eitaa logo
کانال زوج خوشبخت و تربیت فرزند❤
3.6هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
1.3هزار ویدیو
6 فایل
سلام به کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند خوش آمدید. مطالب کانال صرفا جهت اطلاع واستفاده شما عزیزان می باشد. تبلیغ کسب و کار کانال و گروه ----------------------------------------------------- آیدی مدیر @hosyn405
مشاهده در ایتا
دانلود
در‌د و دل‌اعضاء تهمت https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae تازه ازدواج کرده بودم ک سه تا برادرهام به حرفم گوش میکردن. خیلی روشون نفوذ داشتم.‌اگر به یکیشون میگفتم امشب بمون خونه ی منو خونه‌ی خودت نرو رو حرفم آب نمیخوردن. من تعیین میکردم چه موقع ک چه کسی باید تو خونه‌ش مهمونی بده‌ مثلا برادر کوچیکم میگفت آخر هفته شام بیاید خونه‌ی ما. من برای اینکه حرف خودم بشه میگفتم من وسط هفته میام.یا وقتی میفهمیدم زن برادر هام خانواده‌ی خودشون رو دعوت کردن بدون دعوت میرفتم. تو خونشون هم طوری برخورد میکردم که اونا کاملا بی اختیار میشدن.‌ شوهرم مخالف کار هام بود ولی چون‌برادرهام چیزی نمیگفتن اونم سکوت میکرد. یادمه یا بار رفتم خونه‌ی برادر کوچیکم. همسرش از حضورم خوشحال نشد. داشتن در رابطه با رنگ در کمد دیواری حرف میزدن. زن برادرم گفت دوست داره سفید باشه.‌ حس غرور دوباره سراغم اومد. به برادرم گفتم سفید بی روح میشه باید کرمی بگیری. برادرمم که انگار آیه نازل شده باشه گفت کرمی میگیرم. همسرش خیلی ناراحت شد ولی جلوی من حرفی نزد. هفته‌ی بعد رفتم خونشون. وقتی دیدم رنگ کمد دیواریشون کرم هست کلی کیف کردم یه بار هم رفتم خونه‌ی برادر بزرگم.‌خانمش با دیدن من در اتاق بچه ها رو بست. فهمیدم‌چیزی تو اتاق هست که نمیخواد من بدونم.‌ اما توی خونه‌ی برادرهام هیچ دری به روی من بسته نبود.‌خودم پاشدم و در رو باز کردم.‌ سبزی سرخ کرده بود و دخترش مشغول بسته بندی بود.‌ برادر زاده‌م‌از دیدم هول شد. اصلا به روی زن داداشم‌‌نیاوردم ولی حسابی ناراحت بودم.‌ تودلم گفتم حالا که از من پنهان کردی میدونم چیکار کنم.‌بسته بندیشون که تموم شد به برادرم گفتم‌ تازگی ها کمرم درد میکنه نمیتونم کار کنم. گفت چی کار داری بگو بچه ها بیان کمکت. گفتم کاری که ندارم فقط کاش منم میتونستم یکم سبزی بخرم. فوری به همسرش گفت. اینا رو بده به خواهرم فردا دوباره برای تو میخرم.‌ اونم جرأت مخالفت کنه و قبول کرد. رفتار خودم رو توجیح میکردم. اینم تنبیه زن داداشی که قصد پنهان کاری از من رو داره. شیطان انقدر من رو تحت احاطه‌ی خودش کرده بود که هیچ کدوم از رفتار های ناپسندم‌به چشمم نمیاومد.‌ یه روز متوجه شدم که زن داداش هام جمع شدن دور هم ولی من رو دعوت نکردن.‌ شوهرم به خاطر شغلش ماموریت بود و من تنها بودم.‌شام خوشمزه ای درست کردم و زنگ‌زدم به برادر هام و خودم رو زدم به مریضی. هر سه اومدن خونم و من تنهایی و ترس رو بهانه کردم و نذاشتم برم خونه‌شون.‌دور هم خوشگذروندیم آخر شب هم کلی ننه من غریبم راه انداختم و گفتم زن های شما یه کاری کردن من نتونم بیام خونه هاتون. همه‌شون آتیشی بودن و بعد رفتن مطمعن بودم توی خونشون جنگ‌راه انداختم.‌ دعا دعا میکردم خبر کتک خوردنشون به گوشم برسه چند سالی از زندگیم گذشته بود و خدا به من سه فرزند پسر و دو دختر داد.