eitaa logo
💖زوجهای بهشتی💖
14.8هزار دنبال‌کننده
17.6هزار عکس
3.5هزار ویدیو
422 فایل
ادمین سوالات احکام 👈 @Fatemeh6249 مدیر👈 @fakhri62 تبادلات👈 @Fatemeh6249 چالش👈 @Fatemeh6249 کپی ازهر پست کانال بافرستادن سه صلوات آزاداست ✔ ❌کپی ازاسم کانال وآیدی کانال درشبکه های مجازی و سایت های مختلف ممنوع است❌
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از ٠
عدّه برای خانم ها در ازدواج موقت چقدر است؟ در ازدواج موقت اگر رابطه جنسی و دخول صورت نگرفته باشد، نیاز به نگه داشتن عدّه نیست. اما اگر در زمان ازدواج موقت دخول صورت گرفته باشد، زن موظف است پس از اتمام مدت ازدواج موقت، عدّه نگه دارد. مدت زمان عدّه عقد موقت آن است که دو حیض کامل عده نگه دارد ودر این بین با کسی دیگر عقد نخواند؛ یعنی زن بعد از دیدن حیض اول و پاک شدن از آن، حیض دوم را نیز ببیند و با انتهای حیض دوم و رسیدن به طهر و پاکی از عده از دواج موقت خارج می شود. با زنی که در عده کسی دیگر است نمی توان صیغه محرمیت خواند؛ هرچند رابطه جنسی هم نداشته باشند. ❤️کانال زوجهای بهشتی❤️ ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @zoje_beheshti ╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از ٠
عدّه_عقد_موقت 1. مان نگهداشتن عده در ازدواج موقت چقدر است؟ 2. آیا بدون نزدیکی کردن باز هم باید زن عده نگهدارد؟ 3. در صورت منفی بودن جواب سؤال دوم اگر مردی پس از اتمام زمان صیغه موقت مجدداً با همان زن صیغه بخوانند ولی این بار نزدیکی کنند آیا زن باید عده نگهدارد؟ 1. عدّه ازدواج موقت بعد از تمام شدن مدت در صورتی که عادت ماهانه می‌بیند، به مقدار دو حیض کامل است و اگر عادت نمی‌بیند چهل و پنج روز تمام است. 2. در این صورت عده ندارد. 3. عده دارد. 📚 آیةاللّه العظمی مکارم شیرازی ❤️کانال زوجهای بهشتی❤️ ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @zoje_beheshti ╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از ٠
سلام حکم پرداخت مهر در صورت بخشش باقیمانده مدت عقد از سوی مرد مشهور: چنانچه نزدیکی کرده، باید تمام مهری که قرار گذاشته اند را به زن بدهد و اگر نزدیکی نکرده باید نصف آن را بدهد. آیت الله زنجانی: بلکه اگر نزدیکی هم نکرده، بنابر احتیاط واجب تمام مهر را بدهد. ➖ ➖➖📚منبع: توضیح المسائل مراجع، م 2431. ❤️کانال زوجهای بهشتی❤️ ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @zoje_beheshti ╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از ٠
عقد موقت 🔺عقد موقت يا صيغه، داراي شرايط زير است: ⓵⇤ازدواج موقت مانند ازدواج دائم، نياز به خواندن عقد و الفاظ مخصوص دارد و با صرف رضايت قلبي درست نميشود.  ⓶⇤فرق عمده در ازدواج موقت با دائم، اين است كه در عقد موقت بايد مدت ذكر شود كه آيا مثلاً يك ساعت است يا ده سال. ⓷⇤مقدار مهريه هم بايد در عقد موقّت، مشخص شود و هنگام خواندن عقد، ذكر گردد. ⓸⇤در عقد ازدواج موقّت، بعد از تمام شدن مدت، زن بايد از مرد جدا شود و عده نگه دارد؛ مگر اينكه عقد، دوباره تجديد شود. اگر قبل از تمام شدن مدت، مرد بقيه آن را ببخشد، ازدواج موقت تمام ميشود؛ اما ازدواج دائم، فقط با طلاق يا فسخ، عقد منفسخ ميشود ❤️کانال زوجهای بهشتی❤️ ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @zoje_beheshti ╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از ٠
