زن و خانواده؛ ادغام یا استقلال؟
🖊 اندیشکده زوج
❇️ هنگامی که دولت نهم بر سرکار آمد، مرکز امور مشارکت زنان که در دولت خاتمی با هدف افزایش حضور و فعالیت اجتماعی زنان تاسیس شده بود را به مرکز امور زنان و «خانواده» تغییر داد و چرخشی محسوس در مسیر حرکت این نهاد تازه تاسیس رقم زد. آن زمان گفتار غالب در بدنه حکمرانی این بود که زنان و مسائل آنان را باید در پیوند با خانواده دید و فهم کرد. جداانگاری مسائل زنان از مسائل خانواده، جامعه و مردان بازی در زمین فمینیسم است.
❇️ چنین گفتاری در دوران پسااصلاحات اگرچه هوشمندانه و دقیق به نظر میرسید اما به دلایل مختلفی آبشخور فهمهای نادرستی از نسبت میان زن، خانواده و جامعه قرار گرفت و زمینه بروز پدیده نامبارکِ «ابرزن» را در جامعه ایرانی فراهم نمود که در ادامه به تبیین آن خواهیم پرداخت. قبل از آنکه وارد بحث از نسبتِ حقیقیِ میان زن و خانواده شویم، بیانی را از مقام معظم رهبری(مدظله العالی) مرور میکنیم.
✳️ «... ما قبلاً گفتهایم در کشور یک مرکز عالی فراقوّهای مورد نیاز است که راجع به این مسئلهی مهم بحث کند، کار کند. این مسائل، مسائل اساسی ما است؛ مسئلهی زن از مسئلهی خانواده قابل تفکیک نیست. این را هم عرض بکنیم، اگر چنانچه کسی بخواهد مسئلهی زن را جدای از مسئلهی خانواده بحث بکند، دچار اختلال در فهم و در تشخیصِ علاج خواهد شد؛ این دو را باید در کنار هم دید، با اینکه دو مسئله است...»(30 فروردین93)
❇️ حضرت آقا در اینجا اگرچه بر همنشینی و پیوند ناگسستنی مساله زن و مساله خانواده اشاره میکنند، اما بر حیثِ استقلالی این دو نیز تاکید میکنند. یعنی این دو در ناحیهی مسالهشناسی بسیار به هم نزدیک و قرین یکدیگرند اما در ساحتِ هویتشناسی، دو مقوله مستقل هستند. مقوله زن و مقوله خانواده. نتیجهی چنین فهمی از نسبت میان زن و خانواده چیست؟ استقلالِ هویتی و ادغامِ قلمرویی.
❇️ استقلال هویتی زن از خانواده دقیقا همان موضوعی بود که حکمرانیِ ما در اواسط دهه 80 نسبت به آن التفات نداشت و برای مقابله با گفتارهای فمینیستیِ رسوخ کرده در بدنه حاکمیت از دوره قبلی، دچار سوءتفاهماتی نسبت به ایدهی مترقّی و داهیانهی «خانوادهمحوری» گردید. خانواده محوری در نگاه اصیل انقلاب اسلامی بر اشتراکات فراوانِ قلمرو زن و خانواده تاکید دارد اما در دهه 80 بهمثابه سایهای سهمگین بر سر هویت زن فهم گردید.
❇️ این سوءتفاهم درباره نسبت میان زن و خانواده وقتی که با تعارفها و رودبایستیهای حکمرانیِ ما با «فمینیسم» و ارزشهای عمومیشدهی آن از جمله مشارکت اجتماعی زنان ترکیب شد، محصولی سمّی تحت عنوان «ابرزن» یا همان «زنِ تراز» را به جامعه بانوان تحویل داد. زنی که در عین داشتن خانهای پرفرزند و گرم، پلههای ترقّی و پیشرفت در عرصههای علمی، اقتصادی و سیاسی را نیز پشت سر میگذارد.
❇️ ابرزن اما برای اغلب زنان معمولی جامعه ما یک کابوس بود که ارمغانی جز فشارهای مضاعف نقشی در خانه و محل کار برای آنها به همراه نداشت. بگذریم. اما به راستی نسبت میان زن و خانواده براساس فهم صحیح از ادبیات انقلاب اسلامی چیست؟ آیا زن به لحاظ هویتی ذیل خانواده باید تعریف شود و همواره او را در جایگاه دختر، خواهر، همسر و مادر دید و خطاب کرد؟ خیر! زن از این حیث کاملا نسبت به خانواده مبدا و مقصدش مستقل است.
❇️ این استقلال به این معناست که مسیر حرکتِ فردی، خانوادگی و اجتماعی زن را ارزشها و هنجارهای نقشیِ دختری، خواهری، همسری و مادری تعیین نمیکند بلکه «اراده» و «انتخاب» او به عنوان یک «انسانِ مسئول» به پایگاه فردی، خانوادگی و اجتماعی او اعتبار میبخشد. زن قبل از آنکه دخترِ حاجآقا فلانی و همسر آقای بهمانی باشد، «خانم فلانی» است. این یعنیِ حیث استقلالیِ هویت زن از هویت خانواده.
