eitaa logo
✌در آسـتانہ‌ے ظــهور✌
1.4هزار دنبال‌کننده
11.4هزار عکس
15.5هزار ویدیو
67 فایل
داریم چہ میکنیم با دل امــام زمان(عج)!! چقــدر گنـاه؟ چـقدر نامـردی و بی حیایی؟ جز مــا کیو داره؟ چقدر سر در دنـیا؟ کجاست امـامت بچہ شیعہ!! 👈دختر، پـسر شیعہ به دل امامت رحم کن مـرام داشتہ باش!! امــامت تنــهاست" کپے پستهای کانال حـلال° تبادل: @HHSSKK
مشاهده در ایتا
دانلود
در جنگ صفین ، شمر در کنار علی(ع) و زهیر در کنار معاویه بود ! در کربلا ، شمر در کنار یزید و زهیر در کنار حسین(ع).. [ عاقبت بخیری خیلی مهمه.. ]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه گوشه نشسته ایم و دلتنگ توایم از غروب جمعه از دل صاحب الزمان (عج الله)
♨️خودت رو مهیا کن... 💠 آیت‌الله رحمة الله علیه 🔅 اگر ظهور حضرت حجت نزدیک باشد، باید هر کس خود را برای آن روز مهیا سازد؛ از جمله این‎که از گناهان کند. همین توبه باعث می‎شود که این‎همه بلاهایی که بر سر شیعه آمده است، که واقعاً بی سابقه است، و بلاهای دیگری که تا قبل از ظهور آن حضرت پیش می‌آید، از سر شیعه رفع و دفع گردد.  📚 کتاب حضرت حجت، ص١٨۴
785_48159166933129.mp3
20.11M
باب‌الحوائجی به نام شریفه خاتون! اللهم_عجـل_لولیـڪ_الفـرج
🔴 نوع رفتار ما اثر دارد! همانطور که می‌توانیم با و غیبت را از این طولانی‌تر کنیم، تک‌تک ماها می توانیم با و "رعایت حدود الهی" را جلو بندازیم. 🎙 استاد حاج آقا زعفری زاده https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دهباشی دعای فرج.mp3
4.99M
📿 دعای فرج (الهی عظم البلاء) 🔺️با نوای مهدی 👌بخوان دعای فرج دعا اثر دارد 👌 دعا کبوتر عشق است بال و پر دارد https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این پست هر شب تکرار می شود ❤ یک فاتحه و توحید ، نثار ارواح مقدس امام حسن عسکری (ع) و حضرت نرجس (س) ، پدر و مادر گرامی امام عصر (عج) ای مولای ما ، ای امام ما ، یا بقیه الله فی ارضه* به رسم ادب ، برای پدر و مادر بزرگوارتان ، هدیه ای فرستادیم ، شما هم ما را به هدیه ای مهمان کن ، همانا خدا صدقه دهندگان را دوست دارد. ♥️ @zoohoornazdike
🚨 (۱ از ۲) ✍ خبری کمتر دیده شده که بالقوه میتواند باعث بزرگترین ای و جهانی شود: ‼️ توافق چهارده گروه‌ فلسطینی با وساطت چین در اجلاس در پکن 🔹 گروه‌های فلسطینی با وساطت چین توافقنامه را امضا کردند که هدف آن حفظ کنترل فلسطینی‌ها بر غزه پس از پایان جنگ است. این توافقنامه توسط و و همچنین ۱۲ گروه فلسطینی دیگر امضا شده ⁉️ اما ابتکار سه مرحله‌ایِ برای تحولات غزه در (پایان جنگ) چیست؟ 🔹 سخنگوی وزارت خارجهٔ چین یک روز بعد از نشست گروه‌های مقاومت فلسطینی در پکن اعلام کرد که چین یک ابتکار سه مرحله‌ای را درباره بحران پیشنهاد کرده: 1⃣ اولین مرحله، مربوط به دستیابی به جامع و دائمی و اطمینان از دسترسیِ آسان مردم غزه به کمک‌های بشردوستانه است. 2⃣ گام دوم، پایبندی بر اصل «فلسطینی‌ها بر فلسطین می‌کنند» استوار است و بر همکاری برای تقویت این حکومت پس از تأکید می‌کند. 3⃣ گام بعدی، تشویق فلسطین به کامل در و آغاز اجرای فرایند است. 