ازدواج موقت با دائم عبارتند از: ✅1.در عقد موقّت نفقه و ارث ندارد،البته در صورتیڪه شرط نفقه و ارث نڪنند و اگر شرط ڪنند باید بر طبق آن عمل شود. ✅2.زن در عقد موقّت آزاد است ڪه ڪارے در خارج "خانه" براى خود انتخاب ڪند و اجازه همسر براى او شرط "نیست" درصورتے ڪه مزاحم حقّ شوهر نباشد، ولے در عقد دائم بدون توافق این امر جایز نیست. ✅3.عدّه عقد دائم سه بارعادت ماهیانہ دیدن است ڪه با دیدن مرحله سوّم عدّه تمام مے شود، ولے عدّه عقد موقّت دوبار دیدن عادت ماهیانه است. ✅4.عدم وجود مهریہ در ازدواج موقت موجب بطلان عقد است ولے در ازدواج دائم اجبارے به مهرنیست و فقط مهرالمثل تعیین مے شود. ✅5.در ازدواج دائم هیچڪدام از زوجین بدون جلب رضایت دیگرے حق ندارد از بچه دار شدن جلوگیرے ڪند ولے در ازدواج موقت جلب رضایت دیگرے ضرورتے ندارد .فرزند حاصل ازازدواج موقت همانند فرزند حاصل از ازدواج دائم است. ✅6.در ازدواج دائم تعیین محل مسڪن با شوهر است اما در ازدواج موقت ملاڪ قرارداد بین زن وشوهر است و اگر قراردادی نداشتہ باشند زن اجبارے به ماندن در محل معین شده توسط شوهر را ندارد. ✅7.در ازدواج دائم بر زن واجب است از همسرش تمڪین ڪند ولے در ازدواج موقت الزامی نیست در ضمن در ازدواج موقت هر دو طرف مے توانند زمان مراودات خود را از قبل تعیین ڪنند. ✅8.در ازدواج دائم مرد حق ندارد بیش از چهار زن دائمی داشتہ باشد اما در ازدواج موقت مے تواند تعداد زن بیشترے اختیار ڪند. ✅9.براے بر هم زدن ازدواج دائم طلاق نیاز است اما در ازدواج موقت با پایان مدت زمان عقد پیمان عقد باطل می شود حتی شوهر می تواند همہ یا بخشے از مدت زمان را به زن ببخشد واز هم جدا شوند. ✅10.در ازدواج دائم با ایجاد سہ بار فسخ نیاز به محلل(مردے ڪه بازن سہ طلاقه ازدواج میکند واورا طلاق مے دهد تا آن زن بتواند دوباره باهمسر پیشین خود ازدواج ڪند) پیدا مے شود و فرد نمے تواند با همسر قبلے اش ازدواج ڪند اما در ازدواج موقت تعدد عقد ایرادے ندارد و محلل ایجاد نمے شود. ✅11.در ازدواج دائم مسلمان نمی تواند با غیر مسلمان ازدواج کند,ولے ازدواج موقت مرد مسلمان با زن غیر مسلمانے ڪه از اهل ڪتاب است (مانند مسیحی و یهودے) مانعی ندارد. ❤️کانال زوجهای بهشتی❤️ ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @zoje_beheshti ╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
سلام صبح بخیر.میخواستم ببینم آیاآرایش خیلی ملیح هم پیش نامحرم گناه داره ؟ آقای نوری همدانی. سلام علیکم اگر جلب توجه نامحرم میکنه بله اشکال داره باید پوشیده بشه ❤️کانال زوجهای بهشتی❤️ ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @zoje_beheshti ╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از 💖زوجهای بهشتی💖
با سپاس از خانم امیری عزیز برای پاسخگویی به سوالات احکام🙏🙏🙏 ❤️کانال زوجهای بهشتی❤️ ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @zoje_beheshti ╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
