فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#حضرت شریفه خاتون باب الحوایجی
ناشناخته
امروز بیستم محرم سالروز شهادت
بی بی شریفه است..............
اینجا #حلّه است!
حرممطهر #شریفه خاتون....
دخترامام مجتبی علیهالسلام
که در بین مردم...به #طبیب
اهلبیت معروف است.
وقتی زائرش شوی...پارچهنوشت
و برگههای زیادی میبینی... که
به نشانهی تشکر...به در و دیوار
حرمش نصب شده!
یکی #سرطان داشته.............
یکی اجاقش کور بوده...........
یکی میخواسته #ازدواج کند...
و دیگری، گرفتاری مالی داشته!
آنوقت...نذر شریفهخانم کرده
و حاجتش برآورده شده!!!!!!
اگر خواستید...به #رسم و روایتِ
اهالی...میتوانید به نیت این بانو
#نذر کنید...و حاجتروا که شدید
ادایَش کنید!
🔻طریقه توسل:
یکی از مجربترین دستورالعملها
برای توسل به حضرت شریفه، هدیه
کردن یک سوره یس و صد صلوات
با عجل فرجهم است.
از راه دور و نزدیک، میتوان این
توسل را انجام داد. و هم چنین
نذرسفره صلوات و انداختن سفره
صلوات و.....هدیه به این بی بی
✌در آسـتانہے ظــهور✌
#حضرت شریفه خاتون باب الحوایجی ناشناخته امروز بیستم محرم سالروز شهادت بی بی شریفه است............
🏴۲۰ محرم روزشهادت *بی بی شریفه دختر امام حسن مجتبی علیه السلام*
✅با خواندن دو رکعت نماز و یک سوره یس و ۱۰۰ صلوات روحشون را شاد کنید و حوائجتون را بخواهید
🙏اللهم عجل لولیک الفرج
🏴بانویی که هیچ بیماری را دست خالی برنمیگرداند 😭😭
بانو سیده شریفه کیست؟؟
بنت الحسن علیه السلام بانویی ست که کمتر از ایشان در مجالس عزای اباعبدالله علیه السلام یاد میشود..
بانو شریفه سلام الله علیها دختر امام حسن علیه السلام و خواهر حضرت قاسم و حضرت عبدالله بن حسن است
مسیر طولانی و پرپیچ و خم جاده های خاکی و آسفالت را میان نخلستان ها و از روی انشعاب های «فرات» تا رسیدن آستان مقدّس مزارش طی می کنیم.
از ابتدای کوچه و بازاری که به مرقد مطهّرش منتهی می شود، فضای خالی ای روی دیوارها پیدا نمی شود که روی آن بنر، پلاکارد یا پارچه ای که روی آن، از حضرتش تقدیر و تشکر شده، نصب نباشد.
آوازه و شهرتش هنوز به کشورهای مجاور نرسیده است.
کمتر زائری غیر از عراقی در حرمش دیده می شود؛ ولی در اینجا به *طبیب آل الله* شهرت دارد.
هیچ بیمار و گرفتاری نیست که مراجعه به آستانش کند و دست خالی و ناامید برگردد.
کافی است از یک عراقی بپرسید سیده شریفه کیست؟!
از آنجایی که دختر کریم اهل بیت، امام حسن مجتبی (علیه السلام ) است و داغ و مصیبت و سختی های زیادی در زندگی، خصوصاً در راه «کربلا» تا «کوفه» و از «کوفه» در مسیر «شام» دیده است، طاقت ندارد هیچ بیمار و گرفتار و درمانده ای را ببیند و با آبرویی که پیش حق تعالی دارد، بلافاصله بیماریش را شفا می دهد.
اگر برایش نقّاره خانه درست کنند، باید شبانه روز برای معجزاتش نقاره ها به صدا درآیند.
🔴🖤🔴سیده شریفه دختر امام حسن مجتبی (علیه السلام) است؛ بانوی جلیل القدری که همراه اسرای کربلا بعد از واقعه عاشورا از کربلا به کوفه آورده شد و در مسیر کوفه به شام، در نزدیکی شهر *حِلِّه* در فاصله 30 کیلومتری از کربلا، از شدّت مصائب و سختی هایی که دید، از ادامه سفر با اسرا بازماند و به شهادت رسید و در میان نخلستان های اطراف شهر آرمید.
