هدایت شده از ٠
#ایده_متن
"دوست داشتنِ تو"
بذری ست
که هیچ گاه هیچ زارعی
قادر نیست ؛
مطابق آن را در جهانم
بکارَد ...
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از ٠
#ایده_متن
زیر یه عکس تمام قد و زیبا از همسرتون اینو بنویسین و بفرستین واسش😍
قد یارُم بلنده
شیرینه مثل قنده....
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از ٠
#ایده_متن
دلم بهانه گیر شده
سفر می خواهد
هوای تازه میخواهد
قشنگی می خواهد
نه اصلا بی خیال...
هیچکدام را نمی خواهد
خوب من...
دلم تو را می خواهد
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از ٠
#ایده_متن
کی فکرشو میکرد
تو بشی دلیل حال خوب
و انگیزه تموم زندگیم...❤️
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از ٠
#آقایان_بدانند
"انتظارات خانمها از آقایان"
1⃣ به عواطف او احترام بگذارید:
🍃 زنان همیشه قدردان مردهایی هستند که به عواطف و احساساتشان اهمیت میدهند. به خصوص وقتی از چیزی ناراحتند.
👈 از همسرتان بپرسید از چه ناراحت است و اگر گریه میکند به او دستمال تعارف کنید. مطمئن باشید ابراز احساسات باعث تقویت رابطه میشود.
✅ هیچ گاه احساسات یک زن را به تمسخر نگیرید و یا سرکوبش نکنید.
✍ ادامــــه دارد...
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از ٠
#آقایان_بدانند
"انتظارات خانمها از آقایان"
2⃣ اشتباهات خود را پنهان نکنید:
🍃 آیا میخواهید دل همسرتان را به دست بیاورید؟ زنان عموما به رشد شخصیتی علاقه دارند و مردی را دوست دارند که با ملاحظه و متفکر باشد، به خصوص وقتی مردی به اشتباهش پی میبرد.
👈 این اشتباه میتواند اعم از بدخلقی یا بیتوجهی به آنها به دلیل خستگی از کار باشد.
✅ آنها مشتاقند ببینند که شوهرشان سعی در جبران آن دارد. پس شجاع باشید و به اشتباهتان اعتراف کنید.
✍ ادامــــه دارد...
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از ٠
#آقایان_بدانند
"انتظارات خانمها از آقایان"
3⃣ نقش حَلّال مشکلات را بازی نکنید:
🍃 فقط گوش کنید و راهحل ارائه ندهید! وقتی چیزی همسرتان را آزار میدهد، او گوش شنوای شما را میخواهد نه نصیحت.
👈 مردها فکر میکنند باید همه چیز را حل کنند، زیرا عموما تمایل به حل مسئله دارند.
✅ اما برای یک زن گوش سپردن به حرفهایش مانند معجزهای عمل میکند که به عمیقتر شدن رابطه کمک میکند.
✍ ادامــــه دارد...
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از ٠
#آقایان_بدانند
"انتظارات خانمها از آقایان"
4⃣ سر تکان دادن کافی نیست! با دقت گوش کنید:
🍃 خانمها واقعا دوست دارند بدانند که به حرفهایشان توجه میکنید. کافـــی نیست سر تکان دهید و وقتی مکث میکنند منتظرند عکسالعمل شما همراه با توجه کامل باشد.
👈 مثلا اگر از کارفرمای خود شکایت میکنند دوست دارند چیزهایی از زبان شما بشنوند از قبیل: متاسفم که روز سختی داشتی یا چه بد، نگران نباش و... یادتان باشد سعی کنید در ارائه راهحل شتاب نکنید.
✍ ادامــــه دارد...
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از ٠
#تکنیک 7
👈#نام_تکنیک: عوض کردن موضوع در دعوا
✍اگر همسرتان روی یک موضع با شما جدل می کند، هر چه پاسخ دهید، دعوا بدتر می شود، بهتر است که شما موضوع را به طور ظریفی عوض کنید. البته این فقط یک تکنیک "موقت" برای کاهش مجادله و تنش است و یک تکنیک اساسی نیست.
