eitaa logo
💙دخترانــ فاطمیــــ💙
810 دنبال‌کننده
15.1هزار عکس
5.8هزار ویدیو
477 فایل
●چآدریعنے :● ●زیبایے‌های‌من‌برآیـ‌خُـدآ● ●چادریعنے● ●‌خُــدآیآ‌مے‌دانم‌غیرتت● ●‌بھ‌من‌وصف‌نآ‌شدنے‌‌ستـ...(:● ●بہ‌احترام‌غیرتتـ‌ ● ●چآدربرسرمیکنم● ●قربهً‌إلی‌الله●
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 | 🔻 هنگام صحبت با نامحرم سرش را پایین می انداخت، حجب و حیا در چهره اش موج می زد. وقتی برای کمک به مغازه پدرش می رفت، اگر خانمی وارد مغازه می شد کتابی در دست میگرفت و سرش را بالا نمی آورد. می‌گفت: پدر جان لطفاً شما جواب دهید... ✍🏻 شهید سید مجتبی علمدار: ➖ برای بهترین دوستان خود دعای شهادت کنید تا قسمت خودتان شود. 📖 کتاب علمدار؛ انتشارات شهید ابراهیم هادی
🕊🍂🕊 🖋 نصیحت های ابراهیم به مردی که حجاب همسرش برایش مهم نبود: دوست عزیز! همسر شما برای خود شماست، نه برای نمایش دادن جلوی دیگران! می دانی چقدر از جوانان با دیدن همسر بی حجاب شما به گناه می افتد؟ 🌹 @zxcvcxz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چه زیبا و شیرین است رفاقت با شهـدا... داشتـن کسی که تــو را بیش از پیش به خـدا برسـاند... 🕊 @zxcvcxz ═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄
🖋 نصیحت های ابراهیم به مردی که حجاب همسرش برایش مهم نبود: دوست عزیز! همسر شما برای خود شماست، نه برای نمایش دادن جلوی دیگران! می دانی چقدر از جوانان با دیدن همسر بی حجاب شما به گناه می افتد؟ @zxcvcxz
💢 زینب رویِ همه‌یِ صفحات دفترش نوشته بود: او می‌بیند ... ✨ با این کار می‌خواست هیچ‌وقت خدا را فراموش نکند ... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @zxcvcxz
! 🌷توپ را در دستش گرفت. آمد بزند که صدائی آمد. الله اکبر ... ندای اذان ظهر بود. توپ را روی زمین گذاشت. رو به قبله ایستاد و بلند بلند اذان گفت. در فضای دبیرستان صدایش پیچید. بچه ها رفتند. عده ای برای وضو، عده ای هم برای خانه. او مشغول نماز شد. همانجا داخل حیاط. بچه ها پشت سرش ایستادند. جماعتی شد داخل حیاط. همه به او اقتدا کردیم. 🌹خاطره اى به ياد @zxcvcxz
🔹️متروی تهران ایستگاهی دارد به نام 🔹️این جوانمرد، همیشه با و‌ضو بود. 🔹️می‌ گفتند: عبدالحسین، چه خبر از وضع کسب و کار؟ می گفت: الحمدلله، ما از خدا راضی هستیم، او از ما راضی باشه...!! 🔹️هیچکس دو کفه ترازوی عبدالحسین را مساوی ندیده بود، سمت گوشت مشتری همیشه سنگین تر بود. 🔹️اگر مشتری مبلغ کمی گوشت میخواست، عبدالحسین دریغ نمی کرد. می گفت: «برای هر مقدار پول، سنگ ترازو هست.» 🔹️وقتی که میشناخت که مشتری فقیر است، نمی گذاشت بجز سلام و احوالپرسی چیزی بگوید. مقداری گوشت می پیچید توی کاغذ و می داد دستش.‌ 🔹️گاهی هم پول را میگرفت و دستش را می برد سمت دخل و دوباره همان پول را می داد دست مشتری و می گفت: «بفرما ما بقی پولت.» 🔹️این جوانمرد با مرام، چهل و سه بهار از عمرش را گذراند و در نهایت در یکی از عملیات های دفاع مقدس با ۱۲ گلوله به شهادت رسید. ⚘ ''شهید عبدالحسین کیانی'' همان ''جوانمرد قصاب'' است! @zxcvcxz
میگفت: وقتی توی جلسه ۱۰ دقیقه دیر می‌آیی، لابد در عملیات هم می‌خواهی به دشمن بگویی ۱۰ دقیقه صبر کن بروم آماده بشوم، بعد بیایم بجنگیم! @zxcvcxz
یک روز به خانه آمد دیدم موهای سرش را تراشیده چون رابطه‌ای صمیمی با بهمن داشتم و اکثر مواقع با یکدیگر شوخی می‌کردیم به او گفتم این چه قیافه ای است که برای خودت درست کردی؟ بهمن چقدر زشت شدی. در جوابم گفت: موهایم داشت باعث غرورم می‌شد من هم مرخصشان کردم. راستش هنوز از جوابش مبهوتم... راوی: خواهر شهید تاریخ شهادت: ۶۵/۳/۲۰ 🥀 🌐 @zxcvcxz
⭕️روشی برای تنبیه 🔹هیچ گاه ندیدم برای این‌که خشمش فروکش کند بچه‌اش را کتک بزند. روش معمول او این بود که وقتی از بچه کار خلافی می‌دید یا می‌شنید ابتدا از او می‌پرسید: «چرا اینکار را کردی؟» اگر بچه توضیح قانع‌کننده و منطقی می‌داد، تسلیم او می‌شد و حتی به او می‌گفت حق با شماست، ولی اگر توضیح، قانع‌کننده نبود و بچه را مقصر می‌دید به او می‌گفت: «برو تو حیاط و اون گوشه حیاط یک ساعت بنشین؛ هر وقت صدات کردم بیا بالا» . 🔺البته در این رابطه من ضامن می‌شدم و کاری می‌کردم که مدت تنبیه طولانی نشود و او هم وساطت مرا می‌پذیرفت. در این‌گونه موارد می‌دیدم با نگاهش با بچه حرف می‌زند و روی او تأثیر می‌گذارد. 📚راوی: همسر شهید محمدعلی رجایی، کتاب سیره ی شهید رجایی، ص ۷۲. @zxcvcxz