امام زمان و ظهور
🔴 خطبهٔ امام به هنگام قیام... (۱) 🌕 آقا امام باقر علیهالسلام فرمودند: «در آن روز قائم عجلالله فرج
🔴 خطبهٔ امام به هنگام قیام... (۲)
«سزاوارترين مردم به ابراهيم، كسانى هستند كه از او پيروى كردند، و اين پيامبر و كسانى كه به او ايمان آوردهاند از همه سزاوارترند.» (آلعمران/ ۶۸)
🌕 آقا امام باقر علیهالسلام فرمودند:
«قسم به خدا گویا او را میبینم که پشت خود را به حجرالاسود تکیه داده و خداوند را به خداوندیش سوگند میدهد که حق او را مطالبه کند. سپس میفرماید: «ای مردم! هرکس دربارهی خدا با من گفتگو و نزاع کند، بداند که من سزاوارترین مردم به خدا هستم. ای مردم! هرکس دربارهی آدم علیهالسلام با من گفتگو و نزاع کند، بداند که من سزاوارترین مردم به آدم هستم. ای مردم! هرکس دربارهی نوح علیهالسلام با من گفتگو و نزاع کند، بداند که من سزاوارترین مردم به نوح هستم. ای مردم! هرکس دربارهی ابراهیم علیهالسلام با من گفتگو و نزاع کند، بداند که من سزاوارترین مردم به ابراهیم هستم. ای مردم! هرکس دربارهی موسی علیهالسلام با من گفتگو و نزاع کند، بداند که من سزاوارترین مردم به موسی هستم. ای مردم! هر کس در باره عیسی علیهالسلام با من گفتگو و نزاع کند، بداند که من سزاوارترین مردم به عیسی هستم. ای مردم! هرکس دربارهی محمّد صلی الله علیه و آله با من گفتگو و نزاع کند، بداند که من سزاوارترین مردم به محمّد هستم. ای مردم! هرکس دربارهٔ کتاب خدا با من گفتگو و نزاع کند، بداند که من سزاوارترین مردم به کتاب خدا هستم...
.سپس به سوى مقام مىرود و نزديك آن، دو ركعت نماز به جاى مىآورد و از خداوند وفاى به وعدهاش را درخواست مىنمايد.» سپس امام باقر عليهالسلام فرمودند: «به خدا قسم او همان مضطرّ است كه خداوند در بارهاش مىفرمايد: «أَمَّنْ يُجِيبُ اَلْمُضْطَرَّ إِذٰا دَعٰاهُ...»؛ «يا آن كس كه چون آن فرد مضطرّ او را بخواند پاسخ گويد و ناراحتى او را بردارد؟و شما را جانشينان روى زمين قرار دهد»، در بارۀ او و براى او نازل شده است.»
📗تفسیر اهلبیت علیهمالسلام ج۲،ص۶۳۰
📗تفسير البرهان، ج ۴، ص ۲۲۵
📗التفسير (للعیاشی) ج ۲، ص ۵۶
📗بحارالأنوار، ج ۵۲، ص ۳۴۱
📗الغيبة (للنعمانی)، ج ۱، ص ۱۸۱
➥ @zohur_media | اینڪ آخرالزمان
❤️ داستان "دست مسیحایی"قسمت پنجم
يکى از مأمورين حکومتى که عنوان ناظر بين النهرين را داشت فرياد مردم را شنيد وماجرا را پرسيد. وقتى از ماجرا مطّلع شد، مرا خواست و نامم را پرسيد وگفت: کى از بغداد خارج شدى؟
گفتم: اوّل هفته.
او رفت و من آن شب در حرم ماندم. هنگام صبح، پس از اداى نماز، خارج شدم. مردم نيز مقدارى مرا بدرقه نمودند، وقتى کمى از حرم دور شدم، بازگشتند. من حرکت کردم وهنگام مغرب به شهرکى نزديک بغداد که (اوانى) نام داشت رسيدم وشب را در آنجا گذراندم.
بامدادان به طرف بغداد به راه افتادم. وقتى به پل (عتيق) رسيدم، ديدم مردم ازدحام کرده اند ونام ونسب هر تازه واردى را که مى خواهد وارد شهر شود، مى پرسيدند.
وقتى نوبت من شد پرسيدند: نامت چيست؟ واز کجا مى آيى؟
وقتى نام خود را گفتم، مانند اهالى سامرا به من هجوم آورده ولباس هايم را تکه تکه کردند تا اين که از حال رفتم.