‌ پسر بزرگم ۱۴ سالش بود و من هنوز دست از کارهام‌برنداشته بودم. پسر عموم تو نزدیکی خونه‌ی ما خونه گرفت. با زنش و پسرش خوب زندگی میکردن.‌ اصلا خوشبختی اونا و اینکه اصلا صدایی ازشون بلند نمیشد شد خار چشم من شده بود. دلم میخواست یه کاری کنم اونا هم دعوا کنن.‌اما هر کاری میکردم پسر عموم‌ براش مهم نبود. تا یه روز دیدم یه مردی که جعبه‌ی شیرینی دستش بود رفت توی کوچه. دنبالش رفتن ببینم کجا رفت ولی متوجه نشدم. فکری به سرم زد و پسرم رو از دیوار خونشون فرستادم بالا.‌ گفتم ببین کفش پشت در هست. گفت کفش زنونه هست با دمپایی مردونه.‌ فوری رفتم خونه و زنگ زدم به پسر عموم گفتم کجایی که زنت مرد برد خونه. گفت مطمعنی گفتم اره با چشم های خودم دیدم. بعد اونم زنگ زدم‌به برادرهامو همون دروغ رو گفتم. هدفم کتک خوردن‌زنش بود.‌پسر عموم اومد و صدای‌جیغ و فریاد زنش بلند شد.‌زیر بار این تهمت نرفت و گفت باید برم جلوی خودش بگم. منم بدون هیچ ترسی رفتم گفتم خودم دیدم. اگر دورغ مبگم الهی کور بشم.‌ پسرعموم هم حرف من رو قبول کرد و از خونه بیرونش کرد.‌ پسر ۸ ساله‌ش رو ازش گرفت و نذاشت ببینه‌ش طلاقش داد.‌ دلم نمیخواست طلاق بگیرن فقط دوست داشتم کتک بخوره. اما با خودم گفتم اتفاقیه که افتاده.‌ پسرعموم سرکار میرفت و بچه‌ش تو خونه تنها بود.‌ یه روز از خونه اومد بیرون شروع به بازی کرد تا پدرش بیاد.‌ توپش سمت خیابون رفت اونم دنبالش دوید.‌ ماشین بهش زد.‌ دو روز بعد خبر آوردن که فوت کرده. داشتم دیونه میشدم.‌ اگر من اون حرف رو نمیزدم اون بچه پیش مادرش بود و نمیمرد. روزگارم سیاه شد و عذاب وجدان داشت من ر میکشت. اما باز خصلت های زشتم‌رو ترک نکرده بودم‌.‌ سعی میکردم اون اتفاق رو فراموش کنم.
عروسی دختر برادر بزرگم‌بود. من رو توی مراسمات اولیه‌شون صدا نکردن.‌ این برام‌عقده‌ی بزرگی شده بود. با برادرم قهر کردم‌.‌ اونم‌رو من حساس بود. فهمیدم زنش ازش خواسته که به کسی نگه. قهرم‌رو با برادرم انقدر طول دادم تا کارت عر وسی دخترش رو اورد. ازش نگرفتم انقدررگریه کردم تا مثل برج زهر مار برگشت خونه. دختر برادرم زنگ زد و با گریه گفت عمه تو رو خدا بیا بابام‌ مامانم رو کُشت. از درون خوشحال بودم ولی به ظاهر خودم رو ناراحت نشون دادم.‌رفتم خونشون نه برای کمک کردن برای اینکه ببینم کتک خورده دلم خنک بشه. زن برادرم که نمیدونست من برادرم رو پر کردم کلی برام‌دردل کرد و گفت مادر دادماد خیلی دوست داشته که مراسم ها رو خلوت بگیریم صبح عروسی دوباره برادرم زنگ زد و گفت اگر تو نیای عروسی مراسم‌رو بهم میزنم بهت قول میدم‌ سر دختر بعدیمم از خاستگاریش توی خونه ی تو باشه تا عروسیش. از خدا خواسته کوتاه اومدم.‌ رفتم‌عروسی.‌توی مراسم‌ دلم‌میخواست حال مادرشوهر عروس رو هم بگیرم.‌ رفتم‌گفتم‌ چرا برای عروس کیک نگرفتید.‌ برای ابروداری جلوی فامیل هاش گفت. ان‌شالله فردا بری مراسم‌پایتختی میگیرم‌ گفتم عروسی کیک‌داره نه پاتختی. امشب باید کیک‌باشه. مادرشوهرم که دید من توپم پره گفت الان میگم برن بگیرن.‌ وسط عروسی داماد و برادرش رفتن دنبال کیک و داماد کلا نتونست تو عروسیش باشه. اینم تنبیه مادرشوهری که نذاشته من تو مراسمات برادرزاده‌م باشم دو سال گذشت و من همچنان به زندگی اطرافیانم میتاختم.