هدایت شده از ٠
#ایده_متن
دستان تو
گرم ترین تصمیم زندگی من است
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از ٠
#ایده_متن
گاهی
یک نفر
همه است... ❤️
من_و_تو
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از ٠
#چالش
بزرگترین آرزوت که بهش رسیدی چی بوده؟؟
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از ٠
4_429809205650653587.mp3
3.21M
#صوت_زناشویی
از دكتر #حبشی
موضوع : "مديريت روابط جنسي" ٣
👌توصيه ميكنم دوستان دانلود كنند و گوش بدند
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از ٠
#نکته
یکی از دلایل #خودارضایی در خانمهای متاهل، تمرکز مرد روی لذت بردن خودش است.
✅مردان باید بیاموزند ابتدا روی ارضا شدن همسر خود تمرکز کنند، بعد ارضای خود.
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
💖زوجهای بهشتی💖
#چله_نماز_اول_وقت #نماز_بانشاط #روز_چهاردهم 💠 ادب جایی که محبت نباشه انسان رو وادار به یک
#چله_نماز_اول_وقت
#نماز_بانشاط
#روز_پانزدهم
آدم مودب به حوصله ش نگاه نمیکنه ،
آدم مودب خسته بود ، پاش و دراز نمیکنه،
آدم مودب ناراحت بود لبخندش و فراموش نمیکنه ،
آدم مودب خسته بود ، جلوی بزرگتر پاش ودراز
نمیکنه ،
آدم مودب به خودش نگاه نمیکنه ، به دیگران نگاه میکنه ،
نمیگه چون من حوصله ندارم ، همه برن بمیرند ،
آدم مودب میگه من ناراحتم که باشم ،
مردم که به بنده صدمه ای نرسوندند ،
من باید با اونها مودبانه برخورد کنم ،
کارمندی که مودبه ،
با خانومشم نعوذ بالله دعواش شده باشه ،
وقتی به ارباب رجوع رسید عقده های دعوا با خانمش و اونجا خالی نمیکنه ،
لبخند میزنه مثل یک انسان آرام .
لازم نیست شما عاشق مشتری باشی ،
لازم نیست شما نیاز به مشتری داشته باشی .
وای خدا امان از انسانهای بی ادب که چه موجودات شبیه به غیر انسانهایی هستند .
مومن اینجوریه که غم و غصه ش تو دلشه ، لبخند رو لباشه .
چرا ؟
ادب اقتضا میکنه من این رفتار را انجام بدهم که انجام میدهم خسته نمیشم .
چنین آدمی میتونه نماز مودبانه بخونه .
شما هم امتحان کنید ✅
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از ٠
https://eitaa.com/zoje_beheshti/5
برای مشاهده اول کانال بزنید روی لینک بالا😊👆👆
#رمان
#مهاجرت_شوم
#قسمت_بیست_دوم
گذاشتم رو تخت آزمایش و هنوز پشتم به تخت نخورده یه کشیدۀ محکم زد تو گوشم.
- مثل بچۀ آدم بشین بذار کارم رو بکنم.
یه جریان قوی داخلم نمی ذاشت که به حرفش گوش کنم. عجیب بود. من همیشه یه بچۀ حرف گوش کن بودم. تو خونه هم همینطور. اما شاید مشکل همینجا بود. من دیگه نه بچه بودم نه دختر... حالا به نظرم فقط یه زن کثیف بودم!
یادمه پرستو وقتی به سن بلوغ رسید یه دفعه از این رو به اون رو شده بود و پرخاشگر. مخصوصا تو روی مامان و بابا خیلی وای میستاد.
درو زیاد می کوبید به تخته. اون که به بلوغ رسید با همه دعوا داشت.
