eitaa logo
✌در آسـتانہ‌ے ظــهور✌
1.4هزار دنبال‌کننده
13.8هزار عکس
19.5هزار ویدیو
77 فایل
داریم چہ میکنیم با دل امــام زمان(عج)!! چقــدر گنـاه؟ چـقدر نامـردی و بی حیایی؟ جز مــا کیو داره؟ چقدر سر در دنـیا؟ کجاست امـامت بچہ شیعہ!! 👈دختر، پـسر شیعہ به دل امامت رحم کن مـرام داشتہ باش!! امــامت تنــهاست" کپے پستهای کانال حـلال° تبادل: @HHSSKK
مشاهده در ایتا
دانلود
✌در آسـتانہ‌ے ظــهور✌
مــا تا آخر پای این انــقلابیم حــتی اگر از داخل موریانه‌ها هم بخــواهند تضعیف کنند باز سم پاشی خواه
✍️"مقام معظم رهبری" ⚠️خیابانها را به نام شهدا کردیم تاهر وقت نشانی منزل را میدهیم بدانیم از گذرگاه خون کدام شهید با و به منزل میرسیم. اما انگار این روزها عده ای میخوان گم بشن با پاک کردن نام شهدا از روی خیابونها شهدا از یادها نمیرن گمراه نباشین 🔍سخن مقام معظم رهبری سیلی محکمی بر دهان آنانی که به بهانه های مختلف میخواهند نام شهدا را از خیابانها هم پاک کنند‌.... اما فراموش کرده اند شهدا از یاد رفتنی نیستند !!! بچہ شیعہ کجـای کـارے؟ او منتـظر توست!!! https://eitaa.com/zehornazdekhi
💠 ،_پس_از_ظهور 🔹در حالی که پيش از ظهور حضرت مهدی ارواحنا فداه، شرايط ناامنی بر جهان چيره است، يکي از بنيادی ترين کارهای حضرت، باز گرداندن امنيت به جامعه است. با برنامه ريزی دقيقي که آن زمان انجام ميشود، در مدت کوتاهی امنيت در همه زمينه ها به جامعه باز می گردد. امنيتی که بشر هرگز قبل از آن تجربه نکرده است. امنيت، ابعاد مختلفی دارد که به ذکر سه نمونه بسنده ميکنيم: 1⃣امنيت جاده ها: به گونه ای که زنان جوان از جايی به جای ديگر، بدون همراهیِ مَحرمی، سفر ميکنند و در امان هستند. 2⃣امنيت قضايی: به گونه ای که مردم از اينکه ممکن است حقشان پايمال شود، کوچکترين بيمی ندارند. 3⃣امنيت مالی: تا جايی فراگير ميشود که اگر کسی دست در جيب ديگری ببرد، هرگز احتمال دزدی داده نميشود. 🔺 برای تمام موارد فوق، احاديثی داريم که جهت اختصار، به همين اندازه بسنده ميکنيم. 📚منابع در کتاب موعودنامه، تونه ای، ص۱۲۳ https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
‍ ⁉️ با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف چه اتفاقات و رخ میدهد؟ 1- علم به خود می رسد و و از بین می رود 2- حیوانات با حیوانات هم بازی و هم خوراک میشوند ( گرگ و گوسفند ) 3- بسیاری از گمراهان می شوند 4- و برطرف شود و و تمام جهان را فرا گیرد 5- زمین ها و خود را آشکار می کند(طلا و نقره روی زمین انباشته میشود) 6- تمام فقرا می شوند به طوری که کسی برای گرفتن خمس و زکات پیدا نشود 7- تمام مریض ها می شوند و کورها می گردند و پیرها میشوند 8- باران به قدر کفایت ببارد و کل کره زمین مثل سبز و خرم شده و تمام درختها میوه دار شوند 9- بدنها سالم و عمرها شود 10- اي روي زمين نمي ماند مگر اينکه حضرت مهدي (عج) آن را آباد ميسازد. 11- اشرار نابود شوند و اخیار ( ) باقی بماند 12- از دل مردم برود و دلها با هم مهربان گردد 13- خداوند متعال و الهی مردم را فرا گیرد 14- امام زمان عجل الله در هر سال دو و در هر ماه دو شهریه به مردم پرداخت می نماید 15- به مردم مومن به اندازه نفر نیرو داده خواهد شد و دل او مانند پاره آهن می گردد 16- درندگان و حيوانات با هم نمايند و بچه ها با مار و عقرب بازی می کنند و ضرری به آنها نمی رسد . 17- شیعیان از راه امام زمان عجل الله را می بینند و با آن حضرت صحبت می کنند 18- تمام برداشته شده و همه ی کره زمين تحت يک حکومت خواهد بود. 19- گروهی از مومنین شده و برای یاری امام به دنیا بر میگردند 20- هر مرد مومن از دليرتر و از نيزه کاری تر می شود 21-فرشتگان مردم خواهند بود 22-مردم با به دورترین نقاط عالم خواهند توانست مسافرت کرده و تفرج کنند و با روی زمین در یک چشم بر هم زدنی طولانی ترین راهها را طی خواهند کرد 23-شیطان زده خواهد شد 📚منبع: برگرفته از کتاب مکیال المکارم بر اساس احادیث اهل بیت (علیه السلام) ‍ 💖خدایا بحق حضرت زینب(سلام الله علیها)فرج امام مظلوم مارابرسان... ❣❣ ____⪻🍃🌸🍃⪼____ ... نشــانہ‌هـاے عـام بہ وقـوع پـیوستہ ... نشـانہ‌هـاے خـاص در حـال رخ دادنہ آمـاده‌ے ظـهور باشـید و غـربال دنـیا نـشوید... https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
2.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌠☫﷽☫🌠 😡خساراتی که یکسال گذشته به کشور زده است 😒👊میان این همه خسارت به مملکت میزنند یکسال تمرکز مسئولین رو بجای اقتصاد به سمت میبرند بعدش هم ما باید پاسخ بدیم که چرا وضعیت اقتصادی خراب 👌البته که تو این ایام اخیر موفقیت خوبه دولت کسب کرده فتــ🇺🇸ـنـــ🇬🇧ــ️ـه
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💖 قسمت ۱ و ۲ مقدمه: تقدیم به از جان گذشتگانی که این سرزمین شدند. آنان که دنیا را جا گذاشته و خدا را در گریه‌های کودکان و زنان بی‌دفاع می‌دیدند. ✨تقدیم به مردان سبز پوش سرزمینم✨ امروز که دنیا درگیر و دار نبردِ بی‌سرانجام ِ قدرت است،... امروز که غرب دست در دست اشرار داده و امنیت قاره‌ی کهن را در خطر انداخته است،.... امروز که برای خواب آسوده‌ی کودکانمان هشت سال زیر گلوله‌ باران همان قدرت‌ها سپری کردیم و امنیت را در جای جای این خاک نقش زدیم،... و برای همین ، همین آرامش، همین خنده‌ها، مردانی را فدا میکنیم که کودکانشان هنوز عطر تن پدر را به جان نکشیده‌اند... ««آیه»»قصه‌ی زنان به جا مانده از مردانی است که جان دادند و تن به خفّت ندادند؛ ««آیه»»قصه‌ی کودکانی است که پدر ندیده‌اند، که پدر میخواهند؛ ««آیه»» قصه‌ی زنان و کودکان سرزمینی است که در طی هشت سال یتیم‌های بسیاری برایش ماند. قصه ی مردانی که هویت گم کرده‌اند.... قصه‌ی زنانی که بالِ پروازِ مردانشان می‌شوند و... بهشت همین نزدیکی‌‌هاست..... بسم الله الرحمن الرحیم برف آنقدر بارید تا تمام جاده را سپید پوش کرد و راهها را بست. جاده چالوس در میان انبوهی از برف فرو رفت و خودروهای زیادی در میان آن زمینگیر شدند. در راه ماندگان، به هر نحوی سعی در گرم کردن خود و خانواده هایشان داشتند. جوان بلند قامتی