‌ از اینکه زن داداش هام از من میترسیدن خوشحال بودم.‌ یه شب توی خونه نشسته بودم.‌از کوچه صدای دعوا اومد .‌از پنجره بیرون رو نگاه کردم دیدم‌ پسر بزرگم و شوهرم با یه نفر سر جای پارک‌دعواشون شده. چادرم رو سر کردم و رفتم‌ بیرون‌ شروع کردم به تند حرف زدن. شوهرم وسط بحثش رو به من گفت برو داخل اما من میخواستم‌ از حقشون دفاع کنم.‌شوهرم دوباره گفت بهت میگم‌ برو. من نرفتم دعوا اوح گرفت و اون‌مرد به همسرم فحش ناموسی داد. همسایه ها جلو اومدن و اون مرد رو فرستادن رفت.‌ شوهرم که حسابی از اون فحش ناراحت بود جلوی اهالی کوچه به من گفت چرا بهت میگم برو داخل نرفتی که اون بهت فحش داد؟ جلوی مردم سرم داد زد خواستم‌اعتراض کنم که نفهمیدم چطور افتادم زیر مشت و لگدش و هیچ کس برای کمک‌بهم نیومد بالاخره شوهرم خسته شد و رهام کرد. با کمک پسرم رفتم خونه و یک‌هفته خوابیدم. اگر به برادرهام میگفتم‌ جنازه‌ی شوهرمم رو مینداختن جلوی در ولی نمیخواستم خبر کتک خوردنم به گوش زن هاشون برسه. بعد یک هفته شوهرم برای دلجویی از من گفت حاضر شید بریم‌رستوران.‌ کینه‌ش به دلم بود ولی باید به موقع انتقام میگرفتم. اماده شدیم.‌ بچه هام‌ بزرگ شده بودن و پنج نفری عقب جا نمیشدن. دختر کوچیکم روی پای من مینشست. خواستم سوار ماشین شم که دخترم در رو هول دادو تیزی بالای در رفت توی چشمم و خون صورتم رو گرفت.‌ با جیغ و داد رفتیم بیمارستان و گفتم باید عمل کنی. بعد از عمل نیمه بیهوش بودم که صدای دکتر رو شنیدم. به همسرم‌ گفت: "همسرتون بینایی چشم‌ آسیب دیده‌ش رو از دست داده" انگار یکی من رو کشوند به اون سالی که به زن پسر عموم تهمت زدم و قسم خوردم "کور شم اگر دورغ بگم" من اونروز اصلا ندیدم که اون مرد کجا رفت. اون همه خونه توی اون کوچه بود شاید خونه‌ی یکی دیگه رفته بود. چرا دروغ گفتم؟ افتادم‌سر گریه همه فکر کردن من از اینکه فهمیدم چشمم بینایی نداره ناراحتم ولی درد عذاب وجدانی که سالها با توجیح آروم‌نگهش داشته بودم دوباره به جونم افتاد. من با اون‌دروغ یک زندگی رو از هم پاشوندم و باعث مرگ پسرشون شدم.‌ بعد از یک‌ماه یه دکتر گفت من چشمش رو عمل میکنم ۷۰ درصد قول میدم‌که خوب بشه. بهش اعتماد کردم و عمل موفقیت آمیز بود.‌با عینک و هزار تا قطره و دارو خیلی تار میدیم. رو به بهبودی بودم. یه روز پسرام توی خونه با هم دعواشون شد. شب قبلش پرده‌ی حصیریم رو آورده بودم پایین که بشورم. چند تا از حصیر هاش جدا افتاده بود. یکی از پسر هام‌حصیر رو برداشت تا اون یکی رو بزنه. تازه از خواب بیدار شده بودم. بی عینک بلند شدم تا جلوشون رو بگیرم که حصیر مستقیم رفت تو چشمم و دوباره همون آش و همون کاسه.‌ انقدر بیماری و دکتر رفتنم طولانی شد که دیگه فرصت نداشتم به زندگی برادر هام فکر کنم.‌اینبار همون دکتر هم قطع امید کرد. توی همون وضع بودم که خبر اوردن موقع فوتبال بازی کردن توپ خورده تو صورت پسرت و باباش برده‌ش بیمارستان. زنگ زدم گفت صبر کن‌میایم. شب که اومدن دیدم چشم‌پسرم رو پانسمان کردن. شوهرم‌گفت ضربه سنگین بوده چشمشآسیب دیده. گفت از پدر پسری که توپ رو به صورت پسرمون زده شکایت کردم. با اصرار صبح من هم به کلانتری رفتم.اما با دیدن زن سابق پسرعموم سرجام‌ خشکم زد.‌ پسر اون با اینکه خیلی از پسر من کچکتر بود با توپ توی بازی زده بود به صورت پسر من.
