👆👆👆
💞#آخرین_عروس💞
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود
#قسمت8⃣
آيا دوست دارى قصّه چوب شكسته شده را برايت بگويم تا با مظلوميّت #امام خود بيشتر آشنا شوى؟
در اين #روزگار هر خانه نياز به #هيزم هاى زيادى دارد تا با آن #غذا بپزند و در فصل #سرما خانه را با آن گرم كنند.
شخصى به نام #داوود _بن_اسود براى خانه #امام_عسكری_ع هيزم
تهيّه مى كرد.
يك روز #امام او را صدا زد و به او چوب بزرگى داد و گفت: "اين چوب را بگير و به #بغداد برو و به #نماينده من در آنجا تحويل بده".
#داوود خيلى تعجّب كرد، آخر #بغداد شهر بزرگى است و هيزم هاى زيادى در آن #شهر وجود دارد، چه #حكمتى است كه #امام از او مى خواهد اين همه راه برود و اين #چوب را به #بغداد ببرد.
به هر حال سوار بر #اسب خود شد و به سوى #بغداد حركت كرد.
در ميانه راه به #كاروانى برخورد كرد، او خيلى #عجله داشت.
#شترى جلوىِ راه او را بسته بود، با آن چوب محكم به #شتر زد تا #شتر كنار برود و راه باز شود
ولى #چوب شكست. شكسته شدن چوب همان و ريختن نامه ها همان❗️
گويا #امام در داخل اين #چوب نامه هايى را مخفى كرده بود و #داوود از آن خبر نداشت.
واى! اگر مأمور اطلاعاتىِ #عبّاسيان اين صحنه را ببيند چه خواهد شد❓
#خون همه كسانى كه #اسمشان در اين #نامه ها آمده است ريخته خواهد شد.
#داوود سريع از #اسب پياده شد و همه #نامه ها را جمع كرد و با عجله از آنجا دور شد.
در اين #نامه ها، جواب سؤال هاى #شيعيان نوشته شده بود;
ولى #امام_عسكرى_ع براى ارسال آنها با #مشكلات فراوانى روبرو بوده است.
فكر مى كنم با شنيدن اين #داستان با گوشه اى از شرايط #سختى كه بر #امام مى گذرد آشنا شده اى.
#ادامه_دارد...
💟✨الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج✨