موضوع از اين قرار بود که ناظر بين النهرين نامه ى به بغداد نوشته وماجرا را به اطلاع مقامات رسانده بود.
مردم مرا روى دست وارد بغداد کردند. ازدحام آن قدر زياد بود که کم مانده بود مرا بکشند.
مؤيد الدين بن علقمى، وزير وقت کسى را به دنبال سيّد رضى الدين على بن طاووس فرستاد تا صحّت موضوع ثابت شود.
سيّد بلافاصله به همراه اصحابش وارد بغداد شد، کنار دروازه (نوبى) با هم ملاقات کرديم.
وقتى ياران سيد ابن طاووس، مردم را از اطرافم دور کردند، چشم سيّد به من افتاد، گفت: تو؟!
گفتم: آرى.
از مرکب خود پايين آمد وپاى مرا بررسى کرد و چيزى از اثر آن زخم نديد. آن گاه از هوش رفت، ساعتى بعد وقتى کمى حالش بهتر شد، دست مرا گرفت و با هم نزد وزير رفتيم!
❌ ادامه در پست های بعدی....
➥ @zohur_media | اینڪ آخرالزمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 چقدر وحشتناک!
استاد مسعود عالی
➥ @zohur_media | اینڪ آخرالزمان
🔴 اعتراض مرحوم راشد به قیمت کارشناسی منزلش!
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرحیم
وَالَّذِينَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ مؤمنون/8
و مؤمنین كسانى اند كه امانتها و پيمان خود را مراعات مىكنند
حکایت
در زمان پهلوی میخواستند در منطقه بهارستان تهران، اطراف ساختمان مجلس، شوراى ملّى را بسازند و بايد ۳۵ خانه خراب میشد، به اطلاع صاحبان خانهها رساندند كه خانه شما را مترى فلان مقدار میخریم.
هر كس اعتراض دارد، بنويسد تا رسيدگى شود، هيچكس بهجز مرحوم آیت الله حسینعلی راشد تربتی اعتراض نكرد، اين جريان خيلى بر مسؤولين گران آمد و گفتند: فقط یک آخوند، اعتراض كرده، بعد مرحوم راشد را دعوت كردند و آماده شدند تا به بهانه این اعتراض او را تحقیرش نمايند.
نزد ایشان آمدند، بعد از سلام و احوالپرسى پرسيدند اعتراض شما چيست؟ گفت: حقيقتش اين است اين خانه را من سالها قبل و به قيمت خيلى كم خریدهام و در اين مدتزمان طولانى مخروبه شده و به نظر من قيمتى كه شما پيشنهاد کردهاید، زياد است!
من راضى نيستم از بیتالمال مردم قيمت بيشترى براى خانهام بگيرم. بهت و تعجّب همه را فراگرفت و يكى از اعضاى كميسيون كه از اقلیتهای دينى بود، از جا برخاست و مرحوم راشد را بوسيد و گفت: اگر اسلام اين است، من آمادهام براى مسلمان شدن.1
ز مال خلق اگر سوء استفاده کنم
چگونه روى کنم سوى داور متعال؟
1. با اقتباس و ویراست از کتاب جرعهای از دریا
➥ @zohur_media | اینڪ آخرالزمان
🔴 حکم سرپرستی شیعیان در عصر غیبت...
🌕 آقا امام جواد عليهالسلام فرمودند:
«بدرستى هر كه سرپرستى يتيمان آل محمّد علیهمالسلام، همانها كه از امامشان دور افتاده و در حيرت جهل غوطهور و در دستان دشمنان ناصبى ما اسيرند را بر عهده گيرد و ايشان را نجات داده و از سرگردانى برهاند، و شياطين را با دفع وسوسههايشان مغلوب سازد، و بر ناصبيان (دشمنان اهل بيت عليهمالسلام) توسّط حجّتهاى پروردگار و دلائل امامانشان چيره شود، مقام و منزلتش نزد خداوند به بهترين وجهى بر شخص عابد برترى و فضيلت يابد، فضيلتى به مراتب بالاتر از فضل آسمان بر زمين و عرش و كرسى و پردههاى آسمان، و برترى اين جماعت بر گروه عابدان همچون فضيلتى است كه ماه شب بدر بر كمسوترين ستارۀ آسمان دارد.»
