بار اولے کہ میخواست برود سوریه آینہ قران گرفتم برایش.. قرآن را بوسید و باز کرد ترجمه آیہ را برام خواندش ولے بار آخرے کہ میخواست برود،
وقتے قرآن را باز کرد آیه را ترجمه نکرد
گفتم:
سعید چرا ترجمہ نمیکنے؟!
رو به من کرد وگفت:
اگہ ترجمہ آیہ رو بهتون بگم
ناراحت نمی شین؟!
گفتم: نه
گفت: آیہ شهادت اومده و
من بہ آرزوم مےرسم♥️
✍🏻به روایت مادرِ شهید
#شهید_سعید_بیاضیزاده
#شهیدانه