نحوه ی شهادت این بانوی بزرگوار : 😭😭😭
در نقل قول آمده که هنگام جابجایی زنان و کودکان اهل بیت پیامبر، از کوفه به شام، این بانو که در اثر آزار و اذیت های سپاه ملعون یزید و ابن مرجانه لعنت اللّه و سختیهای اسارت بیمار شده بودند، در مسیر از روی ناقه ی شتر بر زمین میوفتند و بعد از ساعاتی حضرت ام کلثوم و حضرت زینب سلام الله علیها متوجه میشوند که بانو شریفه در کاروان نیستند 😭😭😭
هنگامی که به جستجوی بانو شریفه میروند، این خانم را در مسیر، روی خاک داغ بیابان پیدا میکنند 😭😭😭😭
آجرک اللّه يا بقية اللّه 😭😭😭
در جنگ صفین ، شمر در کنار علی(ع)
و زهیر در کنار معاویه بود !
در کربلا ، شمر در کنار یزید و
زهیر در کنار حسین(ع)..
[ عاقبت بخیری خیلی مهمه.. ]
♨️خودت رو مهیا کن...
💠 آیتالله #بهجت رحمة الله علیه
🔅 اگر ظهور حضرت حجت نزدیک باشد، باید هر کس خود را برای آن روز مهیا سازد؛ از جمله اینکه از گناهان #توبه کند.
همین توبه باعث میشود که اینهمه بلاهایی که بر سر شیعه آمده است، که واقعاً بی سابقه است، و بلاهای دیگری که تا قبل از ظهور آن حضرت پیش میآید، از سر شیعه رفع و دفع گردد.
📚 کتاب حضرت حجت، ص١٨۴
785_48159166933129.mp3
20.11M
بابالحوائجی به نام شریفه خاتون!
#شریفه_خاتون
#توسل
#راز_جهان_هستی
#پیشنهاد_دانلود
اللهم_عجـل_لولیـڪ_الفـرج
🔴 نوع رفتار ما اثر دارد!
همانطور که میتوانیم با #گناه و #جهل غیبت #امام_زمان را از این طولانیتر کنیم، تکتک ماها می توانیم با #دعا و "رعایت حدود الهی" #ظهور را جلو بندازیم.
🎙 استاد حاج آقا زعفری زاده
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
دهباشی دعای فرج.mp3
4.99M
📿 دعای فرج (الهی عظم البلاء)
🔺️با نوای مهدی #دهباشی
👌بخوان دعای فرج دعا اثر دارد
👌 دعا کبوتر عشق است بال و پر دارد
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این پست هر شب تکرار می شود ❤
یک فاتحه و توحید ، نثار ارواح مقدس امام حسن عسکری (ع) و حضرت نرجس (س) ، پدر و مادر گرامی امام عصر (عج)
ای مولای ما ، ای امام ما ، یا بقیه الله فی ارضه*
به رسم ادب ، برای پدر و مادر بزرگوارتان ، هدیه ای فرستادیم ، شما هم ما را به هدیه ای مهمان کن ، همانا خدا صدقه دهندگان را دوست دارد. ♥️
@zoohoornazdike
🚨 #خیلی_مهم #تحولات_فلسطین (۱ از ۲)
✍ #فلسطین_راز_پنهان_ظهور_است
❌ #تحلیل خبری کمتر دیده شده که بالقوه میتواند باعث بزرگترین #تحولات_منطقه ای و جهانی شود:
‼️ توافق چهارده گروه فلسطینی با وساطت چین در اجلاس #آشتی_ملی در پکن
🔹 گروههای فلسطینی با وساطت چین توافقنامه #وحدت_ملی را امضا کردند که هدف آن حفظ کنترل فلسطینیها بر غزه پس از پایان جنگ است. این توافقنامه توسط #حماس و #فتح و همچنین ۱۲ گروه فلسطینی دیگر امضا شده
⁉️ اما ابتکار سه مرحلهایِ #چین برای تحولات غزه در #روز_بعد (پایان جنگ) چیست؟
🔹 سخنگوی وزارت خارجهٔ چین یک روز بعد از نشست گروههای مقاومت فلسطینی در پکن اعلام کرد که چین یک ابتکار سه مرحلهای را درباره بحران #غزه پیشنهاد کرده:
1⃣ اولین مرحله، مربوط به دستیابی به #آتش_بس جامع و دائمی و اطمینان از دسترسیِ آسان مردم غزه به کمکهای بشردوستانه است.
2⃣ گام دوم، پایبندی بر اصل «فلسطینیها بر فلسطین #حکومت میکنند» استوار است و بر همکاری برای تقویت این حکومت پس از #جنگ_غزه تأکید میکند.
3⃣ گام بعدی، تشویق فلسطین به #عضویت کامل در #سازمان_ملل و آغاز اجرای فرایند #راهحل_دو_دولتی است.
💢 موضع #حماس در قبال ابتکار چین:
🔹 بدران، رئیس دفتر روابط ملیِ حماس گفت: اعلانیهٔ پکن که دیروز میان گروههای فلسطینی به امضا رسید، یک گام مثبت دیگر در مسیر تحقق وحدت ملی میان فلسطینیان بود. این اعلانیه در مقطعی مهم که ارتش #اسرائیل مردم غزه را بهصورت گروهی میکُشد، به امضا رسیده. از مهمترین نکات توافق، تشکیل دولت وفاق ملیِ فلسطین برای ادارهٔ امور مردم در #غزه و #کرانه_باختری، نظارت بر بازسازیها، فراهمکردن فضا برای برگزاری انتخابات بود که البته این همان موضع حماس بود و از هفتههای آغازین جنگ خواستار آن شده بود و آنرا پیشنهاد کرده بود.
💢 واکنش جنبش جهاد اسلامی به اخبار منتشر شده درباره محتوای بیانیه نشست گروههای فلسطینی در چین
🔹 #جهاد_اسلامی فلسطین در واکنش به اخبار منتشر شده در رسانهها درباره محتوای بیانیه پایانی نشست گروههای فلسطینی در چین اعلام کرد که #هرگز زیر بار هیچگونه فرمولی نخواهد رفت که رژیم صهیونیستی را به #رسمیت بشناسد.
🔥 اما سوال: معنی توافق پکن چیست؟! منشا اختلافات ۱۴ گروه فلسطینی چیست؟! پانزدهمین گروه فلسطینی، چرا این توافق را قبول ندارد؟! چرا حماس، زیر بار پذیرش رسمی اسرائیل رفته است؟!
❌ بخش دوم را بخوانید...
✌در آسـتانہے ظــهور✌
🚨 #خیلی_مهم #تحولات_فلسطین (۱ از ۲) ✍ #فلسطین_راز_پنهان_ظهور_است ❌ #تحلیل خبری کمتر دیده شده که ب
🚨 #خیلی_مهم #تحولات_فلسطین (۲ از ۲)
✍ #فلسطین_راز_پنهان_ظهور_است
✍ اول اینکه از دید ایران، فلسطین یعنی #از_بحر_تا_نهر یعنی سرزمینهای بین دریای مدیترانه تا رود اردن، که در آن، تمامی فلسطینیها، از هر قوم و مذهب و دینی، یهودی و مسلمان و مسیحی، یک دولت و حکومت مستقل فلسطینی را با انتخابات آزاد، تاسیس کنند که این مهم، ابتدا با فروپاشی دولت و پادگان اشغالگران چند ده ملیتی صهیونیست و سپس بازگشت تمامی آوارگان فلسطینی از سرتاسر جهان، حاصل خواهد شد.
✍ دوم اینکه، فلسطین در چند مقطع زمانی اشغال شده که در مقالهای جداگانه به آن خواهیم پرداخت که قطعا در فهم مخاطب فارسیزبان از آیندهی تحولات منطقه و احتمالا حضور و #خروج_سفیانی بسیار موثر است. اما بحث اصلی ما، سه تاریخ اشغالگری مهم است. اراضی اشغالی ۱۹۴۸ (اراضی فلسطینی) که از آن به اسرائیل یاد میشود. اراضی اشغالی ۱۹۶۷ که پس از جنگ شش روزهی اعراب و اسرائیل، به اشغال صهیونیستها در آمد که شامل جولان از سوریه، مزارع شبعا از لبنان، کرانه باختری از قیمومیت اردن، غزه از کنترل مصر، به اشغال در آمد! و البته اراضی فلسطینی کرانه باختری که علیرغم توافقات بینالمللی و قطعنامههای شورای امنیت، در بین سالهای ۱۹۶۷ تا ۲۰۲۴ توسط اسرائیل به شهرکنشینان صهیونیست تحویل شده و در دسامبر ۲۰۱۷ با فرمان ترامپ و انتقال سفارت آمریکا از اورشلیم به قدس اشغالی (در کرانه باختری)، شدت بیشتری گرفت و رسمیت یافت!
✍ سوم، اکثر گروههای فلسطینی به رهبری #جنبش_فتح که توسط یاسر عرفات فقید رهبری میشد و اکنون با ریاست محمود عباس (ابومازن) ادامه دارد و بر کرانه باختری حکومت میکنند، قائل به پذیرش #فلسطین_حداقلی هستند. یعنی حکومت بر کرانه باختری و غزه! و البته #سازش و پذیرش رسمی دولت اسرائیل و توافق بر سر راهحل #دو_دولتی
✍ چهارم اینکه، اعتراض #جنبش_حماس و باقی گروههای فلسطینی، اولا به اشغالگری و جنایات صهیونیستها در کرانه باختری و قدس اشغالی است و از سوی دیگر، تحقیر مردم غزه و سایر فلسطینیهای ساکن در اراضی ۱۹۴۸ و ۱۹۶۷. حماس با رای مردمی بر غزه حکومت میکند و چون مردم غزه به دولت فلسطینی تحت حمایت #اسراییل و #آمریکا و #ارتجاع عرب، در اواسط دههی اول قرن جدید، نه گفتند، بنابراین تحت محاصرهی کامل اسرائیل و تحمیل جنگهای ۲۰۰۶، ۲۰۰۸، ۲۰۱۲، ۲۰۱۵، ۲۰۱۸، ۲۰۲۰، ۲۰۲۲ و جنگ کنونی، شدهاند!
🔥 حماس بزرگترین گروه فلسطینی با رهبری شیخ اسماعیل هنیئه، زیر به دلایل گوناگون زیر بار توافق فوق رفته: اولا، خنثیسازی طرح ارتجاع عرب برای حذف حماس و گروههای #مقاومت حاضر در کرانه باختری و غزه که نفع اسرائیل و سایر گروههای سازشکار که به دنبال حذف کل مقاومت هستند! دوما، به جهت اثبات هرچه بیشتر اشغالگری اسرائیل به سایر گروههای فلسطینی طرفدار سازش که دانسته یا ندانسته، در حال تبلیغات رسانهای علیه گروههای مقاومت هستند و مردم غزه و کرانه باختری را علیه مقاومت، تحریک میکنند. باید این گروهها به این فهم برسند که اسرائیل حتی حاضر نیست همین فلسطین حداقلی را بپذیرد و راهکار دو دولتی را بپذیرد! سوما، برقراری آتشبس، شاید باعث کاهش آلام مردم قحطیزده و جنگزدهی غزه شود!
✍ اما جنبش جهاد اسلامی به رهبری حاج زیاد النخاله، که نزدیکترین گروه فلسطینی و گروه مقاومت به ایران و جبهه مقاومت است، زیر بار این توافق نرفته و در واقع به شکل غیرمستقیم، موضع #جبهه_مقاومت و البته گروههای فلسطینی طرفدار مقاومت از جمله حماس را اعلام کرده، یعنی فلسطین یکپارچه و فرا مذهبی و فرا دینی، بدون اسرائیل و صهیونیستها
✅ نکته مهم و پایانی اینکه، تا قبل از #طوفان_الاقصی، جمع کشورهایی که به دولت مستقل فلسطینی معتقد بودند و #راهکار_دو_دولتی را قبول داشتند به انگشتان یک دست نمیرسید. اما اکنون و پس از ده ماه تجاوز وحشیانه صهیونیستها و تحت تاثیر فشار #افکار_عمومی دنیا، بیش از ۱۳۰ کشور، به عضویت و تشکیل دولت مستقل فلسطینی رای دادهاند که این خود، یک پیروزی بزرگ برای #محور_مقاومت و گروههای مقاومت و مردم فلسطین است.
