eitaa logo
هیأت زوارالزهراء(س)
8.4هزار دنبال‌کننده
9هزار عکس
866 ویدیو
27 فایل
📌شعبه تهران: نازی‌آباد، خیابان شهید اکبر مشهدی، نبش کوچه شهید نیکومرام 📌شعبه قم: خیابان صفائیه، کوچه ۲۱ 🌐 سایت هیأت زوارالزهرا (س): [ www.zovvar.com ] 🎞️ کانال گزارشات رسانه‌ای هیأت زوارالزهرا (س): [ @zovvar_media ]
مشاهده در ایتا
دانلود
📸 ▪️ مراسم محرم الحرام ۱۴۴۶ 👤 📆 ۲۱ تیرماه ماه ۱۴۰۳ 🕌 ▪️ هیئت زوارالزهرا سلام‌الله‌علیها ▪️ @zovvaralzahra
📸 ▪️ محرم الحرام ۱۴۴۶ ▪️ جهت مشاهده گزارش تصویری مراسم روز پنجم محرم الحرام ۱۴۴۶ می‌توانید از طریق لینک گزارشات روز پنجم اقدام نمایید. 📆 ۲۱ تیر ماه ۱۴۰۳ 🕌 ◾️ هیئت زوارالزهرا سلام‌الله‌علیها ◾️ @zovvaralzahra
صدایی، حسین(ع) را برمی‌گرداند. گریهٔ نوزادی شش ماهه... نوزادِ رباب! در آغوش می‌گیردش. صورت به صورتش می‌چسباند و می‌گرید... چندروز است که تشنه‌است؟ نمی‌دانم... حسین جان! ❤️ کودکانم نذر چشمانِ علی‌اصغرت... لباسِ غمت را تنشان میکنم... با روضهٔ تو نفس می‌زنند... فداییِ تو باشند الهی! ◾️ هیئت زوارالزهرا سلام‌الله‌علیها ▫️ @zovvaralzahra
📸 ▪️ محرم الحرام ۱۴۴۶ ▪️ جهت مشاهده گزارش تصویری مراسم شب ششم محرم الحرام ۱۴۴۶ می‌توانید از طریق لینک گزارشات شب ششم اقدام نمایید. 📆 ۲۱ تیر ماه ۱۴۰۳ 🕌 ◾️ هیئت زوارالزهرا سلام‌الله‌علیها ◾️ @zovvaralzahra
📸 ▪️ مراسم محرم الحرام ۱۴۴۶ 👤 📆 ٢٢ تیرماه ماه ۱۴۰۳ 🕌 ▪️ هیئت زوارالزهرا سلام‌الله‌علیها ▪️ @zovvaralzahra
📸 ▪️ محرم الحرام ۱۴۴۶ ▪️ جهت مشاهده گزارش تصویری مراسم روز ششم محرم الحرام ۱۴۴۶ می‌توانید از طریق لینک گزارشات روز ششم اقدام نمایید. 📆 ۲۲ تیر ماه ۱۴۰۳ 🕌 ◾️ هیئت زوارالزهرا سلام‌الله‌علیها ◾️ @zovvaralzahra
📸 ▪️ محرم الحرام ۱۴۴۶ ▪️ جهت مشاهده گزارش تصویری مراسم شب هفتم محرم الحرام ۱۴۴۶ می‌توانید از طریق لینک گزارشات شب هفتم اقدام نمایید. 📆 ۲۲ تیر ماه ۱۴۰۳ 🕌 ◾️ هیئت زوارالزهرا سلام‌الله‌علیها ◾️ @zovvaralzahra
خسته شده بود و دیگر رمقی در جانش نمانده بود... بعد آن همه بازیِ با بچه ها و دوییدن ها، پسرک، روی پای پدر، در سکوت و آرامش، با قلبی خالی از غم آرام آرام به خواب رفت ... کودک است دیگر؛ دوست دارد از بازی که خسته می‌شود، کسی بیایید و بشود سرپناه خستگی هایش؛ در آغوشش بگیرد و دلش به بودنِ او قرص باشد. ولی مگر عبدالله کودک نبود؟ عصر عاشورا، با ترس و دلهره، دور خیام را روی خارهای بیابان، برای رهایی از اسب سواران دشمن، دوییده بود.. ترسی که تمام جانش را احاطه کرده بود، به او امانی برای خواب نمی‌داد .. پناهش شده بود شب ها؛ آخر پناه عبدالله ما، در آسمان بود... شب که می‌شد چند دقیقه ای به دور از غوغای دشمن، حرف دل هایش را به ستاره ها میگفت تا به پدرش برسانند... چقدر دلش برای پدرش تنگ بود... ◾️ هیئت زوارالزهرا سلام‌الله‌علیها ▫️ @zovvaralzahra