با خودم گفتم این‌دار مکافاتِ.‌هم‌خودم کور شدم هم معلوم نیست چه بلایی سر چشم‌ بچه‌م بیاد. روم‌نشد برم جلو ازش حلالیت بگیرم. به شوهرم‌گفتم باید رضایت بدی. قبول نکرد و من با گریه علت این همه بلا و مصیبت رو بهش گفتم.‌ ناراحت رضایت دادو به خونه برگشتیم داشتم‌فکر میکردم که باید چیکار کنم‌که سماور کج شد و آبجوشش ریخت تا یک قدمی دخترم. انگار صبر خدا برام تموم شده بود.‌به شوهرم گفتم تا من حقیقت رو به پسر عموم نگم این مصیبت تموم نمیشه. صبح میرم جلوی خونه‌ش. صبح صبحانه‌ی بچه ها رو دادم و رفتم خونه‌ی پسر عموم.‌ اما با دیدن پرچم سیاه بالای سر خونشون و همسرش که با گریه توی سرش میزد متوجه شدم که دیر رسیدم.‌ الان بیست ساله از اون تهمتی که زدم میگذره. من با کوله باری از عذاب وجدان موندم. این راز بین من و شوهرم مونده. روی عذر خواهی از هیچ کس رو ندارم.‌ چشم خودم نابینا شده و اون یکی چشمم هم‌ به خاطر گریه کم بیناست. چشم‌پسرمم دچار آسیب شد و حتما باید عینک بزنه. من متوجه اشتباهاتم شدم و الان دیگه کاری از دستم بر نمیاد. پایان ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ ایتا https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae سروش https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g پذیرش تبلیغات @hosyn405
ارسالی اعضا محترم سلام عزیزان وخواهرهای گلم تو روخدا شما رو قسم به هر چه میپرستین ،انقدر دختر وپسر نکنین خدا مصلحت ما رو خوب میدونه خوب میدونه به کی پسر بده به کی دختره بده والله فرقی نداره باید از خدا اولاد سالم وصالح بخواهیم ،یه چیزی بگم بنده قرص اعصاب میخورم و رفتم دکتر گفت بارداری ،منی که قرص مصرف میکردم وبرای بچه هم ضرر ی داشت،منی که حرف حرفه خودم نبود بیشتر خواهر شوهرم برام تصمیم میگرفت بهمون گفت بچه رو بندازین منم گفتم نه نمیندازم اما شوهرم حرفی نزد خلاصه از این دکتر به این دکتر همشون گفتن بچه نمیتونه سالم باشه چون قرص میخوری .به خدا قسم ،خدا کاری کرد که اون بچه بمونه ،یعنی خدا بهم زبونی داد تا از خودم دفاع کنم گفتم نمیندازم کارم شده بود گریه😭😭اونقدر نگین دختر باشه پسر باشه ،همین بچه ای که خدا بهم داده،یعنی خودم میگم اون بچه خدادادی است چون هیچکس راضی نبود به دنیا بیاد ،اما خدا راضی بود، الانم خدا را هزاران شکر شکر شکر که بهم یه رحمت داده دختر نازه دختر عشقه ، واینکه من هیچ نقشی تو تربیت بچه ام نداشتم خدا خودش تربیت کرد اونو خدا بهم داده ،تورو خدا برام دعا کنین اگه صلاحمه باز خدا بهم بچه بده فرقی نداره دختر وپسر همین اینکه سالم وصالح باشه برام کافیه، از خدا سرباز امام زمان میخوام یاره اقا باشن ببخشین طولانی شد🙏🙏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺 زن فقیری که خانواده کوچکی داشت، با یک برنامه رادیویی تماس گرفت و از خدا درخواست کمک کرد. مرد بی ایمانی به این برنامه رادیویی گوش می داد، تصمیم گرفت سر به سر این زن بگذارد. آدرس او را به دست آورد و به منشی اش دستور داد مقدار زیادی مواد خوراکی بخرد و برای زن ببرد. ضمنا به او گفت: وقتی آن زن از تو پرسید چه کسی این غذا را فرستاده، بگو کار شیطان است. وقتی منشی به خانه زن رسید، زن خیلی خوشحال و شکرگزار شد و غذاها را به داخل خانه کوچکش برد. منشی از او پرسید: نمی خواهی بدانی چه کسی غذا را فرستاده؟ زن جواب داد: نه، مهم نیست. وقتی خدا امر کند، حتی شیطان هم فرمان میبرد... ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿 ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ ایتا https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae سروش https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g پذیرش تبلیغات @hosyn405
