eitaa logo
زلال معرفت
2.4هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
1.1هزار ویدیو
140 فایل
ارتباط با ما 👇 ✅️ انتشار و بهره‌بردارى با ذکر منبع موجب امتنان است. تبلیغ و تبادل نداریم
مشاهده در ایتا
دانلود
✨❧🔆✧﷽✧🔆❧✨ 🔖 1⃣ ▪️به دخترم مرضیه آموخته بودم که همیشه قبل از خوردن غذا، دعای فرج بخواند. ◽️برای عروسی یکی از اقوام دعوت شده بودیم به سالن زیبایی که تنوع غذاهای رنگارنگش توجه همه را جلب کرده بود. ▪️وقتی مهمانان دعوت به شام شدند،مرضیه که با چند تایی دختر خانم‌های هم سن و سالش مشغول بازی بود، به عادت همیشگی، دوستانش را هم دعوت کرد تا قبل از صرف شام، دعای فرج بخوانند . ◽️البته مرضیه منتظر جواب دوستانش نماند و وقتی دستهای کوچکش را بالا برد و شروع به خواندن دعا کرد، دوستانش نیز جلوی جمعیت با او همراه شدند. ▪️خواندن دعای فرج توسط کودکانی خردسال و با بیانی شیرین در حالی که دستانشان به حالت دعا گشوده شده بود، موجب شد صحنه‌ی بدیعی در سالن ایجاد شود. ◽️این صحنه آن قدر زیبا بود که زیبایی سالن و غذاهای رنگین را تحت الشعاع قرار داده بود و کسی برای خوردن غذا پا پیش نگذاشت. ▪️چشمانم پر از اشک شده بود و من هم بی اختیار، هم آوا و هم نوا با کودکان مشغول خواندن دعا بودم و وقتی سربلند کردم، دیدم همه‌ی فامیل به همراه مرضیه و دوستانش دعای فرج را زمزمه می‌کنند... 🌷هدیه به لبخند علیه السلام مبارک ڪانال زلال مــ💖ــعرفت @ZolaleMarefat_f ┅═✧❁🔆❁✧═┅
✨❧🔆✧﷽✧🔆❧✨ 🔖 2⃣ ▪️باخانواده ام به دریا رفته بودیم.بچه ها مشغول بازی بودند و من نظاره گر آنها. ◽️آقایی به همراه کودکش جلو آمد و از من اجازه گرفت که کودکش در کنار فرزندان من بازی کند. ▪️بعد از مدتی آن مرد از من خواست که مواظب کودک اوهم باشم بعد از ما فاصله گرفت و درون ماشینش که چندین متر از ما فاصله داشت نشست و مشغول کاری که داشت شد. ◽️کمی بعد کودک سرش را بلند کرد در حالی که از شوق ماسه بازی چشمانش برق می زد اما در عین ناباوری پدرش رو پیدا نکرد، ▪️آن همه شوق و شادی در چشمانش رنگ باخت و انگار دنیا بر سرش آوار شد و صدای گریه اش فضا را پر کرد،با اینکه من کنارش بودم و پدرش را که در اتومبیل بود به او نشان دادم امااوبه سرعت سمت پدرش دوید، پدرش هم سراسیمه از اتومبیل پیاده شد تا او را در آغوش بگیرد. ◽️بعداز این اتفاق ذهن من برای مدت ها درگیر بود. به این فکر می کردم که آن کودک چه خوب غیبت پدرش رو درک کرد؛و چه مشتاقانه اورا درآغوش گرفت. ⁉️اما من چه؟!چه آسوده دوران غیبت پدرم را سر می کنم، غافل از اینکه پدرم در کنارم نیست. ◽️چه مشتاقانه مشغول بازی های دنیا شده ام و پدر را فراموش کرده ام ولی او... ولی او چشم از من برنداشته که اگر غیر این بود مشکلات، من را از پا در می آورد. ▪️سلام شرمنده ات هستم بابت تمام نبودن هایم، این که هیچ وقت به فکرتان نبودم، هیچگاه برای شما نبودم. ◽️اما حال بسیار پشیمانم و دوست دارم که بر گردم، مطمئن هستم که هنوز هم راهی هست، آخر مگر می شود پدر دست پسرش را نگیرد هنگامی که می داند پسرش جز آغوش او راه دیگری ندارد. 🌷هدیه به لبخند علیه السلام گرامی ڪانال زلال مــ💖ــعرفت @ZolaleMarefat_f ┅═✧❁🔆❁✧═┅