در مثال زیر زن با مهارت از "تکنیک عوض کردن موضوع دعوا " استفاده می کند.
👤مرد: این چه وضع زندگی هست که من دارم، صبح تا شب اعصاب خوردی، صبح تا شب غر زدن های تو، آخه من چقدر حقوق میگیرم. اونجا هم خونه مادرم که یه احوالپرسی درستی با خواهرم نکردی.
👩🏻زن: چند دقیقه پیش، آقا احمد دوستت، چند بار زنگ زد نبودی، منم جوابش ندادم، الان بهش زنگ بزن، فکر کنم کار واجبت داره،
یا اینکه؛
👩🏻زن: مادرت که گفتی، قضیه صاحب خانه را براش گفتم، کلی خوشش اومد و خندید. گفت تو خوب باهاش حرف زدی.
یا اینکه؛
👩🏻زن: گفتی اعصاب خوردی، یادم اومد، باید داروهای مادرت هم بگیری، توانستی برای خونه هم برنج بگیر که تموم کردیم.
یا اینکه؛
👩🏻زن: چقدر ترافیک سنگینه، تو خوب می تونی از این ترافیک با این مهارت رد بشی. چقدر هوا آلوده شده
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از آرشیو
رمان
#سرنوشت
#قسمت_سیزدهم
از سر و وضع آراسته و لباسهای گرون قیمتش به نظر میرسید تاجری هست که واسه معامله سنگینی پیشم اومده.
ولی اگر موضوع کار بود نیازی نبود اونجور به هم معرفی بشیم.
تعارف کردم و روی مبل روبروی میزکارم نشست.
هنوز نمیدونستم قراره چه موضوعی رو مطرح کنه ولی رفتار مودب و محترمانه اش باعث شد رسم ادب به جا بیارم واسه همین اول گوشی رو برداشتم و از حمید خواستم چای و بیسکوییت بفرسته بالا.
توی مبل جا به جا شد و گفت:
- نیازی نبود زحمت بکشید.
نیومدم زیاد وقت شما رو بگیرم.
اگه اجازه بدید حرفهامو باهاتون بزنم و سریع مرخص بشم.
- در خدمت شما هستم.
- نمیخوام زیاد موضوع رو کش بدم.
من سیما جودت هستم.
تقریبا دو سالی هست که پسرم با همسر قبلی شما همکار هستند.
از شنیدن این جمله عرق سرد به تنم نشست و فهمیدم با بحث خوشایندی روبرو نخواهم شد.
ولی ترجیح دادم سکوت کنم تا حرفهاش رو بشنوم.
- قبل از اینکه حرفمو بزنم اول بگم ممکنه اومدن من به اینجا زیاد کار درستی نبود.
با وجود اینکه ترسی از علنی شدن ملاقات امروز ندارم.
ولی این به صلاح هست که ندا خانوم در جریان این مسئله قرار نگیره.
هنوز از نیت خیر و شر اون زن خبر نداشتم ولی بوی بدجنسی از حرفهاش حس میشد از طرفی وقتی قضیه به ندا مربوط میشد کنجکاو شده بودم اول بشنوم چی میخواد بگه .
فقط سری به نشانه تایید پایین آوردم و وقتی دید آماده شنیدن هستم ادامه داد:
- چندماه پیش پسرم منو در جریان آشنایی با دختری قرار داد که مدتی بود باهم همکار بودن.
ازش خواستم اول بدون هماهنگی قبلی توی محل کارش مارو باهم آشنا کنه.
که این اتفاق افتاد و من جای مخالفتی ندیدم.
با اطمینانی که به حسام داشتم میدونستم هر کسی رو واسه ازدواج در نظر نمیگیره.
