی ۱۰۲۶🌷 🌿زیارت آل ی
〰🍃🌺✨〰 〰✨🌺🍃〰
@zohoreshgh
❣﷽❣
🌷 #مهدی_شناسی ۱۰۲۷🌷
🌿زیارت آل یاسین🌿
✨اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا مِيثاقَ اللهِ
سلام بر توای پیمان خدا✨
💠 يا صاحب الزمان!
چه سعادتمندند كساني كه چون با تو پيمان بستند بر پيمان خويش استوار ماندند.
💠 مفسرين مي گويند:اينان مخاطب «الَّذينَ آمَنُوا» قرآن هستند. نه كساني كه عهد ترا شكستند و مخاطب «يا أَيُّهَا النَّاس» قرآن شدند.
💠قرآن اينان را مردمي اهل نسيان خطاب مي كند و آنان را گروهي كه به شهود حق رسيده اند معرفي مينمايد.
💠اگر تو دست مرا بگيري من نيز در شمار «الَّذينَ آمَنُوا» جاي ميگيرم و چون رهايم كني غفلت و فراموشي مرا اهل نسيان از حق ميكند.
گداي كوي توازهشت خلدمستغني است
اسير عشق تو از هر دو عالم آزاداست
💠خداي سبحان اهل ايمان را اسير تو كرده است در حاليكه توخود اسيرالله هستي.
💠در خصائل شيخ صدوق آمده است:
«أَلَا وَ مَنْ أَحَبَّ عَلِيّاً سُمِّيَ فِي السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ أَسِيرَ اللَّه»
(آگاه باشيد،كسي كه علي عليه السلام را دوست داشته باشد در ملكوت آسمانها «اسير خدا» ناميده مي شود)
💠سلام بر مولايي كه با ميثاق خود براي دوستانش قلعهي امني تدارك ديده تا هركس قدم در آن گذارد از انواع آسيبها در امان بماند.
💠آنكس كه زنجير ولايت تو را شكست، به پشتوانهي شيطان شكست زيرا كسي به تنهايي ياراي شكستن اين پيمان را ندارد.
🔶«وَكَّدَهُ»
💠خداوند سبحان گیرندهی این میثاق و محکمکننده آن است.
💠 یکی از معانی باب تفعیل، تدریج است.خداوند این ریسمان را در طول عمر انسان به تدریج محکم میکند. بنابر این استحکام این پیوند از ناحیه خداوند صورت میگیرد. در نتیجه هر چه انسان تحت سیطره حضرت قرار بگيرد و خود را نیازمند به این اتصال بداند در زمرهی عشاق ثابتقدم تو باقي میماند.
💠لذا این همنشینی زائر را متصف به صفات الهی کرده و لحظه به لحظه به حقیقت معرفت توحیدی نائل میسازد.
#مهدی_شناسی
#قسمت_1027
#زیارت_آل_یس
#استاد_بروجردی
👈 #ادامه_دارد....
قسمت اول مهدی شناسی👇
https://eitaa.com/zohoreshgh/55160
🌤اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🌤
@zohoreshgh
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
〰🍃🌺✨〰 〰✨🌺🍃〰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی اعمالمان را به امام زمان(عج)
هدیه میدهیم چه اتفاقی میافتد؟؟؟
توسلاتتون بیشتر به ارباب باشد
امام زمان رو بیشتر یادبکنید
دعابراشون بخوانید
نمازهای مستحبی،قرآن ثوابش را هدیه
محضر امام زمان کن.
رشته محبت تان را با امام زمان تقویت کنید.
قطعا امام زمان عنایت میکند♥️
🎙آیت الله ناصری(ره)
@zohoreshgh
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍ تصاویر شگفتانگیزی از #رود_فرات در #سوریه در حال دست به دست شدن است. در حالی که بخشهایی از رود فرات در بخش سوریهای خود در اطراف استان #رقه سوریه خشک شده است؛ تصاویری از جوشش نفت و گاز از بخشهای مختلف آن منتشر گردیده است.
✍ در روایات آخرالزمانی از #گنج بزرگی صحبت شده که به خاطر آن، تمام دشمنان #شیعه وارد نبرد با یکدیگر شده و همدیگر را قتلعام خواهند کرد.
