فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼در دومین جمعه
🦋ماه مبارک رمضان
🌼صلواتی ختم کنیم به نیت
🦋سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام عج
🍃🌼اللّهُمَّصَلِّعَلي
🍃🦋محَمَّدوَآلِمُحَمَّد
🍃🌼وعَجِّلفَرَجَهُــم
🌺 #رمضان
#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَجَوَالْعافِیَةوَالنَّصْر
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمدوعجل_فرجهم
ঊঈ🌺🍃ঊঈ
┅═✧❁°یا محمدص°❁✧═┅
ঊঈ🍃🌺ঊঈ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 توسل واقعی به #امام_زمان عجل الله فرجه
✳️ داستان بسیار زیبا و دلنشین
#استاد_عالی
#اللهم_عجـل_لولیـڪ_الفـرج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢آقا امیرالمومنین علی علیه السلام را چه کسی شناخت⁉️
❤️خیلِ عظیمِ «سَلامٌ قَوْلًا مِنْ رَبٍّ رَحِیمٍ»
برشما ودایره ی عشاق شما یا امیرالمومنین ،به تعداد علم الله
.
💫سرخوش آن عیدی که آن بانی #نور
ازکنار کعبه بنماید #ظهور
قلبها را #مهر هم عهدی زند
از حرم بانگ #انا_المهدی زند
روزها #نو نشده کهنه تر از دیروز است
گر کُند #یوسف_زهرا نظری ، نوروز است
#اللهمعجللولیکالفرج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❇️ بهترین راه برای موفقیت و هدایت
✅ باور کنیم که بهترین راه برای موفقیت و هدایت، توسل به اهل بیت صلوات الله علیهم اجمعین است.
💠 هر کاری که می خواهیم شروع کنیم، اول یک صلوات برای امام زمان (علیه السلام) بفرستیم و بگوییم:
🔹 آقا دست من را بگیرید.
🎙 آیت الله مصباح (ره)
شب جمعه هفتم ماه شوال سنه 1343 زنى ربابه نام دختر حاج على تبريزى ساكن مشهد مقدس كه فلج شده بود شوهرش نقل مى كند: من اين زن را تزويج نمودم چند روزى بيش نگذشته بود كه به مرض معروف به دامنه مبتلا شد و پس از مراجعه به طبيب و نه روز معالجه بهبودى حاصل شد. لكن به جهت پرهيز نكردن مرض برگشت و پس از مراجعه به طبيب و استعمال دوا دست راست و هر دو پاى او تا كمر شل شد و زمين گير گرديد. قريب هفت ماه هر چند بعضى دكترها و اطباء در مقام علاج برآمدند فايده اى حاصل نشد ناچار به دكتر آلمانى مراجعه كرديم و او با آلات طبيبه او را معاينه نمود. باعتقاد خود مرض را تشخيص داد و به معالجه پرداخت . لكن عوض بهبودى دندانهاى او روى هم و دهان او بسته شد بطوريكه قدرت بر خوردن چيزى نداشت . از اين جهت دكتر آلمانى گفت مرض اين زن ديگر علاج پذير نيست مگر توسّل به طبيب روحانى . پس هشت روز گذشت كه فقط غذائيكه باو مى رسانيديم آب گوشت بود آنهم بطريق حقنه . پس از روى اضطرار باز به بعضى دكترها رجوع نموده و ايشان به مشورت يكديگر راءى بآمپول دادند و بعد از تزريق آمپول دهانش باز شد كه مى توانست غذا بخورد لكن همانطور سابق دست و پاى او شل و بگوشه اى افتاده بود و از جهت اينكه دكترها عاجز از علاج بودند رجوع به دكتر را ترك كرديم . شب پنجشنبه 6 شوال آن زن مرا نزد خود طلبيد و با حال ناتوان زبان به عذرخواهى گشود كه خيلى تو براى من زحمت كشيده اى و خيرى هم از من نديده اى حال بيا و يك مِنّت ديگر بر من بگذار و فردا شب مرا بحرم مطهر حضرت رضا ثامن الائمه (ع ) برسان و آنجا مرا گذاشته خود برگرد و به خواب تا من شفا يا مرگ خود را از آنحضرت بگيرم و البته آن بزرگوار يكى از اين دو مطلب را بمن مرحمت خواهد فرمود. من