جنابت و نماز
برخے از افراد به دلیل آگاهی نداشتن از اینکه جنب باید ݟسل کند، چندین سال با حال جنابت، نماز خوانده و امروز که فهمیده اند، بدون جبران، تنها تصمیم بر توجه بیشتر نسبت به مسائل پیش رو گرفته اند.
در حالی که به فتوای تمامی مراجع، نمازهایی که فرد در این مدت و در حال جنابت خوانده، به هر مقدار که هست، باید قضا شود.
رساله دانشجویی، سید مجتبی حسینی
📣ما را در نشر احکام الهی یاری کنید.
🦋🌸🦋🌸🦋
💠 #علمای_میدان:
✅ دعوت مراجع تقلید و علما به شرکت در انتخابات
◻️ مراجع معظم تقلید و علما در بیانیههای جداگانهای مردم شریف ایران اسلامی را به شرکت در انتخابات روز جمعه ۲۸ خرداد دعوت کردند.
📣ما را در نشر احکام الهی یاری کنید.
🦋🌸🦋🌸🦋
💬 وظیفه شخص در صورت نشناختن نامزد اصلح
💬 اگر اصلح را نشناسیم وظیفه چیست؟ از طرفی اگر تحقیق کنیم و به شخص اصلح نرسیم می توانیم در انتخابات شرکت نکنیم ؟
✅جواب : در تشخیص فرد اصلح می توانید از کسانی که به لحاظ تعهد دینی و بصیرت انقلابی مورد اعتمادند کمک بگیرید و در هر صورت شرکت در انتخابات نظام جمهوری اسلامی برای افراد واجد شرایط یک وظیفه شرعی است.
🦋🌸🦋🦋🌸🦋
ان شاالله روز انتخابات ⬅️
💓 با خودمون خودکار میبریم یه وقت از اوناش😉 نباشه
💓اسم کاندید مورد نظرمون رو کامل مینویسیم یه وقت دبه نکنن
💓اول وقت میریم یه وقت به کمبود تعرفه نخوریم
💓چند نفر رو با خودمون همراه میکنیم یه وقت تنبلی باعث عدم شرکتشون نشه
💓 هوای پیرزن پیرمردا رو داریم یه وقت نانجیب اسم نا اهل توی برگه رای شون ننویسن.
💓با وضو پای صندوق رای حاضر میشیم رای مون برکت داشته باشه.
💓تعرفه رأی رو خوب میبینیم دوتا مهرش رو خورده باشه یه وقت بعضی ها مارو دور نزنن
💓هر کدام به نیابت از یک شهید رای میدیم
💓 موقع انداختن رای توی صندوق به صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف تمسک میکنیم تا ایشون نظر لطف به آراء ما داشته باشن.
یاعلی🤚🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴فوری| قاضی زاده در صحنه انتخابات ماند اما غیر مستقیم از مردم خواست به رئیسی رای بدهند
از برخی حوزههای رایگیری خبر میرسد که شروع رایگیری با تاخیر آغاز شده یا دستگاه احراز هویت ندارند یا قطع میباشد و... و مردم را معطل کردهاند تا خسته و منصرف شوند. هوشیار باشید که منافقان و تزویرگرایان، هدفشان کاهش مشارکت هست و با سنگاندازی و نارضایتی تراشی، میخواهند مردم را اذیت کنند.
این توطئه را ناکام بگذارید و با صبر و حوصله، توطئه خناسان دولت تزویر را خنثی کنید و با حضور حداکثری خود، تکلیف خود را ادا کنید و ضربه آخر را به اقدامات خبیثانهی نفاق و غربگرایی بزنید.
#مشارکت_حداکثری
#انتخابات_۱۴۰۰
هر شعبه ای این لیست رو به دیوار زده بود بهشون تذکر بدین که روی اسامی انصرافی با ماژیک خط بکشن
این یک تخلفه
سایت سامانه مردم ناظر mardomnazer.shora-gc.ir سامانه دریافت گزارش های مردمی و اسناد تخلفات انتخاباتی
هرگونه تخلف رو به سامانه مردم ناظر گزارش کنید
🌹🌿🌹🌿🌹
📖 #بی_تو_هرگز
🌹 شهید سیدعلی حسینی
📌 قسمت بیست و پنجم
روزهای اولی که درخواستش رو رد کرده بودم، دلخوریش از من واضح بود. سعی می کرد رفتارش رو کنترل کنه و عادی به نظر برسه. مشخص بود تلاش می کنه باهام مواجه نشه. توی جلسات تیم جراحی هم، نگاهش از روی من می پرید و من رو خطاب قرار نمی داد. اما همین باعث شد، احترام بیشتری براش قائل بشم. حقیقتا کار و زندگی شخصیش از هم جدا بود.
سه، چهار ماه به همین منوال گذشت. توی سالن استراحت پزشکان نشسته بودم که از در اومد تو. بدون مقدمه و در حالی که اصلا انتظارش رو نداشتم، یهو نشست کنارم،
- پس شما چطور با هم آشنا می شید؟ اگر دو نفر با هم ارتباط نداشته باشن، چطور می تونن همدیگه رو بشناسن و بفهمن به درد هم می خورن یا نه؟
همه زیرچشمی به ما نگاه می کردن. با دیدن رفتار ناگهانی دایسون، شوک و تعجب توی صورت شون موج می زد. هنوز توی شوک بودم اما آرامشم رو حفظ کردم،
_دکتر دایسون واقعا این ارتباطات به خاطر شناخت پیش از ازدواجه؟ اگر اینطوره چرا آمار خیانت اینجا، اینقدر بالاست؟ یا اینکه حتی بعد از بچه دار شدن، به زندگی شون به همین سبک ادامه میدن و وقتی یه مرد، بعد از سال ها زندگی، از اون زن خواستگاری می کنه، اون زن از خوشحالی بالا و پایین می پره و میگن این حقیقتا عشقه؟ یعنی تا قبل از اون عشق نبوده؟ یا بوده اما حقیقی نبوده؟
خیلی عادی از جا بلند شدم و وسایلم رو جمع کردم. خیلی عمیق توی فکر فرو رفته بود.