💢 موضع در قبال ابتکار چین: 🔹 بدران، رئیس دفتر روابط ملیِ حماس گفت: اعلانیهٔ پکن که دیروز میان گروه‌های فلسطینی به امضا رسید،‌ یک گام مثبت دیگر در مسیر تحقق وحدت ملی میان فلسطینیان بود. این اعلانیه در مقطعی مهم که ارتش مردم غزه را به‌صورت گروهی می‌کُشد، به امضا رسیده. از مهمترین نکات توافق، تشکیل دولت وفاق ملیِ فلسطین برای ادارهٔ امور مردم در و ، نظارت بر بازسازی‌ها، فراهم‌‌کردن فضا برای برگزاری انتخابات بود که البته این همان موضع حماس بود و از هفته‌های آغازین جنگ خواستار آن شده بود و آنرا پیشنهاد کرده بود. 💢 واکنش جنبش جهاد اسلامی به اخبار منتشر شده درباره محتوای بیانیه نشست گروه‌های فلسطینی در چین 🔹 فلسطین در واکنش به اخبار منتشر شده در رسانه‌ها درباره محتوای بیانیه پایانی نشست گروههای فلسطینی در چین اعلام کرد که زیر بار هیچگونه فرمولی نخواهد رفت که رژیم صهیونیستی را به بشناسد. 🔥 اما سوال: معنی توافق پکن چیست؟! منشا اختلافات ۱۴ گروه فلسطینی چیست؟! پانزدهمین گروه فلسطینی، چرا این توافق را قبول ندارد؟! چرا حماس، زیر بار پذیرش رسمی اسرائیل رفته است؟! ❌ بخش دوم را بخوانید...
🚨 (۲ از ۲) ✍ ✍ اول اینکه از دید ایران، فلسطین یعنی یعنی سرزمین‌های بین دریای مدیترانه تا رود اردن، که در آن، تمامی فلسطینی‌ها، از هر قوم و مذهب و دینی، یهودی و مسلمان و مسیحی، یک دولت و حکومت مستقل فلسطینی را با انتخابات آزاد، تاسیس کنند که این مهم، ابتدا با فروپاشی دولت و پادگان اشغالگران چند ده ملیتی صهیونیست و سپس بازگشت تمامی آوارگان فلسطینی از سرتاسر جهان، حاصل خواهد شد. ✍ دوم اینکه، فلسطین در چند مقطع زمانی اشغال شده که در مقاله‌ای جداگانه به آن خواهیم پرداخت که قطعا در فهم مخاطب فارسی‌زبان از آینده‌ی تحولات منطقه و احتمالا حضور و بسیار موثر است. اما بحث اصلی ما، سه تاریخ اشغالگری مهم است. اراضی اشغالی ۱۹۴۸ (اراضی فلسطینی) که از آن به اسرائیل یاد میشود. اراضی اشغالی ۱۹۶۷ که پس از جنگ شش روزه‌ی اعراب و اسرائیل، به اشغال صهیونیست‌ها در آمد که شامل جولان از سوریه، مزارع شبعا از لبنان، کرانه باختری از قیمومیت اردن، غزه از کنترل مصر، به اشغال در آمد! و البته اراضی فلسطینی کرانه باختری که علیرغم توافقات بین‌المللی و قطعنامه‌های شورای امنیت، در بین سالهای ۱۹۶۷ تا ۲۰۲۴ توسط اسرائیل به شهرک‌نشینان صهیونیست تحویل شده و در دسامبر ۲۰۱۷ با فرمان ترامپ و انتقال سفارت آمریکا از اورشلیم به قدس اشغالی (در کرانه باختری)، شدت بیشتری گرفت و رسمیت یافت! ✍ سوم، اکثر گروه‌‌های فلسطینی به رهبری که توسط یاسر عرفات فقید رهبری میشد و اکنون با ریاست محمود عباس (ابومازن) ادامه دارد و بر کرانه باختری حکومت میکنند، قائل به پذیرش