کتاب عظمت مجسم_شهیدحججی_ناصرکاوه.pdf
34.87M
🎁هدیه کانال به مناسبت ۱۸ مرداد
سالروز #شهادت_محسن_حججی
و روز بزرگداشت شهدای مدافعان حرم...
✍انتشار رایگان کتاب عظمت مجسم 👈 (خاطرات مربوط به شهید محسن حججی)
تالیف #ناصرکاوه،
لطفا ضمن مطالعه آنرا نشر دهید،
تا در ثوابش با ما شریک باشید.📲📱
التماس دعا🤲🏻
✌در آسـتانہے ظــهور✌
⁉️ سوال بسیار #مهم مخاطب: با شرایط کنونی منطقه و #پاسخ قاطع و قطعی #ایران به صهیونیستها، آیا مجددا
⁉️ سوال بسیار #مهم مخاطب: با شرایط کنونی منطقه و #پاسخ قاطع و قطعی #ایران به صهیونیستها، آیا مجددا احتمال شیطنت یهودیان مفسد صهیونیست اسرائیلی و مسیحیان اوانجلیست آمریکایی و انگلیسی وجود دارد؟! آیا امکان جسارت آنها به #مسجدالاقصی وجود دارد؟! (بخش دو از دو)
✅ نکات مهم و #تحلیل زیر را بخوانید و با #نشر_حداکثری آن، به دیده شدن مطلب توسط مردم شریف ایران، کمک کنید...
⬇️ ادامه مطلب از بخش اول...
🔥 اما باز میگردیم به #سوال مخاطب:
📌 همیشه یکی از نگرانیها این بوده، که در #حمله_ایران_به_اسرائیل، صهیونیستها وقتی عرصه را بر خود تنگ ببینند، برنامه و آرزوی خودشان درخصوص #تخریب_مسجدالاقصی را اجرا کنند و آنرا به گردن ایران بیاندازند!
💥 در حمله اول ایران در عملیات طوفانی #وعده_صادق هم این نگرانی بود. اکنون در حمله دوم هم این مسئله یکی از متغیرهای تعیین زمان و تاریخ حمله است که حساسیت آنرا بیش از پیش کرده است.
‼️ در کمال تعجب و در اوج ناجوانمردی و رذالت، اکنون اسرائیلیها در حال پخش گسترده و ایجاد موج #رسانه ای در نقل این روایت و شایعهی دروغین هستند که ایران قصد تخریب مسجدالاقصی را دارد!
🔥 کاملا واضح است که #نقشه_اسرائیل این است که به #مسجد_الاقصی تجاوز کرده و ایران را مقصر جلوه دهد! جسارت، رکورد شکنیهای پیاپی در بیاخلاقی و رذالت آنها در سالهای اخیر بخصوص پس از #جنگ_غزه و جنایات پرشمار آنها، اثبات میکند که آنها انگیزهی این عمل تروریستی را هم دارند، زیرا بعد از دو هزار سال، #گوساله_سرخ هم آمادهی ذبح شده تا به زعم خود، بتوانند با ساخت #هیکل_سلیمان روی ویرانههای مسجدالاقصی، منجی خود را مجبور به ظهور کنند!
⚠️ دوستان به این نکات #دقت_کنید:
📌 قطعات پازل #حمله_ایران به صهیونیستها و حملات #محور_مقاومت به اسرائیل، بسیار بسیار پیچیده است.
💯 بنابراین، نباید احساسی عمل کرد و باید به رهبری حکیم انقلاب، عقلای نظام و فرماندهان هوشمند نظامی، اعتماد نمود. ایشان قطعا #تحولات_منطقه و عوامل مختلف دخیل را با اشراف بسیار بالایی، در حال رصد هستند و بهترین زمان را برای #حمله_به_اسرائیل انتخاب خواهند کرد که علاوه بر احیای قدرت #بازدارندگی جمهوری اسلامی، دشمن غدار را به گوشهی رینگ برده و توطئههای پیچیدهی شیاطین را (که با #دجال های رسانهای در حال جولان در دنیا هستند) خنثی نماید.
✍ قطع به یقین پس از #پاسخ_ایران به تجاوز نظامی صهیونیستها به #تهران، جسارت به #خاک_ایران و ترور فرمانده مقاومت #فلسطین در ایران که میهمان ایرانیها بود؛ یک گام بزرگ دیگر به ظهور امام زمان علیهالسلام نزدیک خواهیم شد.
