💠رمـــــان #جانم_میرود
💠 #قسمت ۱۳۸
مهیا ومریم، با کمک سارا؛ سفره شام را چیدند... صدای محمد آقا، که همه را برای صرف شام، دعوت می کرد؛ در سالن پیچید.
شهاب به مهیا اشاره کرد، که کنارش بشیند. مهیا چادرش را روی سرش مرتب کرد و آرام، کنار شهاب نشست. نگاه های سنگینی را روی خود حس کرد. سرش را که بالا گرفت؛ با دیدن نگاه غضبناک نرجس، سرش را پایین آورد. و به این فکر کرد، که این دختر کی میخواهد دست از این حسادت هایش بردارد...
تنها صدایی که شنیده می شد؛ صدای برخورد قاشق و چنگال ها بود.
ــ سالاد میخوری؟!
ــ نه ممنون! نمیخورم.
شهاب لیوان مهیا را برداشت و برایش نوشابه ریخت؛ و کنار بشقابش گذاشت.
ــ مرسی...
شهاب لبخندی به صورت مهیا زد.
ــ خواهش میکنم خانمی!
مهیا گونه هایش رنگ گرفت.
ــ زشته اینجوری خیره نشو، الان یکی
میبینه...
اما شهاب هیچ تغییری نداد و همانطور خیره مهیا را نگاه میکرد. مهیا خجالت زده سرش را پایین انداخت
ــ اِ شهاب... زشته بخدا!
ــ کجاش زشته؟! کار خلافی که نمیکنم. دارم زنمو نگاه میکنم.
احساس شیرینی به مهیا دست داد. قلبش تندتر از قبل میزد.
ــ خجالت میکشی با مزه تر میشی!
مهیا با اخم اعتراض کرد.
ــ شهاب!
شهاب خندید و مشغول خوردن غذایش شد.بعد از تمام شدن شام؛ این بار شهاب ومحسن هم به خانم ها در جمع کردن سفره، کمک کردند.سارا و مریم مشغول شستن ظرف ها شدند. نرجس وسایل را جمع و جور میکرد.مهیا هم آماده کردن چایی را به عهده گرفت. چایی خوشرنگ و بویی دم کرد و آن ها را در نیم لیوانی های بلوری، ریخت.چادرش را روی سرش مرتب کرد و سینی را به پذیرایی برد. بعد از تعارف کردن چایی، متوجه نبودن شهاب، شد. با چشم دنبال او می گشت؛ که شهین خانوم متوجه نگاهش شد.
ــ مهیا جان! میای تو آشپزخونه، کارت دارم.
ــ چشم مامان جون!
مهیا پشت سر شهین خانوم، وارد آشپزخانه شد. نرجس نگاهی به آن دو انداخت و به کارش ادامه داد
ــ عزیزم شهاب تو اتاقشه. حتما میدونی فردا صبح هم میره! دیگه وقت نداری، بیا الان برو تو اتاق؛ کنارش باش...
مهیا لبخندی زد.
ــ مرسی... چشم!
ــ چشمت بی بلا عزیزم!
مهیا سینی دیگری براشت و دوتا استکان در آن گذاشت و چایی درآن ها ریخت. سینی را بلند کرد و به سمت اتاق شهاب رفت.
در را زد بعد از شنیدن بفرمایید، وارد اتاق شد.
ــ تویی؟! پس چرا در میزنی؟!
مهیا لبخندی زد.
ــ ادب حکم میکنه، در بزنم!
شهاب خندید و با دست روی تخت زد.
ــ بیا بشین اینجا با ادب...
مهیا روبه روی شهاب نشست و سینی را وسط گذاشت.
ــ به به! چاییش خوردن داره!
ــ نوش جان!
شهاب قندی در دهان گذاشت و استکان را برداشت.مهیا به کوله و وسایلی که اطرافش پخش بودند، نگاهی انداخت.
ــ اینا چین؟!
شهاب استکان را از لبانش دور کرد و گفت:
ــ دارم وسایلم رو جمع میکنم! صبح باید برم، وقت نمیکنم.
مهیا به طرف کوله رفت.
ــ خودم برات کولتو جمع میکنم...
👈 #ادامه_دارد....
