از طرفی خیلی هم برایش مهمان می آمد. دست تنها مانده بود و داشت از پا درمی آمد.
گرم تعریف بودیم که یک دفعه در باز شد و برادرم آمد توی اتاق. من و خانم دارابی از ترس تکانی خوردیم. برادرم که دید زن غریبه توی خانه هست، در را بست و رفت بیرون. بلند شدم و رفتم جلوی در. صمد و برادرم ایستاده بودند پایین پله ها. خانم دارابی صدای سلام و احوال پرسی ما را که شنید، از اتاق بیرون آمد و رفت.
برادرم خندید و گفت: «حاجی! ما را باش. فکر می کردیم به این ها خیلی سخت می گذرد. بابا این ها که خیلی خوش اند. نیم ساعت است پشت دریم. آن قدر گرم تعریف اند که صدای در را نشنیدند.»
صمد گفت: «راست می گوید. نمی دانم چرا کلید توی قفل نمی چرخید. خیلی در زدیم. بالاخره در را باز کردیم.»
همین که توی اتاق آمدند. صمد رفت سراغ قنداقه بچه. آن را برداشت و گفت: «سلام! خانمی یا آقا؟! من بابایی ام. مرا می شناسی؟! بابای بی معرفت که می گویند، منم.»
بعد به من نگاه کرد. چشمکی زد و گفت: «قدم جان! ببخشید. مثل همیشه بدقول و بی معرفت و هر چه تو بگویی.»
فقط خندیدم. چیزی نمی توانستم پیش برادرم بگویم.
به برادرم نگاه کرد و گفت: «سفارش ما را پیش خواهرت بکن.»
برادرم به خنده گفت: «دعوایش نکنی. گناه دارد.»
بچه ها که صمد را دیده بودند، مثل همیشه دوره اش کرده بودند. همان طور که بچه ها را می بوسید و دستی روی سرشان می کشید، گفت: «اسمش را چی گذاشتید؟!»
گفتم: «زهرا.»
تازه آن وقت بود که فهمید بچه پنجمش دختر است. گفت: «چه اسم خوبی، یا زهرا!»
فصل هفدهم
سال 1365 سال سختی بود. در بیست و چهار سالگی، مادر پنج تا بچه قد و نیم قد بودم. دست تنها از پس همه کارهایم برنمی آمدم. اوضاع جنگ به جاهای بحرانی رسیده بود. صمد درگیر جنگ و عملیات های پی درپی بود. خدیجه به کلاس دوم می رفت. معصومه کلاس اولی بود. به خاطر درس و مدرسه بچه ها کمتر می توانستم به قایش بروم. پدرم به خاطر مریضی شینا دیگر نمی توانست به ما سر بزند. خواهرهایم سخت سرگرم زندگی خودشان و مشکلات بچه هایشان بودند.
برادرهایم مثل برادرهای صمد درگیر جنگ شده بودند. اغلب وقت ها صبح که از خواب بیدار می شدم، تا ساعت ده یازده شب سر پا بودم. به همین خاطر کم حوصله، کم طاقت و همیشه خسته بودم.
دی ماه آن سال عملیات کربلای 4 شروع شد. از برادرهایم شنیده بودم صمد در این عملیات شرکت دارد و فرماندهی می کند. برای هیچ عملیاتی این قدر بی تاب نبودم و دل شوره نداشتم. از صبح که از خواب بیدار می شدم، بی هدف از این اتاق به آن اتاق می رفتم. گاهی ساعت ها تسبیح به دست روی سجاده به دعا می نشستم. رادیو هم از صبح تا شب روی طاقچه اتاق روشن بود و اخبار عملیات را گزارش می کرد.
چند روزی بود مادرشوهرم آمده بود پیش ما. او هم مثل من بی تاب و نگران بود. بنده خدا از صبح تا شب نُقل زبانش یا صمد و یا ستار بود.
یک روز عصر همان طور که دو نفری ناراحت و بی حوصله توی اتاق نشسته بودیم، شنیدیم کسی در می زند. بچه ها دویدند و در را باز کردند. آقا شمس الله بود. از جبهه آمده بود؛ اما ناراحت و پکر. فکر کردم حتماً صمد چیزی شده. مادرشوهرم ناله و التماس می کرد: «اگر چیزی شده، به ما هم بگو.» آقا شمس الله دور از چشم مادرشوهرم به من اشاره کرد بروم آشپزخانه. به بهانه درست کردن چای رفتم و او هم دنبالم آمد.
ادامه دارد .....
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از ٠
#راههای_جذابیت_اخلاقی
#نکته
🌸هر آنچه را که نمی توانید کنترل کنید، رها کنید به امان خدا !!
