eitaa logo
المرسلات
10.2هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
568 ویدیو
41 فایل
🌐المرسلات، از مقدمات تا اجتهاد 📌تبیین دیدگاه های امام، رهبری، علامه طباطبایی، شهید مطهری 🔰آثار و دروس استاد علی فرحانی 📌آموزش دروس حوزوی 📞 ارتباط با ادمین: @admin_morsalat
مشاهده در ایتا
دانلود
♨️| مجموعه جلسات مبانی حکمت متعالیه 🎙استاد علی فرحانی 🌀ارائه شده در سال تحصیلی ۹۷-۹۸ در موسسه اسراء (آیت الله جوادی آملی)/ ۲۴جلسه 📋معرفی مختصر جلسات👇 eitaa.com/almorsalaat/1026 🔈صوت جلسات👇 ostadfarhani.ir/morsalat/doroos/falsafe/mabani-hekmat-esra-97/ 📝متن پیاده شده جلسات👇 soda96.ir/matn-mabani-hekmat/ @almorsalaat
13800619_8876_24k.mp3
5.63M
💢 نظریه‌ی مبناییِ نظام را تبیین کنید 👈 بیانات مهمّ رهبر معظّم انقلاب پیرامون وظایف امروزِ روحانیت 🗓 در شروع درس خارج‌فقه سال ۱۳۸۰ به تاریخ ۱۳۸۰/۰۶/۱۹ 🔹 «روحانیون باید نظریه حاکمیّت اسلام در همه‌ی امور زندگی و شئون بشری را با استدلال و منطق تبیین کنند. 🔸 این از مسلمات همه ادیان الهی است؛ نه‌فقط دین مقدس اسلام. 🔹 البته آمدن توی این میدانها احتیاج به مایه علمی دارد؛ احتیاج به قوام فکری دارد. این قوام فکری را حوزه‌ها با تحصیلات دینی، با تحصیلات فقهی، اصولی، کلامی، فلسفی بایستی تأمین کنند. 🔸 طلاب جوان نباید فکر کنند که پس ما چرا داریم درس میخوانیم، برویم دنبال این کارها. نه! دنبال این فکر رفتن، بدون تقویت بنیه علمی هیچ خدمتی نمی‌کند. اگر غیر عالمانه کسی وارد این میدان بشود، سودی نخواهد بخشید به‌احتمال زیاد و زیان هم خواهد بخشید باز به‌احتمال زیاد. 🔹 فقه ما فقه بسیار قوی‌ای است اما فقهای ما در طول زمان، منطقه‌ی عظیم زندگی مردم را تجربه نکردند، چون حاکمیت نداشتند. انصافاً فقهای قوی‌الفکر، قوی‌الاستدلال و المنطق داریم. لکن ایشان به بعضی از مناطق زندگی ورود کرده‌اند. بعضی از مناطق مورد نیاز است که فقه ما از کنار آن عبور کرده است، به جزئیات آن وارد نشده است. اینها را بایستی فضلا وارد بشوند.» @qom_khamenei_ir
🔴| برهان شفا 🔰استاد علی فرحانی 🌀محدوده: از ابتدای کتاب تا فصل دوم از مقاله دوم 💠تعداد جلسات: ۲۸ 📌برگزار شده در موسسه اسراء سال تحصیلی ۹۹ 🔊دانلود صوت جلسات👇 soda96.ir/borhan-shefa/ 📜دانلود متن پیاده شده👇 soda96.ir/matn-borhan-shefa/ @almorsalaat
📌بازخوانی بحث حرکت-1 📝سجاد انتظار 📚یکی از مهم ترین مفاهیمی که مبحث حرکت به جهت خاصیت تجمیعی اش در خود استخدام کرده است مفهوم است که با نگاه اجمالی به تعریف حرکت می توان این نکته را دریافت. حکما در تعریفی که می توان گفت اسد و اخصر تعاریف است حرکت را این چنین وصف کرده اند: «کمال اول لما بالقوه من حیث انه بالقوه»؛ کمالات اولی در مصطلح فلسفی به علل قوام شئ اطلاق می شود که در برابر کمالات ثانوی به معنای عوارض آن قرار دارد اما حیثیتی (من حیث...) که در این تعریف اخذ شده است این معنا از کمال را که ناظر به حیثیت فعلیت یک پدیده است کنار می گذارد به همین جهت مراد از کمال اولی در این تعریف همان حالت تغییر و در مسیر بودن یک پدیده به سمت کمالات اولی به اصطلاح نخست خواهد بود؛ بنابراین حرکت نوعی کمال واسط و میانی است برای پدیده ای که می خواهد به کمال اصلی و فعلیت آتی برسد اما اکنون فاقد آن است؛ از همین جا مفاهیمی مانند امکان، استعداد، قوه، فقدان و... معنا می یابند که در برابر مفاهیمی مانند ضرورت، فعلیت، کمال، وجدان و... قرار دارند. 