🎀سیاست های زنانه🎀👠 بعضیا از خانوما میگن همسرمون برامون هیچی نمیخره: شاید دلیلش یکی از موارد زیر باشه👇👇 ❌ چون خیلی از آقایون خرید کردن رو بدون حضور طرف مقابل دور ریختن پول میدونن ! چون میگن من یه چیز میخرم که ممکنه نیازش نباشه ❌ همسرتون اقتدار خرید برای شما رو از دست داده . یه بار زدی توو پرش و گفتی این چیه رفتی خریدی؟! دیگه دوست نداره برات خرید کنه پس همیشه حتی اگه دوست نداری ازش تعریف کن و بگوو وااااااااااای چقدر خوووشگله به همه با افتخار نشون بده و بگو شوهرم خریده و بعد سعی کن به مرور سلیقه ت رو بیشتر بهش نشون بدی. مثلا تصاویری از چیزایی که دوست داری بهش نشون بده و ... ❌ همسرتون مناسبتهاو این ها رو لوس و مسخره میدونه ... در این صورت شما برای خودتون جشن بگیرید ، وقتی ببینه شما چقدر برای خودتون ارزش قائلید کم کم پی میبره چقدر براتون مهمه ، لااقل در یه ضیافت مفت و مسلم و راحت دعوت شده. ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ ایتا https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae سروش https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g پذیرش تبلیغات @hosyn405
🎀سیاست های زنانه🎀👠 ❌ یه چیزی که نباید اصلا فراموش کنین اینه که : لطف همیشگی وظیفه تون میشه توی زندگی تون کلا یه طوری رفتار کنین که اگر خارج از وظیفه شماست آنقدر اون کار رو انجام ندین که تبدیل به وظیفه تون شه. ❌ نه اینکه بخواین منت بذارین ، نه ولی یه طوری بقیه لطف کار شما رو متوجه بشن. مثلا اگر جایی غیر از خونه خودتون دارین ظرف ها رو می شورین همسرتون بیاد و جلوی بقیه ازتون تشکر کنه ! مثلا بگه : مریم خانوم خسته شدی،بیا بشین دیگه. دستت درد نکنه اینطوری بقیه هم متوجه لطف شما میشن ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ ایتا https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae سروش https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g پذیرش تبلیغات @hosyn405
✅اختلاف ❣️همه زن و شوهر ها با هم اختلاف نظر دارن. ولی این باعث نمیشه که به خودشون اجازه بدن جلوی دیگران ولو نزدیک ترین افراد خانواده با هم بحث یا دعوا کنند.⚠️ 💟 شما ممکنه یادتون بره ولی اون فرد هیچ وقت یادش نمیره. بهتره وجهه اجتماعی خودتون رو حفظ کنین و برای اختلاف های بزرگ و حتی کوچیک جلوی دیگران بحث نکنین. 💞سعی کنین این عادت رو توی زندگیتون ایجاد کنین که که حرف زدن در مورد این جور مسائل رو به خلوت دو نفره ببرین ❌تازه عروسا این رو از اول توی زندگیتون تبدیل به عادت کنین که حرفای اینجوری رو ببرین توی جایی که فقط و فقط خودتون باشین. اگر هم چند سال از زندگی تون گذشته از همین الان شروع کنین. تکرار یه رفتار تبدیل به عادت میشه.... ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ ایتا https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae سروش https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g پذیرش تبلیغات @hosyn405
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ده سال پیش با شوهرم خیلی سنتی ازدواج کردم.‌ به خاطر اختلاف سنیمون که ۱۵ سال بود نمیتونستم باهاش ارتباط بگیرم. همسرم هم از ترسم سواستفاده کرد و تا میتونست اذیتم کرد.‌ منم باهاش لج کردم و ازش فاصله گرفتم یه روز یه تماسی بهم‌شد و انقدر اون مرد باهام صمیمی حرف زد و مهربون بود که جذبش شدم. چند روزی بود که همش زنگ‌میزد و منم منتظر تماسش بودم. بهش گفتم متاهلم و ازش خواستم وقتایی زنگ بزنه که همسرم خونه نیست. اونم‌گوش داد ازم خواست به دیدنش برم. یه چیزی هی بهم میگفت به این رابطه پایان بدم ولی کمبود محبت نمیذاشت حرفشو گوش کنم. بالاخره قبول کردم برم😔 حاضر شدم خواستم برم بیرون پام گرفت به لبه‌‌ی فرش خوردم زمین. انقدر پام درد گرفت که نمیتونستم‌تکون بخورم. به زور و گریه خودم‌و رسوندم‌ به تلفن همون موقع شوهرم زنگ زد گفتم فقط بیا خونه تا اون روز فکر نمیکردم شوهرم انقدر دوستم داره فوری خودشو رسوند خونه بردم بیمارستان. پام‌مو برداشته بود. گچ گرفتیم و برگشتیم. انقدر دلم از خودم گرفته بود که همه چیز رو براش گفتم.اولش از دستم عصبانی شد ولی بعدش بخشیدم. از اون روز خیلی رفتارش باهام بهتر شده. یکم محدودم کرد ولی خیلی مهربون شده. خدا رو شکر میکنم که اون روز خوردم زمین و پام شکست و نرفتم‌سر قرار به‌خدا‌اعتمادکن ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ ایتا https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae سروش https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g پذیرش تبلیغات @hosyn405