✍ فراموش نکنیم، #آخرین_مهره_یهود یعنی #سفیانی لعین، بزرگترین منافق تاریخ اسلام، دشمن اصلی امام مهدی علیهالسلام و زمینهسازان ظهور ایشان، که اولین علامت از #علائم_اصلی_ظهور (علائم پنجگانه) است، پس از این وارد نبردهای منطقه میشود که #اسراییل، یهود مفسد اشغالگر #قدس شریف، به لبهی پرتگاه برسد.
🔥 طبق روایات، نبرد اصلی ایران و حزب الله با اسرائیل، بعد از #خسف_حرستا (احتمالا زلزله دمشق) و بعد از #هرج_الروم (جنگ جهانی بین قدرتهای شرق و غرب) و تضعیف حامیان غربی اسرائیل، رخ خواهد داد و #فروپاشی_اسرائیل پس از آن رقم خواهد خورد.
💢 این نکته را به یاد داشته باشید، آن #زلزله ای آخرالزمانی خواهد بود و کلید ورود جهان به #فاز_نهایی تحولات منجر به ظهور، که اولا، باعث #خسف یا فرورفتن شهرک #حرستا دمشق به درون زمین شود، دوما باعث تخریب بخشهایی از #مسجد_اموی_دمشق شود. بعد از خسف، وقایع منطقه و جهان، سرعت چندین برابری گرفته که پس از شروع #جنگ_جهانی سوم و پرت شدن حواس غربیها از منطقه و حمایت حداقلی از رژیم کودککش، #وعده_اول خداوند درخصوص سرکوب بنیاسرائیل فراهم شده و زمان تنبیه اصلی آنها فرا میرسد. (طبق آیات ابتدایی سوره مبارکه اسراء)
✨ به امید حق، #ظهور_امام_زمان علیهالسلام بسیار نزدیک است و امید آنکه، در میان سپاهیان ایشان باشیم...
🔴 ایران واقعا در جنگ روانی استاد است و مانند ندارد ، کل دنیا گیج است ، آمریکا که ادعای جاسوس داشتن در تمام نقاط را دارد نیز مات و مبهوت است ....
اینه قدرت اطلاعاتی ....
#ظــهور_نــزدیکہ...
نشــانہهـاے عـام بہ وقـوع پـیوستہ ... نشـانہهـاے خـاص در حـال رخ دادنہ آمـادهے ظـهور باشـید و غـربال دنـیا نـشوید...
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
🔴 عبدالملک الحوثی:
واکنش ما به بمباران مخازن سوخت در حدیده اجتناب ناپذیر و در #آینده_نزدیک است. 🚀🔥
🔹 الحوثی: تاخیر پاسخ محور مقاومت در ازای تشدید تنش اسرائیل صرفا یک موضوع #تاکتیکی ست
🔶 تصميم به پاسخ [به اسراییل]، تصميم کل #محور_مقاومت است؛ ما در سطح کل محور و در هر جبهه [ممکن] پاسخ خواهیم داد
#سید_یمانی
#ظــهور_نــزدیکہ...
نشــانہهـاے عـام بہ وقـوع پـیوستہ ... نشـانہهـاے خـاص در حـال رخ دادنہ آمـادهے ظـهور باشـید و غـربال دنـیا نـشوید...
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👈ره توشه زوار قسمت 21
🔸آیا میشه حوادث سنگین آخرالزمان رو تغییر داد؟!
آیا میشه مقدرات سخت تغییر کنه؟!
✅با ارسال پست برای دوستان، شما هم در ثواب نشر سهیم باشید.
🚩 یکصد جایزه سفر به کربلا برای شنوندگان ره توشه ✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👈ره توشه زوار قسمت 22
🔸باز هم گلایه ای دیگر.....
خوشحال بودم از جمعیت زیاد زوار، ولی....
✅با ارسال پست برای دوستان، شما هم در ثواب نشر سهیم باشید.
🚩 یکصد جایزه سفر به کربلا برای شنوندگان ره توشه ✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 بزرگترین تلهی پنهانی شیطان، برای من و شمایی که فکرش را هم نمیکنیم روزی دینفروشی کنیم!