📘توجه به این دو بعد در یک پدیده، شالوده برهان حکما بر اثبات ماده است. ذهن انسان در بدو امر وجود پدیده ای به نام را بر نمی تابد چرا که دائم با فعلیت ها (آن هم به صورت متباین و متواطی) مانوس است اما اگر به حرکت به عنوان یک تغییر و شدن بنگرد می تواند ماده اولی را تعقل کند. در یک سیر که آغاز آن از نقص و اتمام آن در نقطه کمال است و ذهن ما از هر مقطع آن پدیده ای را دریافت می کند اگر به خوبی این پدیده ها را مانند یک سلسله در نظر بگیریم در می یابیم که هر حلقه از این سلسله نسبت به حلقه قبلی و بعدی خود تفاوت هایی دارد. هر چه از اواسط این حلقه به انتهای آن سیر کنیم شاهد اشتداد و وفور کمالات خواهیم بود تا نقطه ای که همه چیز فعلی است و امکان رشد از بین می رود؛ و هر چه به ابتدای آن سیر کنیم شاهد ضعف و نقصان خواهیم بود تا نقطه ای که هیچ امر فعلی جز همان نقصان نخواهیم یافت. این نقطه ای که بدون تردید معدوم نیست اما تنها مرز آن با عدم همان حیثیت فقدان و نقصان است چیزی است حکما آن را ماده اولی می نامند. این پدیده غیر قابل انکار است چرا که سلسله مذکور در هیچ نقطه ای به صورت دفعی پدید نیامده است و قانون حاکم بر آن تدریج است و تدریج حتما و حتما با حیثیت فقدان محض شروع و با تلفیقی از فقدان و وجدان، استمرار و با حیثیت وجدان پایان می پذیرد. 📘اکنون اگر از دو نقطه ابتدایی و انتهایی سلسله مذکور چشم بپوشیم و به رابطه یک حلقه با حلقه ای دیگر نظر بیفکنیم خواهیم دید که پدیده مورد مطالعه ما که در حال سیلان و تغییر است هر چه به پیش می رود دسترسی او به جهات فعلی و کمالات آتی از جهت گستردگی آن ها محدود تر می شود (گرچه فاصله او با آن ها نزدیک تر می شود) در حالی که دسترسی او به جهات فعلی و کمالات آتی در ابتدای روند حرکتش از جهت گستردگی بیشتر بود (گرچه فاصله او با آن ها دورتر بود)؛ این مساله از محدود کنندگی حلقات متعدد فرآیند شدن حکایت می کند به این معنا که بین حلقه پیشین و حلقه میانی و حلقه آتی رابطه ای خاص وجود دارد. در این رابطه، حلقه میانی، رابطه ای خاص بین حلقه پیشین و حلقه آتی برقرار می کند؛ این در حالی است که اگر به جای این حلقه خاص میانی، حلقه ای دیگر قرار می گرفت حلقه ی آتی نیز تغییر پیدا می کرد؛ و این در حالی است که نقطه آغازین فرآیند حرکت نسبت به هر دو آن ها بی تفاوت بود؛ بنابراین با مطالعه رابطه بین حلقات می توانیم به این نکته دست یابیم که نوعی بی طرفی و در نقطه آغازین حرکت نسبت به کمالات آتی وجود دارد که این ابهام با الحاق یک به یک حلقات بعدی از بین می رود و ارتباطات خاص تر پدید می آید. ابهام یاد شده، همان خصوصیت ماده اولی است. ماده