❇️ و اما ادغامِ قلمرویی زن و خانواده نه به معنایِ انحصارِ کنشگری زن در خانه و نقشهای خانوادگی، بلکه تاکیدی بر نظاموارگیِ مسائل این دو است. این بدان معناست که ما وقتی درباره یک مسالهی به ظاهر زنانه مانند «اشتغال زنان» بحث میکنیم، اطراف و زوایایِ این مبحث که دلالت مستقیم بر خانواده دارد را نیز مدنظر قرار دهیم. به عبارت دیگر تاکید بر پیوستِ خانواده در مسالهشناسی زنان و پیوست زنانه در مسالهشناسی خانواده.
#یادداشت
#مواضع_اندیشکده
#نگاه_نو
به کانال اندیشکده زوج در ایتا بپیوندید:
https://eitaa.com/zoujtt
الگوی سوم و امکانهای نظری آن
اندیشکده زوج
❇️ واژه «الگوی سوم» که چند سالیست به ادبیات کنشگران و اندیشمندان مطالعات جنسیت راه پیدا کرده است، بیش از آنکه یک مفهوم جدید در عِداد سایر مفاهیم این حوزه علمی باشد، یک رهیافت نظری به انسان، جامعه و حکمرانی است که امکانها و ظرفیتهای مهمی را در این سه عرصه در اختیار اندیشمندان و صاحبنظران قرار میدهد. در ادامه به تبیینی اجمالی از آنچه که به عنوان رهیافت نظری الگوی سوم یاد میکنیم، خواهیم پرداخت.
الف) الگوی سوم بهمثابه شیوه زیستن
❇️ اگر کتاب «طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن» را عصارهگیری کنیم به گزاره «بندگیِ مجاهدانه» خواهیم رسید. این گزاره لب کلام الگوی سوم در ساحتِ حیات فردی است. در این مقام هیچ ردپایی از جنسیت وجود ندارد و مخاطب این گزاره «انسان» است. اگرچه در مسیر تحقق آن جنسیت حضور جدی و پررنگی دارد. انسانِ مومنِ مجاهد در حیات فردی خود «مسئولانه» و مبتنی بر تکلیف الهی زیست میکند و در سه عرصه فردی، خانوادگی و اجتماعی به «تعالی» میاندیشد. در این میان کیفیتِ سلوک زنانه با تمام تکثرهای آن است که «الگوی سوم زن» را محقق میکند. ناگفته نماند که این الگو ظرفیتهای تحولی ویژهای را برای زیست خانوادگی مردان و اهتمام ویژه آنان به نقشهای همسری و پدری در اختیار آنان قرار میدهد.
ب) الگوی سوم بهمثابه طرحی برای جامعه
❇️ انقلاب اسلامی برای تمهید حرکت به سمت تمدن توحیدی، طرحِ اجتماعیِ «زوجیتپایه» دارد که براساس آن، اراده و استعداد زن و مرد در امتزاج با یکدیگر در خدمت خلق سازههای اجتماعی متناسب و سازگار با حرکت تمدنی انقلاب اسلامی قرار میگیرند. الگوی سوم در این مقام کاملا جنسیتی و ناظر به امکانها و ظرفیتهای زن و مرد است. اگر انقلاب اسلامی در ساحت قبلی از «الگوی سومِ انسان» بحث میکند در این ساحت درباره «الگوی سومِ جامعه» سخن میگوید. جامعهای که در آن برخلاف جوامع سنتی و مدرن(به معنای تمدنیشان) ارادهورزی زنان در تکوین امر اجتماعی در طول اراده مردان نیست بلکه در عرض آن است و هر دو ذیل اراده الهی قرار دارند. لذا میتوان و باید گفت که رهآورد الگوی سوم برای جامعه و تاریخ «عدالت جنسیتی» است.
ج) الگوی سوم بهمثابه راهبرد حکمرانی
❇️ آنگاه که نظام اسلامی و ساختارهای حکمرانی آن مخاطب الگوی سوم قرار میگیرند، دو عنصر «بسترسازی» و «روایت» در این میان حضور پررنگی پیدا میکنند. ایجاد زمینه برای تزریق نیروهای زنانه در مسیر جامعهپردازی و تاریخسازی باید راهبرد اساسی حکمرانی براساس ایده الگوی سوم باشد که این مهم از رهگذر طراحی «الگوی مشارکت اجتماعی زنانه» رخ خواهد داد. اینجا محل تلاقی «ذهنیت» و «عینیت» یا «ایده» و «واقعیت» است که برخلاف تجربه حکمرانیِ مدرن ما در 4 دهه اخیر که مقهور واقعیت بود، باید به سازوکار تفوقِ ایده بر واقعیت بیاندیشیم. به موازات آن نیز روایتِ زن مسلمان ایرانی حاضر در میدان در این صحنه درگیری و نزاع بر سر «تصویر زن» برای حکمرانی باید یک راهبرد کلان و محوری باشد.