⚠️ انگلیس و آمریکا به عنوان مادر و پدر اسرائیل، به تشکیل دولت مستقل فلسطینی، اعتقادی ندارند. اسرائیل نیز، اصولا به آرمان #نیل_تا_فرات معتقد است که خب فلسطین، بخش کوچکی از این آرمان موهوم است!
💯 ایران نیز تنها کشوری است که قائل به #فلسطین_یکپارچه است، بدون حضور اسرائیل
❌ آیا اسرائیل با موافقت آمریکا و توافق با ارتجاع عرب، به راهکار دو دولتی تن خواهد داد؟! اگر تن داد، موضع محور مقاومت چه خواهد بود؟! و اینکه پس از آن، در رسانههای دنیا، ایران را عامل و مقصر عدم توافق و ایجاد صلح، معرفی خواهند کرد؟!
💚 السلام علیک یا صاحب الزمان 🇮🇷🇵🇸
#سفیانی #علائم_ظهور #فروپاشی_اسرائیل
یه خبرهایی خوندم دلم میسوزه تو کانال بارگزاری کنم...
فقط باید بشینیم و غصه بخوریم و باز روز از نو و روزی از نو...
.
♨️ پزشکیان: بنزین را حدوداً ۳۰ یا ۴۰ هزار تومان میخریم، بعد ۱۵۰۰ تومان میفروشیم!
رئیس جمهور منتخب:
🔹ما در کشور ناترازی انرژی داریم و در حال حاضر برای خرید بنزین، ۸ میلیارد دلار پول میدهیم؛ یعنی بنزین را مثلاً حدوداً ۳۰ یا ۴۰ هزار تومان میخریم، بعد ۱۵۰۰ تومان میفروشیم! خب تا کجا میتوانیم این کار را بکنیم؟ مثال دیگر مصرف برق است. ما به اندازهی کلّ اروپا مصرف انرژی، برق و امثال آن را داریم؛ این از نظر علمی کار درستی نیست!
#خـــدایا_امام_مـن_کجـاست
#برسان_بحق_دُخت_فاطمة_الزهــرا
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
✌در آسـتانہے ظــهور✌
. ♨️ پزشکیان: بنزین را حدوداً ۳۰ یا ۴۰ هزار تومان میخریم، بعد ۱۵۰۰ تومان میفروشیم! رئیس جمهور من
و این یکی...
چقدر زدیم تو سر گفتیم آقا مشکل ما پزشکیان نیست
بلکه اطرافیانشن...
ولی...
✌در آسـتانہے ظــهور✌
💠رمـــــان #جانم_میرود 💠 #قسمت ۱۵۶ مهیا با شنیدن صدای شهین خانم، احساس کرد که دیگر نایی برای ایست
💠رمـــــان ##جانم_میرود
💠 #قسمت ۱۵۷
ــ بفرما؟! چی میخوای بگی که منو کشون کشون اوردی تو اینجا؟!
مریم در اتاق رو بست و به طرف شهاب برگشت با اخم گفت:
ــ معلوم هست داری چیکار میکنی؟!
لبخندی که رود لب های شهاب جاخوش کرده بود؛ جای خود را به اخمی بر روی پیشانی داد.
ــ چه کاری کردم، که همچین عصبانیت کرده؟!
ــ یعنی خودت نمیدونی؟؟؟؟!
ــ نه بگو بدونم...
ــ چرا با مهیا اینجوری رفتار کردی! بعد چند هفته همدیگه رو دیدید؛ برگشتی بهش میگی سلام خوبی و ول میکنی میری؟؟!
شهاب تکیه اش را از روی دیوار برداشت.
ــ خب؟
مریم عصبی خندید.
ــ خب؟جواب من خب هستش؟! شهاب؟!