رمان #جانم_میرود
✍ نویسنده #فـاطمہ_امـیرے
🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟
💠رمـــــان #جانم_میرود
💠 #قسمت ۱۳۹
مهیا، پایین تخت نشسته بود و مشغول چیدن لباس های شهاب بود.... با دست گرمی که بر دستان سردش نشست، دست از کار کشید.شهاب با صدای نگرانی گفت:
ــ دستات چرا اینقدر سردن؟!
مهیا، دستانش را از دست های شهاب کشید.
ــ چیزی نیست!
ــ مهیا، اینارو ول کن! خودم جمع میکنم.
مهیا، تند تند کارها را انجام میداد. شهاب، متوجه استرسش شد.دستان مهیا را، محکم با یک دست گرفت و با دست دیگرش، چانهی مهیا را گرفت؛ و به سمت خودش چرخاند. شهاب نگاهی به چشمان نمناک مهیا، انداخت. دستش را نوازش گونه روی گونه ی مهیا کشید. خم شد و بوسه ای بر چشمانش زد.بر تخت تکیه داد و مهیا را در آغوش کشید.
ــ پشیمونی؟!
ــ نه اصلا!
ــ پس چرا اینقدر پریشونی؟!
مهیا قطره اشکی را، قبل از اینکه بر لباس شهاب بچکد مهار کرد.
ــ میخوای پریشون نباشم؟!
شهاب میدانست، دل مهیا پر از حرف های ناگفته است؛ اما برای مراعات حال خودش، مهیا به زبان نیاورد.
ــ میدونم کلی حرف داری! مراعات منو نکن حرفات رو بزن...
ــ نه چیزی نیست باور کن!
ــ مهیا خانومی اگه حرفای دلت رو به من نزنی؟! به کی میخوای بزنی؟!
مهیا چشمانش را محکم روی هم فشار داد. باز هم نتوانست از شهاب چیزی را مخفی کند.
ــ میترسم...
مهیا منتظر ماند تا شهاب چیزی بگوید. اما با نشنیدن حرفی از شهاب متوجه شد، که شهاب میدان را به او سپرده تا حرف هایش را بزند.
ــ میترسم از اینکه بری و زخمی بشی! تیر بخوری یا...
حتی فکرش او را آزار می داد. با صدای لرزانی زمزمه کرد.
ــ یا برنگردی...!
دیگر نتوانست سد راه اشک هایش شود. اشک هایش پشت سر هم، پیراهن سورمه ای شهاب را خیس می کردند.
ــ تو الان، تنها تکیه گاه منی! اگه نباشی... میمیرم...
شهاب در دل خدانکنه ای گفت. خودش هم رازی به درد کشیدن مهیا نبود.
ــ وقتی فهمیدم میخوای بری سوریه... دیوونه شدم! میخواستم هر کاری کنم... که نری سوریه! جیغ بزنم... زار بزنم... کار دست خودم بدم که نری!
با دست های سرد و لرزانش اشک هایش را پاک کرد.
ــ اون شب که رفتم معراج؛ خیلی گله کردم. مثل یه طلبکاری که سهمشو ازش گرفته باشند. رفته بودم...
مهیا نگاهش به عکس شهاب وامیر علی افتاد.
ــ اما تو مراسم تشیع شهید موکل؛ وقتی بیقراری همسرش رو دیدم، با خودم گفتم... چطور شهید قبول کرده همسرش اینقدر اذیت بشه؟! یعنی بدون اینکه همسرش قبول کنه رفته؟! اما با حرفی که مریم زد...... شوکه شدم..... وقتی مریم گفت که خود مرضیه در مقابل مخالفتهای خانواده شهید برای رفتن ایستاده و پا به پای همسرش بوده... و اون رو همراهی کرده... از خودم بدم اومد! احساس بدی بهم دست داد. احساس میکردم خودخواه شدم...
سکوت کرد. از چیزی که میخواست بگوید شرم داشت.
ــ شهاب... من اون لحظه... شرمنده حضرت زینب(س)... شدم!😭
آرام هق هق کرد.
ــ من که ادعای مسلمون بودن و شیعه امام علی(ع) بودن میکردم، جلوی تو ایستادم و خواستم، تو از تصمیمی که گرفتی؛ صرف نظر کنی! من خیلی خودخواه بودم شهاب...
💠رمـــــان #جانم_میرود
💠 #قسمت ۱۴۰
شهاب، دستان مهیا را در دست گرفت.
ــ مهیا! خانمی... آروم باش عزیزم. تو هیچکار اشتباهی نکردی. چیز عادیه؛ هر خانمی دوست نداره همسرش از پیشش بره...میدونم نمیتونم درست درکت کنم؛ ولی میدونم چه احساسی داری. من این چیزها رو چشیدم... اون شب که تو نبودی؛ دیوونه شدم!
آرام با دستانش اشک های مهیا را پاک کرد.
ــ یادم رفت بهت بگم...
مهیا با کنجکاوی در صورت شهاب خیره شد.
ــ چی؟!
شهاب لبخندی زد و گفت:
ــ وقتی گریه میکنی، زشت مییشی!!
مهیا با تعجب به شهاب نگاه می کرد. کم کم متوجه حرف شهاب شد. مشتی به بازوی شهاب زد.
ــ خیلی بدی! دلتم بخواد. همچین زنی گیرت اومده!
شهاب بلند خندید.
ــ من که چیزی نگفتم! اصلا دلمم خیلی میاد...
مهیا از جایش بلند شد.
ــ بریم پایین دیگه...
ــ باشه خانومی بریم.
هر دو از اتاق خارج شدند.از پله ها که پایین آمدند؛ اولین کسی که متوجه آمدنشان شد، سوسن خانم بود. چون همه وقت منتظر برگشتنشان بود.
به محض نشستن مهیا و شهاب؛ با صدایی ناراحت و دلخور گفت.
ـــ شهاب جان ما اومدیم تورو ببینیم! بعد شما دست زنتو میگیری، میری تو اتاق...
سکوت بر جمع حاکم شد. شهاب لبخندی زد.
ــ این چه حرفیه؟! من فقط برای یه ساعت با خانومم حرف زدم. الانم در خدمت شما هستم...
مژگان خانم، مادر سارا، لبخندی زد.
ــ قربونت برم خاله! حق داری. دیگه داری چند روز میری؛ خانومتو نمیبینی! اصلا به نظر من همین الان برید بیرون، خوش بگذرونید.
شهاب لبخندی به روی خاله ی عزیزش زد.
ــ نه ممنون خاله جان! همین که پیشتونیم داره بهمون خوش میگذره...
سوسن خانم نیشخندی زد.
ــ به تو آره شهاب جان! ولی فکر نکنم به خانومت خوش بگذره...
شهاب عصبی از حرف زن عمویش لب باز کرد، تا جوابش را بدهد؛ که با فشرده شدن دستش، نگاهش را به چشمان نگران مهیا دوخت. مهیا آرام لب زمزمه کرد:
ــ جان من چیزی نگو...
ــ ولی مهیا!
ــ بزار امشب بدون هیچ دلخوریی تموم بشه این قضیه!
محمد آقا، که متوجه متشنج شدن جمع شد؛ رو به آقا رضا، پدر سارا گفت:
ـــ حاجی چه خبر از کار حجره؟!
همین حرف کافی بود که آقایون مشغول صحبت بشوند.
شهاب به احترام مهیا، حرفی نزد.
اما اخمش را از زن عمویش دریغ نکرد.مهیا آرام سرش را طرف گوش شهاب برد.شهاب متوجه شد که میخواهد چیزی بگوید. برای همین خودش را به سمتش متمایل کرد.
ـــ یادم رفت یه چیزی رو بهت بگم...
ــ چی؟!
ــ اخم میکنی، زشت میشی...
اخم های شهاب کم کم جای خود را به لبخند دادند و بعد چند ثانیه خنده ی شهاب در جمع دونفرشان پخش شد.
دستان مهیا را در دست گرفت و فشرد.
ــ خانم، حالا حرفای خودم رو به خودم تحویل میدی؟!
مهیا فقط خندید...
یادتنرود!!!!
حسينراهم روزى
همان كسانى تنها گذاشتند
كه نامه ى فدايت شوم
نوشته بودند…
كوفى نباشيم..
يك حسين غايب داريم
هر روز مى گوييم
اللّھُمَعَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج
ولي هزارو صدو هشتادو نه سال
هست آقامون غایبه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 به رسم ادب روزمان را با سلام
بر سرور و سالار شهیدان
آقا اباعبدالله شروع میکنیم...
اَلسلامُ علی الحُــسین
و علی علی بن الحُسین
وَ عــــلی اُولاد الـحـسین
و عَـــلی اصحاب الحسین
✍امام باقر علیه السلام فرمودند:
شیعیان ما را به زیارت امام حسین علیه السلام امر کنید ، چرا که زیارتش روزی را افزون میکند و عمر را طولانی میگرداند و بلاها و بدیها را
دور می کند.
#اللهم ارزقنا کربلا
خالقم قلب مرا وقف شما کرده و من
خانه ی وقفی خود از همه پس میگیرم
تا سلامت نکنم زندگیم تعطیل ست
با سلامی به شما اذنِ نفس میگیرم
السلامعلیكیااباصالحالمہدی
#صبحت بخیر و خوشی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#قرار همیشگی مان، جهت تعجیل در ظهور دعای فرج را بخوانیم.
‹🕊 قرار_مهدوی
‹🕊عجل علی ظهور
1_1861354433.mp3
8.21M
بیحضورت هر چه کردم، زندگی زیبا نشد!
اللّهم عجل لولیک الفرج 💔
صوت قرائت #دعای_عهد
قرار صبحگاهی منتظران ثابت قدم ظهور
#خـــدایا_امام_مـن_کجـاست
#برسان_بحق_دُخت_فاطمة_الزهــرا
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
✍ماجرای مادری که فرزند شهیدش را غسل داد*
آنچه که در تصاویر دیده مي شود ، خانم آفاق بصیری؛
*مادر دانشجوی شهید «سیدمحمد محمدنژاد»* از لشگر ۲۵ کربلا در استان مازندران است
🌷 #شهید_محمد_نژاد در ادامه عملیات بیتالمقدس در وسط معرکه جنگ شهر خرمشهر بر اثر اصابت گلوله کاتیوشا به پشت سرش به شهادت رسید.
وقتی به مادر شهید گفتند که پسر شما غسل نمیخواهد
گفت: درست است که فرزند من نیاز به غسل و کفن ندارد،
ولی من او را غسل میدهم و کفن میپوشم،
تا به دشمنان بگویم ما از مرگ و شهادت هیچ ترس و واهمهای نداریم
و به مردم بگویم که افتخارم این است
که پسرم فدای اسلام،
انقلاب و نظام وحضرت امام شده است.
این مادر شهید خودش وارد قبر شد
و از احساس او پرسیدند
گفت: خیلی نوازشش دادم و با او درددل کردم و بعد از آن نیز خودم وارد قبر شدم
و تلقینش را خواندم.
لبانم را جلوی گوشش گرفتم و به او گفتم: پسرم! سلام مرا به مادرت حضرت زهرا (س) برسان* و به او بگو: من یک مادر پیری دارم و از او بخواه که در روز قیامت از من شفاعت کند💔
#ظــهور_نــزدیکہ...
نشــانہهـاے عـام بہ وقـوع پـیوستہ ... نشـانہهـاے خـاص در حـال رخ دادنہ آمـادهے ظـهور باشـید و غـربال دنـیا نـشوید...
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
باید حسین (علیه السلام) و شمر زمان خود را بشناسیم./استاد بهرام پور
🎥#استاد_بهرام_پور
#ظــهور_نــزدیکہ...
نشــانہهـاے عـام بہ وقـوع پـیوستہ ... نشـانہهـاے خـاص در حـال رخ دادنہ آمـادهے ظـهور باشـید و غـربال دنـیا نـشوید...
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
🔴 در #صنعا تصمیم بسیار مهمی گرفته شده است.
🔻سرویس های اطلاعاتی امریکا به رژیم صهیونیستی آماده باش و هشدار داده اند
🔻با دستور مستقیم رهبر #یمن دهها و شاید هم صدها #موشک و #پهپاد به خط شدهاند.
⁉️آیا یمنی ها طوفان به پا خواهند کرد؟
#ظــهور_نــزدیکہ...
نشــانہهـاے عـام بہ وقـوع پـیوستہ ... نشـانہهـاے خـاص در حـال رخ دادنہ آمـادهے ظـهور باشـید و غـربال دنـیا نـشوید...
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
🔴 پدافند و نیروی هوایی رژیم اسرائیل در آماده باش کامل درامده
⚠️ انشاالله #وعده_صادق_۲ توسط برادران مجاهد یمنی اجرا خواهند شد ...
#ظــهور_نــزدیکہ...
نشــانہهـاے عـام بہ وقـوع پـیوستہ ... نشـانہهـاے خـاص در حـال رخ دادنہ آمـادهے ظـهور باشـید و غـربال دنـیا نـشوید...
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
🔴 پس از سخنرانی روز یکشنبه رهبر یمن و دستور مستقیم برای حمله سنگین به رژیم موقت اسرائیل
🔻آمریکا کانالهای ارتباطی سنگینی را از طریق عمان با #صنعا برقرار کرده تا مانع از پاسخگویی یمنیها به حمله به بندر #الحدیده شود.
❗️حتما خبری هست که آمریکاییها دست به دامان عمانیها شدهاند !
#ظــهور_نــزدیکہ...
نشــانہهـاے عـام بہ وقـوع پـیوستہ ... نشـانہهـاے خـاص در حـال رخ دادنہ آمـادهے ظـهور باشـید و غـربال دنـیا نـشوید...
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
.
♨️ یمن: شمارش معکوس برای تلآویو آغاز شده است
🔹«عبدالسلام جحاف» عضو مجلس شورای یمن با انتشار یک پست در فضای مجازی، رژیم صهیونیستی را تهدید کرد.
🔹وی در این پست نوشت: حمله ویرانگر بر سر صهیونیستها آوار خواهد شد تا دلهای مؤمنین تسلی خاطر پیدا کند.
🔹شمارش معکوس آغاز شده است.
#ظــهور_نــزدیکہ...
نشــانہهـاے عـام بہ وقـوع پـیوستہ ... نشـانہهـاے خـاص در حـال رخ دادنہ آمـادهے ظـهور باشـید و غـربال دنـیا نـشوید...
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
🔴سعید راد مرد بود/خدایش بیامرزد
▪️سعید راد، بازیگر سینما و تلویزیون در پی یک دوره بیماری در سن ۷۹ سالگی درگذشت
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
🟩 بشارت سیدحسن نصرالله: زمان مجازات یهود بنیاسرائیل در سوره اسراء
✍🏻 استاد مصطفی امیری
▪️وی معتقد است: «نسل حاضر» وعده قرآنی مجازات یهود و زوال اسرائیل را رقم خواهد زد
▪️سخنرانی بسیار مهم سیدحسن نصرالله در شب عاشورای محرم 1446هجری در تشریح دکترین قرآن در سوره اسراء مبنی بر زمان دو مجازات یهود بنیاسرائیل، بسیار خواندنی و امیدآفرین است
▪️این خطاب رهبر مقاومت، بویژه به برخی به اصطلاح کارشناسان میباشد که هنوز در خواب غفلت به سر میبرند
▪️متن سخنان روحبخش و امیدآفرین و بشارت سید از نظر میگذرد:
▪️طوفان الأقصى، بزرگترین و طولانیترین جنگی است که صهیونیسم با آن مواجه شده است و برخلاف گذشته، اینبار، حضور مردم و جنبشهای مقاومت منطقه در نبرد با این رژیم صفآرایی کردند
▪️ما برای زوال اسرائیل، وعده قرآنی داریم و همانا این پیشگویی غیبی و وعده الهی، تخلفناپذیر است و قطعا اتفاق خواهد افتاد
▪️ما در معرکهای میجنگیم که افق آن کاملا روشن است و در بُعد غیبی وعده قرآنی مبنی بر محو شدن اسرائیل داریم
▪️در آیات ابتدایی سوره اسراء در قرآن این وعده فروپاشی اسرائیل ذکر شده است: «وَقَضَيْنَا إِلَىٰ بَنِي إِسْرَائِيلَ فِي الْكِتَاب لَتُفْسِدُنَّ فِي الْأَرْضِ مَرَّتَيْنِ وَلَتَعْلُنَّ عُلُوًّا كَبِيرًا فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ أُولَاهُمَا بَعَثْنَا عَلَيْكُمْ عِبَادًا لَّنَا أُولِي بَأْسٍ شَدِيدٍ فَجَاسُوا خِلَالَ الدِّيَارِ وَكَانَ وَعْدًا مَّفْعُولًا...فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ لِيَسُوءُوا وُجُوهَكُمْ وَلِيَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ كَمَا دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَلِيُتَبِّرُوا مَا عَلَوْا تَتْبِيرًا... وَإِنْ عُدتُّمْ عُدْنَا»
▪️مفسرین قرآنی، اجماع دارند که تفسیر «وَإِنْ عُدتُّمْ عُدْنَا» این است که خدواند خطاب به یهود میگوید: هرگاه فساد کنید، مجازات خواهید شد. بنابراین قاعده قرآنی چنین است
▪️هرچند در تاریخ بنیاسرائیل، فسادهای متعددی رخ داده است
▪️ولیکن در قرآن دو فساد یهود برجسته شده است که طبق قاعده فوق، دوبار نیز مجازات خواهند شد. اما مفسرین در ماهیت و مصداق دو مجازات و زمان آنها اختلاف دارند
▪️سیدحسن نصرالله معتقد است فساد کنونی هفتاد ساله رژیم اسرائیل که از سال 1948میلادی در جریان است، مصداق «فساد عظیم و علو کبیر» ذکر شده در قرآن است که با هیچ فساد یهود در طول تاریخ قابل قیاس نیست:
ما يجري في منطقتنا منذ 1948 إلى اليوم، هذا إفساد، هذا إفساد عظيم، كبير، هذا العلو، هذا العتو، هذا الاستعلاء، على كل شعوب المنطقة، على كل حكومات المنطقة، على كل جيوش المنطقة، منذ 1948 إسرائيل وكيان العدو وبدعم من الغرب وأميركا يُمارس الإذلال والقهر لمئات الملايين من العرب، لأكثر من مليار مسلم. أيوجد إفساد أعظم من هذا الإفساد؟ أيوجد علو أعظم من هذا؟ يتحدون العالم والمجتمع الدولي والإرادة الدولية والمحاكم الدولية ولا يهمهم أحد ولا يسألون عن أحد، هذا هو العلو، ما هو العلو الكبير؟ "وَلَتَعْلُنَّ عُلُوًّا كَبِيرًا"، ما هو الإفساد؟ هذا من أعظم الإفساد، وقد يُناقش أنّ الإفساد الحالي بالـ 75 سنة قد لا يُقاس به أي إفساد سابق
▪️اما قرار نیست این فسادشان تا بینهایت ادامه یابد و زوال اسرائیل، فقط مسأله زمان است که چه موقع محقق خواهد شد؟
▪️ایشان در ادامه میفرماید: مجازات یهود بنیاسرائیل، فرق بسیار مهم با عقوبتهای امتهای سابق دارد و آن اینکه مجازات به دست بشر اتفاق میافتد و نه در اثر حوادث طبیعی مثل سیل و زلزله و امثال ذلک. زیرا قرآن فرموده است: «بَعَثْنَا عَلَيْكُمْ عِبَادًا لَّنَا»
▪️خوب این انسان ها چه کسانی هستند؟ سیدحسن نصرالله میفرمائید: کسانی که اعتقاد دارند اسرائیل شر مطلق، دشمن نژادپرست و غده سرطانی در منطقه است و هرگونه رابطه با این رژیم، حرام است و باید این غده سرطانی محو شود. بله مصداق «عبادا لنا» اینها هستند که عقوبت و مجازات یهود فاسد را رقم خواهند زد:
من هم هؤلاء البشر؟ هم الذين يؤمنون بأنّ إسرائيل عدو وبأنّ إسرائيل وجود عنصري وبأنّ إسرائيل غدة سرطانية، وبأنّ إسرائيل أم الفساد، وبأنّ إسرائيل شر مطلق، وبأنّ التعامل مع إسرائيل حرام، وبأنّه يجب اجتثاث هذه الغدة السرطانية من الوجود، العقوبة تكون علي يد هؤلاء
▪️اینجاست که نقش محور مقاومت شیعی در تحقق این پیشگویی غیبی قرآن برجسته میشود. هرچند طبق قانون استبدال اگر ما نیز تلاش نکنیم تا این وعده الهی را محقق کنیم، دیگرانی این کار را خواهند کرد اما این نسل حاضر در غزه، کرانه باختری و جبهههای مختلف پشتیبانی محور مقاومت شیعی، زوال اسرائیل را رقم خواهند زد انشاءالله
▪️سیدحسن نصرالله در پایان میفرماید: بنابراین ما میجنگیم درحالیکه چشم مان به این وعده الهی و وعده قرآنی در سوره اسراء است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 یک دستهروی زیبا مربوط به قایقسواری روز تاسوعای شیعیان کشمیر بر روی دریاچه دال سرینگر
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#ظــهور_نــزدیکہ...
نشــانہهـاے عـام بہ وقـوع پـیوستہ ... نشـانہهـاے خـاص در حـال رخ دادنہ آمـادهے ظـهور باشـید و غـربال دنـیا نـشوید...
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2