اولی وقتی با حلقه آتی ارتباط پیدا می کند در این جا چند مساله شکل می گیرد؛ نخست آنکه بین دو حلقه پیشین و پسین شکل می گیرد؛ دوم آن که این ارتباط یک ارتباط خاص بین دو پدیده خاص است و از و برخوردار است سوم آن که این ارتباط دارای دو طرف است؛ یکی از آن دو طرف، ماده اولی و طرف دیگری کمال آتی است. از نظر حکما این رابطه ی واقعی که در متن خارج، دو پدیده را به هم متصل می کند یک پدیده ای است که ذیل مقوله کیف قرار دارد و از آن با نام یاد می شود. کیف استعدادی است که قائم به ماده اولی است بنابراین ماده اولی نیز است؛ از آن جا که اعراض در حقیقت شئون جواهر اند و بین آن ها اتحاد و این همانی برقرار است حکما رابطه بین ماده اولی و استعداد را مانند رابطه و توصیف می کنند که تفاوت آن در ابهام و تشخص است. اگر همین رابطه خاص که نسبت به ماده اولی کیف نامیده شد نسبت به کمال آتی در نظر گرفته شود نام آن امکان استعدادی خواهد بود. 📗لکن در این جا سه پرسش جدی وجود دارد: 1️⃣ چگونه یک رابطه خاص، با تغییر جهت آن دچار تغییر هویت می شود. چرا این رابطه در نسبت با ماده اولی، کیف و معقول اولی است و در نسبت با کمال آتی، امکان و معقول ثانی است؟ چه تفاوتی بین مفهوم امکان و قوه و هم چنین کیف استعدادی و امکان استعدادی وجود دارد؟ 2️⃣ آیا رابطه مزبور یک رابطه ماهوی است که دارای استقلال است و یا پدیده ای از جنس وجود ربطی است؟ می دانیم که ماهیت در تحقق خود مستقل است و حتی تامین کننده رابطه بین جوهر و عرض نیز یک وجود رابط باید باشد؛ اکنون آیا رابطه یاد شده یک وجود ربطی است که میان ماده اولی و صورت نوعیه آتی ارتباط ایجاد می کند یا خود کیفی است که از یک سو با ماهیتی جوهری به نام ماده اولی و از سوی دیگر ماهیت جوهری دیگری به نام صورت نوعیه آتی مرتبط است و لاجرم باید هر کدام از این دو اتصال را با وجودی رابط توجیه کنیم؟ اساسا معنای این قاعده که حکما می گویند «وجود لغیره اعراض عین وجود فی غیره آن ها است»چیست؟ 3️⃣ رابطه مذکور که از آن با عنوان رابطه حقیقی و بالفعل یاد می شود چگونه میان دو پدیده ای که فعلیت ندارند محقق می شود. یک سوی این رابطه ماده اولی است که هیچ فعلیتی «جز اینکه فعلیت ندارد» ندارد! و یک سوی دیگر صورت نوعیه ای است که در مستقبل است و هنوز محقق نشده است؛ پرسش ضمنی دیگری که در این جا به وجود می آید این است که آیا بین ماده اولی و اولین صورت نوعیه حاکم بر آن نیز یک کیف استعدادی وجود دارد؟ آیا با توجه به ماهیت بودن هر دو آن ها، باید وجودی ربطی بین آن ها تصور نمود؟! 📘بررسی رابطه مفهوم امکان به عنوان یک معقول ثانی و اعتبار عقلی که لازم لاینفک ماهیت شمرده می شود با مفهوم جنس به عنوان یک معقول اولی و ماهیت لابشرط سپس رابطه آن دو با مفهوم ماده به عنوان یک معقول اولی و ماهیت بشرط لا و هم چنین بررسی رابطه مفهوم امکان استعدادی که یک معقول ثانی است و حاصل مقایسه ای از جانب ذهن است با مفهوم استعداد و کیف استعدادی که یک معقول اولی و ماهیت است در حل مسائل موجود در مبحث حرکت کمک شایانی به ما خواهد کرد.
