eitaa logo
زلال احکام
1.5هزار دنبال‌کننده
5هزار عکس
1.3هزار ویدیو
38 فایل
ارسال سوالات طلبه اقا @talabehpasokhgo9 طلبه خانوم @Zendegi_zahedi ارتباط با مدیریت: @talabehpasokhgo9 راهنمای حرز امام جواد(ع) @talabehpasokhgo9 تعرفه و رزرو تبلیغات: @talabehpasokhgo9 لینک کانال https://eitaa.com/joinchat/1815478276C831c83d258
مشاهده در ایتا
دانلود
بالا بردن دست ها هنگام تکبیرة الاحرام 🦋🌸🦋🌸🦋🌸 @zoolaleahkam
📚 اگر در هنگام نماز بچه ای مهر را بردارد تکلیف چیست؟ 🦋🌸🦋🌸🦋🌸 @zoolaleahkam
🌸🍃 ‌ 📌نمـــــاز توبه 📿 وضو بگیریم و چهار ركعت نماز بجا آوریم. در هر ركعت يك بار "سوره حمـــــد" سه بار«قل هو اللّه احـــــد» و يك بار (قل اعوذ برب الناس‏ وقل اعوذ برب الفلق) 📌بعد هفتاد بار استغفار کنیم و در پايان «لا حول و لا قوّة إلاباللّه»  📌سپس بگوييم:«يا عزيز يا غفّار اغفر لي ذنوبي و ذنوب جميع المؤمنين و  المؤمنات فإنّه لا يغفر الذّنوب إلا أنت»  (اى عزيز اى بخشاينده گناهان من و گناهان تمام مردان و زنان مؤمن را ببخش كه جز تو كسے گناهان را  نمے بخشد).  @zoolaleahkam
🔰سوال: کاشت ناخن مصنوعی چه حکمی دارد؟ در صورتی که چسب ناخن مصنوعی پاک نشود، برای نماز تکلیف چیست؟ ✍ پاسخ :اگر برطرف کردن چسب و لو با هزینه و تهیه لوازم لازم قبل از تمام شدن وقت نماز ممکن باشد باید قبل از وضو یا غسل برطرف کنید و در صورتی که امکان برطرف کردن ان نباشد و یا موجب حرج و مشقت است و یا وقت نماز تنگ باشد باید تا برطرف شدن این حالت وضو و غسل جبیره ای انجام دهید. @zoolaleahkam
🔰 سوال: من روی دستم کشیده شد به زیپ کیف به اندازه خیلی کم خون اومده بود و ندیدم بعدش اسکاچمون را با همون دست خیس کردم و باهاش همه جای سینک را تمیز کردم و لبه های سینک را بدون اینکه اب کر بگیرم با خیسی دستم کفش را پاک کردم ایا حالا همه ی جای سینک و گلیم اشپزخونه که اب دستم چکه کرده نجسه؟خود سری شیر را هم با همون دستم که خیس بود کشیدم بهش.بعد هم لباسم خورد به لبه سینک. چیکار کنم حالا؟ مرجع ایت الله مکارم ✍ پاسخ: «اگر بعد از شستن و آب کشیدن دست همچنان خون روی دست باقی مانده باشد آبی که از دست می ریزد و با نجاست هم درتماس است نجس می باشد،لذا تماس دست با هر مکان دیگری موجب نجاست آن می گردد.» @zoolaleahkam
⛔ *خانم هایی که از ظاهر زیبا برخوردارند یا با ظاهری زیبا (و آرایش و کم حجاب⛔)به خیابان می آیند,این داستان عجیب را حتماً بخوانند و برای دیگران بفرستند* 👇👇👇 ⭕ *هنوز جای تاوَلها روی مچ دستم باقیست*❗ 🛑خاطره ای عجیب از راویِ کتاب سه دقیقه در قیامت ✔️(این خاطره، در ویرایشِ جدید به کتاب اضافه شده است) 📗كتاب سه دقيقه در قيامت، چاپ و با ياري خدا، با اقبال مردم روبرو شد. استقبال مردم از اين كتاب خيلي خوب بود و افراد بسياري خبر ميدادند كه اين كتاب تأثير فراواني روي آنها داشته . ✍️ *اصل داستان* يك روز صبح، طبق روال هميشه از مسير بزرگراه به سوي محل كار ميرفتم . يك خانم خيلي بدحجاب كنار بزرگراه ايستاده و منتظر تاكسي بود. از دور او را ديدم كه دست تكان ميداد، بزرگراه خلوت و هوا مساعد نبود، براي همين توقف كردم و اين خانم سوار شد. ✴️بي مقدمه سلام كرد و گفت:ميخواهم بروم بيمارستان ... من پزشك بيمارستان هستم. امروز صبح ماشينم روشن نشد. شما مسيرتان كجاست؟ گفتم: محل كار من نزديك همان بيمارستان است. شما را ميرسانم. آن روز تعدادي كتاب سه دقيقه در قيامت روي صندلي عقب بود. اين خانم يكي از كتابها را برداشت و مشغول خواندن شد. بعد گفت: ببخشيد اجازه نگرفتم، ميتونم اين كتاب را بخوانم؟ گفتم: كتاب را برداريد. هديه براي شماست. به شرطي كه بخوانيد. تشكر كرد و دقايقي بعد، در مقابل درب بيمارستان توقف كردم . خيلي تشكر كرد و پياده شد . ✴️من هم همينطور مراقب اطراف بودم كه همكاران من، مرا در اين وضعيت نبينند! كافي بود اين خانم را با اين تيپ و قيافه در ماشين من ببينند و ... چند ماه گذشت و من هم اين ماجرا را فراموش كردم. تا اينكه يك روز عصر، وقتي ساعت كاري تمام شد، طبق روال هميشه، سوار ماشين شدم و از درب اصلي اداره بيرون آمدم . ✳️همين كه خواستم وارد خيابان اصلي شوم، ديدم يك خانم چادري از پياده رو وارد خيابان شد و دست تكان داد! توقف كردم. ايشان را نشناختم، ولي ظاهرًا او خوب مرا ميشناخت! شيشه را پايين كشيدم. جلوتر آمد و سلام كرد وگفت: مرا شناختيد؟خانم جواني بود. سرم را پايين گرفتم وگفتم: شرمنده، خير. گفت: خانم دكتري هستم كه چند ماه پيش، يك روز صبح لطف كرديد و مرا به بيمارستان رسانديد. چند دقيقه اي با شما كار دارم. گفتم: بله، حال شما خوبه؟ رسم ادب نبود، از طرفي شايد خيلي هم خوب نبودكه يك خانم غريبه، آن هم در جلوي اداره وارد ماشين شود . ✴️ماشين را پارك كردم و پياده شدم و در كنار پياده رو، در حالي كه سرم پايين بود به سخنانش گوش كردم. گفت: اول از همه بايد سؤال كنم كه شما راوي كتاب سه دقيقه هستيد؟ همان كتابي كه آن روز به من هديه داديد؟ درسته؟ ميخواستم جواب ندهم ولي خيلي اصرار كرد . گفتم: بله بفرماييد، در خدمتم. ✳️گفت: خدا رو شكر، خيلي جستجو كردم. از مطالب كتاب و از مسيري كه آن روز آمديد، حدس زدم كه شما اينجا كار ميكنيد. از همکارانتان پيگيري کردم، الان هم يكي دو ساعته توي خيابان ايستاده و منتظر شما هستم. گفتم: با من چه كار داريد؟ گفت: اين كتاب، روال زندگي ام را به هم ريخت. خيلي مرا در موضوع معاد به فكر فرو برد. اينكه يك روزي اين دوران جواني من هم تمام خواهد شد و من هم پير ميشوم و خواهم رفت. جواب خداوند را چه بدهم؟! درسته که مسائل ديني رو رعايت نميكردم، اما در يك خانواده معتقد بزرگ شده ام. يك هفته بعد از خواندن اين كتاب، خيلي در تنهايي خودم فكر كردم. تصميم جدي گرفتم كه توبه كامل كنم . ❇️من نميتوانم گناهانم را بگويم، اما واقعاً تصميم گرفتم كه تمام كارهاي گذشته ام را ترك كنم. درست همان روز كه تصميم گرفتم ،تصادف وحشتناكي صورت گرفت و من مرگ را به چشم خود ديدم! من كاملاً مشاهده كردم كه روح از بدنم خارج شد، اما مثل شما ،ملك الموت مهربان و بهشت و زيباييها را نديدم! ✴️دو ملك مرا گرفتند تا به سوي عذاب ببرند، هيچكس با من مهربان نبود. من آتش را ديدم. حتي دستبندي به من زدند كه شعله ور بود. اما يكباره داد زدم: من كه امروز توبه كردم. من واقعاً نيت كردم كه كارهاي گذشته را تكرار نكنم. ✴️يكي از دو مأموري كه در كنارم بود گفت: بله، از شما قبول ميكنيم، شما واقعاً توبه كردي و خدا توبه پذير است. تمام كارهاي زشت شما پاك شده، اما حق الناس را چه ميكني؟ گفتم: من با تمام بديها خيلي مراقب بودم كه حق كسي را در زندگي ام وارد نكنم . حتي در محل كار، بيشتر ميماندم تا مشكلي نباشد. تمام بيماران از من راضي هستند و... ❇️آن فرشته گفت: بله، درست ميگويي، اما هزار و صد نفر از مردان هستند كه به آنها در زمينه حق الناس بدهكار هستي! 🩸وقتي تعجب مرا ديد، ادامه داد: خداوند به شما قد و قامت و چهره اي زيبا عطا كرد، اما در مدت زندگي، شما چه كردي؟! @zoolaleahkam
🍂🍃سوره مبارڪه والعصر 🍃🍂 🖊 هرڪس این سوره را در نماز هاے نافله بخواند در قـیامت با چهره اے نورانی و خندان و چشمی روشن وارد بهشت می شود @zoolaleahkam
💞☘ ❣پیامبر مهربانی(ص) آنکه می خواهد غمش از بین برود، گره از کار گرفتاری باز کند.🌸 📘نهج الفصاحه، ح۲۹۶۱ 🔸🔹🍃🌸🍃🔹🔸 @zoolaleahkam
💧☀️💧☀️💧 💢 ✅پرسش: آیا درست است که حق الناس و حرامخواری جلوی استجابت دعا را می‌گیرد؟ ✍️پاسخ: امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند: هر یك از شما كه می‌خواهد دعایش مستجاب شود درآمد خود را پاك كند و حقّ مردم را بپردازد. دعای هیچ بنده‌ای كه مال حرامی در شكمش باشد یا مظلمه كسی به گردنش باشد به درگاه خدا بالا نمی‌رود.»(۱) 🔹لقمه حرام و در آمد آمیخته به حرام تأثیر منفی زیادی در زندگی انسان دارد. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند: «نماز کسی که لقمه‌ای حرام بخورد تا چهل روز پذیرفته نیست، تا چهل روز هیچ دعایی هم از او مستجاب نمی‌شود.» (۲) یعنی با اینکه باید نماز بخواند و اگر نخواند گناه کبیرۀ نماز نخواندن هم به دوشش اضافه می‌شود ولی روحش به خاطر حرام خوردن به قدری آلوده شده که نه نماز او شایستگی پذیرش در درگاه الهی را دارد و نه دعای او در درگاه الهی پذیرفته است. پی نوشت‌ها: ۱. إذا أرَادَ أحدُكُم أن یستَجابَ لَهُ فَلیطَیبْ كَسبَهُ و لْیخرُجْ مِن مَظالِمِ الناسِ، و إنَّ اللّه َ لایرفَعُ إلَیهِ دُعاءُ عبدٍ و فی بَطنِهِ حرامٌ أو عندَهُ مَظلِمَةٌ لِأحَدٍ مِن خَلقِهِ. بحارالانوار، علامه مجلسی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج۳۱، ص۳۲۱. ۲. عَنِ النَّبِی(ص) قَالَ: مَنْ أَكَلَ لُقْمَةَ حَرَامٍ لَمْ تُقْبَلْ لَهُ صَلَاةٌ أَرْبَعِینَ لَیلَةً وَ لَمْ تُسْتَجَبْ لَهُ دَعْوَةٌ أَرْبَعِینَ صَبَاحاً وَ كُلُّ لَحْمٍ ینْبِتُهُ الْحَرَامُ فَالنَّارُ أَوْلَی. @zoolaleahkam 🦋🌸🦋🌸🦋🌸🌸
چند گروه از زنان با حضرت زهرا(س) در قیامت محشور میشوند. یکی از انان زنانی هستند که بر بداخلاقی شوهر خود صبر میکنند. (امام صادق علیه السلام ) 🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴 هیچ زنی نیست که با اطاعت همسرش بمیرد مگر آنکه بهشت بر او واجب می شود. (حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها)