🌸 هر زمان در زندگی محکم به چیزی بچسبی و در برابرش استقامت به خرج بدی و رهاش نکنی، نتیجه این میشه که صرفا همون چیز بد رو به میزان بیشتری جذب میکنی! وقتی که دربرابر چیزی مقاومت میکنی، حالو هوای منفی برات ایجاد میشه که نتیجه کار رو برعکس میکنه. 🌸پس آن را به امان خدا رها کن🌸
🌸همین رهایی باعث میشه بهطور خودکار انرژی های منفی که داری به انرژی مثبت تغییر پیدا کنه.
🌸 پس با خیال راحت اوضاعی که در کنترل تو نیست رو، همونطوری رها کن به امان خدا.
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از ٠
#نکته
🌸 #راههای_جذابیت_اخلاقی
🌸 خب اون دسته گلایی که میخوان شوشوها عاشقشون باشه بیان☺️... بدو بدو اینور بازار
🌸باید حس مردونگی به شوشو بدید،چطور؟!
🌸دقت کنید مردا خیلی شبیه همن😉 ولی خب هر کدومشون هم یه قلق خاصی دارن
🌸مردها از اینکه تصمیم گیر نهایی باشن لذت وافررری میبرن،میتونید نظر خودتون رو هم آروم بگید بهش ولی بعدش باید بگید هرجور خودت صلاح میدونید
🌸خیلی هاشون وقتی ازشون درخواست پول میشه(به صورت معقول ها) کیف میکنن،لذت میبرن از اینکه میتونن تامین کننده خانواده باشن
🌸مردها نیاز دارن قدرت و صلابتشون حفظ بشه، خانووما دقت کنید، خیلی از مواقع که میبینید شوهرتون از این رو به اون رو شد به این توجه کنید نکنه احساس خطر کرده از ناحیه قدرت خودش، حالا هم به هر بهونه ای میخواد حفظش کنه،
🌸وقتی عصبانی میشن و بد حرف میزنن سکوت زنشون رو ببینن، سه صوته پشیمون میشن و با خودشون فکر میکنن عجب خانوم فهمیده و نازی دارم هیچکی زنم نمیشه ، اون وقت که آروم شد میتونید ناراحتی خودتون رو مطرح کنید و هی روش کلید نکنید و بعد از موضوع بگذرید به سان یک نسیم دل انگیز بهاری ...🌹🌹🌹
🌸به مطالب گفته شده چندباره فکرررررررر کنیم
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
#لیست
اصول زندگی مشترک
#محبت_زن_شوهر
استاد #پناهیان
قسمت اول
https://eitaa.com/zoje_beheshti/14559
قسمت دوم
https://eitaa.com/zoje_beheshti/14641
هدایت شده از ٠
4_356256477662413546.mp3
16.75M
#اصول_زندگی_مشترک #محبت_زن_شوهر
صوت های کاربردی خانواده متعالی
با رویکرد چگونگی داشتن یک زندگی آرام و سرشار از محبت و احترام
استاد #پناهیان
قسمت دوم
ادامه دارد...
@zoje_beheshti
هدایت شده از ٠
🍃✨🌸✨🍃✨🌸✨🍃
پنجشنبہ است و ياد درگذشتگان😔
🍁 اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ 🙏
🙏 #التماس_دعا 🙏
بر لب جوی نشین و گذر عمر ببین🍂
کاین اشارت ز جهان گذران ما را بس🍂
امروز پنجشنبه است🍂
به یاد نفس های گرمی که امروز
در خاک سرد خفته اند..
#فاتحه و #صلواتی ختم میکنیم🍂🍂🍂
🍁اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم🍁
🍃✨🌸✨🍃✨🌸✨🍃
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از ٠
#نکته
🚫 زندگي با مادرشوهر 🚫
💢 اگرجزو اون عروس هایی هستین که با خانواده همسرتون توی یه ساختمون زندگي مي کنين يه چيزي رو بايد براشون جا بندازين و اونم اينه که قرار نيست هر وقت خواستن بلند شن بيان خونه شما و يا هر مهموني که اومد خونشون، شما هم پاشين برين اونجا...
💢 مثلا زنگ مي زنن ميگن فلاني اومده اينجا، شما هم بيا، اگر اين مسئله اذيتتون مي کنه يه بهونه اي بيارين مثلا الان خسته اين، شوهرتون خوابه، بچه درس داره و... و ١٠ دقيقه برين با لباس مهموني بشينين و بعدش برگردين.
💢 کم کم متوجه مي شن و بي خيال شما ميشن. اگه هر مهموني خونشون مياد بعدش مستقيم و بدون دعوت مياد خونه شما سعي کنين اون ساعت حموم برين، خونه نباشين و... بلاخره بايد متوجه بشن که خونه شما هم براي خودش حريمي داره و از خونه مثلا مادرشوهرتون جداست.
⚠️البته حواستون باشه
❌به هیچ وجه بی احترامی صورت نگیره !!❌
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از ٠
#نکته
گرمترین خانه ،
خانهایست که در آن
مردِ خانه محترم شمرده شود و
زنِ خانه محبوب باشد...
#فقط_همین
مرد تشنهء احترام است و
زن عاشق محبت...♡
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