صبح زود پدرم رفت و شناسنامه ام را عکس دار کرد و آمد دنبال ما تا برویم محضر. عاقد شناسنامه هایمان را گرفت و مبلغ مهریه را از پدرم پرسید و بعد گفت: «خانم قدم خیر محمدی کنعان! وکیلم شما را با یک جلد کلام الله مجید و مبلغ ده هزار تومان پول به عقد آقای...» بقیه جمله عاقد را نشنیدم. دلم شور می زد. به پدرم نگاه کردم. لبخندی روی لب هایش نشسته بود. سرش را چند بار به علامت تأیید تکان داد.گفتم: «با اجازه پدرم، بله.» محضردار دفتر بزرگی را جلوی من و صمد گذاشت تا امضا کنیم. من که مدرسه نرفته بودم و سواد نداشتم، به جای امضا جاهایی را که محضردار نشانم می داد، انگشت می زدم. اما صمد امضا می کرد. از محضر که بیرون آمدیم، حال دیگری داشتم. حس می کردم چیزی و کسی دارد من را از پدرم جدا می کند. به همین خاطر تمام مدت بغض کرده بودم و کنار پدرم ایستاده بودم و یک لحظه از او جدا نمی شدم. ظهر بود و موقع ناهار. به قهوه خانه ای رفتیم و پدر صمد سفارش دیزی داد. من و پدرم کنار هم نشستیم. صمد طوری که کسی متوجه نشود، اشاره کرد بروم پیش او بنشینم. خودم را به آن راه زدم که یعنی نفهمیدم. صمد روی پایش بند نبود. مدام از این طرف به آن طرف می رفت و می آمد کنار میز می ایستاد و می گفت: «چیزی کم و کسر ندارید.» عاقبت پدرش از دستش عصبانی شد و گفت: «چرا. بیا بنشین. تو را کم داریم.» دیزی ها را که آوردند، مانده بودم چطور پیش صمد و پدرش غذا بخورم. از طرفی هم، خیلی گرسنه بودم. چاره ای نداشتم. وقتی همه مشغول غذا خوردن شدند، چادرم را روی صورتم کشیدم و بدون اینکه سرم را بالا بگیرم، غذا را تا آخر خوردم. آبگوشت خوشمزه ای بود. بعد از ناهار سوار مینی بوس شدیم تا به روستا برگردیم. صمد به من اشاره کرد بروم کنارش بنشینم. آهسته به پدرم گفتم: «حاج آقا من می خواهم پیش شما بنشینم.» رفتم کنار پنجره نشستم. پدرم هم کنارم نشست. می دانستم صمد از دستم ناراحت شده، به همین خاطر تا به روستا برسیم، یک بار هم برنگشتم به او، که هم ردیف ما نشسته بود، نگاه کنم. به قایش که رسیدیم، همه منتظرمان بودند. خواهرها، زن برادرها و فامیل به خانه ما آمده بودند. تا من را دیدند، به طرفم دویدند. تبریک می گفتند و دیده بوسی می کردند. صمد و پدرش تا جلوی در خانه با ما آمدند. از آنجا خداحافظی کردند و رفتند. با رفتن صمد، تازه فهمیدم در این یک روزی که با هم بودیم چقدر به او دل بسته ام. دوست داشتم بود و کنارم می ماند. تا شب چشمم به در بود. منتظر بودم تا هر لحظه در باز شود و او به خانه ما بیاید، اما نیامد. فردا صبح موقع خوردن صبحانه، حس بدی داشتم. از پدرم خجالت می کشیدم. منی که از بچگی روی پای او یا کنار او نشسته و صبحانه خورده بودم، حالا حس می کردم فاصله ای عمیق بین من و او ایجاد شده. پدرم توی فکر بود، سرش را پایین انداخته و بدون اینکه چیزی بگوید، مشغول خوردن صبحانه اش بود. کمی بعد پدرم از خانه بیرون رفت. هنوز چند دقیقه ای نگذشته بود که صدای مادرم را شنیدم. از توی حیاط صدایم می کرد: «قدم! بیا آقا صمد آمده.» نفهمیدم چطور پله ها را دو تا یکی کردم و با دمپایی لنگه به لنگه خودم را به حیاط رساندم. صمد لباس سربازی پوشیده بود. ساکش هم دستش بود. برای اولین بار زودتر از او سلام دادم. خنده اش گرفت. گفت: «خوبی؟!» خوب نبودم. دلم به همین زودی برایش تنگ شده بود. گفت: «من دارم می روم پایگاه. مرخصی هایم تمام شده. فکر کنم تا عروسی دیگر همدیگر را نبینیم. مواظب خودت باش.» گریه ام گرفته بود. وقتی که رفت، تازه متوجه دانه های اشکی شدم که بی اختیار سُر می خورد روی گونه هایم. صورتم خیس شده بود. بغض ته گلویم را چنگ می زد دویدم توی باغچه. زیر همان درختی که اولین بار بعد از نامزدی دیده بودمش، نشستم و گریه کردم. از فردای آن روز، مراسم ویژه قبل از عروسی یکی پس از دیگری شروع شد؛ مراسم رخت بران، اصلاح عروس و جهازبران. پدرم