خواهش او را قبول كرده و شب جمعه او را با مادرش بوسيله دُرُشكه تا نزديك بست امام (ع ) رسانيدم پس او را به پشت خود گرفته و بحرم مطهر برده و نزديك ضريح مقدس گذاشتم و خود بخانه برگشته خوابيدم . تا اينجا از زبان شوهر او بود اما خود او. گفت : چون شوهرم رفت . مادرم گفت تو اينجا نزد ضريح مقدس باش و من مى روم مسجد زنانه قدرى استراحت كنم چون او رفت من توسل بآنحضرت جسته عرض كردم : يا مرگ يا شفا مى خواهم و گريه بسيارى كردم و بين خواب و بيدارى بودم كه ديدم ضريح مقدس شكافته شد و سيد جليلى ظاهر گرديد كه لباسهاى سبز دربر داشت به زبان تركى فرمود: (در اياقه ) برخيز جواب نگفتم دفعه ديگر فرمود جواب ندادم مرتبه سوم كه فرمود عرض كردم (آقا من الم اياقم يخد) يعنى اى آقا من دست و پا ندارم فرمود (در اياقه ، مسجد گوهرشاد دست نماز آل نماز قل انر) يعنى برخيز به مسجد گوهرشاد برو وضو بساز و نماز بخوان آنوقت بيا اينجا بنشين . در اين بين زنى از زوار كه در حرم پهلوى من بود فرياد زد. من از فرياد او سر از ضريح مطهر برداشتم در حاليكه هيچ دردى در خود احساس نمى كردم پس برخواستم با خود گفتم اول بروم مادرم را بشارت دهم . سپس به مسجد زنانه رفتم مادرم را از خواب بيدار كردم . گفتم برخيز كه ضامن غريبان مرا شفا مرحمت كرد مادرم سرآسيمه از خواب برخاست و مرا كه به سلامت ديد به گريه درآمد و هر دو از شوق يكساعت گريه مى كرديم تا كم كم مردم فهميدند و بر سر من هجوم آوردند و بعضى خدام در همان ساعت عقب شوهر و پدرم رفتند و ايشان را خبر دادند و ايشان با نهايت خوشحالى آمده مرا سلامت ديدند. شوهرم گفت حال برخيز تا برويم ، گفتم چگونه بيايم و حال آنكه حضرت به من فرموده است برخيز به مسجد گوهرشاد برو وضو ساخته نماز بخوان و بيا اينجا بنشين حال هنوز صبح نشده كه مسجد بروم وضو ساخته نماز بخوانم لذا تا طلوع فجر در حرم مطهر بودم . آنگاه به مسجد گوهرشاد رفته وضو ساختم و نماز خواندم و به حرم مطهر برگشتم تا طلوع آفتاب بودم بعد با شوهر خود به منزل آمدم . ثقه معظم ميرزاابوالقاسم خان فرمود: كه حاج محمد برك فروش كه صاحب خانه آن زن بود مى گفت من آنشب در منزل خوابيده بودم و اهل خانه نيز همه خواب بودند در حدود ساعت شش و هفت از شب ناگاه ملتفت شدم كه در خانه را مى زنند. رفتم در را باز كردم ديدم چند نفر از خدام حرم مطهرند گفتم چه خبر است . گفتن امشب كسى از منزل شما بحرم آمده است ؟ گفتم بلى زنى كه هفت ماه است شل شده با مادرش او را براى استشفا بحرم برده اند. حال مگر در حرم مرده است . گفتند نه بلكه آقا حضرت رضا (ع ) او را شفا داده است . ما براى تحقيق امر او آمده ايم . اين معجزه را در روزنامه مهر منير درج كرده اند و دكتر لقمان الملك شهادت بر صحت اين معجزه داده و صورت شهادت نامه او اين است (در تاريخ هشتم ماه رجب بنده با دكتر سيد مصطفى خان عيال مشهدى على اكبر نجار را كه تقريبا شانزده سال دارد معاينه نموديم نصف بدن او با يكدستش و صورتش مفلوج و متشنج بود. يكهفته بود كه امكان يك قاشق آب خوردن را نداشت بعد از چندين روز معالجه موفق به باز شدن دهان او شديم كه خودش