ــ حتما بوده که گفتم!
مریم میدانست شهاب نمیخواهد، در مورد مسائل خصوصی خودش و مهیا صحبتی کند.... برای همین دارد با کلمات بازی میکند؛ تا قضیه را به پایان برساند. ولی او این اجازه را نمی دهد.
ــ نگاه کن شهاب! من خواهرتم پس بدون خوب خوب میشناسمت. فکر نکن با بازی کردن با کلمات و چندتا حرف قلمبه میخوای قضیه را تمومش کنی... تا یه جواب درست درمون ندی؛ نمیزارم از این اتاق بری بیرون!
ــ سوال پرسیدی جواب دادم.
ــ جواب سوالم این نبود. تو میدونی مهیا تو این یه مدت چی کشید؟ اصلا یه نگاه بهش انداختی؟! دیدی چطور لاغر شده! دیدی رنگش پریده است. تو این مدت از همه چی بریده بود. بعد رفتنت؛ چند روز بیمارستان بستری بود.
شهاب چشمانش را محکم بر روی هم فشرد. کاش مریم می دانست با گفتن این حرفا چه بلایی بر سر قلب شهاب می آورد.
شهاب با صدایی که سعی می کرد؛ نلرزد گفت.
ــ تمومش کن! این چیز بین منو مهیاست. پس بزارید منو مهیا حلش کنیم. اینجوری بهتره!
تا مریم میخواست حرفی بزند؛ شهاب دستش را به نشانه صبر، بالا آورد.
ــ مطمئن باش میدونم دارم چیکار میکنم..
و دیگر اجازه ی صحبت دیگری به مریم را نداد و سریع از اتاق خارج شد.مریم ناامید روی صندلی نشست و به مهیا فکر کرد. که چطور با ذوق از آشپزخانه بیرون آمده بود؛ تا شهاب را ببیند. اما بعد... چطور ناراحت و غمگین به اتاق پناه برد...
💠رمـــــان #جانم_میرود
💠 #قسمت ۱۵۸
مهیا، چادرش را روی سرش گذاشت و به تصویر خودش در آیینه خیره شد... دو روز از آمدن شهاب گذشته بود و همچنان شهاب از او دوری می کرد. هر وقت چشم در چشم می شدند؛ با اخم نگاهش را می دزدید.
مهیا آهی کشید و نگاهی به ساعت انداخت.... ساعت ۸ بود. امروز باید به دانشگاه می رفت. دیشب مهدیه، یکی از دخترای بسیج دانشجویی؛ برایش پیامکی فرستاد و از او خواست که برای هماهنگی های بیشتر، برای یادواره ساعت ۹ به دانشگاه بیاید. چون قرار است جلسه ای رسمی برگزار شود. سریع کیفش را برداشت و از اتاق خارج شد.
احمد آقا نگاهی از پنجره به بیرون انداخت و گفت:
ـــ مهیا بابا آژانس اومد.
ــ رفتم بابا!
بعد از خداحافظی از خانه بیرون رفت.
در طول راه فکرش درگیر شهاب بود و دنبال راه حل بود؛ که چطور از دل شهاب دربیاورد.خودش هم می دانست کارش اشتباه بوده...اما واقعا اون روزها خیلی سخت بود و مریض شدنش، شرایط را سخت تر کرده بود. تمرکز و تسلطی بر روی حرکات و رفتارش نداشت.
با صدای راننده به خودش آمد...
کرایه را حساب کرد و پیاده شد. دانشگاه نسبت به روز های قبل شلوغ تر بود. سریع از بین جمعیت رد شد، از دور مهدیه را کنار دخترها دید. با لبخند به سمتشان رفت.
ــ سلام! صبح بخیر! دیر که نکردم؟!
مهدیه لبخندی زد.
ــ علیک السلام خواهر! صبح تو هم بخیر! نه عزیزم به موقع رسیدی...
یکی از دخترا با شیطنت گفت:
ــ خوب فرار کردی اون روز...!
مهیا با تعجب گفت:
ــ من ؟؟
ــ آره! نگفتی؛ آقای نجمی رو از کجا میشناسی و چرا بهت گفت خانم
مهدوی!!