✨❧🔆✧﷽✧🔆❧✨ 🔖 3⃣ ▪️پسر کوچولو وارد بقالی شد و کاغذی به طرف بقال دراز کرد و گفت: مامانم گفته چیزهایی که در این لیست نوشته بهم بدید، این هم پولش. ◽️بقال کاغذ را گرفت و لیست نوشته شده در کاغذ را آماده کرد، لبخندی زد و گفت: چون پسر خوبی هستی و به حرف مامانت گوش می‌دی، می‌تونی یک مشت شکلات به عنوان جایزه برداری! ▪️پسر کوچولو ایستاد و چیزی نگفت. مرد بقال که احساس کرد پسر بچه برای برداشتن شکلات‌ها خجالت می‌کشه گفت: "پسرم! خجالت نکش، بیا جلو خودت شکلات‌هاتو بردار" پسرک پاسخ داد: "عمو! می‌شه خودتون بهم بدین؟" ◽️بقال با تعجب پرسید: چرا پسرم؟ مگه چه فرقی می‌کنه؟ ▪️پسرک با خنده‌ای کودکانه گفت: بله فرق می‌کنه! آخه مشت شما از مشت من بزرگتره! ◽️امام صادق علیه السلام در دعایی می‌فرمایند: 🔅یَا مُعْطِیَ الْخَیْرَاتِ! صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَعْطِنِی مِنْ خَیْرِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ «مَا أَنْتَ أَهْلُه‏» 🔅ای عطا کننده‌ی خیرها! بر محمد و آل محمد درود و رحمت فرست و به من خیر دنیا و آخرت را، «آن چنان که شایسته‌ی تو است»، عطا نما ! 📚 کافی، ج 2 ◽️داشتم فکر می‌کردم که چه خوب بود، من، تو و همه‌ی شیعیان از بخواهیم خودشون برای فرجشون دعا کنند! آخه دعای صاحب الزمان یه چیز دیگه است! ▪️از مهربونی های پدر مهربانمون برای همه بگیم و همه برای فرج دعا کنیم و ازشون بخوایم برای فرجشون دعا کنند. 🌷هدیه به لبخند علیه السلام گرامی ڪانال زلال مــ💖ــعرفت @ZolaleMarefat_f ┅═✧❁🔆❁✧═┅
✨❧🔆✧﷽✧🔆❧✨ 🔖 5⃣ 🔻چه قدر این نامه آشناست! ▪️طلبکارها روزگارش را سیاه کرده بودند. با این که خجالت می‏کشید اما چاره ‏ای نبود جز این که از امام رضا علیه السلام کمک بگیرد. ▫️نمی‏خواست طلب پول کند اما اگر امام نزد طلبکارانش وساطت می‏کردند، آنها حتما مهلت بیشتری به او می ‏دادند. ▪️شرم و حیا دو دلش کرده بود اما به خوبی می ‏دانست یک لحظه دیدار امام، تمام بار غم را از دوشش بر می‏دارد. ▫️پس به شوق دیدار به راه افتاد. در محضر امام هشتم، هم محو نگاه گرم و کلام دلنشین ایشان بود و هم شرم داشت از سوال!حاجتش را بازگو نکرد و تصمیم گرفت برخیزد. ▪️ناگاه امام علیه السلام اشاره کردند که زیر سجّاده ‏ای که در اتاق بود را نگاه کند. کیسه ‏ای پول بود و یک نامه: ما تو را از یاد نبرده‏ ایم، با این پول قرضت را بپرداز! باقی نیز خرج خانواده‏ات ... 