#نشانه_های_مودت_اهل_بیت_در_جمهوری_اسلامی_مشهود است
✍ #رهبر_انقلاب_اسلامی در نشست تصویری با جمعی از مداحان بهمناسبت سالروز ولادت حضرت زهرا(س): برخی اوقات دلها در بعضی از امور مضطرب میشوند اما نباید پریشان شوند زیرا رشحات مودّت خانواده پیامبر و همراهی و مجاهدتهای خالصانه اهلبیت در نظام جمهوری اسلامی نیز کاملاً مشهود است که فراگیری روحیه بسیجی، خدمات بینام و نشان شهدای هستهای، تلاشهای گروه های جهادی و هزاران گروه جوان در عرصههای فرهنگی و علمی و همچنین صحنهها و جلوههای زیبای گروه های پرستاری و پزشکی در قضیه کرونا، در واقع پیروی از همان نقشه جامع است.
۹۹/۱۱/۱۵
#قضاوتت_می_کنند_آنانی_که قاضی نیستند،
حکم می دهند آنهایی که حاکم نیستند.
زندگی ات را پیش بینی می کنند،
در حالیکه پیشگو نیستند!
از احساست می گویند،کسانی که
احساس را نمی فهمند، تحقیرت می کنند،
آنانی که خود حقیرند، به بازی ات می گیرند،
افرادی که خود بازیچه اند
از صداقت حرف می زنند کسانی که صادق نیستند.
و من می نویسم در حالی که نویسنده جاي که نخوانده معنایت می کنند
ندیده ترسیمت می کنند،
و نشنیده آهنگت را می نوازند...!
#وقتی_که_امام_گواهی_نامه_حاج_قاسم_را_امضا_کرد
اواخر سال ۵۶ برای گرفتن گواهینامهٔ رانندگی به مرکز راهنمایی و رانندگی کرمان مراجعه کردم. افسری بود بهنام آذرینسب، گفت: «بیا تو. اتفاقاً گواهینامهات را خمینی امضا کرده، آماده است تحویل بگیری.» من از طعنهٔ او خیلی متوجه چیزی نشدم. مرا به داخل اطاقی هدایت کردند. دو نفر درجهدارِ دیگر هم وارد شدند و شروع به دادنِ فحشهای رکیک کردند.
من در محاصرهٔ آنها قرار داشتم و هیچ راه گریزی نبود. با سیلی و لگد و ناسزای غیرقابل بیان میگفتند: «تو شبها میروی دیوارنویسی میکنی؟!» آنقدر مرا زدند که بیحال روی زمین افتادم. از بینی و صورتم خون جاری بود. یکی از آنها با پوتین روی شکمم ایستاد و آنچنان ضربهای به شکمم زد که احساس کردم همهٔ اَحشای درونم نابود شد.
بهرغم ورزشکاربودن و تمرینات سختی که در ورزشِ کاراته و زورخانه میکردم، توانم تمام [شد] و بیهوش شدم.
وقتی به هوش آمدم، درب اطاق بسته بود و من محبوس در آن بودم. چون محلّ [ادارهٔ] آگاهی و راهنماییرانندگی در یک مکان و در مقابل هتلی بود که در آن، سابق کار میکردم، آنها مرا بهنام شاگرد حاجمحمد میشناختند. یکی از درجهدارها به حاجمحمد و حاجیکارنما که لوازمیدکیفروشی داشت، خبر داد.
از داخل اطاق صدای حاجمحمد و حاجیکارنما را میشنیدم که به افسرِ آگاهی میگفتند: «این یک کارگر ساده و بدبخت است. اصلاً این چیزها را نمیداند!» و چند توهین هم به من کردند: «فرض کنید غلط کرده باشد و از روی نفهمی است!» با هر ترفندی بود، بعدِ نصف روز، قبل از اینکه مرا تحویل ساواک بدهند، از آگاهی خارج کردند.
با بدنی کاملاً لهشده دستهایم را گرفتند تا توانستم از خیابان عبور کنم. مرا به هتل نزد حاجمحمد بردند. شربت آوردند. کمی حالم بهتر شد. حاجمحمد مرا بوسید. مرا با کلمهٔ «پسرم» صدا کرد. خیلی درِگوشی به من گفت: «اگر بار دیگر گیرِ اینها بیفتی، به تو رحم نخواهند کرد.»
سه روز از شدّت درد نمیتوانستم تکان بخورم؛ اما انرژی جدیدی در خود احساس میکردم. ترس از کتکخوردن و شکنجه فروریخته بود. فکر میکردم هرچه باید بشود، شد! انگار این حادثه بهنحوی در من اثر کرد که با هر ضربه و لگدی کلمهٔ «خمینی» در عمق وجود من حک میشد.
پ.ن: برشی از کتاب "از چیزی نمیترسیدم" خاطرات خودنوشت سردار دل ها
#مثبت_فکر_کردن_را_هر_روز_تمرین کنید....
اگر بدبین هستید و افکاری منفی دارید،
توقع نداشته باشید که در عرض یک شب، به یک فرد مثبتنگر و خوشبین تبدیل شوید.
اما با تمرین کردن، گفتوگوی ذهنی شما کمکم مثبت میشود و از حالت خودانتقادی بیرون میآید و خودپذیری جای آن را میگیرد و همینطور نسبت به جهان اطرافتان کمتر دیدگاهی بدبینانه خواهید داشت
و زیباتر به نظر خواهد آمد.
تمرین تفکر مثبت، دید بهتری به شما میبخشد.
وقتی حالت ذهنی مثبت باشد قادرید از پس هر مسئلهای هرچهقدر هم استرسزا و ناراحتکننده باشد به نحو مؤثری برآئید.
این توانائی (مثبتنگری) به سلامت جسم شما کمک میکند و درهای جدیدی را به رویتان میگشاید.
تمرین روزانه را به یاد داشته باشید.
🌸🌸🌸 انرژی مثبت🌸🌸🌸
#سلام_امام_زمانم
🌾#مهدی_جان
سلام به ٺـ✨ـو اےگل 🌼نرگـس!
سلام به ٺــو ڪہ در سيم خاردار
گناهانماݩن 🚫اسيرے.
🌾ما را #ببخش!
ڪہ حتي بہ اندازهۍ#نجاٺ دادڹ گلے 🌸از مياݩ سيـم خاردارها تلاش نکرده ايم.چہ برسـد بہ #تلاش براےرهايۍ
شما از زنداڹ غيبــت.
#صبحتون_مهدوی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌸🍃
#بهترین_کلامها_در_مورد_امام_زمان_عجل_الله
@zohornzdikhst
14.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💫 امام باقر علیهالسلام؛
اگر من قیام مردم مشرق را درک میکردم؛
خود را برای صاحب این امر حفظ مینمودم.
ـ منظور از این روایت امام باقر 'ع' چیست؟
ـ آیا فتنهها قیام مردم شرق را، از حرکت بسمت ظهور، منحرف نمیکنند؟
#حقایق_انقلاب
استاد_شجاعی
@zohornzdikhst
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چگونه قران در محشر شفاعت میکند؟☝☝☝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 دکتر طبرسی:
🔹واکسن ایرانی کوویران بالاتر از استانداردهای جهانی است
🔹انتظار این حد از اثربخشی را از واکسن ایرانی نداشتیم
#واکسن_میسازیم
🌷 #امام_خمینی (ره):
☘ #انقلاب_اسلامی مردم ایران، نقطه شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام به پرچمداری #حضرت_حجت ارواحنا فداه است.
کارگاه انصاف_12.mp3
10.54M
#کارگاه_انصاف ۱۲
▪️کسانی میتوانند خود را به زیور #انصاف ، آذین ببندند که؛ #مهربان اَند.
- آنان که میتوانند دیگران را بدون توقع، دوست بدارند، و بی منت به آنان مهرورزی کنند؛
برای دریافت صفت انصاف، آمادهترند!
#استاد_شجاعی 🎤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ #یک_بار_امتحان_کنیم
🎞 شیرینی گناه نکردن و نگاه نکردن به نامحرم...
و شیرینی لبخند #امام_زمان ❤
#گاهی_یک_تلنگر_کافیست
🔸#میترسم_از_خودم ...
•زمانی که عکس شهدا رو به دیوار اتاقم چسبوندم،
ولی به دیوار دلم نه!
🔹#میترسم_از_خودم ...
•زمانی که اتیکت خادم الشهدا و...رو به سینه ام میچسبونم،
اما خادم پدر و مادر خودم نیستم!
🔸#میترسم_از_خودم ...
•زمانی که اسمم توی لیست تمام اردو های جهادی هست،
ولی توی خونه خودمون هیچ کاری انجام نمیدم!
🔹#میترسم_از_خودم ...
•زمانی که برای مادرای شهدا اشک میریزم،
اما حرمت مادر خودم رو حفظ نمیکنم!
🔸#میترسم_از_خودم ...
•زمانی که فقط رفتن شهدا رو میبینم،
ولی شهیدانه زیستنشون رو نه!
🔺شهدا شرمندهایم که مدام شرمنده ایم
تعجیل در ظهور اباصالحعلیه السلام گناه نکنیم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@zohornzdikhst
#شعر_مهدوی
#مولا_جانم❤️
لب های خشک جاده به دریا نمی رسد
باران به خشکی لب دنیا نمی رسد
هر کس که هست مدّعی نوکری تو
سلمان اگر نگشت به منّا نمی رسد
بار گناه باز زمینم زده ببین
اهل گنه به عالم بالا نمی رسد
هر کس سحر نداشت به جایی نمی رسد
هر کس سحر نداشت به معنا نمی رسد
این چشم من لیاقت دیدن نداشته
وقتی به روی یوسف زهرا نمی رسد
حسرت کشیده ام،جگرم تیر می کشد
دستم به دامن تو اماما نمی رسد
گیرم تمام عمر صدایت زدم ولی
بر گوش من صدای تو آقا نمی رسد.
🕊🌹أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌹🕊
@zohornzdikhst
#وقایع_آخرالزمان
#قسمت_بیست_و_نهم
ندای آسمانی در قرآن
اگر بخواهیم بر آنان از آسمان آیهای نازل میکنیم تا گردنهایشان در برابر آن فروتن شود.
[شُعَراء/آیه۴]
🗞 در میان احادیث، ۹ روایت آمده که مُراد از این آیه را #صیحه_آسمانی میدانند،
که ۵ تای آنها با سند صحیح میباشند.
به عنوان نمونه این روایت معتبر را ملاحظه بفرمایید:
عبدالله بن سنان میگوید: شنیدم مردی از همدان به امام جعفر صادق علیه السلام میگوید:
همانا آنان (یعنی عامه) ما را مسخره میکنند و میگویند «شما گمان میکنید منادی از آسمان به اسم صاحب این امر ندا میدهد؟!»
امام در حالیکه تکیه داده بود، ناراحت شد و صاف نشست، سپس فرمودند: از من روایت نکنید و از پدرم روایت کنید و این مطلب برای شما اشکالی ندارد.
شهادت میدهم همانا من از پدرم شنیدم که میفرمود: به خدا قسم! این مطلب در کتاب خدای عزّوجَل، واضح است.
سپس آیه را تلاوت فرموده و گفتند: پس در آن وقت، کسی در زمین نمیماند مگر اینکه گردنش در مقابل آن خاضع و فروتن میشود.
[الغیبه نعمانی، باب۱۴، ح۱۹]
نتیجه اینکه:
حداقل میتوان گفت #صیحه_آسمانی یک مصداق خارجی از مفهوم وسیع آیه ۴ سوره شُعَراء است که در زمان ظهور محقق میشود و شاید بتوان گفت مهمترین مصداق آیه میباشد.
📘 ندای آسمانی، زمانی، ص۵۶-۶۱
→
💖💖💖💖🦋💖💖💖💖
#وقایعآخرالزمان
#منتظرانظهور
#اوخواهدآمد
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#نشرحداکثری
#کپیآزاد
#بهترینکلامهادرموردامامزمانعج
https://eitaa.com/zohornzdikhst
دلنوشته
#دلم_گرفته_آقا_منتظرم!
منتظر دلى از جنس نور، کسى از قوم خورشيد!
کسى از نژاد نفس هاى گرم!
مردم نيز منتظرند!و غرق در لحظه هاى انتظار، نيازشان را از لابه لاى نفس هاى حيران خود بازگو
مى کنند.
شقايق ها منتظرند!