به موتور سیکلت عظیم‌الجثهاش تکیه داده و کاپشن موتور سواری‌اش را بیشتر به خود می‌فشرد تا گرم شود، کسی به او توجهی نداشت؛ انگار سرما در دلشان نشسته بود که نسبت به همنوعی که از سرما در حال یخ زدن بود بی‌تفاوت بودند. با خود اندیشید: "کاش به حرف «مسیح» گوش داده بودم و با موتور پا در این جاده نمی‌گذاشتم!" مرد شصت ساله‌ای از خودروی خود پیاده شد. بارش برف با باد شدیدی که می‌وزید سرها را در گریبان فرو برده بود. صندوق عقب را باز کرد و مشغول انتقال وسایلی به درون خودرو شد. سایه‌ای توجهش را جلب کرد و باعث شد سرش را کمی بالا بگیرد و به جوان در خود فرو رفته نگاه بیندازد؛ لختی تامل کرد و بعد به سمت جوان رفت. _سلام؛ با موتور اومدی تو جاده؟! +سلام؛ نمیدونستم هوا اینجوری میشه. _هوا سرده، بیا تو ماشین من تا راه باز بشه! جوان چشمان متعجبش را به مرد روبه‌رویش دوخت و تکرار کرد: +بیام تو ماشین شما؟! _خب آره! و دست پسر را گرفت و با خود به سمت خودرو برد: _زود بیا که یخ کردیم؛ بشین جلو! خودش هم در سمت راننده را باز کرد و نشست. وقتی در را بست، متوجه زن جوانی شد که روی صندلی عقب نشسته. آرام سلام کرد و گفت: _ببخشید مزاحم شدم. جوابی از دختر نشنید. آنقدر سردش بود که توجهی نکرد. مرد پتویی به دستش داد و گفت: _اسمم علیِ... «حاج علی» صدام میکنن؛ اسم تو چیه پسرم؟ طعم شیرینی داشت این پسرم گفتن حاج علی؛ طعم دهانش که شیرین شد، قلبش را گرم کرد. _«ارمیا» هستم... «ارمیا پارسا» حاج علی: _فضولی نباشه کجا میرفتی؟ ارمیا: _راستش داشتم برمیگشتم تهران؛ برای تفریح رفته بودم جواهرده. حاج علی: _توی این برف و سرما؟! ما هم میرفتیم تهران. ارمیا: _اینجور وقتا خلوته؛ تهرانی هستید؟ صدای زمزمه مانند دختر را شنید: _جواهر ده رو دوست داره، روزایی که خلوته رو خیلی دوست داره. حاج علی با چشمان غمگینش به زن نگاه کرد: _هنوز که چیزی معلوم نیست عزیز بابا، بذار معلوم بشه چی شده بعد با خودت اینجوری کن! «آیه» در خاطراتش غرق شده بود.... و صدایی نمی‌شنید.صدای صحبت‌های ارمیا و حاج علی محو و محوتر می‌شد و صدای مردی در گوشش زنگ میزد: 🕊_وای آیه... انگار اینجا خود بهشته! آیه با لبخند به مردش نگاه کرد و با شیطنت گفت: _شما که تا دیروز میگفتی هرجا که من باشم برات بهشته، نظرت عوض شد؟ 🕊_نه بانو؛ اینجا با حضور تو بهشته، نباشی بهشت خدا هم خود جهنمه! آیه مستانه خندید به این اخم و جدیّتِ صدای مَردش...‌. صدای حاج علی او را از خاطرات به بیرون پرتاب کرد: _آیه جان... بابا! بیا این آب‌جوش رو بخور گرمت کنه! به لیوان میان دستان پدر نگاه کرد. لیوان را گرفت و بخارش را نفس کشید و گفت: _لذت خوردن یه چایی خوب، به اینه که اول عطرشو نفس بکشی.مخصوصًا وقتی چای زنجبیل باشه! استکان را به بینی‌اش نزدیک کرد و نفس عمیقی کشید و با لذت چشمانش را بست. حاج علی لیوان چای را به سمت ارمیا گرفت: _بفرمایید، چای دارچینه، بخور گرم شی! لیوان را گرفت و تشکر کوتاهی کرد. نگاهی به اطراف انداخت. بارش برف قطع شده بود..... نویسنده؛ سَنیه منصوری