🔹نيست بر لوح دلم جز الف قامت يار 🔹چه‏ كنم حرف دگر ياد نداد استادم‏ 🔸«الف» ميان حروف وحدتش زيادتر است؛ زيرا غير از يك چيز مستقيم نيست به خلاف حروف ديگر مثلًا «ب» كه كج و معوج و مختلف الاجزاء است. اگر شاعر راست گفته باشد در دل او به غير از يك آرزو و حب يك جمال و رضاى يك محبوب، حبى ديگر نيست، و جز يك آستانه و جز يك نور، چشمش چيزى نمى ‏بيند و در آينه قلبش چيزى نيست و قدمش به جايى نمى‏ رود و دستش به غير او دراز نمى ‏شود، ولو او هم راست نگفته باشد، انبيا و مرسلين در اين ادّعا راستگو هستند؛ در لوح فطرت آنها در حقيقت استاد ازل غير از الف قامت دوست نقشى نكشيده و آنها بر اساس اين فطرت چيز ديگرى نمى ‏دانند؛ چه كنند استاد ازل جز اين، حرف ديگرى به آنها ياد نداده است، آنها غير از قامت دوست چيزى بلد نبوده و جز «الف» چيزى نمى‏ گويند، لذا در آن دعا فرموده: «حتّى تكون أعمالي و أورادي كلّها ورداً واحداً». 📚امام خمینی (ره)، تقریرات فلسفه ج۳ ص۲۲۹ @almorsalaat
🔴| تدریس کتاب انسان و ایمان 🔰استاد علی فرحانی 💠تعداد جلسات: ۱۲ 📌تدریس شده در سال ۱۳۸۱ 🔊دانلود صوت جلسات👇 ostadfarhani.ir/morsalat/maaref/ensan-va-iman/ 📜دانلود متن پیاده شده👇 soda96.ir/matn-ensan-eaman/ @almorsalaat
⭕️ در روایت است که در روز شهادت امام جواد (ع)، امام هادی (ع) خبر از شهادت پدرشان دادند از ایشان پرسیدند چگونه متوجه شدید پدر شما از دنیا رفته است؟ فرمودند: خشوع و حقارتی در برابر خداوند بر من وارد شد (اثر امامت) که تا کنون حس نکرده بودم: ⭕️ حدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى عَنْ أَبِي الْفَضْلِ عَنْ هَارُونَ بْنِ الْفَضْلِ أَنَّهُ قَالَ: «فِي الْيَوْمِ الَّذِي تُوُفِّيَ فِيهِ أَبُو جَعْفَرٍ قَالَ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ مَضَى أَبُو جَعْفَرٍ فَقِيلَ لَهُ وَ كَيْفَ عَرَفْتَ ذَلِكَ قَالَ لِأَنَّهُ تَدَاخَلَنِي ذِلَّةٌ لِلَّهِ لَمْ أَكُنْ أَعْرِفُهَا.» بصائر الدرجات، ج1، ص 467 ، باب في الإمام متى يعلم أنه إمام‏ پ.ن: منظور از ابوجعفر در روایت امام جواد است که به ابوجعفر ثانی مشهورند. @ofoqemobin
17.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥گزیده فیلم تشریف فرمایی رهبر معظم انقلاب به منزل آیت الله مصباح 💠مرحوم آیت الله مصباح در دوران اصلاحات که هجمه های فکری و عقیدتی زیادی علیه اسلام و انقلاب صورت می گرفت به عنوان یک سرباز انقلابی در مقابل آن هجمه ها ایستادند و روشنگری کردند. رهبر انقلاب در دفعات متعددی ایشان را ستودند و از فعالیت های آن مرحوم تمجید کردند. 🔅فاتحه ای را نثار روح پرفتوح ایشان کنیم. @almorsalaat