هستند. یعنی حکومت بر کرانه باختری و غزه! و البته و پذیرش رسمی دولت اسرائیل و توافق بر سر راه‌حل ✍ چهارم اینکه، اعتراض و باقی گروه‌های فلسطینی، اولا به اشغالگری و جنایات صهیونیست‌ها در کرانه باختری و قدس اشغالی است و از سوی دیگر، تحقیر مردم غزه و سایر فلسطینی‌های ساکن در اراضی ۱۹۴۸ و ۱۹۶۷. حماس با رای مردمی بر غزه حکومت میکند و چون مردم غزه به دولت فلسطینی تحت حمایت و و عرب، در اواسط دهه‌ی اول قرن جدید، نه گفتند، بنابراین تحت محاصره‌ی کامل اسرائیل و تحمیل جنگ‌های ۲۰۰۶، ۲۰۰۸، ۲۰۱۲، ۲۰۱۵، ۲۰۱۸، ۲۰۲۰، ۲۰۲۲ و جنگ کنونی، شده‌اند! 🔥 حماس بزرگترین گروه فلسطینی با رهبری شیخ اسماعیل هنیئه، زیر به دلایل گوناگون زیر بار توافق فوق رفته: اولا، خنثی‌سازی طرح ارتجاع عرب برای حذف حماس و گروه‌های حاضر در کرانه باختری و غزه که نفع اسرائیل و سایر گروه‌های سازشکار که به دنبال حذف کل مقاومت هستند! دوما، به جهت اثبات هرچه بیشتر اشغالگری اسرائیل به سایر گروه‌های فلسطینی طرفدار سازش که دانسته یا ندانسته، در حال تبلیغات رسانه‌ای علیه گروه‌های مقاومت هستند و مردم غزه و کرانه باختری را علیه مقاومت، تحریک میکنند. باید این گروه‌ها به این فهم برسند که اسرائیل حتی حاضر نیست همین فلسطین حداقلی را بپذیرد و راهکار دو دولتی را بپذیرد! سوما، برقراری آتش‌بس، شاید باعث کاهش آلام مردم قحطی‌زده و جنگ‌زده‌ی غزه شود! ✍ اما جنبش جهاد اسلامی به رهبری حاج زیاد النخاله، که نزدیکترین گروه فلسطینی و گروه مقاومت به ایران و جبهه مقاومت است، زیر بار این توافق نرفته و در واقع به شکل غیرمستقیم، موضع و البته گروه‌های فلسطینی طرفدار مقاومت از جمله حماس را اعلام کرده، یعنی فلسطین یکپارچه و فرا مذهبی و فرا دینی، بدون اسرائیل و صهیونیست‌ها ✅ نکته مهم و پایانی اینکه، تا قبل از ، جمع کشورهایی که به دولت مستقل فلسطینی معتقد بودند و را قبول داشتند به انگشتان یک دست نمیرسید. اما اکنون و پس از ده ماه تجاوز وحشیانه صهیونیست‌ها و تحت تاثیر فشار دنیا، بیش از ۱۳۰ کشور، به عضویت و تشکیل دولت مستقل فلسطینی رای داده‌اند که این خود، یک پیروزی بزرگ برای و گروه‌های مقاومت و مردم فلسطین است. ⚠️ انگلیس و آمریکا به عنوان مادر و پدر اسرائیل، به تشکیل دولت مستقل فلسطینی، اعتقادی ندارند. اسرائیل نیز، اصولا به آرمان معتقد است که خب فلسطین، بخش کوچکی از این آرمان موهوم است! 💯 ایران نیز تنها کشوری است که قائل به است، بدون حضور اسرائیل ❌ آیا اسرائیل با موافقت آمریکا و توافق با ارتجاع عرب، به راهکار دو دولتی تن خواهد داد؟! اگر تن داد، موضع محور مقاومت چه خواهد بود؟! و اینکه پس از آن، در رسانه‌های دنیا، ایران را عامل و مقصر عدم توافق و ایجاد صلح، معرفی خواهند کرد؟! 💚 السلام علیک یا صاحب الزمان 🇮🇷🇵🇸
یه خبرهایی خوندم دلم میسوزه تو کانال بارگزاری کنم... فقط باید بشینیم و غصه بخوریم و باز روز از نو و روزی از نو...
این متن رو وقتی خوندم سوختم و گفتم باز قراره غربال بشیم و امتحان پس بدیم...
. ♨️ پزشکیان: بنزین را حدوداً ۳۰ یا ۴۰ هزار تومان می‌خریم، بعد ۱۵۰۰ تومان می‌فروشیم! رئیس جمهور منتخب: 🔹ما در کشور ناترازی انرژی داریم و در حال حاضر برای خرید بنزین، ۸ میلیارد دلار پول می‌دهیم؛ یعنی بنزین را مثلاً حدوداً ۳۰ یا ۴۰ هزار تومان می‌خریم، بعد ۱۵۰۰ تومان می‌فروشیم! خب تا کجا می‌توانیم این کار را بکنیم؟ مثال دیگر مصرف برق است. ما به اندازه‌ی کلّ اروپا مصرف انرژی، برق و امثال آن را داریم؛ این از نظر علمی کار درستی نیست! https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
و این یکی... چقدر زدیم تو سر گفتیم آقا مشکل ما پزشکیان نیست بلکه اطرافیانشن... ولی...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠رمـــــان # 💠 ۱۵۷ ــ بفرما؟! چی میخوای بگی که منو کشون کشون اوردی تو اینجا؟! مریم در اتاق رو بست و به طرف شهاب برگشت با اخم گفت: ــ معلوم هست داری چیکار میکنی؟! لبخندی که رود لب های شهاب جاخوش کرده بود؛ جای خود را به اخمی بر روی پیشانی داد. ــ چه کاری کردم، که همچین عصبانیت کرده؟! ــ یعنی خودت نمیدونی؟؟؟؟! ــ نه بگو بدونم... ــ چرا با مهیا اینجوری رفتار کردی! بعد چند هفته همدیگه رو دیدید؛ برگشتی بهش میگی سلام خوبی و ول میکنی میری؟؟! شهاب تکیه اش را از روی دیوار برداشت. ــ خب؟ مریم عصبی خندید. ــ خب؟جواب من خب هستش؟! شهاب؟! ــ حتما بوده که گفتم! مریم میدانست شهاب نمیخواهد، در مورد مسائل خصوصی خودش و مهیا صحبتی کند.... برای همین دارد با کلمات بازی میکند؛ تا قضیه را به پایان برساند. ولی او این اجازه را نمی دهد. ــ نگاه کن شهاب! من خواهرتم پس بدون خوب خوب میشناسمت. فکر نکن با بازی کردن با کلمات و چندتا حرف قلمبه میخوای قضیه را تمومش کنی... تا یه جواب درست درمون ندی؛ نمیزارم از این اتاق بری بیرون! ــ سوال پرسیدی جواب دادم. ــ جواب سوالم این نبود. تو میدونی مهیا تو این یه مدت چی کشید؟ اصلا یه نگاه بهش انداختی؟! دیدی چطور لاغر شده! دیدی رنگش پریده است. تو این مدت از همه چی بریده بود. بعد رفتنت؛ چند روز بیمارستان بستری بود. شهاب چشمانش را محکم بر روی هم فشرد. کاش مریم می دانست با گفتن این حرفا چه بلایی بر سر قلب شهاب می آورد. شهاب با صدایی که سعی می کرد؛ نلرزد گفت. ــ تمومش کن! این چیز بین منو مهیاست. پس بزارید منو مهیا حلش کنیم. اینجوری بهتره! تا مریم میخواست حرفی بزند؛ شهاب دستش را به نشانه صبر، بالا آورد. ــ مطمئن باش میدونم دارم چیکار میکنم.. و دیگر اجازه ی صحبت دیگری به مریم را نداد و سریع از اتاق خارج شد.مریم ناامید روی صندلی نشست و به مهیا فکر کرد. که چطور با ذوق از آشپزخانه بیرون آمده بود؛ تا شهاب را ببیند. اما بعد... چطور ناراحت و غمگین به اتاق پناه برد...