#استوری | #استاد_شجاعی
نــام : مـــهدے(عج)
ســن :۱۱۹۰ در فــراق
اسـتان : صــاحب عــالم ولے از همہ جـا رانده شــده ` هـیچکس راهش نداد"
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
※ اگر تمرین کنی میتونی مثل اولیاء الهی خدا رو با چشمانت ببینی!
#کلیپ | #استاد_شجاعی
نــام : مـــهدے(عج)
ســن :۱۱۹۰ در فــراق
اسـتان : صــاحب عــالم ولے از همہ جـا رانده شــده ` هـیچکس راهش نداد"
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
دهباشی دعای فرج.mp3
4.99M
📿 دعای فرج (الهی عظم البلاء)
🔺️با نوای مهدی #دهباشی
👌بخوان دعای فرج دعا اثر دارد
👌 دعا کبوتر عشق است بال و پر دارد
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این پست هر شب تکرار می شود ❤
یک فاتحه و توحید ، نثار ارواح مقدس امام حسن عسکری (ع) و حضرت نرجس (س) ، پدر و مادر گرامی امام عصر (عج)
ای مولای ما ، ای امام ما ، یا بقیه الله فی ارضه*
به رسم ادب ، برای پدر و مادر بزرگوارتان ، هدیه ای فرستادیم ، شما هم ما را به هدیه ای مهمان کن ، همانا خدا صدقه دهندگان را دوست دارد. ♥️
@zoohoornazdike
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
# این کلیپ اشکتون رو در میاره
اگر دیدید و اشکتون جاری شد برای
فرج امام زمان دعا کنید. 🏴
#ظــهور_نــزدیکہ...
نشــانہهـاے عـام بہ وقـوع پـیوستہ ... نشـانہهـاے خـاص در حـال رخ دادنہ آمـادهے ظـهور باشـید و غـربال دنـیا نـشوید...
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شب_جمعه
بی پناه که شدی صـــــــــــــــــدایش کن
حسیـــــــــــن «وثرَ المَـــــــــــــوْتُور» است
میداند تك و تنها شدن یعنـــــی چه؛
و در آغـــــــــــــــــوشت مــــیگیــــــــــرد ...
#شب جمعه بادتت نکنم میمیرم
حسین جان 🖤
#ظــهور_نــزدیکہ...
نشــانہهـاے عـام بہ وقـوع پـیوستہ ... نشـانہهـاے خـاص در حـال رخ دادنہ آمـادهے ظـهور باشـید و غـربال دنـیا نـشوید...
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗محافظ عاشق من💗
قسمت7
کیوی دیگری برداشت که پشت در لاک دفاعی گرفتم . باصدای آخ مردانه ای سرم را از غلاف خارج کردم ، که دیدم ای دل غافل ، شوهرش ، تاج سرش ، آقا سیدش پشت دره .
لبخند خجولی زدم و گفتم : سلام آقا سید ، احوال شما چه خبر از خانم بچه ها ؟
لبخند برادرانه ای نثارم کرد و گفت : والا خانوم بچه ها رو سپرده بودیم به شما که میدون جنگ راه انداختین و به کیوی در دستش اشاره کرد .
تا خواستم از خودم دفاع کنم فاطمه گفت :
ــ نه عزیزم حرف اضافه زد تنبیه اش کردم .
چشم غره ای به فاطمه رفتم و برای سید چشم نازک کردمو گفتم :
ــ اصلا در انتخابتون دقت نکردین سید ولی جای برگشت هست کافیه ...
فاطمه : حرف های زیادی میشنوم ...
سید قهقهه ی بلندی زد که مثالش را در ۵ سال گذشته ندیده بودم ، به فاطمه نگاه کردم ؛ با عشق و رضایت به همسرش خیره بود .
سید با لحن شوخی گفت:
حالا واقعا موردی سراغ دارین ؟!
خندیدم که فاطمه با صدای جیغ مانند گفت : چی گفتی ؟ حرفتو پس بگیر !! زود ...
سید با لبخند به سمتش رفت چادرش را سرش کرد ، کیف و وسایلش را برداشت و گفت :
ــ من غلط بکنم
ــ دور از جون ...
میتوانستم با آخرین توان اشک بریزم اما به جایش گفتم :
ــ این جا بچه نشسته خجالتم نمی کشن !!