جهیزیه ام را آماده کرده بود. بنده خدا سنگ تمام گذاشته بود. سرویس شش نفره چینی خریده بود، دو دست رختخواب، فرش، چراغ خوراک پزی، چرخ خیاطی و وسایل آشپزخانه. یک روز فامیل جمع شدند و با شادی جهیزیه ام را بار وانت کردند و به خانه پدرشوهرم بردند. جهیزیه ام را داخل یک اتاق چیدند. آن اتاق شد اتاق من و صمد. شبی که قرار بود فردایش جشن عروسی برگزار شود، صمد از پایگاه برگشت و تا نیمه های شب چند بار به بهانه های مختلف به خانه ما آمد. فردای آن روز برادرم، ایمان، سراغم آمد. به تازگی وانت قرمز رنگی خریده بود. من را سوار ماشینش کرد. زن برادرم، خدیجه، کنارم نشست. سرم را پایین انداخته بودم، اما از زیر چادر و تور قرمزی که روی صورتم انداخته بودند، می توانستم بیرون را ببینم. بچه های روستا با داد و هوار و شادی به طرف ماشین می دویدند عده ای هم پشت ماشین سوار شده بودند. از صدای پاهای بچه ها و بالا و پایین پریدنشان، ما
شین تک ان تکان می خورد. انگار تمام بچه های روستا ریخته بودند آن پشت. برادرم دلش برای ماشین تازه اش می سوخت. می گفت: «الان کف ماشین پایین می آید.» خانه صمد چند کوچه با ما فاصله داشت. شیرین جان که متوجه نشده بود من کی سوار ماشین شده ام، سراسیمه دنبالم آمد. همان طور که قربان صدقه ام می رفت، از ماشین پیاده ام کرد و خودش با سلام و صلوات از زیر قرآن ردم کرد. از پدرم خبری نبود. هر چند توی روستا رسم نیست پدر عروس در مراسم عروسی دخترش شرکت کند، اما دلم می خواست در آن لحظاتِ آخر پدرم را ببینم. به کمک زن برادرم، خدیجه، سوار ماشین شدم. در حالی که من و شیرین جان یک ریز گریه می کردیم و نمی خواستیم از هم جدا شویم. خدیجه هم وقتی گریه های من و مادرم را دید، شروع کرد به گریه کردن. بالاخره ماشین راه افتاد و من شیرین جان از هم جدا شدیم. تا خانه صمد من گریه می کردم و خدیجه گریه می کرد. وقتی رسیدیم، فامیل های داماد که منتظرمان بودند، به طرف ماشین آمدند. در را باز کردند و دستم را گرفتند تا پیاده شوم. بوی دود اسپند کوچه را پر کرده بود. مردم صلوات می فرستادند. یکی از مردهای فامیل، که صدای خوبی داشت، تصنیف های قشنگی درباره حضرت محمد(ص) می خواند و همه صلوات می فرستادند. صمد رفته بود روی پشت بام و به همراه ساقدوش هایش انار و قند و نبات توی کوچه پرت می کرد. هر لحظه منتظر بودم نبات یا اناری روی سرم بیفتد، اما صمد دلش نیامده بود به طرفم چیزی پرتاب کند. مراسم عروسی با ناهار دادن به مهمان ها ادامه پیدا کرد. عصر مهمان ها به خانه هایشان برگشتند. نزدیکان ماندند و مشغول تهیه شام شدند. دو روز اول، من و صمد از خجالت از اتاق بیرون نیامدیم. مادر صمد صبحانه و ناهار و شام را توی سینی می گذاشت. صمد را صدا می زد و می گفت: «غذا پشت در است.» ما کشیک می دادیم، وقتی مطمئن می شدیم کسی آن طرف ها نیست، سینی را برمی داشتیم و غذا را می خوردیم. رسم بود شب دوم، خانواده داماد به دیدن خانواده عروس می رفتند. از عصر آن روز آرام و قرار نداشتم. لباس هایم را پوشیده بودم و گوشه اتاق آماده نشسته بودم. می خواستم همه بدانند چقدر دلم برای پدر و مادرم تنگ شده و این قدر طولش ندهند. بالاخره شام را خوردیم و آماده رفتن شدیم. داشتم بال درمی آوردم. دلم می خواست تندتر از همه بدوم تا زودتر برسم. ادامه دارد.. ❤️کانال زوجهای بهشتی❤️ ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @zoje_beheshti ╚════ ✾ ✾ ✾ ╝ .