وقتی خواستم پا پیش بذارم واسه خواستگاری شنیدم یک سال مهلت میخواد تا درسش تموم بشه و اصرار داشت چون خانواده اش نسبت به روابط قبل از ازدواج سختگیر هستن این مسئله سرپوشیده بمونه.
واسه آشنایی بیشتر خواستم خودش به تنهایی رفت و آمد بیشتری داشته باشه تا با خلق و خوی همدیگه آشنا بشیم.
مدتی گذشت تا دیدم حسام عنوان کرد که اون خانم یه تجربه ازدواج ناموفق داشته که حاصلش یه پسر 6 ساله هست.
بالطبع این مسئله خوشایند من که هزار آرزو و حسرت واسه تنها بچه ام داشتم،نبود.
وقتی بنای مخالفت گذاشتم حسام وقتی خونه نبودم تا مانعش بشم برام یادداشت گذاشته بود که در اعتراض به مخالفت شما با ازدواجم از این خونه واسه همیشه دارم میرم.
یک هفته خواب و خوراک ازم گرفته شده بود و مثل مرغ سرکنده دنبالش میگشتم.
هرچی به موبایلش زنگ میزدم هیچ جوابی نمیداد.
به اجبار سراغ ندا رفتم و ازش خواستم از حسام بخواد به خونه برگرده و منم بر خلاف میلم با این مسئله کنار خواهم اومد.
تنها دلیل کوتاه اومدن من حسام بود که حاضر نبودم یک لحظه ناراحتی دوریش رو تحمل کنم و در ثانی وقتی بعدها از زبون ندا شنیدم که 5 سال پیش شما اون و بچه اش رو از خودتون روندید و رفتید دنبال زندگی خودتون کم کم با این موضوع کنار اومدم.
تا اینکه اون اتفاق واسه سامان افتاد.
کم کم متوجه شدم حسام مثل همیشه سرحال نیست و وقتی بررسی کردم فهمیدم شما واسه زندگی دوباره با ندا پیش قدم شدین و اون هم بهتون جواب منفی داده و شک ندارم علت اصلی این قضیه وجود حسام تو زندگیش هست.
چون تنها برگ برنده ای که در مقابل من رو کرد پشت کردن شما به خودش و بچه اش بود که با برگشت شما هیچ ارزشی دیگه واسه من نداره.
ظاهرا پدر و مادر ندا هم کاملا با من هم عقیده هستند و صلاح و خوشبختیش رو تو زندگی با شما میدونن ولی احساسات مانع میشه تحت فشارش قرار بدن.
تصمیم گرفتم شما رو در جریان بذارم تا باز روی برگشتن ندا پافشاری کنید.
با اصرارشما و از طرفی موج مخالفت من و پدرومادرش هم شما زندگی از دست رفته تون دوباره شکل میگیره و هم من با خیال راحت میتونم پسرم رو اونطور که دلم میخواد داماد کنم.
شوک ناشی از حرفهای سیما جودت زبونم رو بند آورده بود.
واقعا از خباثت و خودخواهی اون زن که پشت نقاب خیرخواهی و دلسوزی پنهون کرده بود،داشتم بالا میاوردم.
اونقدر باهوش بودم که بفهمم داره منو به عنوان یه طعمه قرار میده و به قیمت خودخواهی خودش حاضره دست به هر دسیسه ای بزنه.
با نفرت گفتم:
- خانم جودت تعجب میکنم شما که این قدر حساب شده دارید برنامه میریزید چطور اونقدر باهوش نبودید که فکر کنید ممکنه اومدن شما به اینجا نتیجه برعکس داشته باشه و احتمال داره نجابت و پاکی ندا واسه من زیر سئوال بره و به کل منصرف بشم.
- کاملا به جا میفرمایید.
فکر اونجا رو هم کردم.
در اینصورت یقین میدونستم که شما حاضر نیستی پسرتون تو دامن چنین زنی