مهیا؛ برای چند لحظه به این فکر کرد؛ که آقای نجمی کیست؟! که با یادآوری آن روز، حدس زد که فامیل آقا آرش، نجمی باشد... لبخندی زد.
ــ ازدوستان خانوادگی هستند... خب به فامیلی همسرم صدام کردند.
ــ آخرشم ندیدیم این آقاتونو...
مهیا لبخندی زد.
ــ ان شاء الله میبینش عزیزم!
با صدای مهدیه به طرف سالن اجتماعات رفتند.
ــ بریم بچه ها دیر میشه...
مهدیه زودتر از همه به سالن اجتماعات رسید. ضربه ای به در زد و وارد شدند.
همه باهم سلام آرامی گفتند.
که مهیا با شنیدن صدای آشنایی سرش را بالا آورد و نگاهش خیره به شهابی ماند، که سربه زیر در حال یاداشت چیزهایی بود.
که با احساس سنگینی نگاهی سرش را بالا آورد و به چشمان مهیا خیره شد...
💠رمـــــان #جانم_میرود
💠 #قسمت ۱۵۹
شهاب اخمی کرد و سرش را پایین انداخت....مهیا هم سریع به طرف آخر سالن رفت و کنار مهدیه نشست.
حاج آقای حاجتی، شروع به صحبت کردند و از وظایف کادر گفتند.... همه صحبت ها و وظایف خود را یادداشت کردند.
حاج اقاــ سعادتی که نصیبمان شد، اینه که تو این یادواره دوتا از مدافعین حرم هم؛ با ما همکاری میکنن که واقعا لطف بزرگی به ما کردند!
همه نگاه ها به سمت شهاب و آرش کشیده شد و هر دو آرام زیر لب "خواهش میکنمی" گفتند.
مهیا آرام نگاهی به شهاب انداخت، که با اخم به صحبت حاج آقا گوش می داد. نمیدانست این اخم ها از عصبانیت هست، و یا تمرکز بر حرف های حاج آقا بود.
یکی از آقایونی که در جلسه بودند؛ متوجه نگاه مهیا به شهاب شد و نگاه بدی به مهیا انداخت....که از چشم شهاب دور نماند و جواب آن نگاهش، نگاه بدتری از سوی شهاب بود.
مهیا قبل از اینکه کاری دست خودش بدهد؛ سرش را پایین انداخت و خودش را مشغول به یادداشت کردن کرد.
با صدای بلند صلوات، مهیا به خودش آمد. آنقدر غرق در فکر بود، که متوجه پایان جلسه نشده بود.
لبخند زورکی به روی دخترها زد و از جایش بلند شد.
هر گروه، گوشه ای ایستاده بودند و در مورد کارها بحث می کردند...
مهیا در حال بحث با دخترها بود، که یکی از دخترهای جمع که کمی بر نگاهش تسلطی داشت؛ با صدای که سعی می کرد ذوق را در آن پنهان کنه گفت.
ــ یکی از بردارا که مدافعه حرمه؛ داره میاد سمتمون!!!
مهیا با اخم به عقب برگشت و با دیدن شهاب، اخم غلیظی به دخترک انداخت. اما دخترک اصلا حواسش به او نبود. مهیا از حرص، چشمانش را محکم بر روی هم گذاشت؛ که با صدای مردانه ی شهاب چشمانش را باز کرد.
ــ مهیا خانم! یه لحظه لطفا...
همه باتعجب به مهیا و شهاب نگاه می کردند...
مهیا لبخندی زد و به سمتش رفت، که با دیدن شهاب و آن لبخند متوجه شد.شهاب، مراعات جمع را میکرد.
ــ جانم؟!
ــ میری خونه؟!
ــ آره!
ــ دم در منتظرم!
و بدون هیچ حرفی از سالن خارج شد. مهیا صدای پچ پچ دخترها را می شنید و خودش را برای جواب دادن به سوالات آماده کرد.
وقتی برگشت با قیافه ی درهم دخترک روبه رو شد.
مهدیه با ذوق پرسید:
ــ نگو که این همون آقاتونه!!