💞🍂🍃💞🍂🍃💞🍂🍃💞🍂🍃💞🍂🍃💞🍂🍃🍂🍂🍃💞🍂🍃💞🍂🍃 پسری از نامزدش تعریف می کرد و می گفت: مریم در عین ظرافت و مهربانی روحیه ای قوی دارد. . 💖وقتی در کارم با مشکلات مالی دست و پنجه نرم می کردم به جای غر زدن و شکایت از کم پولی، خودش سر کار رفت و گاهی به من هم کمک می کرد. . 💖او زنی مستقل، خودکفا، با محبت و ایده آل است و من عاشق و دلبسته او هستم. . 💖شما هم به نامزدتان نشان دهید كه استقلال دارید اما در عین حال از ایده‌های او استقبال می‌كنید و گاهی بدون او نیز توانایی به انجام رسانیدن كارها را دارید. ❣ ❣🌸.       ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ ایتا https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae سروش https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g پذیرش تبلیغات @hosyn405
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 🍃🌺🍂 🍂🍃 🌸 💃 اگر میخاین همسرتون باهاتون زیاد حرف بزنه وقتی همسرتون یه چیزی رو براتون تعریف میکنه 👈🏻 خییییلی با اشتیاق و علاقه بهش گوش بدید و طوری نشون بدید که حرفاش خیییلی براتون جذاب و هیجان انگیزه... 👈🏻 سعی کنید حتما حتما تو چشماش نگاه کنید وقتی داره صحبت میکنه و اینجوری نباشه که اون برای خودش صحبت کنه و شما یه طرف دیگه را نگاه کنید و یا حواستون به یه جای دیگه باشه و یا مشغول کار خودتون باشید... 👈🏻 از یه سری کلمات و آواها استفاده کنید موقعی که دارید به حرفاش گوش میدید ✔ مثلا: ⇦ آها... ⇦ عه چه جالب... ⇦ جدی؟؟؟ ⇦ وای چه باحال... ⇦ بعدش چی شد؟ ⇦ عجب... ⇦ که اینطور... ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ ایتا https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae سروش https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g پذیرش تبلیغات @hosyn405
❇️ اسباب‌بازی و افزایش خلاقیت در کودکان 🗝 مهم نیست که کودک شما چه‌قدر اسباب‌بازی دارد؛ مهم این است که زمان کافی و اوقات فراغت خوبی برای بازی‌کردن داشته باشد. 💠 کودکتان را مجبور نکنید که با اسباب‌بازی خاصی بازی کند. شاید او یک ماه با یک قوطی خالی سرگرم شود؛ پس کل وسایل خانه می‌تواند برای او اسباب‌بازی باشد. 🔹 فراموش نکنید که تلویزیون به‌هیچ‌وجه اسباب‌بازی و وسیله سرگرمی کودک به‌حساب نمی‌آید! تبلت، گوشی، تلویزیون و امثال ذلک، وسایل بی‌روحی هستند که معمولاً مهارتی را به کودک شما منتقل نکرده و او را در مهارت‌های ارتباطی ضعیف می‌کنند. ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ ایتا https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae سروش https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g پذیرش تبلیغات @hosyn405
❤️✨❤️ برای درمان پرخاشگری ابتدا بايد از علت آن آگاه شويم. 🔶اگر پرخاشگری كودک به علت الگوی نامناسب است بايد از بحث و مشاجره جلو كودک خودداری كنيد. 🔶اگر پرخاشگری او راهی است برای رسيدن به خواسته اش، با صبوری با او برخورد كنيد و اگر خواسته اش نا به جاست تن به خواسته او ندهيد. برايش توضيح دهيد كه چرا نميخواهيد آن كار را انجام دهيد. بگوييد با داد و بيداد و... به خواسته اش نميرسد. 🔶اگر پرخاشگری اش به دليل تنبيهاتی است كه شده، رفتارتان را با او تغيير دهید. ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ ایتا https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae سروش https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g پذیرش تبلیغات @hosyn405
⚠️تا جایی که ممکن است، از نوجوان‌تان انتقاد نکنید انتقاد و نکوهش، اعتماد به نفس فرزند نوجوان شما را کم می‌کند. اگر نوجوان‌تان درگیر چیزی است که شما دوست ندارید یا نمی‌پسندید، درباره‌اش با او صحبت کنید. نوجوانان معمولا انتقاد را تمسخر تلقی می‌کنند و تصور می‌کنند که مایه‌ی سرافکندگی شما شده‌اند. وقتی مجبورید از او انتقاد کنید، به لحن خود دقت کنید!!!! ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ ایتا https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae سروش https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g پذیرش تبلیغات @hosyn405
دور ریختنی های زندگی ❌افکار منفی درونمان ❌نظرات منفی اطرافیان ❌نارضایتی از ظاهرمان ❌ شک و بی اعتمادی به خودمان واما..... چیزهایی که باید در زندگی حفظ کنیم👇🏻👇🏻👇🏻 ✅ حفظ آرامش مان ✅ اعتماد به خودمان ✅ عشق و علاقه به خودمان ✅ حفظ حریم در رابطه هایمان ✅ خلاقیت مان 🦋🍃🦋🍃🦋🍃🦋🍃 ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ ایتا https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae سروش https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g پذیرش تبلیغات @hosyn405
