eitaa logo
❤عشـــق مـن مهــــدی❤
1هزار دنبال‌کننده
14.1هزار عکس
8.8هزار ویدیو
104 فایل
🔸مهـــــدویت 🔸اخــبارظهــــور و منطقه 🔸حدیث واخلاق 🔸️خانواده مهدوی کپی از کانال ازاد است اقا تنهاست. حرفی اگر بود👇 https://harfeto.timefriend.net/17283860346838 ارتباط با مدیر @Yamahdibeia تبادل نداریم👌
مشاهده در ایتا
دانلود
⃣4⃣ ? ايستگاه 25 سخن پيامبر چنين ادامه پيدا مى كند: "اى على! تو فرداى قيامت، جانشين و نماينده من بر حوض كوثر خواهى بود". روز قيامت روزى است كه على(ع)كنار حوض كوثر مى ايستد و مؤمنان را از آب كوثر سيراب مى سازد، روز قيامت، روز شُكوه شيعيان است. آن روز كه تشنگى بر همه غلبه مى كند و همه نگران هستند كه سرانجام آنان چه خواهد شد. ناگهان صدايى به گوش مى رسد، يكى از فرشتگان با صداى بلند فرياد مى زند: "پيامبر مهربانى ها، محمّد(صلى الله عليه وآله)كجاست؟". اينجا است كه پيامبر جلو مى رود و خود را به حوض كوثر مى رساند. بعد از آن، اين صدا در همه صحراى محشر مى پيچد: "على مرتضى(ع)كجاست؟". على(ع)به سمت حوض كوثر مى رود و در كنار پيامبر قرار مى گيرد. على(ع)، نماينده پيامبر بر حوض كوثر است. مردم به سمت حوض كوثر هجوم مى برند، امّا همه نمى توانند از اين آب بنوشند، اين آب گوارا مخصوص مؤمنان است... عدّه اى از شيعيان براى نوشيدن آب به سمت حوض كوثر مى آيند امّا فرشتگان آنها را برمى گردانند. آنها شيعيانى هستند كه در دنيا به گناه آلوده شده اند. پيامبر اين منظره را مى بيند، او شيعيان را مى شناسد و مى بيند كه چگونه در آتش تشنگى مى سوزند ولى نمى توانند خود را كنار حوض كوثر برسانند. اشك در چشمان پيامبر حلقه مى زند و چنين مى گويد: "خدايا! شيعيان على را مى بينم كه نمى توانند كنار حوض كوثر بيايند". اينجاست كه فرشته اى اين پيام را براى پيامبر مى آورد: " اى محمّد! دعاى تو را مستجاب مى كنم، اجازه مى دهم تا شيعيانِ على كه در دنيا مرتكب گناه شده اند نيز از آب كوثر بنوشند". پيامبر خوشحال مى شود، ندا مى رسد هر كس كه شيعه على(ع)است مى تواند از آب كوثر بنوشد. شيعيان به سوى حوض كوثر مى آيند و از دست على(ع)سيراب مى شوند. 💐💐💐💐💐💐🍃🍃🍃🍃 @zohornzdikhst
⃣5⃣ ? ايستگاه 35 بعد از شهادت على(ع)روزگار سختى ها براى اهل بيت(عليهم السلام)آغاز شد، مردم كوفه در ابتدا با حسن(ع)بيعت كردند، امّا وقتى او نياز به يارى آنان داشت، او را تنها گذاشتند، همان كسانى كه با او بيعت كرده بودند به معاويه چنين نامه نوشتند: "اى معاويه! هر چه سريع تر به سوى ما بيا ! ما همه ، گوش به فرمان تو هستيم ، هر وقت تو دستور بدهى ما حسن بن على را به قتل خواهيم رساند" . اين اوج غربت حسن(ع)بود، در آن شرايط، حسن(ع)تصميم گرفت تا با معاويه صلح كند و به مدينه بازگردد. اينجا بود كه ظلم و ستم ها، روز به روز زيادتر شد، حسن(ع)مظلومانه به دسيسه معاويه به شهادت رسيد، بعد از آن هم حادثه كربلا روى داد و حسين(ع)با لب تشنه ميان دو نهر آب به شهادت رسيد... پيامبر به امّت اسلامى سفارش كرد تا خاندان او را دوست بدارند، ولى بيشتر مسلمانان (به جز گروه اندكى) بر خاندان پيامبر، ظلم و ستم روا داشتند. فقط گروه كمى بودند كه حقّ خاندان پيامبر را مراعات كردند. وقتى امام سجاد(ع)از سفر اسارت به مدينه بازگشت، مردم دور او جمع شدند. او با چشم خود شهادت پدر، برادران، عموها و... را ديده بود و در سفر اسارت، سختى هاى فراوانى را تحمّل كرده بود. او به مردم رو كرد و چنين گفت: "اى مردم! پدرم، حسين(ع)را شهيد كردند و ما را به گونه اى به اسارت بردند كه گويى ما فرزندان قوم كافريم! شما به ياد داريد كه پيامبر چقدر سفارش ما را به امّت خود مى نمود و از آنها مى خواست كه به ما محبّت كنند. به خدا قسم، اگر پيامبر به جاى آن سفارش ها، از مردم مى خواست كه با فرزندان او بجنگند، امّت او بيش از اين نمى توانستند در حقّ ما ظلم كنند". آرى، اين چه مصيبت بزرگ و جان سوزى بود كه امّتى مسلمان بر خاندان پيامبرشان روا داشتند؟ پيامبر همواره از مردم مى خواست تا به خاندان او محبّت بورزند. قرآن مزد رسالت پيامبر را دوستى اهل بيت معرّفى كرده بود، به راستى، امّت اسلام بعد از پيامبر با فرزندان او چگونه رفتار كردند؟ ❤️❤️❤️❤️❤️🍃🍃🍃🍃🍃 @zohornzdikhst