📗الاحتجاج ج ۱، ص ۱۷
➥ @zohur_media | اینڪ آخرالزمان
12.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❤️ نباید در مسئله مهم وحدت افراط و تفریط کنیم
سخنران استاد حامد کاشانی
➥ @zohur_media | اینڪ آخرالزمان
🔴 حدیث امام باقر (ع) درباره حضرت مهدی (عج)
جابر جعفی از امام باقر عليه السّلام روايت كند كه فرمودند:
زمانى بر مردم آيد كه امامشان غيبت كند و خوشا بر كسانى كه در آن زمان بر امر ما ثابت بمانند، كمترين ثوابى كه براى آنها خواهد بود اين است كه بارى تعالى به آنها ندا كرده و فرمايد:اى بندگان و اى كنيزان من!
به نهان من ايمان آورديد و غيب مرا تصديق كرديد، پس به ثواب نيكوى خود شما را مژده مىدهم،و شما بندگان و كنيزان حقيقى من هستيد، از شما مىپذيرم و از شما در مىگذرم و براى شما مىبخشم و به واسطۀ شما باران بر بندگانم مىبارم و بلا را از آنها بگردانم، و اگر شما نبوديد بر آنها عذاب مىفرستادم.
جابر گويد گفتم: يا ابن رسول اللّٰه!برترين عملى كه در آن زمان مؤمن انجام مىدهد چيست؟ فرمود:حفظ زبان و خانهنشينى.
منبع: کمال الدين و تمام النعمة , جلد۱ , صفحه ۳۳۰
➥ @zohur_media | اینڪ آخرالزمان
🔴🌹ملاقات امام زمان با دلاک
سید محمد موسوی رضوی نجفی از شیخ باقر بن شیخ هادی کاظمی نقل کرد: شخص صادقی که دلاک بود و پدر پیری داشت که در خدمتگزاری به او کوتاهی نمیکرد. حتی آنکه برای پدر آب در مستراح حاضر میکرد و منتظر می ایستاد که او بیرون آید و به مکانش برساند. همیشه مواظب خدمت او بود مگر در شب چهارشنبه که به مسجد سهله میرفت.
تا اینکه مسجد رفتن را ترک نمود. علت ترک کردن مسجد را از او جویا شدم. گفت: چهل شب چهارشنبه به مسجد رفتم، چون چهارشنبه ی دیگر شد بخاطر خدمت به پدر میسر نشد به مسجد بروم تا اینکه شب شد، عازم مسجد شدم، در راه شخص اعرابی را دیدم که بر اسبی سوار است، چون نزدیکم رسید رو به من کرد و از مقصد من پرسید.گفتم: مسجد سهله. فرمود: "اوصیک بالعود اوصیک بالعود" (یعنی: وصیت میکنم تو را به پدر پیرت)
و آن را سه مرتبه تکرار کرد. آنگاه از نظرم غایب شد. دانستم که او مهدی است و آن جناب راضی نیست به جدا شدن من از پدرم، حتی در شب چهارشنبه. پس دیگر به مسجد نرفتم...
📚 منتهی الامال، باب۱۴، ص۱۳۵۸
#امام_زمان
➥ @zohur_media | اینڪ آخرالزمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 موجهای آخری آخرالزمان
سحرشدن چشمها
➥ @zohur_media | اینڪ آخرالزمان
امام زمان و ظهور
❤️ داستان "دست مسیحایی"قسمت پنجم يکى از مأمورين حکومتى که عنوان ناظر بين النهرين را داشت فرياد مرد
❤️ داستان "دست مسیحایی"قسمت ششم ( آخر )
سيّد در حالى که مى گريست به وزير گفت: اين، برادر من، ومحبوب ترين مردم در نزد من است.
وزير همه ماجرا را از من پرسيد، ومن همه را تعريف نمودم.
آن گاه دستور داد تا همان پزشکانى را که در بغداد مرا معاينه کرده بودند، حاضر کنند.
پزشکان حاضر شدند، آنها نيز در پاسخ وزير گفتند: ما او را معاينه کرديم وتشخيص ما اين بود که تنها راه علاج جراحى است که در آن صورت نيز منجر به مرگ مى شد.
وزير گفت: اگر به فرض پس از جراحى زنده مى ماند، چند وقت طول مى کشيد تا بهبودى کامل يابد؟
آن ها گفتند: حداقل دو ماه طول مى کشيد، و پس از خوب شدن در محل زخم حفره ى سفيد باقى مى ماند که مو روى آن نمى روييد.
