مشکلی که تو کل زندگیم باهاش روبرو بودم:

_

وقتی تازه خواهر کوچولوت میاد فضای مجازی:🥹

من اون بی حسی پدره رو درک میکنم؛ فکر کنم به بچه گفته اون بالا نشین، اگه بشینی و بیفتی زمین به من ربطی نداره ها.. بچه هم لجبازی کرده بعدش با مخ اومده رو زمین.

چرا اینطوری خندید :))))))

آرمان.

وقتی با ذوق برام تعریف میکرد قراره امروز چه اتفاقی بیفته و بعد از چنلش دیدم چقدر همه چیز خوب گذشته>>>>

خیلی چیزا میتونه بدترین کابوس باشه، اما با اختلاف یکی از بدترین کابوس‌ها اینه که هزاران نفر منتظر پخش چیزی از موبایلت باشن و تو نتونی حتی درست توی گوگل تایپش کنی :) هی غلط املایی داشته باشی و کروم نتونه بالا بیارتش :)))))))))) نگاه ها، اضطراب، کلافگی..🚮 و میدونم حداقل یبار هممون کابوس این شکلیو تجربه کردیم.

اگه تو آسانسور گیر افتادیم چیکار کنیم؟ - خودم یکی از فوبیاهامه.. ممنون از این آقاهه.

دهه هشتادیا و دهه نودیا راحت به سنی رسیدن که بتونن مجلس روضه رو بهم بریزن!

دوستم سرما خورده، صداش خیلی گرفته و بم شده. آخر ویسش بهم میگه الان دیگه قشنگ میتونید به جای حدیثه "یحیی" صدام بزنید😂😂😂