گیج به هم نگاه کردن و وقتی متوجه منظورم شدند خندیدند ، سید گفت : امان از دست شما
با غمی کهنه که سعی داشت در لحن و چهره اش مشخص نشود گفت :
کتابمون هم که چاپ شد چشممون روشن !
ــ طعنه نزنین آقا سید به فاطی ، چیزه فاطمه گفتم به محض اینکه بخونم برای شما و خانواده میارم و تقدیم میکنم .
با بغضی خاک خورده گفت : یادتون باشه به مهدا خانوم هم بدین .
ــ اون که حتما شک نکنید .
لبخندی پر از حسرت زد و تشکر کرد . که با صدای پر انرژی مشکات ، غصه هایش پر کشید
ــ سلام بابایی ؟ تو کی اومدی؟
جلویش زانو زد تا هم قد شود و گفت :
ــ سلام بر بانوی جوان من ، خوبی دختر بابا ؟
ــ آره بابا جون ، داستم میرفتم پیس مس رحیم بازی کنیم
ــ می خوای بریم خونه چهارتایی بازی کنیم ؟ فوتبال چطوره ؟ مامان هم بشه داور؟
ــ عالیه !! بابا ؟
ــ جونم .
ــ مسکات خانم نیاز به خُدن بستنی داره
ــ چشم ، میعاد چی ؟
ــ نه اون نمی خواد
سید لبخندی زد دختر وروجکش را بغل کرد و گفت :
پدر صلواتی ! که اون نمیخواد ...
تحمل این فضا برایم سخت شده بود برای همین سریع خداحافظی کردم و بعد از رد تعرفات معمول برای رساندنم ، به بهانه پیاده روی ، راهی خانه شدم .
🍁به قلم : ف میم🍁
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
#ظــهور_نــزدیکہ...
نشــانہهـاے عـام بہ وقـوع پـیوستہ ... نشـانہهـاے خـاص در حـال رخ دادنہ آمـادهے ظـهور باشـید و غـربال دنـیا نـشوید...
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗محافظ عاشق من💗
قسمت8
تمامی این عکس العمل ها فقط نشانگر دلتنگی من بود ، تصمیم گرفتم به اولین نفری که کتاب را میدهم *مهدا* باشد ، هر چه مرا یاد او می انداخت بی تاب ترم میکرد ، او هم که بی معرفت خیلی وقت است سراغی از من نگرفته
باز بودن در خانه نشان می داد بابا از شرکت برگشته ، سریع به حیاط خانه پریدم که آقا یوسف راننده بابا با این حرکتم خندید و گفت :
ــ سلام ، هانا خانم . چقدر سخته واسه شما زنگ زدن
ــ سلام آقا یوسف ، سرور راننده های جاده و خیابون ، آره سخته شما فکر کن من تا دستمو بیارم بالا زنگ رو فشار بدم ، طرف صدای زنگو بشنوه بیاد پای اف اف در رو بخواد باز کنه ....
ــ تسلیم خانوم ، حق با شماست
خندیدم ، کتابمو بالا گرفتم و گفتم :
ــ آقا یوسف ، کتابم حاضر شد
لبخندی زد و گفت :
ــ خوشحالم که حالت خوبه و سر حالی دخترم
هر وقت لبریز از عاطفه یا نگرانم میشد ، این گونه خطابم میکرد . با لبخند ازش خداحافظی کردم و راه عمارت را پیش گرفتم و مثل همیشه اجدادم را مورد عنایت ویژه قرار دادم که چرا اینقدر عمارت از درب اصلی دور است ، همان طور که نق میزدم وارد شدم ؛ وقتی سالن را خالی دیدم ، به سمت اتاقم راه افتادم . بابا ، با یاد آوری اینکه هر کس از بیرون وارد منزل می شود باید سلام کند ، به استقبالم آمد
ــ سلام بر بزرگ مرد خاندان جاوید ، چه خبر ابوی ؟
ــ سلام به حواس پرت خاندان جاوید ، شما چه خبر ؟ چیه کبکت خروس میخونه ؟
خواستم جواب بدهم که هیربد مثل قاشق نشسته با بی اهمیتی تمام گفت :
ــ حتما کتابش چاپ شده ، حیف اون دختر بیچاره که سرگذشت خودشو سپرده به تو
بابا : من نمی دونم شما ها چرا سلام رو از دایره ی لغاتتون پاک کردین
هیربد : پدر جان ، شما کی تشریف آوردین ؟ من چشمام ضعیف شده بس درس خوندم ، متوجه شما نشدم ، میگفتین گاوی گوسفندی چیزی قربانی میکردم لطف کردین قدوم مبارک بر چشم ما گذاشتین .