مى توانست غذا بخورد ولى ساير اعضاء به همان حال باقى بود و دو ماه بود كه كسان مريضه مشاراليها از بهبودى او ماءيوس و متروك گذاشته بودند. بنده هم تقريبا ماءيوس از معالجه بودم حال كه شنيدم بعد از استشفاى از دربار اقدس طبيب الهى و التجاء بخاك مطهر بقعه سنيه رضويه ارواح العالمين له الفداء در كمتر از لحظه اى بهبودى حاصل كرده حقيقتا به غير از اعجاز چيزى به نظر نمى رسد و از قوه طبيعيه بشريه طبقات رعيت خارج است والله متم نوره و لوكره المشركون (دكتر عبدالحسين لقمان الملك )
حاج غلامحسين جابوزى دخترى به نام كوكب كه دست راستش شل شده بود داشت كه در آخر روز نهم ماه شوال سنه 1343 شفا يافت كه والده دختر نقل نمود. شبى در خانه وقعه هولناكى روى داد و اين دختر از هول و اندوه آن وقعه دست راستش بدرد آمد تا سه چهار روز بدرد گرفتار بود. آنگاه دستش از حس و حركت افتاد لذا از جهت علاج از قريه خود به ترشيز (كاشمر فعلى ) آمده و نزد طبيب رفته به معالجه مشغول شديم و اثرى حاصل نشد. پس بسوى مشهد مقدس حركت كرديم و مشرف به حريم رضوى شديم ظاهرا براى معالجه و باطنا به جهت استشفاء از دربار حضرت رضا (ع ) پس چند روز نزد طبيبان ايرانى رفته فايده اى نديديم . آنگاه به دكتر آلمانى رجوع كرده و او براى معاينه دختر را برهنه كرد و من چون دختر خود را نزد آن اجنبى كافر برهنه ديدم بر من سخت و گران آمد آرزوى مرگ كردم كه كاش مرده بودم و ناموس خود را پيش اجنبى كافر برهنه نمى ديدم . دكتر امر كرد چشمهاى دختر را بستند و باو گفت به هر عضوى كه دست مى گذارم بگو آنگاه دست به هر عضو كه مى گذاشت دختر مى گفت فلان عضو است تا وقتى كه دست بدست راست او نهاد و دختر هيچ نگفت . پس سوزنى مكرر بآندست فرو كرد و دختر ابدا اظهار تاءلم نكرد. چون معلوم شد كه احساس درد نمى كند لباس او را پوشيده و چشم هاى او را باز كرد و گفت اين دست علاج ندارد و سه مرتبه گفت دست مرده است و روح ندارد. ببريد او را نزد امام خودتان مگر پيغمبر يا امام علاج كند. از اين سخن يقين نمودم كه چاره اى نيست بجز پناه بردن به طبيب حقيقى حضرت على ابن موسى الرضا (ع ). فكر بهبود خود بدل زدر ديگر كن درد عاشق نشود به زمداواى طبيب لذا او را به حمام فرستاده تا پاكيزه شود و غسل نمايد. بالجمله قريب بغروب بود كه تشرف بحرم حقيقى و كعبه واقعى حاصل شد و دختر در پيش روى مبارك نزد ضريح نشست و عرض كرد يا امام رضا يا شفا يا مرگ ، من نيز اين سخنش را بساحت قدس امام (ع ) پسنديده و همين معنى را خواهش كردم و هر دو گريه بسيار نموديم آنگاه يادم آمد كه نماز ظهر و عصر را نخوانده ايم . به دختر گفتم برخيز كه نماز نخوانده ايم دختر برخواست به مسجد زنانه ايكه در حرم شريف است رفت براى نماز من نيز در جلوى مسجد مشغول نماز شدم نماز من تمام نشده بود. ديدم دختر بسرعت تمام از مسجد زنان بيرون آمد و از نزد من گذشت . من از نماز فارغ شدم بجستجوى او برآمدم كه اگر رو به منزل رفته است او را ببينم زيرا كه راه منزل را نمى داند و سرگردان مى شود. پس متوجه شدم ديدم نزد ضريح مطهر نشسته و اظهار حاجت مى كند كه يا شفاء يا مرگ . گفتم كوكب برخيز به منزل رفته تجديد وضو نموده برگرديم . گفت تو مى خواهى برو لكن من برنمى خيزم تا مرگ يا شفاى خود را بگيرم از انقلاب حال او منقلب شده گريه كردم و از حرم بيرون آمده به منزل خود كه در سراى معروف به گندم آباد بود رفتم ديدم همسفران چاى مهيا كرده اند نزد ايشان نشسته مشغول صرف چاى بودم ناگاه ديدم دختر با عجله آمد. تعجب كرده گفتم تو كه گفتى تا مرگ يا شفاى خود را نگيرم برنمى خيزم حال باين زودى و عجله آمده اى ؟ گفت اى پدر حضرت مرا شفا داد!! گفتم از كجا مى گوئى گفت نگاه كن ببين دست شل شده خود را بلند كرد و فرود آورد بطوريكه هيچ اثرى از فلج در آن نبود. آنگاه گفت من همى خدمت آنحضرت عرض مى كردم يا مرگ يا شفا يكمرتبه حالتى مانند خواب بمن رويداد سرم را روى زانو گذاردم . سيد بزرگوارى را ميان ضريح ديدم كه صورت او در نهايت نورانيت بود پس ديدم دست شل شده مرا ميان ضريح كشيد و از طرف شانه تا سر انگشتانم دست ماليد و فرمود: دست تو عيبى ندارد ناگاه انگشت پايم بدرد آمد چشم باز كردم ديدم يك نفر از خدمت گذاران حرم براى روشن نمودن چراغ هاى بالاى ضريح كرسى گذارده و اتفاقا يكپايه آن روى انگشت پاى من قرار گرفته پس برخواستم و فهميدم به نظر مرحمت امام هشتم شفا يافته ام لذا بزودى خود را بخانه رسانيدم كه تو را بشارت دهم .
محمد صالح حدّاد گفت من در سن شانزده سالگى به بيمارى سختى گرفتار شدم و مدت چهار ماه مرض من طول كشيد تا مشرف بمرگ شدم بقسميكه كسان من دل از حيوة من برداشته و مرا رو بقبله نمودند و چشم و ذقنم رابستند و بفكر تجهيزم افتادند و برحال من گريه مى كردند و طورى بود كه من صداى گريه ايشان را مى شنيدم . لكن چون قريب چهل روز چيزى نخورده بودم ابداً قوت و قدرت بر حركت و سخن گفتن نداشتم . پس من در آنحال توجه بجانب روضه منوره رضويه كردم و از آنحضرت استدعاى شفا نمودم ناگاه ديدم سقف شكافته شد و شخصى بهيكل مهيبى داخل شد و گفت من براى قبض روح تو آمده ام . من هيچ نگفتم لكن ديدم از همانجا كه او آمده بود يك مردى نورانى وارد شد و رو باَّن شخص نمود و فرمود برگرد زيرا كه من از جناب اقدس الهى خواسته ام كه مردن اين شخص را بتاخير بيندازند آنگاه رو بمن كرد و فرمود برخيز كه تو را شفا داديم . من بحال آمدم و برخواستم و بخانواده خود گفتم من گرسنه ام چيزى بياوريد تا بخورم و بزيارت حضرت رضا (ع ) مشرف شوم . پس چيزى آوردند و من خوردم و برخاستم و بهمراهى پدر خود بحرم مطهر مشرف شديم لكن تا وارد حرم شديم همان بزرگوارى را كه در حال شدت مرض خود ديده بودم كه مرا شفا مرحمت نمود ديدم در حرم نشسته و قرآن تلاوت مى فرمايد تا چشمم باَّن حضرت افتاد آنسرور را شناختم بمن فرمود آنچه ديدى اظهار مكن . منهم بپدرم چيزى عرض نكردم تا از حرم بعد از زيارت با پدر خود بيرون آمديم و آنوقت بوالد خود گفتم اى پدر: همان شخصى كه مرا شفا مرحمت فرمود من الساعه آنجناب را در حرم ديدم پدرم تا اين سخن را شنيد مرا برگردانيد كه بيا آنحضرت را بمن نشان بده تا حضرتش را ببينم لكن چون برگشتم ديگر آن آقا را نديدم
࿇࿐᪥✧🍃🌺🍃✧᪥࿐࿇
🍃🌸ماه مبارك رمضان
در ماه مبارك رمضان كه ماه مهمانى خدا است بايد منتظر فرج حضرت ولى عصر ارواحنا فداه بود. در اين ماه پر فيض كه همه افراد بشر به بركت و رحمت و مغفرت الهى دعوت شده اند و نفس هاى آنها تسبيح و حتي خوابشان عبادت است گناهكاران با مغفرت و اولياء خدا با بركت و رحمت روبرو مى شوند و آن قدر براى اين افراد اجر و ثواب منظور شده است كه نمى توانند آنها را در اين دنيا دريافت كنند. بلكه ناگزير است كه خداى تعالى آن ثوابها را به حساب آنها واريز نمايد تا در زندگى بى نهايت و ابدى عالم آخرت از آن كمال استفاده را بكنند و تا مى توانند از حسابشان برداشت نمايند.