💠رمـــــان 💠 ۱۵۸ مهیا، چادرش را روی سرش گذاشت و به تصویر خودش در آیینه خیره شد... دو روز از آمدن شهاب گذشته بود و همچنان شهاب از او دوری می کرد. هر وقت چشم در چشم می شدند؛ با اخم نگاهش را می دزدید. مهیا آهی کشید و نگاهی به ساعت انداخت.... ساعت ۸ بود. امروز باید به دانشگاه می رفت. دیشب مهدیه، یکی از دخترای بسیج دانشجویی؛ برایش پیامکی فرستاد و از او خواست که برای هماهنگی های بیشتر، برای یادواره ساعت ۹ به دانشگاه بیاید. چون قرار است جلسه ای رسمی برگزار شود. سریع کیفش را برداشت و از اتاق خارج شد. احمد آقا نگاهی از پنجره به بیرون انداخت و گفت: ـــ مهیا بابا آژانس اومد. ــ رفتم بابا! بعد از خداحافظی از خانه بیرون رفت. در طول راه فکرش درگیر شهاب بود و دنبال راه حل بود؛ که چطور از دل شهاب دربیاورد.خودش هم می دانست کارش اشتباه بوده...اما واقعا اون روزها خیلی سخت بود و مریض شدنش، شرایط را سخت تر کرده بود. تمرکز و تسلطی بر روی حرکات و رفتارش نداشت. با صدای راننده به خودش آمد... کرایه را حساب کرد و پیاده شد. دانشگاه نسبت به روز های قبل شلوغ تر بود. سریع از بین جمعیت رد شد، از دور مهدیه را کنار دخترها دید. با لبخند به سمتشان رفت. ــ سلام! صبح بخیر! دیر که نکردم؟! مهدیه لبخندی زد. ــ علیک السلام خواهر! صبح تو هم بخیر! نه عزیزم به موقع رسیدی... یکی از دخترا با شیطنت گفت: ــ خوب فرار کردی اون روز...! مهیا با تعجب گفت: ــ من ؟؟ ــ آره! نگفتی؛ آقای نجمی رو از کجا میشناسی و چرا بهت گفت خانم مهدوی!! مهیا؛ برای چند لحظه به این فکر کرد؛ که آقای نجمی کیست؟! که با یادآوری آن روز، حدس زد که فامیل آقا آرش، نجمی باشد... لبخندی زد. ــ ازدوستان خانوادگی هستند... خب به فامیلی همسرم صدام کردند. ــ آخرشم ندیدیم این آقاتونو... مهیا لبخندی زد. ــ ان شاء الله میبینش عزیزم! با صدای مهدیه به طرف سالن اجتماعات رفتند. ــ بریم بچه ها دیر میشه... مهدیه زودتر از همه به سالن اجتماعات رسید. ضربه ای به در زد و وارد شدند. همه باهم سلام آرامی گفتند. که مهیا با شنیدن صدای آشنایی سرش را بالا آورد و نگاهش خیره به شهابی ماند، که سربه زیر در حال یاداشت چیزهایی بود. که با احساس سنگینی نگاهی سرش را بالا آورد و به چشمان مهیا خیره شد...