#یادداشت
#مواضع_اندیشکده
#نگاه_نو
به کانال اندیشکده زوج در ایتا بپیوندید:
https://eitaa.com/zoujtt
زوجیت بهمثابه پارادایم مطالعات اجتماعی
اندیشکده زوج
🔸 جامعهشناسی مدرن علیرغم تلاش برای مرز نهادن میان خود و متافیزیک در ساحت روششناسی و غایات، امکانِ انکارِ بنیادهای الهیاتی و فلسفی خود را ندارد و اندیشههای بزرگان و بنیانگذاران جامعهشناسی همچون مارکس، دورکیم، وبر و زیمل کاملا ذیل و در نسبتی وثیق با ایدههای فلاسفهای چون کانت، هگل، دیلتای و... تکوین یافتهاند. به بیان دیگر میتوان گفت مبانی معرفتی غرب مدرن به نحو حقیقی در تفکر جامعهشناختی اشراب شده و به هیچوجه قابل تفکیک از آن نیست.
🔸 تمام تلاشهای نظری در مطالعات اجتماعی مدرن را میتوان ذیل دو پارادایم کلانِ «تضاد» و «نظم» بازخوانی نمود. نظریههایی که به ماهیت تغییرات اجتماعی و منطق حرکتِ تاریخی جوامع میاندیشند ذیل پارادایم تضاد دستهبندی میشوند و رهیافتهایی که درصدد توضیح چگونگی حفظ و اصلاح وضع موجود هستند در چارچوب پارادایم نظم قرار میگیرند. برخلاف جامعهشناسان نظمگرا(همچون کارکردگرایی) که فاقد طرح نظری منسجمی برای توضیح تغییرات اجتماعی هستند، تضادگرایان(بهویژه مارکسیستها) سازههای نظری مستحکمی را برای این منظور تمهید کردهاند.
🔸 با کمی اغراق میتوان ادعا کرد که تمام دستآورد سنت جامعهشناسی مارکسیستی و امتداد پساساختارگرایانه آن در تبیین تحولات اجتماعی، بیش و پیش از هرکس به هگل و منظر فلسفی او به هستی تعلق دارد. هگل در طرح فلسفی خود، «شدن» را جایگزین «بودن» قرار داده و «واقعیت» را امری دارای صیرورت تلقی میکند که برای فهم آن گریزی از کاربست منطق و روش «دیالکتیک» نیست. از نظر او «تناقض» و «ضدیت» است که واقعیت را در بستر حرکت رقم میزند. اساسا تحول و حرکت به جز تقابل و ستیز هیچ زمینه و بهانه دیگری ندارد.
🔸 مارکسیسم و فمینیسم هرکدام با الهام از همین ایده فلسفی و بسط آن به مناسبات اقتصادی و انسانیِ جوامع در طول تاریخ، چارچوب مفهومی خود را برای تبیین تحولات اجتماعی بنا نهادند. اساسا مفهوم «جنسیت» سازهای نظری در مطالعات فمینیستی بود که تضاد را در بستر روابط انسانی تئوریزه میکرد. به همین دلیل در تمام قلمرو نظری فمینیسم از معرفتشناسی، اخلاق، سیاست، الهیات، هنر و سینما و... عنصر «رقابت» پررنگ و محوریست.
🔸 در جهانبینی اسلامی اما قاعدهای تحت عنوان «زوجیت» وجود دارد که عنصر محوری در شناخت هستی و صیرورت آن محسوب میگردد. زوجیت؛ تدبیر حکیمانه خداوند برای حرکت تکاملی هستی و انسان در بستر تلائم و اتحاد است که در سطح فردی به تکوین خانواده، امتداد نسل و رشد و تکامل افراد منجر میگردد، و در سطحی بالاتر اتحاد نفوس و جهانهای اجتماعی افراد را رقم میزند. برخلاف نگاه ماتریالیستی که منطق حرکت را با دوگانههای متضاد و نسبتِ انکاریِ «تز» و «آنتیتر» توضیح میدهد، صیرورت هستی در ادبیات اسلامی با دوگانههای متکامل و نسبتِ ایجابیِ «ازواج» اتفاق میافتد. لذا در چنین فضایی «همافزایی» جایگزین رقابت میگردد.
🔸 زوجیت نه تنها مبنایی هستیشناسانه برای فهم قوانین حاکم بر خلقت است بلکه گاه در مقام طراحی نظامات اجتماعی و بیان قواعد آن به نحوی هنجارین نیز قرار میگیرد. بنابراین زوجیت را میتوان بستر و قاعده حرکت تاریخی جوامع و تنظیمکننده نیروهای انسانیِ معطوف به آن قلمداد کرد. با این مبنا به نظر میرسد زوجیت امکانهای نظری مهمی را پیش روی مطالعات اجتماعی گشوده و میتواند بهمثابه پارادایم جدیدی در عرض پارادایمهای دیگر مطرح شود.
#یادداشت
#مواضع_اندیشکده
#نگاه_نو
به کانال اندیشکده زوج در ایتا بپیوندید:
https://eitaa.com/zoujtt