✍ اینکه این گنج، همان #نفت و #گاز فراوان سوریه باشد، قابل بحث است؛ شاید هم در آینده، به واسطهی #خشکی_فرات، واقعا کوهی از طلا و نقره (منابع زیرزمینی طلا و نقره) در این منطقه کشف گردد.
🟢 #پیامبر صلیالله علیه و آله وسلم: فرات از کوهی از طلا و نقره پرده بر میدارد که بر سر آن #جنگ میشود، طوری که از هر نه نفر، هفت نفر کشته میشود. هرگاه آنرا درک کردید به آن نزدیک نشوید. (الفتن ابنحماد صفحه ۲۳۳ حدیث ۹۲۱)
✍ اشاره حدیث به #گنج_فرات و جنگ بزرگ #قرقیسیا در حاشیه شرقی رود فرات در خاک سوریه و دستور تاکیدی به شیعه جهت عدم ورود به این جنگ
✍ این نبرد بین همهی دشمنان تشیع و #امام_مهدی علیهالسلام رخ خواهد داد. گنج فرات اسم رمز نابودی دشمنان شیعه به دست یکدیگر است.
✍ #جنگ_قرقیسیا بعد از خروج سفیانی و تسلط او بر #مناطق_پنجگانه_شام و هنگام حمله به عراق رخ خواهد داد. فرات گنج خود را آشکار میکند و #سفیانی به طمع تسلط بر آن، با حامیان اصلی خود یعنی #غرب (رومیان) و #ترکیه و متحدینش (اتراک و اخوانالترک) درگیر شده و با وجود تلفات فراوان، بر دیگر طرفین جنگ، پیروز میگردد.
@zohoreshgh
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
9.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 درماندگی آمریکا و اروپا در برابر اقتدار ایران به روایت تحلیلگران غربی!
🔹اعتراف ریچارد نفیو از طراحان تحریمهای آمریکا علیه ایران:
🔺باید بگوییم که درخواستهای آمریکا از ایران زیادهخواهی است؛
حتی فشار حداکثری علیه ایران هم جواب نداده و ایران پیشرفت کرده است.
🪧 کجای کارییییی؟؟؟ 😅
🪧#فوری_سراسری
☆ــــــــــــــــــــ
@zohoreshgh
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
9.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 فرانسیس فوکویاما: ایران یک قدرت بزرگ جهان خواهد بود
🔹ترامپ با اعمال قدرت در خاورمیانه نمیتواند مشکلی را حل کند. آمریکا بعد از حمله به عراق در ایجاد یک نظم جدید در خاورمیانه شکست خورد
🔹ائتلاف چین، روسیه و ایران یک تحول بزرگ و یک ائتلاف واقعی است که در بدترین لحظات به وجود آمده
🔹به سمت جهان چند قطبی در حرکتیم که لزوما آمریکا و روسیه مرکز قدرت آن نخواهند بود بلکه ایران و دیگر کشورها میتوانند مرکز قدرت آن باشند...
🪧#فوری_سراسری
@zohoreshgh
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
22.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⛔️دوقطبیسازی، یکی از شگردهای رسانههای فارسی زبان برای فریب دادن ذهن مخاطبان
🪧#سواد_رسانه
@zohoreshgh
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
🔰🔰پیش بینی سردار قاآنی
⭕️سردار قاآنی چند سال پیش: آمریکایی ها در آینده خواهند گفت که حادثه ۱۱سپتامبر کار خودشان بود.
⛔️ترامپ : چهار سال دهان من را بستند اما الان میگویم هیچ حمله ای به برج های دوقلو از طرف کشورهای خارجی نبود اما ما در خاورمیانه ۹ تریلیون دلار خرج کردیم، میلیون ها نفر رو کشتیم اماهیچ دستاوردی هم نداشتیم.
🪧#فوری_سراسری
@zohoreshgh
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
9.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚨از #انجمن_حجتیه و انحرافاتش
بیشتر بدونید!!!
😔و چه خون دلها خورد علی از دست این جماعت سر به سجود آیه خوان و به ظاهر متدین
🪧#فوری_سراسری
@zohoreshgh
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️