اون موقع ها ازش می ترسیدم. مامان میگفت اگه پرستو که این قدر عاقله اینجوری شده خدا به دادمون برسه با سامان. انگار پرستو رفته باشه و یه غریبه اومده باشه اما کم کم مخصوصا بعد از اومدن به ترکیه خیلی بهتر شد. الان هم همون حس رو داشتم اما به خودم. انگار یکی که من نبودم توی منو پر کرده باشه و همون قدر برای خودم غریبه شده بودم. در نهایت تعجب متوجه شدم از این تغییر خوشحالم و خودم رو به پرستو نزدیک تر احساس می کنم و از طرفی هم همین قضیه باعث میشد دلم بگیره!
عجیبه! انگار بدنم تحت کنترل من نیست چون از تخت پایین اومدم و دارم میرم سمت در...
قبل از اینکه برم بیرون صدای سردش رو شنیدم که میگفت:
- دختر... به سینان میگم ها!
- واسه ام مهم نیست... برو بمیر.
اصلا به عاقبت کارم و حرفام فکر نمی کردم. مغزم یه جورایی خالی بود. دستم رو گرفته بودم به دیوار و داشتم لی لی کنان می رفتم که صدای پاشو شنیدم. فکر کردم میخواد درو پشت سرم ببنده اما صدا رفته رفته نزدیکتر میشد و کم کم رسید به من.
دستاش دور کمرم حلقه شد و منو از زمین کند.
- ولم کن! میخوام برم.
جلوی دهنم رو محکم گرفت.
یادمه خیلی وقت پیش ایران که بودیم ملاقات یکی از خانومهای فامیل رفته بودیم که چون مرض قند داشت یه پاشو قطع کرده بودن. البته خیلی طول نکشید که بیچاره مرد. نمیدونم شاید چند ماه بعدش. جاشو انداخته بودن وسط هال. رو پاهاشم لحاف کشیده بودن که نبینیم...
حالا خواست خودش بود یا تو گرمای تابستون سردش بود یا چی نمیدونم... اما اون چیزی که منو یاد خانومه میندازه حسیه که الان تو بغل دکتر دارم. یادمه مامانم از خانومه پرسید که حالش چطوره. منم داشتم گوش میکردم. خانومه میگفت از قطع شدن پام که هیچی نگم بهتره اما اون چیزی که واقعا اذیتم میکنه اینه که گاهی میخاره و نمیتونم بخارونمش... اون لحظه نزدیک بود از تعجب شاخ در بیارم.
مگه میشه پایی که نیست بخاره؟ الان میبینم که میشده...
منم همین الان یه جور خارش گرفتم تو روحم. دقیقا همونجا... اون جایی که خانواده ام باید میبود و دیگه نیست.
بعد از چند ماه اینجا بودن فکر می کردم که به اینجا عادت کردم اما دیدن هالوک روانیم کرده بود. هر کاری باهام کرد مهم نبود. فقط ای کاش منو با خودش میبرد و بر میگردوند پیش خانواده ام... اما... یعنی قبولم میکنن دوباره؟
یعنی میبخشن منو؟ طوری حالم بد بود که دیگه به هیچ صراطی مستقیم نبودم.
تازه میفهمم زن بدبخت چی می کشیده. نمیدونم این درد و خارش رو چه جوری باید رفع و رجوعش کنم. چه جوری میشه روح رو خاروند؟ اما حدس میزنم اگه همین طور ادامه بدم احتمال قوی یکی زحمتشو برام بکشه. دردی که دارم دیگه تو پام نیست. تو روحمه...
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
دندونهام رو به هم طوری فشار میدادم که پشت سرم درد گرفته بود.
دکترمن رو که تو هوا دست و پا میزدم و لگد مینداختم با خودش کشید تو مطبش. نفس نفس میزد انگار نیروی زیادی صرف من میکرد. صداش متعجب بود.
- آروم... ب... گیر! خدا بلاتو بده! چه مرگت... شد تو... یهویی؟
بعد هم دستش رو از رو دهنم برداشت و من رو مراقب گذاشت زمین اما ولم نکرد. دست راستش رفت تو جیبش. با دست چپش که روی دهنم بود محکم دماغمو گرفت.