✅هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد. ‼️حضرت امام (ره) در شرح بیانات صدرالمتالهین در نقد ادله شيخ اشراق بر بطلان قدم نفوس، در جلد8 اسفار، نکته بسیار مهمی را در روش شناسی کار فلسفی بیان می کنند که قابل توجه است. ماحصل مطلب ایشان این است که باید مقام ارائه برهان و مقام استفاده از کشف و شهود و همچنین استفاده از آیات و روایات از هم تفکیک شود و هر کدام به جای دیگری به کار نرود. ایشان چنین می فرمایند: 🌀مخفى نماند: اين اشكالى كه آخوند از حرف خود شيخ اشراق بر او ايراد نموده مطابق نظر كشف است و نبايد در اينجا كه شيخ برهانى سخن گفته بر وى بنا بر مذاق كشف ايراد نمود؛ زيرا اشكال مبنايى است و شيخ اشراق بهتر از ديگران آن حرفها را مى ‏داند. و الحاصل: شيخ اشراق با هر مسلكى وارد شد بايد با همان مسلك جواب او را داد. گويا در اينجا شيخ مشائى شده و برهان اقامه كرده و از اشراقى بودن بيرون آمده و آخوند، شيخ اشراق شده و به طريق اشراقى وارد بحث شده است. 📚تقریرات فلسفه ج3 ص111 @almorsalaat
📌علم به تنهايى منتج اثر خارجى نيست بلكه اين مفاهيم خودش از اسباب غفلت و حجاب است كه انسان مدام با آن بازى مى ‏كند. 💠فرق ديگر عرفان با علم كه در سياق وجه فرق بين حكيم و عارف گفته شده اين است كه: حكيم آن كسى است كه مفاهيم كليه را بداند و با براهين، وجود صرف را اثبات كند و براى او مفاهيم علم، قدرت، اراده، كرم، قِدَم، جمال و جلال را اثبات كند، و ليكن عارف آن كسى است كه كليات را نبيند، بلكه به مشاهده حضوريه، شخصيات را مشاهده كند، آنچه را حكيم با پاى چوبين خود اثبات كرده كه مفاهيم را برهانى نموده، و آنچه كليات به حمل شايع صناعى بر آن انطباق پيدا مى‏كند، عارف آن را به مشاهده حضوريه مى‏يابد؛ گرچه عارف اين مفاهيم و برهان و صورت استدلال را نداند و ليكن نتيجه خارجى آن را مى‏بيند، بر خلاف حكيم كه از مفاهيم و صورت استدلال، صورت نتيجه را گرفته و از مفهوم، مفهوم اخذ مى‏نمايد و به همان كليات مفاهيم پيچيده اكتفا مى‏كند. و خود اين مفاهيم هم، يك نقاب و حجاب ديگر مى‏باشد، اين است كه گفته‏اند: «العلم هو الحجاب الاكبر»؛ 💠مثلًا اگر كسى در خارج از صحن حياط باشد و از داخل حياط صوتى بشنود، مى‏داند كسى در آنجا هست، و ليكن كسى كه آن شخص را به رأى العين در حياط مى‏بيند، اگر چه با كسى كه در خارج از حياط است در علم به صاحب حياط شركت دارند و با اينكه هر دو مى‏دانند كه پيش بيننده و ناظر، كشف عورت قبيح است، اما شخص خارج از حياط، چون صاحب حياط را نمى‏بيند هيچ شرمى از او نمى‏كند ولى آن كسى كه مى‏بيند كه صاحب حياط او را مى‏بيند از او شرم داشته و كشف عورت نخواهد كرد، پس علم به تنهايى منتج اثر خارجى نيست. 