خورشیدبۍغُروبخُرآسٰآنِمٰآنسَلٰآم
یٰآحَـضرَترَئوفشَہمِھرَبٰآنسَلٰآم
#امامرضا💚🪴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مرگ یا شهادت....!:)))))))))
#شهیدانه 🌸
#پیشنهاد_دانلود
.
گفتم: دعا چیست؟
گفتند: طلب نیازازبی نیاز
گفتم:التماس دعاچیست؟
گفتند:خوبان را در
درگاه خداواسطه قراردادن
پس باافتخارمی گویم:
ای خوبان خدا🌸
....التماس دعا 🙏
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
گناه و کوچیک نشمرید..!
هر کاری هر گناهی انجام میدی و سبک میشماریش اونه که تو روز قیامت دامنتو میگیره..؛
اونه که خدا نمی بخشش..!
حاج آقا قرائتی
شفاعتتمیڪندآنشھیدی
ڪه؛موقعگناهمیتوانستـی
گناهڪنی؛امابهحرمترفاقتت
بااو،گذشتی..!♥️(:
شادیروحمطهرشهداصلوات✨
حکایت پادشاه و اعدام نجار
پادشاه به نجارش گفت:فردا اعدامت میکنم،آن شب نتوانست بخوابد.
همسرش گفت:”مانند هرشب بخواب، پروردگارت یگانه است و درهای گشا یش بسیار ”
کلام همسرش آرامشی بردلش ایجاد کرد و چشمانش سنگین شدوخوابید
صبح صدای پای سربازان را شنید،چهره اش دگرگون شد و با ناامیدی، پشیمانی وافسوس به همسرش نگاه کردکه دریغاباورت کردم بادست لرزان در را باز کرد ودستانش را جلوبرد تا سربازان زنجیرکنند.دو سرباز باتعجب گفتند:
پادشاه مرده و از تو می خواهیم تابوتی برایش بسازی،چهره نجار برقی زد و نگاهی از روی عذرخواهی به همسرش انداخت،همسرش لبخندی زد وگفت:
“مانند هرشب آرام بخواب،زیرا پروردگار یکتا هست و درهای گشایش بسیارند ”
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
#امامزمانم
اگࢪآقااباالفضلالعباس
ازماسوال ڪنند:
منبࢪاےیاࢪےڪࢪدناماممازآبگذشتم🍶
دستهایمࢪادادم🖐🏻
چشممࢪادادم،تیࢪࢪاباچشمم خࢪیدم،تیࢪهاࢪاباجانودلقبولڪࢪدم💔!
ولےدستازیاࢪےامامزمانمبࢪنداشتم،🌱
شمابࢪاےامامزمانتانچڪاࢪکردید🖤
چہجوابےداࢪیمبدهیم⁉💔
آیابخاطࢪامامزمانمانازیڪ گناه
گذشتہایم⁉😔
•♥️🍃•
#تلنگرانہ
اگرذهنرابتوانیمکنترلکنیم،
رفتارمونراهممیتوانیمکنترلکنیم
مواظبفکرهامونباشیم . . !
#استادپناهیان
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
گفتم:بهشتت؟!
گفت:لبخندحسین'؏'
گفتم:جهنمت؟!
گفت:دورے از حسین'؏'
گفتم:دنیایت؟!
گفت:خیمھ عزاے حسین'؏'
گفتم:مرگت؟!
گفت:شهـادت
گفتم:مدفنت؟!
گفت:بۍنشان
گفتم:حرف آخرت؟!
گفت:یاحـسین''؏'' :)
#عزیزمحسین ♥️🪴
🖇 راز قبر امیرکبیر در کربلای معلی
آیت الله اراکی (ره) فرمودند:
شبی خواب امیرکبیر را دیدم، جایگاهی متفاوت و رفیع داشت. پرسیدم چون شهیدی و مظلوم کشته شدی این مرتبت نصیبت گردید؟
با لبخند گفت: خیر.
◇ سؤال کردم چون چندین فرقه ضاله را نابود کردی؟ گفت: نه
با تعجب پرسیدم: پس راز این مقام چیست؟
جواب داد: هدیه ی مولایم حسین (ع) است!
گفتم چطور؟
با اشک گفت: آنگاه که رگ دو دستم را در حمام فین کاشان زدند، چون خون از بدنم میرفت تشنگی بر من غلبه کرد. سر چرخاندم تا بگویم قدری آبم دهید.
◇ ناگهان به خود گفتم میرزا تقی خان! 2 تا رگ بریدند اینهمه تشنگی! پس چه کشید پسر فاطمه؟ او که از سر تا به پایش زخم شمشیر و نیزه و تیر بود! از عطش حسین حیا کردم، لب به آب خواستن باز نکردم و اشک در دیدگانم جمع شد.
آن لحظه که صورتم بر خاک گذاشتند امام حسین (علیه السلام) آمد و فرمود:
به یاد تشنگی ما ادب کردی و اشک ریختی؛ آب ننوشیدی. این هدیه ما در برزخ. باشد تا در قیامت جبران کنیم!
❗️ همیشه برایم سوال بود که امیرکبیر که در کاشان به شهادت رسید چگونه با امکانات آن زمان مزارش در کربلاست.
جواب، عشق به مولایش امام حسین (علیه السلام) بود.
📚 منبع: کتاب آخرین گفتار
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا