✿❀ ﴾﷽﴿ ❀✿
✿❀بِسْـمِـ الرَّبِ الشُّہَــداءِ وَالصِّدیـقین ✿❀
✿❀رمان #واقعی
✿❀ #زندگینامہ_شہیدایوب_بلندے
✿❀نیمہ ݐــنہان ماه ۱۵
✿❀قسمت #چهل_ودو
ایوب صبح به صبح بچه ها را #نوازش می کرد.
آن قدر برایشان #شعر می خواند تا برای نماز صبح بیدار شوند.
بعضی شب ها محمد حسین بیدار می ماند تا صبح با هم حرف می زدند.😍☺️
ایوب از خاطراتش می گفت،
از این که بالاخره #رفتنی است... 😢
محمد حسین هیچ وقت نمی گذاشت ایوب جمله اش را تمام کند.
داد می کشید:
_"بابا اگر از این حرف ها بزنی خودم را می کشم ها"
ایوب می خدید:
_"همه ما رفتنی هستیم، یکی دیر یکی زود. من دیگر خیالم از تو راحت شده، قول می دهم برایت زن هم بگیرم، اگر تو قول بدهی مراقب مادر و خواهر و برادرت باشی.😁
✨ #محمدحسین مرد شده بود.✨
وقتی کوچک بود از موج گرفتگی ایوب می ترسید...
فکر می کرد وقتی ایوب مگس را هواپیمای دشمن ببیند، شاید ما را هم عراقی ببیند و بلایی سرمان بیاورد.
حالا توی چشم به هم زدنی ایوب را می انداخت روی کولش و از پله های بیمارستان بالا و پایین می برد و کمکم می کرد برای ایوب لگن بگذارم.☺👌
آب و غذای ایوب نصف شده بود...
گفتم:
_ ایوب جان اینطوری ضعیف میشوی هاا
اشک توی چشم هایش جمع شد.😢
سرش را بالا برد:
_"خدایا دیگر طاقت ندارم پسرم جورم را بکشد، زنم برایم لگن بگذارد."
با اینکه بچه ها را از اتاق بیرون کرده بودم، ولی ملحفه را کشید روی سرش.
شانه هایش که تکان خورد، فهمیدم گریه میکند.😭😣
😞مرد من گریه می کرد، تکیه گاه من...
وقتی بچه ها توی اتاق آمدند، خودشان را کنترل می کردند تا گریه نکنند.😞
ولی ایوب که درد می کشید، دیگر کسی جلودار اشک بچه ها نبود.😭
ایوب آه کشید و آرام گفت:
_"خدا صدام را لعنت کند"
بدن ایوب دیگر طاقت هیچ فشاری را نداشت.
آن قدر لاغر شده بود که حتی می ترسیدم حمامش کنم.😞😣
توی حمام با اینکه به من تکیه می کرد باز هم تمام بدنش می لرزید، من هم می لرزیدم.
دستم را زیر آب می گرفتم تا از فشارش کم شود. اگر قطره ها با فشار به سرش می خوردند، برایش دردناک بود.
آن قدر حساس بود که اعصابش با #کوچکترین_صدایی تحریک می شد.
حتی گاهی از صدای خنده ی بچه ها 😔
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️
❤️🌹❤️
🌹❤️
🌹
#خانمها_بدانند
مردها وقتی با زن روبرو هستند،
یک پا اخلاق بچه را دارند؛
این موضوع مهم را نباید فراموش کنی که با بارک الله و ماشاءالله بهتر میشود آنها را رام کرد تا با اخم و تخم و حتی خواهش و التماس.
👈از من به تو امانت،
چه یک روز چه یک سال، هرگز به او #التماس نکن که از این دست بردارد یا تو را دوست داشته باشد؛ اگر کردی یقین بدان که نتیجه عکس گرفته ای.
باز به تو #توصیه میکنم دختر،
نرمی و نوازش، نرمی و نوازش.
اما نرمی و نوازشی که بجا و از راهش باشد.
موی گربه را اگر از راه برعکس #نوازش کنند برمیگردد چنگ میزند...❤️
👩❤️👨کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند
┅┄ ※♥️👫♥️※┄┅
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
#تربیت_فرزند
📍#بچه ها_را_با_آرامش_بیدار_کنید!
🔻 یکی از اشتباه های رایج بزرگ ترها برای #بیدار کردن بچه ها در ساعت های اولیه روز، بیدار کردن آنها با #عجله و سر و صدای زیاد است. 📣
🔻 بچه ها با شنیدن صدای بالا در ساعت های اولیه روز، #بدخلق می شوند و این بدخلقی، اثر #روانی منفی ای در تمام طول روز روی روان آنها می گذارد.😮💨
🔻 به همین دلیل هم به تمام #والدین توصیه می شود برای بیدار کردن بچه ها، ابتدا درِ اتاق آنها را با آرامش باز و سپس یک چراغ با نور کم روشن کنید. ❇️
در نهایت هم بچه ها را با #نوازش و الفاظ زیبا و محبت آمیز، #تشویق به بیدار شدن برای خوردن یک صبحانه دسته جمعی و آغاز روزی شاد کنید.🥰
@zojkosdakt
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️
ایتا
https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
سروش
https://splus.ir/joingroup/AGimDIjc-b5qplaV1a7j9g
سفارش تبلیغات
https://eitaa.com/hosyn405