❤️✨❤️ چشمه باش!" 💖 یک مشت خاک را در یک لیوان آب بریز، چند لحظه صبر کن، آیا می‌توانی آب را بنوشی؟ ✨ یک مشت خاک را درون چشمه بریز چند لحظه صبر کن، حالا می‌توانی یک لیوان از آب گوارای چشمه بنوشی، درد و رنج‌های دنیا هم همین طور است، مشتی خاک. 🍃 این بستگی به تو دارد که لیوان آب باشی یا چشمه! برای دقایقی چشمانتان را ببندید و چشمه بودن را احساس کنید، چشمه از خودش می‌جوشد و هر لحظه نو به نو می‌شود، زلال و پاک. چشمه بودن خوب است، چشمه باش! ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ ایتا https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae سروش https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g پذیرش تبلیغات @hosyn405
🍃🍃 💠خيلی وقت ها ديگران می توانند خوب و صميمی زندگی کنند اگر ما حرف اضافه نزنيم! 🔸سه سال از زندگی زوج جوان ميگذرد عمه ميگويد: چطور قابلمه هايت اينقدر زود خش برداشته؟! شوهر بعدا زنش را توبيخ می کند که چرا مادرت برایت جهيزيه جنس خوب نخريده؟! يکی به شوهر می گويد: چطور اينهمه مدت با اخلاق تند همسرت ساخته ای؟! شوهر پس از شنيدن اين سوال زنش را تحمل نمی کند و کارش با او به دعوا و مرافعه می کشد. 🔹به زن می گويند چقدر شوهرت شب ها دير به خانه می آيد؟! زن پاپيچ شوهر می شود و شکاکانه می پرسد اين وقت شب کجا بودی؟! و اين شکاکيت کاذب همچون پتکی اعصاب و روان خانواده را له می کند. 🔸بياييد اينقدر از هم سوال نپرسيم، حرف اضافه نزنيم، توصيه های شخصی نکنيم نپرسيم همسرت کو؟ چرا تنها آمدی؟ اين مانتو را چند سال قبل خريدی؟ شوهرت چقدر حقوق می گيرد؟ دستپخت همسرت خوب است يا نه؟ پدر زنت چند ميليون جهيزيه داد؟ خانه تان چند متر است؟ 🔺حرف اضافه، زندگی ديگران را خراب می کند. پس حواسمان را جمع کنيم که کم، درست و به موقع حرف بزنيم! واقعا خیلی چیزها به ما مربوط نیست... ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ ایتا https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae سروش https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g پذیرش تبلیغات @hosyn405
🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸 🔹🔸🔹🔸🔹🔸 مردانی که زنان را فراری می دهند!!! مردها گاهی رفتارهایی انجام می دهند، که از نظر زنان منطقی نیست و همین رفتارها پایه گذار اختلافات زناشویی می شوند. مثل: مردانی که بسیار جدی و سرد هستند مردانی که از رابطه جنسی فراری اند غرق شدن بیش از حد مرد در کار خود ابراز ناراحتی همیشگی مرد از اتفاقاتی که در رابطه قبلی اش افتاده بی احترامی به زن حتی به شوخی، و دست کم گرفتن او همیشه در سفر بودن وبی توجهی و از همه بدتر 👈 نشان ندادن تعهد به زندگی مشترکشان. ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ ایتا https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae سروش https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g پذیرش تبلیغات @hosyn405
💥رابطه ایه که توش به حریم شخصی همدیگه وجود داشته باشه 💥موبایل چک نشه 👈به خلوت شخصی طرف مقابل احترام گذاشته بشه و هدف این باشه که صد در صدی درش وجود داشته باشه ✔️در واقع رابطه ی خوب رابطه ایه که توش اعتماد صد در صد وجود داشته باشه. ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ ایتا https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae سروش https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g پذیرش تبلیغات @hosyn405