هر چی تقلا کردم که از تو بغلش در بیام نتونستم و بالاخره مجبور شدم دهنمو باز کنم. با دست راستش سریع یه چیزی مثل قرص گذاشت تو دهنم و دوباره محکم جلوی دهنم رو گرفت. تو گوشم زمزمه کرد اگه هوا میخوای قورتش بده.
هوا نمیخواستم. اصلا هیچی نمی خواستم. مگه زوره؟ نمیدونستم چی تو دهنمه اما کم کم مجبور شدم حرفشو گوش کنم.
داشتم خفه میشدم تو بغلش.
- قورت دادی؟
با تکون سرم گفتم آره. اون وقت بود که خیلی سریع دماغ و دهنم رو ول کرد. به سرفه افتاده بودم.
- ببینم دهنت رو؟ خیله خوب... یه لیوان آب میخوای؟
همونطوری که با تعجب نگاهم می کرد و نفس نفس میزد. در رو قفل کرد و کلید روگذاشت تو جیب روپوشش. رفت و یه لیوان آب برام آورد و گرفت طرفم اما ازش نگرفتم. مثل همیشه زل زد بهم. مثل یه بزرگتر باهام حرف میزد.
مثل وقتهایی که مامان و بابا با پرستو بحثشون میشد مخصوصا اون اوایل.
- بخور که قرص رو ببره پایین... این جوری با کینه نگام میکنی که چی بشه؟ من که باهات راجع بهش حرف زده بودم... بیا... پانسمانت رو عوض کنم.
یواش یواش داشت می اومد سمت من و منم لنگ لنگون عقب میرفتم. پام رو رسما گذاشته بودم زمین و دیگه تصمیم نداشتم مراقب باشم یا بذارم بهم دست بزنه. هر تیری که تو پام می کشید انگار یه چیزی توم به رضایت می رسید. ازش متنفر بودم.
نه فقط از اون. از همه چی...احساس میکردم گولم زده.
اوندفعه که باهام حرف زده بود همه اش دروغ بوده. منو گول زده بود و احساس منو به بازی گرفته بود. منه خر رو باش که فکر می کردم می فهمه دردم چیه. بدتر از همه اینکه فکر میکردم با آدم طرفم. اینم یه آشغاله مثل اونای دیگه.
-چی میخوای از جونم؟
-منظورت چیه چی میخوام از جونت؟ میخوام پانسمان پات رو عوض کنم... اصلا از طرز نگاه کردنت خوشم نمیاد دختر! حواست باشه! منم یه ظرفیتی دارم... داری حوصله امو سر میبری... بیا اینجا...
- نمیام... نمی خوام عوض کنی! می خوام پام بگنده بیفته که دیگه به درد نخورم اینجا و بندازینم بیرون..
پوزخند زد:
-ای کاش به همین راحتی بود... از اینجا فقط یه نفر زنده بیرون رفت که اونم
خودت دیدی چی شد... بعدشم اینجا اگه به درد نخوری اصولا سینان یه استفاده ای برات پیدا می کنه... خلاقیتش در پیدا کردن کاربرد میشه گفت بی نظیره!
اینا رو همونطور که می اومد سمت من و منم عقب می رفتم بهم می گفت.
یه دفعه ایستاد و طرز نگاهش عوض شد.
- ببینم؟ اصلا من با تو چرا دارم چونه میزنم؟ بیا اینجا بهت میگم!!
- جونت به جهنم با اون درد روحیت! سگ...
ادامه دارد...
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
ادامه رمان امشب....
💖زوجهای بهشتی💖
#چالش #ایده_متن آقایی😍 زود،جواب میخوام💋💋 ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @zoje_beheshti ╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
#چالش_اعضا
عشقتان پایدار😍
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
💖زوجهای بهشتی💖
#چالش #ایده_متن آقایی😍 زود،جواب میخوام💋💋 ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @zoje_beheshti ╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
#چالش_اعضا
مهرتان افزون❤️
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
#ایده_اعضا
عاشقانه های یکی از زوجهای بهشتی کانال😍
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از ٠
#ایده_اعضا
جهت ایده😁😉
خبر بارداریمو اینطوری به همسرم دادم😄
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
#ایده_اعضا
کیک دو نفری من و آقامون😍
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از سرداردلها...