زلال احکام
❣﷽❣ #رمان📚 #نیمه_پنهان_ماه 1 ﺯﻧﺪگی #شهید_مصطفی_ﭼﻤﺮﺍﻥ 🔻به ﺭﻭﺍیت: ﻫﻤﺴﺮشهیــد #قسمت_پانزدهم 5⃣1⃣ 🔮ال
📚 1 زندگی 🔻به روایت: همسرشهیــد 6⃣1⃣ 🔮به محض این که وارد می شود، بچه ها دورش را می گرفتند و از سر و کولش بالا می رفتند مثل زنبورهای🐝 یک کندو. مصطفی ، دوستشان♥️ و هم بازیشان بود. غاده می دید چشم های مصطفی چطور برق می زند😍 و با شور و حرارت می گوید « ببین این بچه ها چقدر زور دارند. این ها بچه شیرند - با شادیشان شاد بود و با اشکشان بی طاقت. 🔮کمتر پیش می آمد که ماشین وُلوو قراضه را سوار شوند از این ده به آن ده برود و مصطفى وسط راه به خاطر بچه ای که در خاک های کنار جاده نشسته و گریه😭 می کند پیدا نشود، پیاده می شد، بچه را می گرفت. صورتش را با دستمال پاک می کرد و می بوسیدش. آن وقت تازه اشک های خودش سرازیر می شد. دفعه اول غاده فکر کرد بچه را می شناسد، مصطفی گفت: نمی شناسم. مهم این است که این بچه یک شيعه است، این بچه هزار و سیصد سال ظلم را به دوش می کشد و گریه اش نشانه ظلمی است که بر على رفته. 🔮ظلمی که انگار تمامی نداشت و جنگهای داخلی نمونه اش بود. بارها از مصطفی شنیدم که سازمان امل را راه انداخت تا نشان بدهد اسلامی چطور باید باشد. البته مشکلات زیادی با احزاب و گروهها داشت. میگفتند لبنانی نیست و از ما نیست🚫 خیلی ها می رفتند پیش امام موسی صدر از مصطفی بد گویی می کردند. هر چند آقاي صدر به شدت به آن ها حرف می زد. می گفت اصلا اجازه نمی دهم کسی راجع به مصطفی بدگویی کند❌ 🔮ارتباط روحی خاصی بود بین او و مصطفی، طوری که کم تر کسی می توانست درک کند.# اقای_صدر به من می گفت: می دانی مصطفی برای من چی هست؟ او از به من نزدیک تر است، او نفس من، خود من است♥️ الفاظ عجیبی می گفت در باره مصطفی، وقتی داشت صحبت می کرد و مصطفي وارد مي شد همه توجهش به او بود، دیگر کسی را نمی دید، حرکات صورتش تماشایی بود؛ گاهی می خندید😄 و گاهی اشک می ریخت و چه قدر با زیبایی همدیگر را بغل می کردند💞 و اختلاف نظر هم زیاد داشتند، به شدت با هم مباحثه می کردند، اما آن احترام همیشه حتی در اختلافاتشان بود. 🔮اولین باری که امام موسی صدر مرا بعد از ازدواج با مصطفی در دید، خواست تنها با من صحبت کند. گفت: غاده شما می دانید با چه کسی ازدواج کرده اید. خدا به شما بزرگ ترین👌 چیز در عالم را داده. باید قدرش را بدانید. من از حرف آقای صدر تعجب کردم😟گفتم من قدرش می دانم و شروع کردم از مصطفی گفتن. آقای صدر حرف مرا قطع کرد و یک جمله به من گفت. این خلق و خوی مصطفی که شما می بینی تراوش است و نشستن حقیقت سیر و سلوک در کانون دلش. 🔮این همه معاشرت و رفت و آمد مصطفی با ما و دیگران تنازل از مقام او است به عالم صورت و اعتبار. خیلی افسوس می خورد که کسانی می دانند از و بی کس بودنش. امام موسى میگفت: من انتظار دارم شما این مسایل را درک کنيد✅ ... 🌹🍃🌹🍃
📚 بیان عیوب کالا هنگام معامله🧐 📣ما را در نشر احکام الهی یاری کنید. 🌸🌸🦋🌸🦋🌸 @zoolaleahkam