ذُوالّفَقارِ سِیِّد عَلًی💔
🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃 🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿 🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃 🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿 🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃 🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿 🌿🍃🌿🍃🌿🍃 🌿🍃🌿🍃🌿 🌿🍃🌿🍃 🌿🍃🌿 🌿🍃 🌿 #گمنام رما
🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🌿🍃🌿🍃
🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿
🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃
🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿
🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃
🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿
🌿🍃🌿🍃🌿🍃
🌿🍃🌿🍃🌿
🌿🍃🌿🍃
🌿🍃🌿
🌿🍃
🌿
#گمنام
رمان #عــ🌿ــشق_پایدار
#پـارتـ_بـیـسـتـ_و_پـنـجـم
رسول
بچه ها رفتن و منم سرکارم بودم
امیر : رسول 😱
من : هووم ؟
امیر : یه لحظه بیا 😢
من : چیه چیشده
امیر : این ایمیل اقامحد چرا روشن شده ؟
رسول : من چ بدونم اخه خب کدوم ایمیلشه ؟
امیر : ایمیل ساعتش !
رسول : چرا ایمیل ساعتش 😱
امیر : دِ مرد حسابی منم دارم همینو میپرسم ازت دیگه 😱
رسول : وایسا بذار زنگ بزنم اقامحمد نه نه شاید رد مون رو بزنن اها بذار شنود گوشیش رو روشن کنم
امیر : خب !
رسول : اون هدست منو بده
انیر : بگیر 🎧
رسول : یاخدا 😱
امیر : چته چیشد !
رسول : زود سریع به بچه ها بگو حاضر شن بریم عملیات داوود و فاطمه خانم و مریم خانوم و زهرا خانوم و فرشید و سعید و خودت زوود سریع !
امیر : باشه
پ ن : بچه ها رفتن سلاح ها و جلیقه شون رو بگیرن . فرشید و داوود سوار موتور شدن و خانوم ها با رانندگی سعید رفتن و رسول و امیر هم سوار بر موتور رفتن مکان عملیات اما چیزی که دیدن واسشون عجیب بود
ادامه الان کمی صبور باشید تا تایپ کنم 🖤