و بعد به حالت تعظیم سر خم کرد ، بابا که دست در جیب نگاهش میکرد گفت :
ــ چشات نمبینه ، گوشات که میشنوه ؟! پس ظاهرا فقط طول موج ها رو تشخیص نمیده که نفهمیدی باباته ، نکنه این روزا به چت کردن میگن درس خوندن؟! تو بچه ی منی ، میخوای برا من شاخ بشی ؟!
هیربد با تسلیم دست هایش را بالا برد و گفت : حق با شماست بابا جان ، من چاکر شما هم هستم . اصلا بیاین جفت دستاتونو با گلاب بشورم .
ــ هانا ؟ این دیشب تو اتاق خودش خوابیده ؟ انگار خوابیده تو آب نمک !
هر سه مون با صدای بلند خندیدیم که مامان با رضایت گفت :
ــ همیشه به خنده ! چیشده ؟ سلام
بابا : هیچی این پسر شاخ شمشادت فکر میکنه خیلی زرنگه !
هیربد با حالتی پر از استرس گفت :
ــ وای بابا
ــ چت شد ؟
ــ یادتون رفت سلام کنید به مامان
و بعد شروع کرد به دویدن بسمت راه پله تا دمپایی بابا صورتش را تزئین نکند .
بابا : آقای زرنگ ! یکم اون شرکت پتو و جهانگردی رو بسپار به بقیه ، بیا سر کار تا من سر پیری مجبور نباشم اینقدر کار کنم ، هیراد که گفت من به پزشکی علاقه دارم تو هم که رشتت به کار ما میخوره کلا هپروت سیر میکنی
ــ حرص نخور بابا جون شما اول جوونیته، بیا این هانا رو ببر بیکاره ، چیکار میکنه مگه چار خط مینویسه بعد میگه ، با مسخره کردن من ادامه داد ، وای ذهنم خسته ست زمان لازم دارم .
خواستم جوابش را بدهم که بابا گفت :
ــ مهندس ! شما یه انشا با موضوع علم بهتر است یا ثروت بنویس که بشه با انشای یه بچه ۷ ساله در یه تراز گذاشت بعد حرف بزن
من : نه بابا اون موقع براش انجمن حمایت از معلولین ذهنی بزن
همه جز هیربد خندیدیم که مامان گفت :
ــ ته تغاری منو کسی اذیت نکنه
بابا گفت :
ــ هانا ته تغاری رو ولش کن ، به سالن اشاره کرد و ادامه داد ؛ بیا دختر بابا تعریف کن ببینم.
🍁به قلم : ف میم🍁
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
#ظــهور_نــزدیکہ...
نشــانہهـاے عـام بہ وقـوع پـیوستہ ... نشـانہهـاے خـاص در حـال رخ دادنہ آمـادهے ظـهور باشـید و غـربال دنـیا نـشوید...
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗محافظ عاشق من💗
قسمت9
با شور و شوق برای بابا همه چیز رو تعریف کردم که در آخر گفت : یادت نره واسه منم بیاری بخونم
هیربد که با دکمه سر آستینش درگیر بود از پله ها پایین آمد و گفت : همچین تحفه ایم نیست وقتی پارت ، پارت می نوشت واسه من میخوند اصلا خوشم نیومد
ــ کی گفت تو نظر بدی ؟
ــ خواستم پدرمو آگاه کنم
ــ تو ؟! آقای جذاب ۲۷ سالت شد ، چرا نمیری زن بگیری از دستت راحت شیم ، ترشیدی که !
ــ میخوام در کنار پدر و مادرم زندگی کنم تو چیکاره ای ؟!