06_Mostanade_Soti_Shonood_Aminikhaah.ir.mp3
17.64M
⭕️مستند صوتی شنود
✅جلسه ششم
🛑 ماموریت ویژه شیاطین
🛑 شیطان به چه شکلی در می آید؟
🛑چه کسانی مورد عنایت اهل بیت هستند؟
🛑هرکس می خواهد مدافع حق باشد، خود را برای بدترین اتفاقات آماده کند.
🛑راهی برای خلاصی از شیطان
🛑تاثیر مال مخلوط به حرام در زندگی
#مستند_شنود
1_464378089.mp3
5.44M
🔷 داستان تشرف شماره 44
🔴 داستان تشرف حاج محمد حسین تاجر و عنایت امام عصر (عج) به ایشان
❣#سلام_امام_زمانم ❣
🔅 السَّلاَمُ عَلَى الْحَقِّ الْجَدِيدِ...
🌱سلام برآن حقیقتی که با ظهورش هرچه باطل است رنگ خواهد باخت و زمین و زمان را حیاتی نو خواهد بخشید.
📚 صحیفه مهدیه، زیارت پنجم حضرت بقیة الله
#اللهمعجلالولیکالفرج
#امام_زمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کوتابیاعزیزدلـم
عمـرمابہانتظـارتقدنمےدهد . . .♥
🍁🍃 🍁🍃 🍁🍃
پندانه🌸🍃
✍️ بیمارانی در دل این دنیا
🔹پزشکی میگفت:
وارد اتاق احیا شدم. پیرمردی با چهره نورانی روی تخت خوابیده بود. نگاهی به پرونده او انداختم. بر وی عمل قلب انجام داده بودند که در خلال آن دچار خونریزی شده بود. به همین سبب خون به برخی از قسمتهای مغزش نرسیده و به کما رفته بود.
🔸دستگاهها به او وصل بودند و با تنفس مصنوعی هر دقیقه ۹ بار نفس میکشید.
🔹یکی از فرزندانش کنار او بود. دربارهاش پرسیدم، گفت پدرش سالهاست در یک مسجد موذن است.
🔸نگاهش کردم. دستش را تکان دادم. چشمانش را باز کردم. با او صحبت کردم. هیچ واکنشی نشان نمیداد. وضعیتش خطرناک بود.
🔹پسرش کنار گوشش شروع به حرفزدن کرد. اما او چیزی نمیفهمید.
🔸گفت:
مادر حالش خوبه. برادرها هم حالشون خوبه. دایی از سفر برگشت.
🔹و همینطور با او صحبت میکرد. اما پیرمرد در همان وضعیت بود و عکسالعملی نشان نمیداد. دستگاه تنفس هر دقیقه ۹ بار به او نفس میداد.
🔸ناگهان پسر در گوش پدرش گفت:
مسجد مشتاق توست. بهجز فلانی که اشتباه اذان میگه کس دیگهای نیست که اذان بگه. جای تو توی مسجد خالیه.
🔹همین که اسم مسجد و اذان را برد، سینه پیرمرد لرزید و شروع به نفسکشیدن کرد. به دستگاه نگاه کردم؛ نشان میداد که ۱۸ تنفس در دقیقه دارد. پسر اما خبر نداشت.
🔸سپس گفت:
پسرعمو ازدواج کرد. برادرم فارغالتحصیل شد.
🔹باز پیرمرد از حرکت ایستاد و تنفس به ۹ بار در دقیقه رسید که توسط دستگاه بود.
🔸این را که دیدم پیش او رفتم و کنار سرش ایستادم. دستش را تکان دادم. چشمانش را باز کردم. هیچ حرکتی نداشت. هیچ واکنشی نشان نمیداد. تعجب کردم.
🔹به گوشش نزدیک شدم و گفتم:
الله اکبر، حی علی الصلاة، حی علی الفلاح.