⃣6⃣ ? ايستگاه 43 "كجاست آن كسى كه وسيله اتصال زمين و آسمان است؟". تو بودى و هيچ آفريده اى با تو نبود، سپس اراده كردى تا جهان را خلق كنى، اوّلين آفريده تو، نور پيامبر و اهل بيت(عليهم السلام)بود. تو آفرينش را با خلقت آنان آغاز نمودى، تو همه خوبى ها، همه زيبايى ها و همه كمالات را با آنان آغاز نمودى. آنان سبب خلقت اين جهان هستند. به نور خورشيد وقتى كه از شيشه هاى رنگى عبور مى كند، نگاه كرده ام، اگر رنگ شيشه، سبز باشد، نور خورشيد هم سبز مى شود، اگر رنگ شيشه آبى باشد، نور خورشيد هم آبى به نظر مى آيد، اگر شيشه قرمز باشد، نور خورشيد هم قرمز مى شود، امّا همه اين نورهاى سبز و آبى و قرمز، يك نور بيشتر نيست، نور خورشيد، يكى است، امّا من آن نور را به رنگ هاى مختلف مى بينم. همين طور، حقيقت نور اهل بيت(عليهم السلام)يكى است، نور آنان يكسان است. امروز مهدى(عج)تنها ذخيره توست، او واسطه فيض توست، وقتى تو مى خواهى به بندگان خود خير و رحمتى بدهى، ابتدا آن را به وجود مهدى(عج)نازل مى كنى و بعد به واسطه او، آن خير به ديگران مى رسد. به اذن تو، امروز مهدى(عج)همه كاره اين جهان است، از عرش گرفته تا اين دنياى خاكى، همه كارها به او برمى گردد، تو او را محور جهان قرار داده اى، حرف اوّل و حرف آخر را او مى زند، هر كس كه با تو كار دارد بايد به درِ خانه او بيايد، امروز فقط او حجّت توست. به واسطه او، تو رحمت خود را بر بندگانت نازل مى كنى و بلاها را از آنان دور مى كنى، او ستون جهان است، اگر او نباشد، زمين و زمان در هم مى پيچد. آرى! اگر براى يك لحظه، حجّت تو نباشد، جهان نابود مى شود. مهدى(عج)واسطه فيض و رحمت توست، او اصل هر رحمتى است كه بر مخلوقات نازل مى شود. آرى، او وسيله اتصال زمين و آسمان است. 🌺🌺🌺🌺🌺🍃🍃🍃🍃 @zohornzdikhst
⃣7⃣ ? ايستگاه 64 آقاى من! تا به كى حيران و سرگردان تو باشم؟ تا به كى و چگونه با تو سخن بگويم؟ با چه زبانى راز دل با تو بگشايم؟ بر من سخت است كه پاسخ و سخنان فريبنده از غير تو بشنوم، امّا سخن زيباى تو را نشنوم! بر من سخت است كه بر تو گريه كنم و ببينم مردم تو را از ياد برده اند! بر من سخت است ببينم كه تو گرفتار غيبت شده اى و دشمنانت جلوه نمايى مى كنند! آيا كسى هست كه مرا يارى كند و با من هم ناله شود و من ناله فراق طولانى از دل بركشم؟ آيا كسى هست كه زارى و گريه كند و چون تنها باشد، من در گريه كردن، او را يارى كنم؟ آيا چشمى گريه مى كند تا چشم من او را يارى كند و زار زار بگريم؟ من با اين سخنان، شوق خود به تو را نشان مى دهم، در روزگارى كه ديگران تو را از ياد برده اند و به غير تو مشغول شده اند، من اين گونه ياد و نام تو را زنده نگاه مى دارم. وقتى من منتظر تو هستم، به نور وصل مى شوم، انتظار تو فقط براى رسيدن به آينده نيست، بلكه انتظار تو همين حالا مرا تغيير مى دهد و الآن مرا مى سازد، انتظار تو مرا به جريان نورانى تاريخ وصل مى كند. نام او "ابوبَصير" بود، او از شاگردان امام صادق(ع)بود، يك روز از آن حضرت سؤال كرد: ــ آقاى من! آيا من روزگار حكومت شما را خواهم ديد؟ ــ اى ابوبصير! اگر تو امام خود را بشناسى ديگر براى تو فرقى نمى كند كه روزگار ظهور را درك كنى يا نه. تو مانند كسى هستى كه در خيمه امام خود است و آماده است تا آن حضرت را يارى كند. كسى كه اعتقاد و يقين به ما داشته باشد و در انتظار ظهور باشد، بايد بداند كه او به خاطر همان انتظار به كمال واقعى خود مى رسد. ابوبصير آن روز به فكر فرو رفت، او فهميد كه اگر كسى منتظر واقعى باشد، او به گمشده خود رسيده است... 🌹🌹🌹🌹🍃🍃🍃🍃 @zohornzdikhst