----چرا هیچوقت بهم نگفتی دوستم داری؟ ---چون نداشتم!!! ❌ اگه دچار یه علاقه یه طرفه شُدی بدون، علت علاقه زیادت به آدمی که دوستت نداره؛ خارق العاده بودن و دوست داشتنی بودن اون آدم نیست بلکه شما یک درگیری درونی داری که این گیر مدلش اینه: اول از نادیده گرفته شدن توسط اون آدم خوشت میاد توو ذهنت جذاب میشه(توو ذهنت ، وگرنه توو واقعیت اونم یه آدم معمولیه) بعد اگه بر حسب شانس اون آدم بهت توجه کوچکی بکنه باخودت میگی واااو اگه اون آدمِ دست نیافتنی امروز به من توجه کرد یعنی من آدم ارزشمندیم! چهارتا تکست شو پنجاه بار می خونی تا لابه لاش یه عزیزمی،جانمی،استیکر قلبی،چیزی بیابی! اینجوری اعتماد به نفس پیدامی کنی اما فرداش که دوباره باهات مثل یخچال برخورد می کنه نه تنها اون اعتماد به نفس کاذبی که بدست آوردی ازبین میره بلکه دوبرابر احساس بی ارزشی و دوست نداشتنی بودن می کنی!! ❌ گیر درونی توبرطرف کن: برای خودت ارزش قائل شو مهم نیست چقدر چاقی! چقدر چشمات درشت نیست! چقدر پول نداری! چقدرپوستت روشن نیست! مهم اینه که تو یه انسان منحصربه فردی و باویژگی ها وشخصیت تو فقط یه دونه درجهان وجودداره اونم خودتی.. ❌ گیر درونی یعنی توو ناخودآگاهت از مورد تحقیر و بی توجهی قرار گرفتن خوشتون می یاد و لذت ببرین! چون خودت قلبا معتقدی موجود بی ارزشی هستی! ترسناکه ، نه ؟ ❌گاهی وقتشه به جای کوچ ازین رابطه به اون رابطه،با خودت بگی: شاید بهتره یه مدت اصلا با کسی نباشم! روی خودم،سلامتم،علایقم و تکاملم تمرکز کنم. «هیچکس از تنهایی نمرده!...فقط قوی تر شده ، چون کشف کرده میتونه روی خودش و توانایی هاش حساب بازکنه» ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ ایتا https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae سروش https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g پذیرش تبلیغات @hosyn405
. امروزه برخی از دختران به ‌دلیل داشتن تحصیلات و شغل، بخشی از زنانگی خود از جمله مهربان ‌بودن را کم‌رنگ کرده‌اند، . و می‌خواهند که قدرت و استقلال خود را به رخ فرد مقابل بکشند. . درصورتی‌ که یک مرد، حس محبت و مهربانی و حمایت از جانب زن را می‌خواهد. . یک مرد نیازمند جنبه مهربانانه زن مورد علاقه خود است. پس مهربان باشید و محبت کنید. . شما می توانید با محبت کردن به مرد مورد علاقتان او را به سمت خود بکشانید. . اما چگونه به نامزدتان محبت کنید؟ . کارهایی هست که می توانید برای ابراز مهر و محبت به مرد مورد نظرتان انجام دهید و او را مجذوب خود کنید. ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ ایتا https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae سروش https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g پذیرش تبلیغات @hosyn405
😊 ۱. چشمتان را خوب باز کنید ببینید آیا با همین خواستگارتان(یا بلعکس) بدون هیچ تغییر و اصلاحی در رفتارش، عقایدش، وضع علمی و مالی‌اش می‌توانید زندگی کنید یا نه؟ و بر مبنای همین الان، کاملا واقع بینانه، تصمیم بگیرید. ۲. به قصد اصلاح، درمان و یا هدایت با کسی ازدواج نکنید! و فراموش نکنید ازدواج درمانگاه نیست! ۳. از سر ترحم ، کمک و دستگیری با کسی ازدواج نکنید! ۴. از سر طمع، تفاخر و پُز دادن و مشهور شدن، با کسی ازدواج نکنید! 🌹🌹 ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ ایتا https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae سروش https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g پذیرش تبلیغات @hosyn405
❣☘❣☘❣☘❣ یه عروس با سیاست چنین ویژگی‌هایی داره👏 🚺 راز های شخصی و خصوصی شو به خانواده ی شوهرش نمیگه 🚺 هر رفتاری رو که داره از همون اول ثابت نگه میداره یهو مهربون و یهونا مهربون نمیشه 🚺هزینه های کوچکش مثل ترمیم ناخن خرید مانتو و غیره رو به خانواده شوهرش اعلام نمیکنه 🚺تو کارهای خونه مادر شوهرش را کمک میکنه اما زیاده‌روی نمیکنه چون میدونه ناخواسته تبدیل به وظیفه میشه 🚺تو بحث های بین خانواده شوهرش نه دخالت میکنه نه نظر میده 🚺 وقتی شوهرش خونه نیست به مادر شوهرش زنگ میزنه و حالشونا می پرسه 🚺جلوی خانواده شوهرش حسابی به شوهرش میرسه به هیچ وجه مشکلات خودشونو نمیگه 🚺به هیچ عنوان خاطرات سفرشو با شوهرش را با آب و تاب جلوی مادرشوهرش تعریف نمیکنه که مثلاً دل مادر شوهرش رو بسوزونه 🚺از خواهر شوهر و مادرشوهر تعریف میکنه و جوری به همه نشون میده که اونا را خیلی دوست داره 🚺وقتی ازش راجع به امورات خانواده ی شوهرش می پرسن میگه هر طور خودتون صلاح میدونید. ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️ ایتا https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae سروش https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g پذیرش تبلیغات @hosyn405