منتظر کسى که به فرهنگ شبنم ايمان
بياورد. کسى که آيينه هاى مکدر زمانه را در هم بشکند و اشک هاى ارغوانى را از کوچه هاى پريشانى نجات دهد.
کوچه ها چشم به راهند!
کوچه ها نيز چشم به راهند!
چشم به راه قدم هايى هستند
که زخم هاى بى رحم گمراهى را از چشمان مردم پاک کند.
کوچه ها منتظر چشمان باران زايى هستند که با قدم هايش جان مردم را به شبنم اشک ها بشويد.
جاده ها منتظر رهگذرى هستند که براى هميشه
خواهد ماند. منتظر قدم هايى که تن مرده کوچه ها را زنده
مى کند.
لاله ها منتظرند!
در اين عرصه انفجار بلا، مردم ياد لاله ها را بين کوچه هاى اين شهر خاموش گم کرده اند و حتى امواج درياى عاشق سر بر ساحل نگاه هايى تيره مى گذارند و سرود عطش را سر مى دهند.
لاله ها منتظرند؛ منتظر کسى که همزاد موج هاى خورشيدى است.
کسى از جنس ابر، پريزاد باران.
عاشقان منتظرند!
عاشقان بى تابند، بى قرارند تا هم آواز شيدايى صبح فردا باشند
اى دريا تبار، بر گونه هاى امت ببار.
عاشقانت صبورند، منتظر خواهند ماند.
و باز هم جمعه...
و نيآمدي....
چقدر اين جمعه ها در گذرند...
اما کدامين جمعه..
آقای دلم..💔
مولای دلم..💔
بیا و مرحم دل های داغ دیدهی ما باش...🥺😭
بیا و مصیبت های دلمان را کمتر کن...💔😭🥺
#سلام_امام_زمانم 💚
🌺به تو دل بستم و
غير تو ڪسے نيست مرا
🌼جز تو اى جان جھان
دادرسے نيست مرا
🌺عاشق روے توام
اے گل بى مثل و مثال
🌼بہ خدا غير تو هرگز
هوسے نيست مرا
🌸اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌸
#سلام_ودرود_برشهیدان
#بهترین_کلامها_در_مورد_امام_زمان_عجل_الله
@zohornzdikhst
حــضرت محمد (ص) می فرمایند :
برای خلاصـی از دشواری ها صلوات بـفرستید📿
〰〰〰〰〰〰〰〰〰
#صلوات
♥️🍃
امام و مکتب او
قابل مصادره نیست...
امام زنده به عشق است،
امام خاطره نیست...!
#امام_خمینی
ج:
💫🍃🌺🍃🌸🍃💫
🌼 بسم الله الرحمن الرحیم🌼
📣شروع #ثبت_نام_دوره_جدید
💎#چله برای تعجیل در ظهور ( ان شاءالله )
⬅ از :#پنجشنبـه ٩٩/١١/٣٠ برابر با ۶ رجب [[ شب لیلة الرغائب]]
⬅ تا :#دو شنبــه ١۴٠٠/٠١/٠٩ برابر با ١۵ شعبان [[ میلاد سراسر نور آقا صاحب العصر والزمان عج ]]
📜#عناوین_چله_ها 👇👇
1⃣ چله عاقبت بخیری شامل :
۱_سوره مبارکه یس ؛ هدیه به حضرت زهرا ( س)
۲_ سوره مبارکه واقعه ؛ هدیه به امام علی ( ع )
۳_ دعای عهد ؛ هدیه به بانو نرجس خاتون مادر گرامی امام زمان ( عج)
🔔 [[ #توجه : شرکت در هر سه مورد الزامی است.]]
2⃣ چله زیارت عاشورا [[ به روش امام هادی (ع) ]]
3⃣ چله دعای شریف عهد
4⃣ چله دعای یستشیر
5⃣ چله دعای معراج
6⃣ چله زیارت آل یاسین
7⃣ چله حدیث کساء
8⃣ چله انس با قرآن
9⃣ چله دعای هفتم صحیفه سجادیه
🔟 چله ختم سوره انعام [[ در بین دو الله در آیه ١٢۴ ( اول صلوات ، بعد دعای سلامتی امام زمان (عج) و دعای الهی اعظم البلاء .... ، و بعد مجدد صلوات ) و بقیه سوره تا آخر
📝 جهت ثبت نام به پی وی مراجعه کنید : 👇
🆔1⃣ sapp.ir/yahosain72
⁉ جهت سوالات به پی وی زیر مراجعه کنید 👇
🆔2⃣ sapp.ir/hazratroghaye3sale
💫🍃🌺🍃🌸🍃💫
#دو_شهید_غریب🌷🍃
اگر گذرتان به بهشت زهرا تهران افتاد
حتما ''بر سر مزار این دوقلوها'' بروید!
برادران دو قلویی ڪه غریبانه، هیچگاه مادر و پدری زائر مزارشان نبوده است!!
قصه مظلومانه این دو برادر را با هم بخوانیم....
ثابت و ثاقب شهابی نشاط را ڪسی نمیشناخت. عملیات مسلم ابن عقیل در منطقه سومار اولینباری بود ڪه آنها پا به جبهه گذاشته بودند. تا اینڪه در سال 61 در اوج سالهای جنگ ایران و عراق ناگهان تبدیل به امدادگران خستگی ناپذیر گردان سلمان شدند. همرزمان این دو شهید میگویند وقتی نامه به خط مقدم میآمد، معمولاً ثابت و ثاقب غیبشان میزد! یڪبار یڪی از رزمندگان متوجه شد ڪه وقتی همه گرم نامه خواندن هستند و خبر سلامتی خانواده و عڪسهایشان را با وجد نگاه می ڪنند،
دوقلوها دست در گردن هم در ڪنج سنگر، های های گریه میڪنند! این رزمنده میگوید بعدها ڪه موضوع را جویا شدم، فهمیدم آنها بیسرپرست هستند. هر بار دلشان میشڪند ڪه ڪسی آنسوی جبهه چشم انتظارشان نیست.
عڪسهای ڪودڪی و زنبیل قرمزی ڪه در آن سر راه گذاشته شدهاند را بغل ڪرده گریه میڪنند.
جنگ شوخی بردار نیست. رحم ندارد... زن و شوهر و بچه نمی شناسد... برادر نمی شناسد... این را نمیفهمد ڪه وقتی از دار دنیا فقط و فقط یڪ برادر داری یعنی چه.... جنگ بی رحم است و اینطور می شود ڪه ڪمی بعد ثاقب، به دلیل مجروحیت های ناشی از جنگ شهید می شود و برادرش ڪه فقط با چند ثانیه اختلاف از او به این دنیا آمده را تنها می گذارد. چیزی نمی گذرد ڪه برادرش هم دوری او را تاب نمی آورد و بر اثر استنشاق گازهای شیمیایی ، او هم شهید می شود.
روزی شخصی ثاقب و ثابت را پشت به یڪدیگر داخل آن زنبیل ڪوچڪ قرمز رنگ گذاشته بود و زیر شرشر باران ڪنار درب ورودی بهزیستی رهایشان ڪرده بود. حال درد نان بود یا درد جان،ڪسی نمیدانست. از آن پس بود ڪه آن زنبیل ڪوچڪ شد تنها یادگاری از مادر ندیدهشان. ثاقب و ثابت سالها از ڪرمانشاه و غرب ڪشور گرفته تا اهواز و خرمشهر، به هر ڪجا ڪه اعزام میشدند، در درون ساڪشان اعلامیههایی را به همراه داشتند ڪه عڪسی از دوران ڪودڪیشان، به همراه دست نوشتهای بود ڪه به در و دیوار شهرها میچسباندند:
"مادر، پدر! از آن روز ڪه ما را تنها در ڪنار خیابان رها ڪردید و رفتید سالها میگذرد. حال امروز دیگر ما برای خودمان مردی شدهایم ولی همچنان مشتاق و محتاج دیدار شماییم..."
اما هیچگاه روزی فرا نرسید ڪه قاب عڪسی باشد و عڪسی از ثاقب و ثابت و خانوادهشان در ڪنار یڪدیگر.
اما از شیرخوارگاه تا آسمان برای این دو برادر راه طولانی و پر پیچ و خمی نبود... آنچه ڪه امروز از ثاقب و ثابت شهابی نشاط باقی است، ۲ قبر مشڪی رنگ شبیه به هم و در ڪنار هم در قطعه ۵۰ گلزار شهدای بهشت زهرا(س) است.
اگر چنانچه گذارمان به گلزار شهدای بهشت زهرا افتاد، جایی ما بین قبور قطعه ۵۰، ردیف ۶۷، شماره ۱۹ وردیف ۶۶ شماره ۱۹، دو برادر شهیدی آرام ڪنار یڪدیگر خفته اند ڪه شبهای جمعه، هیچگاه مادر و پدری زائر مزارشان نبوده است! و سخت چشم به راهند...
. خیلی غریبند. هیچ ڪس را ندارند ولی به گردن تڪتڪ ماحقدارند...
لطفا برای شادی روح دو بردار صلوات و فاتحه ای قرائت بفرمایید
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹
#بهتر_از_همه_عالَم
🔻 #امام_خمینی: شغل تربیت فرزند، از همه شغلها بالاتر است. یک فرزند خوب شما اگر به جامعه تحویل بدهید، برای شما بهتر است از همه عالَم. اگر یک انسان شما تربیت کنید، برای شما به قدری شرافت دارد که من نمی توانم بیان کنم.
مربی انسانها زن است. سعادت و شقاوت کشورها بسته به وجود زن است. زن با تربیت صحیح خودش انسان درست میکند؛ و با تربیت صحیح خودش کشور را آباد میکند. مبدأ همه سعادتها از دامن زن بلند میشود.
#قدرت_و_شکوه_زن
#انچه_مجردان_باید_بدانند
⁉️ درس بخونم؟ ازدواج کنم؟ #درس_و_ازدواج_با_هم؟ 🤔🙄
شاید خیلی هاتون الان بین اینجور سوالات مونده باشید.. یه راه حل خوب برای رهایی از این دوراهیها استفاده از قانون 10-10-10 هست..
این قانون میگه برای هرکدوم از این کارها سه تا سوال کن. مثلا برای ازدواج این سه تا سوال رو از خودت بپرس:
1- اگه الان ازدواج کنم، تا 10 روز دیگه چه اتفاقی میفته؟
2- اگه الان ازدواج کنم، تا 10 ماه دیگه چه اتفاقی میفته؟
3- اگه الان ازدواج کنم، تا 10 سال دیگه چه اتفاقی میفته؟
همین سوالات رو برای بقیه کارها مثلا ادامه تحصیل، هم بپرس.. بعد بشین به جوابهات فکر کن.. مطمئن باش خیلی راحت می تونی تصمیم درست رو بگیری.
📚 #داستان_کوتاه
👈 #میزبان_خسیس
🌴 آورده اند که شخصی به مهمانی دوست خسیس رفت. به محض این که مهمان وارد شد. میزبان پسرش را صدا زد و گفت: پسرم امروز مهمان عزیزی داریم، برو و نیم کیلو از بهترین گوشتی که در بازار است برای او بخر. پسر رفت و بعد از ساعتی دست خالی بازگشت. پدر از او پرسید: پس گوشت چه شد؟!
🌴 پسر گفت: به نزد قصاب رفتم وبه او گفتم از بهترین گوشتی که در مغازه داری به ما بده، قصاب گفت: گوشتی به تو خواهم داد که مانند کره باشد... با خودم گفتم اگر این طور است پس چرا به جای گوشت کره نخرم، پس به نزد بقال رفتم و به او گفتم: از بهترین کره ای که داری به ما بده. او گفت: کره ای به تو خواهم داد که مثل شیره ی انگور باشد، با خود گفتم اگر این طور است چرا به جای کره شیره ی انگور نخرم پس به قصد خرید آن وارد دکان شدم، و گفتم از بهترین شیره ی انگورت به ما بده، او گفت: شیره ای به تو خواهم داد که چون آب صاف و زلال باشد، با خود گفتم اگر این طور است چرا به خانه نروم، زیرا که ما در خانه به قدر کفایت آب داریم ... این گونه بود که دست خالی برگشتم.
🌴 پدر گفت: چه پسر زرنگ و باهوشی هستی؛ اما یک چیز را از دست دادی، آنقدر از این مغازه به آن مغازه رفتی که کفشت مستهلک شد. پسر گفت: نه پدر، کفش های مهمان را پوشیده بودم.😐