📚 بحار الانوار، ج 49 🔻چه قدر آن نامه برایم آشناست! ▫️خوب که می‏گردم انگار در میان صفحه ‏های دلم، دست‏خط ظریف و خوش نقش مولایم امام زمان علیه السلام را می‏یابم که فرمود: 🔅"انّا غَیرُ مُهمِلینَ لِمُراعاتِکُم وَ لا ناسینَ لِذِکرِکُم ..." ▪️ما در رسیدگی به امور شما کوتاهی نمی‏کنیم و یاد شما را فراموش نمی‏کنیم. 📚 بخشی از توقیع امام زمان به شیخ مفید ▫️فدای دستتان که قلم را چنین به جوشش مهر آورده: "من" همیشه در یاد "شما" هستم. 🌷 وهدیه به لبخند علیه السلام ڪانال زلال مــ💖ــعرفت @ZolaleMarefat_f ┅═✧❁🔆❁✧═┅
✨❧🔆✧﷽✧🔆❧✨ 🔖 6⃣ ▪️غصه‌دار بود و دلواپس. غصه‌دار حیرت مردم در موضوع غیبت... ▫️عده‌ای اسیر شک و تردید، عده‌ای در مسیر فساد عقیده. ▪️خواب دید کنار خانه‌ی خدا داشت طواف می‌کرد. دور هفتم، ایستاد کنار آن سنگ سیاه بهشتی. دست می‌کشید و راز و نیاز می‌کرد، ▫️همان وقت کعبه‌ی آمالش را دید، جلو آمد. سلام کرد و جواب شنید. ▪️امام عصر علیه السلام از ضمیر غصه‌دارش خبر داشت. فرمود: ▫️"چرا کتابی با موضوع غیبت نمی‌نویسی؟ کتابی که تو را از این غصه نجات دهد" ▪️گفت: «نوشته‌ام یَابنَ رسول الله» ▫️فرمود: «آن‌ها، به روشی که می‌خواهم نیستند. "کتابی با موضوع غیبت بنویس. کتابی که غیبت انبیای الهی را بازگو کند" ▪️از خواب که بیدار شد، گریه امانش نمی‌داد. صبح همان شب، تألیف کتاب تازه‌اش را شروع کرد. شیخ صدوق نامش را گذاشته بود: «کَمالُ الدّین وَ تَمامُ النِّعمَه» 📚 مقدمه‌ی کتاب کمال الدین ⁉️تو هم غصه‌دار شیعیانی هستی که از امامشان دور افتاده‌اند؟ راستی غصه‌های تو چیست؟ ▫️اگر برای امام زمان علیه السلام قدمی برداری، تو را از غصه نجات می‌دهد!! خدمت به امام زمان علیه السلام تو را از گرفتاری‌های روزمره رها می‌کند! امتحان کن! ▪️آن طور که امام زمان علیه السلام دوست دارند زندگی کن! ▫️اگر دغدغه‌ی مولایت را و یا شیعیان مولایت را داشته باشی، او نجاتت خواهد داد! 🌷 وهدیه به لبخند علیه السلام ڪانال زلال مــ💖ــعرفت @ZolaleMarefat_f ┅═✧❁🔆❁✧═┅
✨❧🔆✧﷽✧🔆❧✨ 🔖⁣ 7⃣ ▫️در زمان امام هادی علیه السلام شخصى خدمت آن حضرت از يکی از شهرهای دور، نامه‌ای نوشت که: ▪️" ... آقا من دور از شما هستم. گاهی حاجاتی دارم، مشکلاتی دارم، به هر حال چه کنم؟ 🔻حضرت در جواب ايشان نوشتند: 🔅«إِنْ كَانَتْ لَكَ حَاجَةٌ فَحَرِّكْ شَفَتَيْك‏» ▫️" لبت را حرکت بده، حرف بزن. بگو. ما دور نيستيم. " 📚 (بحارالانوار/ج53/ص306) ▪️چه قدر زیبا!... همیشه کسی هست که بی مقدمه حرف های دلم را بشنود... و تسکینی باشد بر زخم های قلبم... ▫️برای دردهایم غصه می خورد... انگار صدای مهربانش را می شنوم که می گوید: ✨«انّا غیر مهملین لمراعاتکم، و لا ناسین لذکرکم...»✨ ▪️«ما در رعایت حال شما کوتاهی نمی کنیم و شما را از یاد نمی بریم...» ▫️او همیشه نزدیک است، هر چه قدر هم که دور باشد... 🌷هدیه به لبخند علیه السلام را ارج نهیم ڪانال زلال مــ💖ــعرفت @ZolaleMarefat_f ┅═✧❁🔆❁✧═┅
✨❧🔆✧﷽✧🔆❧✨ 🔖⁣8⃣ ▫️وقتی کشتی را می‌ساخت هر روز عده‌ای به او می‌خندیدند و می‌گفتند: ▪️این پیرمرد چند صد ساله را ببینید، در این سرزمین خشک که دریایی در این نزدیکی نیست چه کار بیهوده‌ای می‌کند! ▫️آن روز رسید و آب از زمین جوشید، او به پیروانش گفت سوار کشتی شوند، آن عده هنوز مسخره می‌کردند... موج به بزرگی کوهها بود، ✨حضرت نوح به پسرش گفت: 📖يَابُنىَ‏ّ ارْكَب مَّعَنَا؛ پسرکم! بیا با ما سوار کشتی شو! پسر گفت: می‌روم بالای کوه تا از موجها در امان باشم. ✨حضرت نوح گفت: 📖قَالَ لَا عَاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِلَّا مَن رَّحِم؛ امروز هيچ نگهدارنده‌ای در برابر فرمان خدا نيست، مگر آن كس را كه او رحم كند! موج بین آن دو فاصله انداخت ... و پسر غرق شد........ ▪️امروز که دنیا را امواج کوبنده و درهم شکننده‌ی مشکلات فراگرفته، گویی صدای رسول خدا صلی الله علیه و آله را می‌شنویم که می‌فرمایند: ▫️"مَثَل اهل بیتم، مَثَل کشتی نوح است؛ هر کس سوار شد نجات یافت. هر که تخلف ورزید غرق شد." ▪️و ما را به کشتی فرزندش صاحب الزمان دعوت می‌کند... و بانگ دلسوزانه‌ی امام عصر علیه السلام را که جا ماندگان را می‌خوانند: ▫️فرزندانم! با من همراه شوید! خطر نابودکننده‌ای در کمین است؛ یادمان باشد! ▪️لَا عَاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِلَّا مَن رَّحِم ما را جز امام عصر پناهگاهی نیست! 🌷هدیه به لبخند علیه السلام را ارج نهیم ڪانال زلال مــ💖ــعرفت @ZolaleMarefat_f ┅═✧❁🔆❁✧═┅
✨❧🔆✧﷽✧🔆❧✨ 🔖⁣9⃣ ▪️مسعده از اصحاب امام_صادق علیه السلام می گوید: روزی نزد آن حضرت بودم که ناگاه پیرمردی بر آن حضرت وارد شد، درحالی که از شدت پیری از کمر خمیده شده بود. ▫️پیرمرد بر حضرت سلام کرده و دست حضرت را بوسیده و شروع به گریه نمود!. ✨امام صادق علیه السلام سوال نمود: ای پیرمرد چه چیز باعث گریه تو شده است؟ ▪️پیرمرد پاسخ داد: فدای شما بشوم! اکنون حدود صد سال است که من در انتظار قیام کننده شما اهل بیت هستم، همواره با خود می گویم او در این سال قیام خواهد نمود. دیگر سن و سالم زیاد شده و مرگ خود را نزدیک می بینم، اما آنچه دوست دارم [یعنی فرج شما] را نمی بینم. شما اهل بیت را شهید و آواره می بینم و دشمنان شما را شاد و راحت می یابم، پس چگونه گریه نکنم؟! ▫️سخن که بدینجا رسید چشمان امام صادق علیه السلام نیز پر از اشک شد. ▪️سپس آن حضرت فرمود: ای پیرمرد اگر زنده بمانی و قیام کننده ما را ببینی همراه ما در درجات بالا خواهی بود و اگر مرگ تو را دریابد، در روز قیامت با ما اهل بیت که ثقل رسول خدا هستیم همراه خواهی شد. همان ثقلی که آن حضرت فرمود: ▫️من در میان شما دو امانت بجا می گذارم، به آنها چنگ زده و متمسک شوید تا نجات یابید؛ قرآن و اهل بیتم. ▪️پیرمرد گفت: پس از شنیدن این خبر دیگر نگران امری نخواهم بود. ▫️حال سوال این است؛ آیا ما نیز این حال انتظار را که باعث دعای خیر امام صادق علیه السلام در مورد پیرمرد شد، در خود سراغ داریم!؟ ▪️اگر نه، برای بدست آوردن حال انتظار چه باید بکنیم؟ 📚 کفایة الاثر، ص264 🌷هدیه به لبخند علیه السلام و سردار دلها ڪانال زلال مــ💖ــعرفت @ZolaleMarefat_f ┅═✧❁🔆❁✧═┅