هرچند معلوم بود شوخی میکند اما بابا مثل همیشه برای اینکه شخصیتم را حفظ کند گفت :
ــ با خواهر بزرگترت درست حرف بزن
ــ چشم ، بانو برایتان مقدور است این دکمه را برایم ببندید ؟
ــ کجا به سلامتی ؟
ــ متاسفم نمیشه برای یک خانوم توضیح داد
ــ هیربد ؟!!
ــ هان ؟ چته ؟ مغزت توانایی تحلیلش نداره از دنیا ساقط میشی بابا یقه منو میگیره
ــ خیلی لوسی
ــ لطف داری ، من رفتم .
بابا ؟ مامان ؟ آبجی بزرگه، هَو اِ گود تایم.
بابا : نه این آدم نمیشه ثریا
بدون شرکت در بحث میان بابا و مامان به اتاقم رفتم ، وقتی وارد اتاقم میشدی اولین چیزی که به چشم میخورد عکس دست جمعی کوه نوردی بود ، با یادآوری اتفاقات آن روز لبخندی روی لبم شکل گرفت . بدون تعویض لباس هایم دمر روی تخت افتادم ، همین که خواستم خواندن را شروع کنم تلفن همراهم به صدا درآمد .
با دیدن تماس گیرنده فاتحه ای نثار روح پر فتوحم کردم و روی اسپیکر گذاشتم که صدایش در اتاقم پیچید :
ــ الو هانی ؟ بی معرفت چرا به من خبر ندادی ؟ تو باز رفتی سراغ فاطی یادت رفت اول هر کاری باید به من شرح حال بدی ؟!
ــ اول سلام دوما اینقدر تند نرو تو کی باشی که من همه چی برات توضیح بدم ؟!
ــ دلم نخواست سلام کنم ، من همه کارتم
ــ پپسی میخوری یا ...
با جیغ جيغ های گوش خراشش حرفم را قطع کرد ، بی توجه به حرص خوردنش گفتم :
ــ ســــُلی عمه کجاست ؟
ــ درست حرف بزن ، تو خیر سرت تحصیل کرده ای ! چرا قداست اسم بچم و میاری پایین ؟!
ــ خب حالا ، بانو سلاله کجا تشریف دارن ؟
ــ ناهار خورد خوابید فداش بشم .
ــ باشه موافقم ، سریع تر اقدام کن
ــ کوفت
ــ تو از کجا فهمیدی ؟
آهان دوباره این شوَر کَنه ات سر صبحی اومده بود اینجا که واسه جناب عالی آمار بگیره !!
ــ راجب شوهر من درست صحبت کن ، ضمنا صبح نه ظهر ، نمیدونستی بدون ، بعدشم خواسته به مامانش سر بزنه تو رو سننه ؟!
ــ بسه ثمین ، ولم کن با همین شوهرت ، زنش دادیم بره نبینیمش بدتر شد .
ــ اگه گذاشتم دیگه بیاد ...
ــ خوب کاری میکنی آفرین
ــ ول کن ، فاطمه چطور بود ؟ ناراحت نبود ؟
ــ نه حداقل اینجوری نشون نمی داد
ــ اون مثل ما نیست که خیلی خانومه
ــ آره ...
آهی کشید و گفت :
ــ البته من میدونم بخاطر مشکات اینقدر به فاطمه سر میزنی
ــ همش هم بخاطر مشکات نیست ، فاطمه کتاب خونده نشده ایه برام !
ــ خیلی صبوره ...
ــ آره ، واقعا .
ــ خب مزاحمت نمیشم بیشتر از این فعلا ، به مامان بابا هم سلام برسون .
ــ تو همیشه مزاحمی ، برو ، باشه سلامت باشی .
ــ تو درست بشو نیستی ...
ــ نکه تو هستی .
ــ اَه ولم کن هزارتا کار دارم ، خدافظ
ــ بسلامت .
ثمین کمک بزرگی به نوشته ام کرد ، هر جا مهدا سعی در سانسور داشت را توضیح داد بدون هیچ کم و کاستی .
این شجاعتش خیلی تحسین برانگیز بود .
🍁به قلم : ف میم🍁
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
#ظــهور_نــزدیکہ...
نشــانہهـاے عـام بہ وقـوع پـیوستہ ... نشـانہهـاے خـاص در حـال رخ دادنہ آمـادهے ظـهور باشـید و غـربال دنـیا نـشوید...