مهیاسری به نشانه ی تایید تکان داد...دخترا ذوق زده به او تبریک گفتند، اما دخترک بدون هیچ حرفی از کنارشان گذشت.
مهیا از دخترها خداحافظی کرد و به طرف خروجی دانشگاه رفت.بهترین موقعیت بود، تا بتواند با شهاب صحبت کند.
شهاب را از دور دید که منتظر به ماشینش تکیه داده بود با نزدیک شدنش به ماشین؛ شهاب سوار ماشین شد... مهیا هم سوار ماشین شد...با حرکت ماشین، مهیا نفس عمیقی کشید؛ تا حرف بزند که صداب عصبی شهاب او را ساکت کرد...
ــ این کارا وسط جلسه چی بود؟!!!
👈 #ادامه_دارد....
رمان #جانم_میرود
✍ نویسنده #فـاطمہ_امـیرے
🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟
💠رمـــــان #جانم_میرود
💠 #قسمت ۱۶۰
مهیا شوکه به شهاب چشم دوخت
ــ منظورت چیه؟؟
شهاب دنده را جا به جا کرد و با همان اخم های همیشگی گفت :
ــ وسط جلسه زوم کرده بودی روی من. نمیگی کسی ببینه چی فکر میکنه همه اونجا که نمیدونن تو زن منی
پوزخندی زد و ادامه داد:
ــ با اینکه متوجه هم شدن
مهیا با تعجب به شهاب خیره شد باورش نمی شد که او به خاطر یک نگاه کردن اینگونه بهم بریزد!!
ــ حواست هست شهاب داری چی میگی به خاطر یه نگاه کردن این همه عصبی هستی، از وقتی اومدی بهم اخم کردی و دو کلامم با من حرف نزدی، اصلا میدونی تو این چند هفته که نبودی چی به من گذشته میدونی تو بیمارستان چه دردی کشیدم درد بیماریم یه طرف درد نبودت کنارم، تو اون موقعیت سخت یه طرف دیگه !!
شهاب با اخم نگاهی به او انداخت و گفت:
ــ مگه من زنگ نزدم ،مهیا میدونی چقدر زنگ زدم ؟؟ ولی قبول نکردی با من حرف بزنی میدونی چی به من گذشت، من تو یه کشور دیگه، زنم یه کشور دیگه روی تخت بیمارستان، و خبر از حالش نداری جز چندتا دلداری از خواهرت. میدونی اون روزا چی به من گذشت؟ نه نمیدونی مهیا نمیدونی اگه میدونستی درک می کردی و الان اینطوری نمیگفتی
مهیا اشک هایش را پاک کرد و با صدای لرزانی گفت:
ــ من اون لحظه انتظار داشتم برگردی، برگردی وکنارم باشی فکر میکنی من عمدا اینکارو میکردم من نمیتونستم باتو حرف بزنم چون حالم بدتر می شد..
شهاب با تعجب گفت:
ــ از شنیدن صدای من حالت بد میشه؟؟؟
مهیا با هق هق گفت:
ــ آره حالم بدمیشد چون تحمل اینکه کنارم نیستی رو نداشتم صداتو میشنیدم حالم بدتر می شد اما تو نیومدی قبل از اینکه بیای زنگ زدم بهت اما جواب ندادی
ــ فک نمیکنی دیر بود، مهیا من از نگرانی مردم و زنده شدم داشتم دیوونه می شدم دلتنگی به کنار اینکه نکنه حالت بد بشه یا نکنه اتفاقی برات بیفته نایی برام نزاشته بود..
✌در آسـتانہے ظــهور✌
🟢 شهیدی که هیچ کس را ندارد که برایش صلواتی بفرستد 🔵 شهید سیف الله شیعه زاده از شهدای بهزیستی استان
به نیت پنج تن، پنج گل صلوات از طرف این شهید بی کس و کم سن تقدیم می کنیم به ساحت مقدس و نورانی بی بی شریفه خاتون، دختر امام حسن مجتبی (ع)، به نیت برآورده شدن حاجت دل امام زمان (عج الله) و پیروزی مردم فلسطین و مجاهدان یمن و جبهه مقاومت 🌺
اللهم صل علی محمد و آل محمد
و عجل فرجهم