سوال سلام شوهرم۳۴ ساله هستند دیگه نماز و روزه ش ترک شده چند ساله همیشه ازش خواستم انجام بده اما انجام نمیده قبلا بچه هیئتی به تمام معنا بودن مستحبات هم انجام میدادن به من چیزی نمیگه ک چرا اینجور شدن هر وقت ازش پرسیدم گفته به تو ربطی نداره شما همتون ادعا دارین و فک میکنین چون نماز میخونید پاک پاکید و از این جور جوابا حالا بدتر اینکه دخترم داره بزرگ میشه و اطرافش رو می بینه و درک میکنه و یاد میگیره دو ماهی هست که از پدرش سوال میکنه که چرا فقط مامان نماز می خونه و شما نمیخونی دخترم امسال رفته تو هفت سال و از نظر مذهبی داره ضعیف بار میاد شوهرم هنوز محرما هییت میره اما از همه ی بچه هیئتی ها جدا شده خیلی تو فشاره از لحاظ اقتصادی و مشکلات ولی بخدا فقط کافیه دو رکعت نماز بخونه روزی خونمون روونه میشه خوبی داره زیاد میدونم خدا بهش توجه داره فقط کافیه شوهرم وصل بشه چکار کنم ک دوباره مثل قبل بشن؟ سرکارخانم مشاور خانواده سلام علیکم خدمت شما همسر دلسوز که بابت ترک نماز همسرتون ناراحت هستین .دوست عزیز اول اینکه باید علت یابی بشه ومشخص بشه که ایشون که نماز میخوندن یکدفعه نماز رو ترک کردن احتمالش هست که ایشون یا دوستی دارن که تحت تاثیر اون قرار گرفتن یا فرمودین که مشکلات اقتصادی دارن شاید هم به خاطر اون این حالت براشون پیش اومده .ولی عزیزم الان شما یک مدتی کار با ایشون کار نداشته باشید که هی بگید که ایشون هم لج کنندريشه يابي مشکل در حل آن تأثير زيادي دارد. سعي کنيد بدون ايجاد حساسيت در همسرتان ببينيد چه چيزي تونسته افکار او را به اين سمت سوق بده . شايد بتونيم با دانستن اين مطلب مشکل را بهتر ارزيابي کنيم و راه حل مناسب تري پیدا. انسان ها خيلي زود شروع به لجبازي مي کنند. تلاش کنيد به گونه اي رفتار نکنيد که آن رو را به سوي لجبازي سوق بدید شما وظیفه همسری رو به خوبی انجام بدین وبامحبت وعشق بهش خدمت کنید وجوری برخورد نکنید که دخترتون متوجه بشن که ایشون نماز نمی خونن اگر هم گفتن باید میگفتین بابا خوندن ودختر بیشترین اثر تربیتی رو از مادر میگیرن سعی کنید اقتدار ومردانگی همسرتون رو اصلا پیش دخترتون زیر سوال نبرین واز باباش ی قهرمان براش بسازید باباش رو خیلی تعریف کنیدحتی هزار عیب داشته باشه ودخترتون سعی کنید قرار گرفتن در فضاهاي معنوي مثل زيارتگاه ها و هيئت هاي مذهبي زیاد ببرید واینکه همسرتون باز در محرم هیئت میره جای شکر داره باز دعاش کنید دلها دست خداست خودش هدایت وعاقبت بخیر کنه از این ور شما سعی کنید با خواندن نماز اول وقت واخلاق وبامهربانی تاثیر گذار باشید جوری نشه که روابط زناشویی تون بهم بخوره به خاطر این مسئله .حضرت اسیه سلام الله با اینکه شوهرشون فرعون بود ولی جوری وظیفه بندگیش رو انجام داد که در بهشت خانه ای هم جوار خدا دارد لطفا اگر حرفتون رو گوش نمیدن کاری باهاشون نداشته باشید فقط اگر در فامیل یا دوستان کسانی هستن که میتونن تاثیر گذار باشن حتما باهاشون رفت وامد کنید .و سعی کنید یک همسر نمونه باشید تا خداخریدار شما باشه از دعا وتوسل غافل نشوید متوسل به امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف شوید واز خودش کمک بخواید حتما نظر لطفشون شامل حالتون میشه وبرای زیاد شدن روزی حتما شبها قبل از خواب سوره واقعه رو بخوانید انشاءالله با توکل وصبر همه مشکلات حل میشوند .موفق باشید ❤️کانال زوجهای بهشتی❤️ ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @zoje_beheshti ╚════ ✾ ✾ ✾ ╝