✅ برتـــرین کانال #ایتا👇👇
http://eitaa.com/joinchat/3813801986Cf0c205a46b
✅ برتـــرین کانال #سروش👇👇
💌 sapp.ir/gskhademoshohada
✅ برتـــرین کانال #تلگرام👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAADx0T2jfD9DXd7yjHQ
هدایت شده از تبادلام
توییت های طنز و جوک 🌀
🍃متن های جالب💯
〽️متفاوت ترین کانال طنز 🐾
🔻اینم لینکش👇👇👇👇👇👇👇
〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰
http://eitaa.com/joinchat/3308650498C4efba16b89
〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰
#ایده_اعضا
اینکیک و برای تولد اقام سفارش دادم...پدرشوهرم بیشتر از همه خوشش اومد....😀😀😀
شما هم از این دلبری ها کنید
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
💝دنبال یــہ کانــال پــر از رمــان های جـــذاب و مـذهـبـے مـےگردے؟☺️
💞دلت میــخــواد جدیــدتـــرین رمـــان هاے عاشقانهـ رو یـــک جا داشتـہ بـاشـے؟😍
💖دوســـت دارے زیباترین رمان های شهـــدایی و عاشقانه رو بـخـونـے؟😎
💗دوســـت دارے رمان های مفهومی و اثرگذار بـخـونـے؟😌
نیایاااا.... بیای شهید میشی🙊💘🙈
http://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5
هدایت شده از ٠
027 - Bayane Sarih Va Gheire Sarih.mp3
4.49M
👆👆👆👆👆👆👆
#ویژه_زوجین
بسیار شندیدنی....
موضوع:
بیان صریح و غیر صریح در ارتباطات همسران.
#استاد_فرهنگ
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از ٠
036 - Enteghad Dar Jam Mamnoo.mp3
1.53M
#ویژه_خانمها....
موضوع: دو مسأله ای که مشکل ساز هستند.
- در بیان ناخوشی ها برای شوهر چه آیتم های رو رعایت کنیم....
- مردها از چه زمانهایی برای گفتگو استقبال نمیکنن.....
#استاد_فرهنگ
@zoje_beheshti
هدایت شده از ٠
#همسرداری
"توصیههایی مهـم؛ برای افـراد مـتاهل"
1⃣ یکدیگر را زیاد ببوسید.
2⃣ راه حلهای "برد_برد" پیدا کنید.
3⃣ همیشه اشتباهات یکدیگر را ببخشید.
4⃣ با هم قرار بیرون رفتند و تفریح بگذارید.
5⃣ به طور منظم با هم قرار صحبت کردن داشته باشید.
6⃣ شجاعت داشته باشید و از یکدیگر عذرخواهی کنید.
7⃣ بخش مهمی از عشق ورزیدن ارادی است. راههای مختلف عشق ورزیدن را در خود پیدا کنید.
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از ٠
#همسرداری
#آقایان_بدانند
🍃 وقتی خانومتون غر میزنه، همهی نارضایتیهاش پشت همون غر زدناش پنهونه...!
❎ نگو؛ بسه دیگه!!!
❎ نگو؛ تو دیوانهای!!!
❎ نگو؛ خسته نشدی؟!!!
❎ نگو؛ بس کن دیگه خستهام کردی!!!
👈 وقتی یک زن مشکلاتش رو میگه ولی تو اهمیتی نمیدی، به مرور ناامید میشه، وقتی نیازهاش ارضا نشه؛ رمقی برای شاد و شنگولی برات نداره...
👈 یه زن، ذره ذره تموم میشه، نگاه نکن اگه بعد دعوا بازم میخنده و ادامه میده اون هر دفعه یه تیکه شو جا میزاره...
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