✨❧🔆✧﷽✧🔆❧✨ 0⃣1⃣ 📌امام عصر عليه‌السلام ما را می‌بینند! ◽️موسی بن سیار که از یاران حضرت رضا علیه السلام است می‌گوید: ▪️"وقتی به همراه ایشان به دیوارهای طوس رسیدیم، صدای ناله و گریه‌‌ی عده‌ای که جنازه‌ای را تشییع می‌کردند توجه‌مان را جلب کرد. با تعجب دیدم که امام رضا علیه السلام به جانب جمعیت و جنازه رفتند. چند قدمی در تشییع او شرکت کردند و سپس در کنار قبر، مانند فرزندی که مادر را در آغوش می‌گیرد، جنازه را در بغل گرفتند، برایش طلب کردند. ◽️مبهوت بودم و با خودم فکر می‌کردم که امام رضا علیه السلام اولین بار است که به این سرزمین پا می‌گذارند! پس چگونه است که این گونه رفتار می‌کنند؟ ▪️سپس امام علیه السلام، دست مبارک خود را روی سینه‌ی جنازه گذاشتند و فرمودند: " فلانی! تو را بشارت می‌دهم که بعد از این دیگر ناراحتی نخواهی دید! " ➖عرض کردم: فدایت شوم، مگر این مرد را می‌شناسید؟ ✨امام علیه السلام فرمود: موسی! مگر نمی‌دانی که اعمال شیعیان ما هر صبح و شام بر ما عرضه می‌شود؟ 📚 بحارالانوار، ج۴۹، ص۹۸ ◽️اگر کسی در محضر بزرگی ‌باشد، مراقبت و دقت خاصی را نسبت به اعمال و رفتار خود در نظر می‌گیرد و خیلی سنجیده و حساب شده کارهای خود را انجام می‌دهد. ما انسان‌ها هر رفتاری که داریم باید بدانیم مطابق آیه‌ی شریفه‌ی «وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُون»( توبه، ۱۰۵) ▪️«و بگو كه هر عملی كنيد خدا و رسول و مومنون [ائمه] آن عمل را مى‏‌بيند [و از آن آگاه می‌شوند]. ✨ علیه السلام ما را می بینند؛ مراقب عمل‌مان باشیم ڪانال زلال مــ💖ــعرفت @ZolaleMarefat_f ┅═✧❁🔆❁✧═┅
✨❧🔆✧﷽✧🔆❧✨ 1⃣1⃣ ◽️بوی گِز پرهایش به مشام می‌رسید. اگر کمی جلوتر می‌رفت بال‌هایش هم می‌سوخت! ▪️ اما سر را به پایین چرخاند و با همان عجله برگشت. ◽️غوغای جمعیتی که تمام بلندی‌ها را سیاه کرده بودند و صورتشان مثل شاطرها قرمز شده بود همراه با ‌دود و زبانه‌های آتش در دره موج می‌زد و از دامن کوه بالا می‌آمد. ▪️ آسمان گفت : ➖چه می‌کنی؟ این آتش است! برای چه این قدر می‌روی و می‌آیی؟ ◽️ با منقار آب می‌آورم و بر آتش می‌ریزم. ▪️ می‌خواهی با یک منقار آب، یک کوه آتش را خاموش کنی؟!! ◽️چشمان خیس گنجشک برقی زد و گفت: می‌دانم این آب برای این آتش کم است؛ می‌خواهم برای نجات ابراهیم بیشترین کاری که در توان دارم انجام دهم. 📌امروز علیه السلام، پسر ابراهیم خلیل است؛ بیاییم برای فرج او بیشترین کاری که در توان داریم انجام دهیم... 🌷هدیه به لبخند امام زمان علیه السلام “ : ح= حریت، ج= جذبه، ا= آبرو و شرف، ب= بندگی” ڪانال زلال مــ💖ــعرفت @ZolaleMarefat_f ┅═✧❁🔆❁✧═┅