به قولم عمل کردم، تقدیم به تو ..

:) چرا من نقاشی بلد نیستم

حق.

متروی مشهد.

منتظر بودم برم تو مترو با یه عالم فساد و بی حجابی روبرو شم و برم تو کار نهی از منکر، که ماشاالله اینقدر چادری و مانتویی تو متروعه کلا تصوراتم ریخت😂😂😂

تصورم از کوهسنگی:

کوهسنگیِ حقیقی🙂

جدا چرا اینقدر تصورم خرابه از همه چیز انصافا هیچیِ بیرون مثل چرت و پرتایی که تو مجازی میگن نیست.

یکی از تفریحات من اینه که... #چالش #فور

از ملت عکس های یهویی بگیرم و پاک نکنمشون و به عنوان آتو نگه دارم🤣🤣🤣

اصلا دوستیِ من و یوکی ازونجا شروع شد که اولین برخوردمون ازش یه عکس با فیلتر زشت انداختم:)))

تبلیغات قشنگو اینطوری میسازن. پ.ن: چه حس خوبی داره دیدن این ویدیو

هم اکنون کوهسنگی.

یه دختر کوچولوی هفت هشت ساله بین جمعیت میاد ازینا پخش میکنه:)

داشتیم دور هم یک کلاغ چهل کلاغ بازی میکردیم. از یه جمله شروع شد: از آن نترس که های و هوی دارد، از آن بترس که سر به توی دارد. و در نهایت این شد: از آن نترس که حیدر است، از آن بترس که حویدر است🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣

وای نیم ساعته به این میخندم🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣

بوی کتابفروشی>>>>>>>

خادم داشت تو بازرسی میگشتمون، یهو گفت ماشاالله همتون کپی همین، بعد به بغل دستیش میگفت این دوقلوها که اصلا سیب از وسط نصف شده‌ان. [من و خواهر کوچیکمو میگفت🤣🤣🤣🤣]

برای نوبت گرفتن با منشیم هماهنگ کنید.

قطعه ای از بهشت ؛ به یاد کانالهای ِ: حب، بچه شیعه ، ذوالجناح ، یاس سپید ، حسینیه بر و بچ نسل سوم ، حریم عشق ، اهتداء ، ژیپسوفیلا ، آیماه خانوم ، دختری از تبار زهرا ، ماد پینتر ، حریم عشق ، مبتلا به حسین ، ریحان ، حوالی دل ، - و تمامِ ممبر های ‹شِڪوة› - - حرمِ ڪربلا نصیب همه ، اجرتون با مادر سادات 🌱 - @shekveh1|شِڪوة

ممنونم خب عزیزدلم..

تو بچگیام یه قسمت از انیمیشن آلیس در سرزمین عجایب رو دیدم، که آلیس بزرگ شده بود و وقتی گریه میکرد، توی اشک هاش مردم غرق میشدن. با دیدنش میخندیدم، اما الان که یکم بزرگترم، میفهمم که گاهی آدم میتونه اونقدر گریه کنه که سر تا پاش اشک بشه...

آخ این روضه های هفتگی:)

چه باحال؛ تقریبا هرشب مغزم به استراحت احتیاج داره

اگه توعم دلت خواست سلام.

حالم به هم میخوره از روابطی که همش بر پایه تعارفه

یه فکت درباره خونه بابابزرگم: هروقت خاله و شوهرخاله‌م مهمونن، شام مرغه.

پیوی من و خواهرم پر از عکساییه که با دوربینش که کیفیتش خوبه گرفته و برام فرستاده و قرار بوده من ادیت بزنم، و درنهایت همه به فراموشی سپرده شدن.

وقتی قراره صبح زود پاشم: