💐 امام #هادی(ع)
به آنکه تمام محبتش را نثار تو میکند،
با تمام وجود خدمت کن.❤️
تحف العقول۴۳۸
مادر 💞
🌷 امام #هادى (عليه السلام) :
☘ بگو مگو ، دوستى طولانى را از بين مى بَرد و رابطه محكم را به جدايى مى كشاند
🌿 كمترين اثر بگو مگو اين است كه هر كدام از دو طرف، مى خواهد بر ديگرى پيروز شود وهمين در پى پيروزى بودن ، مهم ترين عامل قطع رابطه است.
📚 نزهه الناظر ص139 ح11
#پیامبراکرم(ص)؛
♨️ هرکسی به عنوانی، سبب_گرانی در بازار مسلمانان گردد، بر خداوند لازم است او را در بزرگترین جایگاه جهنم سرنگون سازد.
📕 ترغیب و ترهیب/ج۲/ص۲۶۵
🌺🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃
👌هرکس دوست دارد كه با استجابت دعايش خوشحال شود ...
▪️عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: مَنْ سَرَّهُ أَنْ يُسْتَجَابَ لَهُ دَعْوَتُهُ فَلْيُطِبْ مَكْسَبَهُ.
🔸امام #صادق عليه السلام فرمودند: هرکس دوست دارد كه با استجابت دعايش خوشحال شود، بايد لقمه خود را پاك و حلال كند.
📚 الکافی، ط_الاسلامیه، ج٢ ص۴۸۵
🌺🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃
🌱 الإمامُ الهاديُّ عليه السلام :
العِتابُ خَيرٌ مِن الحِقْدِ .
امام #هادى عليه السلام :
سرزنش كردن بهتر است از كينه به دل گرفتن .
بحار الأنوار : 78/369/4 .
حکایت
📖 امام #هادي عليه السلام و نجات جان يونس نقاش
✍️ روزي يونس نقاش با دل ترسان و مضطرب نزد امام هادي عليه السلام رفت و گفت: «اي آقاي من، تو را درباره خانوادهام سفارش به نيکي ميکنم.»
✍️ امام فرمود: «چه خبر شده؟» يونس گفت: «تصميم گرفتم از اين جا بروم.» امام هادي عليه السلام در حالي که تبسمي بر لب داشت فرمود: «چرا؟»
✍️ يونس گفت: «موسي بن بغا (يکي از مقامات حکومت بنيعباس) نگيني به من سپرد که بسيار ارزشمند و قيمتي است و از من خواست روي آن نقشي حک کنم. موقع کار اين نگين دو نيم شد. فردا قرار است آن را تحويل بدهم و در اين صورت يا هزار تازيانه ميخورم يا مرا ميکشند.»
✍️ حضرت هادي عليه السلام فرمود: «به منزلت برگرد. تا فردا جز خير چيزي نخواهد بود.»
✍️فردا يونس دوباره ترسان و لرزان خدمت امام هادي عليه السلام رسيد و اظهار داشت: «مامور آمده و نگين را ميخواهد.» امام فرمود: «برگرد که جز خير نخواهي ديد.» يونس پرسيد:«اي آقاي من، به او چه بگويم؟»
✍️ امام تبسمي کرد و فرمود: «برگرد و به آنچه به تو ميگويد گوش بده. جز خير نخواهد بود.» يونس رفت و پس از مدتي با لبان خندان بازگشت. به امام گفت: «اي سيد من! مامور ميگويد کنيزانم با هم اختلاف دارند. آيا ميتواني اين نگين را دو نيمه کني تا ما نيز تو را بينياز کنيم؟»
✍️ امام هادي عليه السلام خشنود شد و رو به آسمان عرض کرد:
💢 «خدايا حمد از آنِ توست که ما را از آن گروهي قرار دادي که تو را ستايش کنند.»