🔸در همین حال دستگاه تنفس را نگاه میکردم. تعداد ۱۸ تنفس را در دقیقه نشان میداد. چه بیماری بود او! بلکه چه بیمارانی هستیم ما!
💠 «مردانی که نه تجارتی و نه خریدوفروشی آنان را از یاد خدا و برپاداشتن نماز و دادن زکات مشغول نمیدارد؛ از روزی میترسند که دلها و دیدهها در آن زیر و رو میشود. تا خدا آنان را بر اساس بهترین کاری که انجام دادهاند، پاداش دهد و از فضل خود به آنان افزون دهد و خدا هر که را بخواهد بدون حساب روزی میدهد.»(نور: ۳۷و۳۸)
🔹این بود حال آن بیمار. اکنون تو ای کسی که از بیماریها و دردها دوری، آیا از نعمتها و فضل بیشمار او برخوردار نیستی؟
🔸آیا نمیترسی که فردا در برابر خداوند بایستی و به تو بگوید:
بندهام آیا بدن سالم به تو ندادم؟ آیا روزیات را نگستردم؟ آیا بینایی و شنواییات را سالم نگرداندم؟
🔹و تو بگویی:
آری.
🔸سپس بگوید:
پس چرا با نعمتهای من معصیتم کردی؟
💢 چه داری بگویی؟!
🌺 #رمضان
#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَجَوَالْعافِیَةوَالنَّصْر
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمدوعجل_فرجهم
ঊঈ🌺🍃ঊঈ
┅═✧❁°یا محمدص°❁✧═┅
ঊঈ🍃🌺ঊঈ
🍃🌸🌺🍃🌹🍃🌺🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 خواسته #امام_زمان ( ارواحنافداه) از مسلمانان در #ماه_رمضان
🎙 سخنران : حجت السلام کفیل
جهت سلامتی و تعجیل در امر فرج #امام_زمان صلوات
https://eitaa.com/zohormahdi1402
103.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️پست ویژه ۱ امروز کانال منتظران ظهور
کولاک امیر المومنین در بیان وضع فاسد آخرالزمان و عصر نزدیک ظهور
استاد : احمد رستمی
➖➖➖➖➖➖
https://eitaa.com/zohormahdi1402
🖇علت غفلت انسان ،تصرف شیطان در مجاری ادراکی اوست و علت تصرف شیطان در انسان، سنخیت پیدا کردن انسان به دلیل انجام اعمال شیطانی با اوست .پس هرگاه انسان غافل شود سنخیتی با شیاطین یافته است و فرصتهای عبادات را یکی پس از دیگری از دست میدهد به همین علت استغفار از گناه واجب فوری است چون استغفار سنخیت با شیاطین را از بین میبرد.
#استادسپیدنامه
نمیازیمجلد۲📚
#امام_زمان
🌼اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَجَوَالْعافِیَةوَالنَّصْرَ🌼
📘#داستانهایبحارالانوار
💠همراهان انسان در قبر
🔹امام باقر (علیه السلام) میفرمایند:
هنگامی که مؤمن از دنیا رفت، شش صورت همراه او وارد قبر میشوند.
یکی از آنها خوشروتر و خوشبوتر و پاکیزه تر از صورتهای دیگر است.
یکی در جانب راست، یکی در طرف چپ، یکی در پیش رو، یکی در پشت سر، دیگری در پایین پا و صورتی که از همه خوش سیماتر است در بالای سر میت میایستد و عذابهایی را که متوجه میت است دفع میکند.
🔹آنگاه صورت زیبا از صورتهای دیگر میپرسد:
شما کیستید؟ خداوند شما را جزای خیر دهد.
➖صورت سمت راست میگوید: من نمازم.
➖صورت سمت چپ میگوید: من زکاتم.
➖صورت پیش رو میگوید: من روزه ام.
➖صورت پشت سر میگوید: من حج و عمره ام.
➖صورت پایین پا میگوید: من نیکی و احسان به برادران مؤمنم.
🔹سپس صورتها از او میپرسند:
تو کیستی که از همه ما زیباتر و خوشبوتری؟
در پاسخ میگوید:
من ولایت و محبت خاندان پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هستم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مرحوم آیت الله ناصری
توسل به امام زمان ارواحنا فداه وظیفه ماست...