وزير گفت: شما کى او را معاينه کرديد؟
گفتند: حدود ده روز پيش.
آن گاه وزير به پزشکان گفت: او را دوباره معاينه نماييد، آنان بعد از معاينه ديدند که پايم سالم سالم است، درست مثل پاى ديگر، در اين هنگام، يکى از آن ها فرياد زد وگفت: اين، کار مسيح است.
وزير گفت: همين که روشن شد که کار شما نبوده، کافى است. ما خود مى دانيم کار چه کسى بوده است.
پس از آن، مرا نزد خليفه (المستنصر بالله) بردند. وقتى او ماجرا را پرسيد ومن همه آن را بازگو کردم. هزار دينار به من داد وگفت: اين را بگير و مصرف کن!
گفتم: من جرأت آن را ندارم که حتّى يک حبّه از تو چيزى بگيرم.
خليفه گفت: از چه کسى مى ترسى؟
گفتم: از کسى که مرا شفا داد، او فرمود از خليفه چيزى نگير!
خليفه با شنيدن اين مطلب گريست ومکدّر شد. و من نيز بدون اين که چيزى از او بپذيرم او را ترک کردم.
💫شمس الدين محمّد، فرزند اسماعيل هرقلى مى گويد:
پس از اين تشرّف وشفاى بيمارى صعب العلاج، حال پدرم دگرگون شد و هميشه در فراق امام (عليه السلام) محزون بود، او به بغداد رفت وهمان جا اقامت کرد، وهر روز ـ حتّى در سرمى زمستان ـ براى زيارت به سامرا مى رفت وبازمى گشت. همان سال چهل بار به اميد اين که بار ديگر جمال دلرباى حضرت را ببيند، وبتواند لذّت ديدار يار را به دست آورد به زيارت رفت، ولى تقدير با او مساعدت نکرد، واو با حسرت ديدار آن حضرت مرد وبا غصه واندوه آن وجود عزيز به جهان باقى شتافت، رحمت خدى بر او باد.
📚کشف الغمة اربلى، ج 3، ص 296 ـ 300، فى معجزات صاحب (عليه السلام)
بحار الانوار، ج 52، ص 61 ـ 65
➥ @zohur_media | اینڪ آخرالزمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴امام زمان (عج) را شوخی گرفتیم !
استاد عالی
➥ @zohur_media | اینڪ آخرالزمان
🔴 عدالت دقیق و عجیب خداوند!
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم
روزى حضرت موسى(ع) از كنار كوهى عبور مىكرد، چشمهاى در آن جا ديد، از آب آن وضو گرفت، به بالاى كوه رفت، و مشغول نماز شد.
در اين هنگام ديد اسب سوارى كنار چشمه آمد و از آب آن نوشيد، و كيسه اش را كه پر از درهم بود از روى فراموشى در آن جا گذاشت و رفت.
پس از رفتن او، چوپانى كنار چشمه آمد تا آبی بنوشد چشمش به كيسه پول افتاد، آن را برداشت و رفت.
سپس پيرمردى خسته، كه بار هيزمى بر سر نهاده بود كنار چشمه آمد، بار هيزمش را بر زمين گذاشت و به استراحت پرداخت.
در اين هنگام، اسب سوار در جستجوى كيسه ی پول خود به چشمه بازگشت و چون كيسهاش را نيافت به سراغ پيرمرد كه خوابيده بود رفت و گفت: كيسه مرا تو برداشته اى! چون غير از تو كسى اينجا نيست.
پير مرد گفت: من از كيسه تو خبر ندارم.
بحث بين اسب سوار و پير مرد شديد شد و منجر به درگيرى گرديد. اسب سوار، پيرمرد را كشت و از آن جا دور شد!
موسى(ع) كه ظاهر حادثه را عجيب و بر خلاف عدالت مىديد عرض كرد: پروردگارا! عدالت در اين امور چگونه است؟
خداوند به موسى(ع) وحى كرد:
آن پيرمرد هيزمشكن، پدر اسب سوار را كشته بود، لذا امروز توسط پسر مقتول قصاص شد.
پدر اسب سوار به اندازه همان پولى كه در كيسه بود به پدر چوپان بدهكار بود، امروز چوپان به حق خود رسيد.
به اين ترتيب قصاص و اداى دين انجام شد، و من داور عادل هستم.
منبع: بحارالانوار، ج 61، ص 117 و 118
#امام_زمان
➥ @zohur_media | اینڪ آخرالزمان