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗محافظ عاشق من💗
قسمت10
با اصرار مامان ناهار را در سکوت و ذهنی مشغول خوردم و مجددا به اتاقم برگشتم .
کتابم را باز کردم ، کتابی که یک سال برای نوشتن و هشت سال برای فهمیدنش تلاش کرده بودم !!
دلم میگیرد وقتی میبینم من هم میتوانستم مثل مهدا زندگی را بفهمم ، اوج گرفتن وجودم را تجربه کنم و بی نهایت عشق را بچشم اما سرگرم روزمرگی شدم و اوقات خودم را باطل و پوچ گذراندم و چقدر از خدای مهدا سپاس گزارم که از ورطه ی هلاکت نجاتم داد و نگذاشت بیش از این با اختیاری که به من عطا کرده بود و من با جهل به بدترین نحو تعبیرش کرده بودم دنیا و آخرتم را بسوزانم ....
مهدا معتقد است خدا برای آدمی تقدیری از جنس خودش قرار داده و با عقل به او یادآور شده هر کدام چه عاقبتی دارد و حتی قضای او بر اختیار انسان است و اوست که با اختیار خود حالات ممکن را انتخاب میکند و نیت قلبی آدم ها گاهی عامل بزرگی بر حادث شدن اتفاقات زندگی ست .
خیلی غم انگیز است روز های بر باد رفته ات را مرور کنی . اما اولین درس این است ؛ که اگر دیروز به حساب خود می نشستی امروز در عذاب گذشته ی بی تغییر نمی ماندی .
پنج سال از زندگیم را باختم چون عشق را نفهمیده بودم ؛ باختم ، چون در توهم عشقی که هیچگاه درکش نکرده بودم می سوختم ، در جهلی که هر روز بیش از پیش انکارش میکردم انکاری که تاوانش جدایی بود ، جدایی از کسی که تنها آشنای دلم بود ، اولین خطای من این بود که هیچ قانونی برای دلم نداشتم هیچگاه فکر نکردم این قلب جایگاه اصلی چه کسی است ، قانون دلم غرور بود ...
کاش توانسته بودم خودم را نجات بدهم کاش توانسته بودم *کارن* را نجات بدهم تا پس از پنج سال شیفتگی کارمان به فراموشی هم نکشد ....
یعنی او هنوز به من فکر میکند ؟
یا زمان کار خودش را کرده ؟
یعنی همچنان مرا مقصر می داند ؟ یا به اشتباه خودش پی برده است ؟
یعنی فهمیده با خودخواهیش هردویمان را تباه کرد ؟
.
افسوس از قانون قلبی که عقل از آن بی خبر است ... افسوس از دلی که هنوز دلتنگ میشود ... افسوس از دلی که با سخاوت می بخشد ، اما کسی این بخشش را نمی خواهد ....
آهی میکشم و ترجیح میدهم بیش از این به دیوار خشتی قلبم تکیه ندهم و مطالعه را شروع کنم ، کتاب را بر دانای کل نوشتم تا نقش خودم برای خواننده ملموس باشد ...
🍁به قلم : ف میم🍁
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
#ظــهور_نــزدیکہ...
نشــانہهـاے عـام بہ وقـوع پـیوستہ ... نشـانہهـاے خـاص در حـال رخ دادنہ آمـادهے ظـهور باشـید و غـربال دنـیا نـشوید...
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بگو: انشاءالله❤️
هرگز نگو که فردا چنین خواهم کرد مگر آنکه بگویی اگر خدا بخواهد و هرگاه فراموش کردی روردگارت را یاد کن و بگو امیدوارم پروردگارم به راهی بهتر و روشنتر هدایتم کند
📕سوره الکهف آیه۲۳-۲۴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 به رسم ادب روزمان را با سلام
بر سرور و سالار شهیدان
آقا اباعبدالله شروع میکنیم...
اَلسلامُ علی الحُــسین
و علی علی بن الحُسین
وَ عــــلی اُولاد الـحـسین
و عَـــلی اصحاب الحسین
✍امام باقر علیه السلام فرمودند:
شیعیان ما را به زیارت امام حسین علیه السلام امر کنید ، چرا که زیارتش روزی را افزون میکند و عمر را طولانی میگرداند و بلاها و بدیها را
دور می کند.
#اللهم ارزقنا کربلا