💠رمـــــان 💠 ۱۵۹ شهاب اخمی کرد و سرش را پایین انداخت....مهیا هم سریع به طرف آخر سالن رفت و کنار مهدیه نشست. حاج آقای حاجتی، شروع به صحبت کردند و از وظایف کادر گفتند.... همه صحبت ها و وظایف خود را یادداشت کردند. حاج اقاــ سعادتی که نصیبمان شد، اینه که تو این یادواره دوتا از مدافعین حرم هم؛ با ما همکاری میکنن که واقعا لطف بزرگی به ما کردند! همه نگاه ها به سمت شهاب و آرش کشیده شد و هر دو آرام زیر لب "خواهش میکنمی" گفتند. مهیا آرام نگاهی به شهاب انداخت، که با اخم به صحبت حاج آقا گوش می داد. نمیدانست این اخم ها از عصبانیت هست، و یا تمرکز بر حرف های حاج آقا بود. یکی از آقایونی که در جلسه بودند؛ متوجه نگاه مهیا به شهاب شد و نگاه بدی به مهیا انداخت....که از چشم شهاب دور نماند و جواب آن نگاهش، نگاه بدتری از سوی شهاب بود. مهیا قبل از اینکه کاری دست خودش بدهد؛ سرش را پایین انداخت و خودش را مشغول به یادداشت کردن کرد. با صدای بلند صلوات، مهیا به خودش آمد. آنقدر غرق در فکر بود، که متوجه پایان جلسه نشده بود. لبخند زورکی به روی دخترها زد و از جایش بلند شد. هر گروه، گوشه ای ایستاده بودند و در مورد کارها بحث می کردند... مهیا در حال بحث با دخترها بود، که یکی از دخترهای جمع که کمی بر نگاهش تسلطی داشت؛ با صدای که سعی می کرد ذوق را در آن پنهان کنه گفت. ــ یکی از بردارا که مدافعه حرمه؛ داره میاد سمتمون!!! مهیا با اخم به عقب برگشت و با دیدن شهاب، اخم غلیظی به دخترک انداخت. اما دخترک اصلا حواسش به او نبود. مهیا از حرص، چشمانش را محکم بر روی هم گذاشت؛ که با صدای مردانه ی شهاب چشمانش را باز کرد. ــ مهیا خانم! یه لحظه لطفا... همه باتعجب به مهیا و شهاب نگاه می کردند... مهیا لبخندی زد و به سمتش رفت، که با دیدن شهاب و آن لبخند متوجه شد.شهاب، مراعات جمع را میکرد. ــ جانم؟! ــ میری خونه؟! ــ آره! ــ دم در منتظرم! و بدون هیچ حرفی از سالن خارج شد. مهیا صدای پچ پچ دخترها را می شنید و خودش را برای جواب دادن به سوالات آماده کرد. وقتی برگشت با قیافه ی درهم دخترک روبه رو شد. مهدیه با ذوق پرسید: ــ نگو که این همون آقاتونه!! مهیاسری به نشانه ی تایید تکان داد...دخترا ذوق زده به او تبریک گفتند، اما دخترک بدون هیچ حرفی از کنارشان گذشت. مهیا از دخترها خداحافظی کرد و به طرف خروجی دانشگاه رفت.بهترین موقعیت بود، تا بتواند با شهاب صحبت کند. شهاب را از دور دید که منتظر به ماشینش تکیه داده بود با نزدیک شدنش به ماشین؛ شهاب سوار ماشین شد... مهیا هم سوار ماشین شد...با حرکت ماشین، مهیا نفس عمیقی کشید؛ تا حرف بزند که صداب عصبی شهاب او را ساکت کرد... ــ این کارا وسط جلسه چی بود؟!!! 👈 .... رمان ✍ نویسنده 🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟
💠رمـــــان 💠 ۱۶۰ مهیا شوکه به شهاب چشم دوخت ــ منظورت چیه؟؟ شهاب دنده را جا به جا کرد و با همان اخم های همیشگی گفت : ــ وسط جلسه زوم کرده بودی روی من. نمیگی کسی ببینه چی فکر میکنه همه اونجا که نمیدونن تو زن منی پوزخندی زد و ادامه داد: ــ با اینکه متوجه هم شدن مهیا با تعجب به شهاب خیره شد باورش نمی شد که او به خاطر یک نگاه کردن اینگونه بهم بریزد!! ــ حواست هست شهاب داری چی میگی به خاطر یه نگاه کردن این همه عصبی هستی، از وقتی اومدی بهم اخم کردی و دو کلامم با من حرف نزدی، اصلا میدونی تو این چند هفته که نبودی چی به من گذشته میدونی تو بیمارستان چه دردی کشیدم درد بیماریم یه طرف درد نبودت کنارم، تو اون موقعیت سخت یه طرف دیگه !! شهاب با اخم نگاهی به او انداخت و گفت: ــ مگه من زنگ نزدم ،مهیا میدونی چقدر زنگ زدم ؟؟ ولی قبول نکردی با من حرف بزنی میدونی چی به من گذشت، من تو یه کشور دیگه، زنم یه کشور دیگه روی تخت بیمارستان، و خبر از حالش نداری جز چندتا دلداری از خواهرت. میدونی اون روزا چی به من گذشت؟ نه نمیدونی مهیا نمیدونی اگه میدونستی درک می کردی و الان اینطوری نمیگفتی مهیا اشک هایش را پاک کرد و با صدای لرزانی گفت: ــ من اون لحظه انتظار داشتم برگردی، برگردی وکنارم باشی فکر میکنی من عمدا اینکارو میکردم من نمیتونستم باتو حرف بزنم چون حالم بدتر می شد.. شهاب با تعجب گفت: ــ از شنیدن صدای من حالت بد میشه؟؟؟ مهیا با هق هق گفت: ــ آره حالم بدمیشد چون تحمل اینکه کنارم نیستی رو نداشتم صداتو میشنیدم حالم بدتر می شد اما تو نیومدی قبل از اینکه بیای زنگ زدم بهت اما جواب ندادی ــ فک نمیکنی دیر بود، مهیا من از نگرانی مردم و زنده شدم داشتم دیوونه می شدم دلتنگی به کنار اینکه نکنه حالت بد بشه یا نکنه اتفاقی برات بیفته نایی برام نزاشته بود..
به نیت پنج تن، پنج گل صلوات از طرف این شهید بی کس و کم سن تقدیم می کنیم به ساحت مقدس و نورانی بی بی شریفه خاتون، دختر امام حسن مجتبی (ع)، به نیت برآورده شدن حاجت دل امام زمان (عج الله) و پیروزی مردم فلسطین و مجاهدان یمن و جبهه مقاومت 🌺 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
بسم الله الرحمن الرحیم رب العالمین
این متن بسیار زیباست دکتر علی شریعتی در بیکرانه ی زندگی دو چیز افسونم کرد ، رنگ آبی آسمان که می بینم و میدانم نیست و خدایی که نمی بینم و میدانم هست. درشگفتم که سلام آغاز هر دیدار است.. ولی در نماز پایان است، شاید این بدان معناس که پایان نماز آغاز دیدار است خدایا بفهمانم که بی تو چه میشوم اما نشانم نده!!! خدایا هم بفهمانم و هم نشانم بده که با تو چه خواهم شد ﮐﻔـﺶِ ﮐﻮﺩﮐﻲ ﺭﺍ ﺩﺭﯾﺎ ﺑﺮﺩ . ﮐﻮﺩﮎ ﺭﻭﯼ ﺳﺎﺣﻞ نوﺷﺖ : ﺩﺭﯾﺎﯼ ﺩﺯﺩ.. آنطرﻑ ﺗﺮ ﻣﺮﺩﯼ ﮐﻪ ﺻﯿﺪ ﺧﻮﺑﯽ ﺩﺍﺷﺖ ﺭﻭﯼ ﻣﺎﺳﻪ ﻫﺎ ﻧﻮﺷﺖ : ﺩﺭﯾﺎﯼ ﺳﺨﺎﻭﺗﻤﻨﺪ.. ﺟﻮﺍﻧﻲ ﻏﺮﻕ ﺷﺪ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﻧﻮﺷﺖ : ﺩﺭﻳﺎﻱ ﻗﺎﺗﻞ.. ﭘﻴﺮﻣﺮﺩﻱ ﻣﺮﻭﺍﺭﻳﺪﻱ ﺻﻴﺪ ﻛﺮﺩ ﻧﻮﺷﺖ : ﺩﺭﻳﺎﻱ ﺑﺨﺸﻨﺪﻩ.. ﻣﻮﺟﯽ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺷﺴﺖ. ﺩﺭﯾﺎ ﺁﺭﺍﻡ ﮔﻔﺖ : "ﺑﻪ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺍﻋﺘﻨﺎ ﻧﻜﻦ ﺍﮔﺮﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ ﺩﺭﯾﺎ ﺑﺎﺷﯽ". بر آنچه گذشت, آنچه شکست, آنچه نشد... حسرت نخور ؛زندگی اگر آسان بود با گریه آغاز نمیشد .....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا