eitaa logo
❤عشـــق مـن مهــــدی❤
1هزار دنبال‌کننده
15.6هزار عکس
10.1هزار ویدیو
113 فایل
🔸مهـــــدویت 🔸اخــبارظهــــور و منطقه 🔸حدیث واخلاق 🔸️خانواده مهدوی کپی از کانال ازاد است اقا تنهاست. ارتباط با مدیر @Yamahdibeia تبادل نداریم❌️
مشاهده در ایتا
دانلود
✅👈 داستان_آموزنده " " اصغر آقا ڪارش مطربے بود و در عروسیها و مجالس بزرگان شهر مجلس گرم ڪنے می ڪرد و اینقدر ڪارش درست بود ڪه همه شهر او را می شناختند... و چون ڪسے را نداشت و بیڪس بود بهش مے گفتند اصغر آواره! انقلاب ڪه شد وضع ڪارش ڪساد شد و دیگه ڪارش این شده بود می رفت در اتوبوس براے مردم می زد و می خوند و شبها میرفت در بهزیستے می خوابید. تا اینجا داستان را داشته باشید! در آن زمان یک فرد متدین و مومن در همدان به نام آیت الله نجفے از دنیا میره و وصیت ڪرده بوده اگر من فوت ڪردم از حاج آقا حسینے پناه ڪه فردے وارسته و گریه ڪن و خادم حضرت اباعبدالله الحسین (ع) و از شاگردان خوب مرحوم حاج علے همدانے است بخواهید قبول زحمت ڪنند نماز میت من را بخوانند. خلاصه از دنیا رفت و چند هزار نفر اومدند براے تشیبع جنازه اون در قبرستان باغ بهشت همدان و مردم رفتند دنبال حاج آقا حسینے پناه ڪه حالا دیگه پیرمرد شده بود و آوردنش براے خواندن نماز میت.... حاج آقا حسینے پناه وقتے رسید گفت تا شما ڪارها رو آماده ڪنید من برم سر قبر استادم حاج مولاحسین همدانے فاتحه اے بخوانم و برگردم. وقتی به سر مزار استادش رسید در حین خواندن فاتحه چشمش به تابوتے خورد ڪه چهار ڪارگر شهردارے زیر آن را گرفته و به سمت غسالخانه می بردند! ڪنجڪاو شد و به سمت آنها رفت... پرسید این جنازه ڪیه ڪه اینقدر غریبانه در حال تدفین آن هستید؟ یکی از ڪارگران گفت این اصغر آواره است! تا اسم او را شنید فریادے از سر تاسف زد و گریست.... مردم تا این صحنه را دیدند به طرف آنها آمدند و جویاے اخبار و حال حاجے شدند و پرسیدند چه شد ڪه شما براے این فرد اینطور ناله ڪردید؟! حاجی گفت: مردم این فرد را می شناسید؟ همه گفتند: نه! مگه ڪیه این؟ حاجی گفت: این همون اصغر آواره است. مردم گفتند: اون ڪه آدم خوبے نبود شما از ڪجا می شناسیدش؟! و حاجے شروع ڪرد به بیان یک خاطره قدیمی.... گفت: سالها قبل از همدان عازم شهر قم بودم و آن زمانها تنها یک اتوبوس فقط به آن شهر می رفت سوار اتوبوس ڪه شدم دیدم.... واے اصغر آواره با وسیله موسیقیش وارد شد... ترسیدم و گفتم: یا امام حسین (ع) اگه این مرد بخواهد در این اتوبوس بنوازد و من ساڪت باشم حرمت لباسم از بین می رود، اگر هم اعتراض ڪنم مردم ڪه تو اتوبوس نشستند شاید بدشان بیاد ڪه چرا من نمی ذارم شاد باشند و اگر هم پیاده شوم به ڪارم در قم نخواهم رسید... چه ڪنم؟! خلاصه از خجالت سرم را به پایین انداختم... اصغر آواره سوار شد و آماده نواختن بود ڪه ناگاه چشمش به من افتاد، زود تیمپو رو گذاشت تو گونے و خواست پیاده بشه ڪه مردم بهش اعتراض ڪردند ڪه دارے ڪجا میرے؟ چرا نمی زنی؟ گفت: من در زندگیم همه غلطے ڪردم اما جلوے اولاد حضرت زهرا (سلام الله علیها) موسیقے ننواختم... خلاصه حرمت نگه داشت و رفت... اونروز تو دلم گفتم: اربابم حسین (ع) برات جبران ڪنه، حالا هم به نظرم همه ما جمع شدیم براے تشییع جنازه اصغر آواره و خدا خواسته حاجے عنایتے بهانه اے بشود براے این امر؛ خلاصه با عزت و احترام مراسم شروع شد و خود حاجے آستین بالا زد و غسل و ڪفنش را انجام و برایش به همراه آن جمعیت نماز خواند... ✅👈 این نمڪدان حسین جنس عجیبے دارد هر چقدر مے شڪنیم باز نمک می ریزد اَلسلامُ علے الحُسین 😢 وعلے علے بن الحُسین 😔 وَعلے اُولادالـحسین 😢 وعَلے اصحاب الحسین 😔