منم بی سر و صدا و خیلی آروم، در حال فرار و ترک موقعیت بودم. در سالن رو باز کردم و رفتم بیرون. در حالی که با تمام وجود به خدا التماس می کردم که بحث همون جا تموم بشه، توی اون فشار کاری.
که یهو از پشت سر، صدام کرد.
دنبالم، توی راهروی بیمارستان، راه افتاد. می خواستم گریه کنم. چشم هام مملو از التماس بود. تو رو خدا دیگه نیا، که صدام کرد،
- دکتر حسینی، دکتر حسینی. پیشنهاد شما برای آشنایی بیشتر چیه؟
ایستادم و چند لحظه مکث کردم،
- من چطور آدمی هستم؟
جا خورد
- شما شخصیت من رو چطور معرفی می کنید؟ با تمام خصوصیات مثبت و منفی.
معلوم بود متوجه منظورم شده،
- پس علائق تون چی؟
- مثلا اینکه رنگ مورد علاقه ام چیه؟ یا چه غذایی رو دوست دارم؟ و ... واقعا به نظرتون اینها خیلی مهمه؟ مثلا اگر دو نفر از رنگ ها یا غذای متفاوتی خوششون بیاد نمی تونن با هم زندگی کنن؟ چند لحظه مکث کردم. طبیعتا اگر اخلاقی نباشه و خودخواهی غلبه کنه، ممکنه نتونن. در کنار اخلاق، بقیه اش هم به شخصیت و روحیه است. اینکه موقع ناراحتی یا خوشحالی یا تحت فشار، آدم ها چه کار می کنن یا چه واکنشی دارن.
اما این بحث ها و حرف ها تمومی نداشت. بدون توجه به واکنش دیگران. مدام میومد سراغم و حرف می زد.
با اون فشار و حجم کار، این فشار و حرف های جدید واقعا سخت بود. دیگه حتی یه لحظه آرامش، یا زمانی برای نفس کشیدن، نداشتم.
دفعه آخر که اومد، با ناراحتی بهش گفتم،
- دکتر دایسون، میشه دیگه در مورد این مسائل صحبت نکنیم؟ و حرف ها صرفا کاری باشه؟
خنده اش محو شد. چند لحظه بهم نگاه کرد،
- یعنی، شما از من بدتون میاد خانم حسینی؟
چند لحظه مکث کردم. گفتن چنین حرف هایی برام سخت بود، اما حالا،
- صادقانه، من اصلا به شما فکر نمی کنم. نه به شما، که به هیچ شخص دیگه ای هم فکر نمی کنم. نه فکر می کنم، نه...
بقیه حرفم رو خوردم و ادامه ندادم. دوباره لبخند زد،
- شخص دیگه که خیلی خوبه، اما نمی تونید واقعا به من فکر کنید؟
خسته و کلافه، تمام وجودم پر از التماس شده بود،
- نه نمی تونم دکتر دایسون. نه وقتش رو دارم، نه، چند لحظه مکث کردم؛ بدتر از همه، شما دارید من رو انگشت نما و سوژه حرف دیگران می کنید.
- ولی اصلا به شما نمیاد با فکر و حرف دیگران در مورد خودتون توجه کنید.
یهو زد زیر خنده.
_اینقدر شناخت از شما کافیه؟ حالا می تونید بهم فکر کنید؟
- انسان یه موجود اجتماعیه دکتر. من تا جایی حرف دیگران برام مهم نیست که مطمئن باشم کاری که می کنم درسته. حتی اگر شما از من یه شناخت نسبی داشته باشید، من ندارم. بیمارستان تمام فضای زندگی من رو پر کرده. وقتی برای فکر کردن به شما و خوصیات شما ندارم. حتی اگر هم داشته باشم، من یه مسلمانم و تا جایی که یادم میاد، شما یه دفعه گفتید، از نظر شما، خدا، قیامت و روح، وجود نداره.
در لاکر رو بستم،
- خواهش می کنم تمومش کنید.
و از اتاق رفتم بیرون.
برنامه جدید رو که اعلام کردن، برق از سرم پرید. شده بودم دستیار دایسون. انگار یه سطل آب یخ ریختن روی سرم. باورم نمی شد. کم مشکل داشتم که به لطف ایشون، هر لحظه داشت بیشتر می شد. دلم می خواست رسما گریه کنم.
برای اولین عمل آماده شده بودیم. داشت دست هاش رو می شست. همین که چشمش بهم افتاد با حالت خاصی لبخند زد. ولی سریع لبخندش رو جمع کرد.
♦️ادامه دارد...
@zoolaleahkam
💬 پرسش:خانه ای که شوهر به نام همسرش می کند به عنوان هدیه ، ایا خمس دارد ؟
✅ پاسخ: اولا: اگر این هدیه دادن مناسب شأن و حال هدیه دهنده باشد (جزء مؤونه او می شود) و اگر این بخشش واقعی باشد خمس ندارد اما اگر بخشش صوری باشد باید خمسش را پرداخت کند. دوما: به نظر آیت الله مکارم اگر این هدیه تا سال خمسی مورد استفاده قرار نگیرد باید خمس آن را بنابر احتیاط واجب پرداخت کند.
🦋🌸🦋🌸🦋🌸
@zoolaleahkam