💠و لذا ممكن است عالم با يك فرد عادى فرق بسيارى داشته باشد؛ آن فرد عادى نداند كه صرف الكمال، كل الكمال است، و واجب الوجود بالذات، واجب الوجود من جميع الجهات است، و اوصاف كماليه در او به نحو اعلى و اكمل است، و بسيط الحقيقه كل الكمال است و حقيقت حق، حقيقة العلم و حقيقة القدرة و الجمال است ولى معرفت داشته باشد و بالمشاهدة الحضوريه قدرت و علم خارجيه الهيه را ببيند. و لذا آن عالم حكيم وقتى كه به عالم مفاهيم بيايد، جوش و خروش كرده و دادِ سخن مى‏دهد، ولى در عمل چون بالمشاهده، قادرى نمى‏بيند نترسد. چنانچه اگر كسى به مفهوم كلى «مار» علم داشته باشد و بداند او موجودى است كه جنسش اين است و فصلش آن است و از لوازم ذاتى او «زهر» است ولى به رأى العين نبيند، و مصداق خارجى آن را نشناسد، چنين كسى از مار خارجى نمى‏ترسد. 💠همچنين اگر كسى به مفهوم كلى زهر عالم باشد كه اگر انسان آن را بخورد جگرش را پاره مى‏كند ولى نشناسد در خارج زهر چيست، مسلّماً از آن پرهيز نمى‏كند، و ليكن كسى كه نمى‏داند فصل و جنس آن چيست، اما به رأى العين و بالمشاهده مى‏بيند كه اين خزنده، گوسفند را نيش زد و آن هم مرد، البته از آن مى‏ترسد و مى‏پرهيزد. پس كسى كه با پاى چوبين استدلال، مفهومى را اثبات كند كه نارى هست و جهنمى بايد باشد، و ليكن به رأى العين نبيند، اين علم هيچ اثرى نخواهد داشت؛ بلكه اين مفاهيم خودش از اسباب غفلت و حجاب است كه انسان مدام با آن بازى مى‏كند. 💠مثلًا فخر رازى با آن مقام علمى، چيزى را در خارج نمى‏ديده است؛ چون علمش صرف مفهوم كلى بوده است و لذا نه قلمش روحانى است، نه علمش روحانى است و نه گفتارش روحانى است و از همه آثارش معلوم مى‏شود كه اين شخص روحانى نبوده است با اينكه خود را در سلك روحانيون قرار داده و از سران آنها محسوب مى‏شده است ولى از هيچ اثرش روحانيت نمايان نيست. 📚تقریرات فلسفه ج3 ص116 @almorsalaat
نقش فلسفه و اصول در تفسیر متون دینی.mp3
4.79M
🔊| نقش علم فلسفه و اصول فقه در تفسیر متون دینی 🎙استاد علی فرحانی 📚 تدریس رسائل(قطع و ظن) @almorsalaat
▪️شهادت باقرالعلوم (ع) تسلیت باد‌. 🔹روایتی زیبا و قابل تامل از حضرت محمد بن علی الباقر (ع): ▫️وَ قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ اَلْبَاقِرُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ : لاَ يَكُونُ اَلْعَبْدُ عَابِداً لِلَّهِ حَقَّ عِبَادَتِهِ حَتَّى يَنْقَطِعَ عَنِ اَلْخَلْقِ كُلِّهِمْ إِلَيْهِ فَحِينَئِذٍ يَقُولُ هَذَا خَالِصٌ لِي فَيَقْبَلُهُ بِكَرَمِهِ. 📚تنبيه الخواطر و نزهة النواظر (مجموعة ورّام) ج ۲، ص ۱۰۸ تفسیر الامام العسکری (ع) ص ۳۲۸ @almorsalaat